Save Pasargad Committee |
سایت رسمی بنیاد میراث پاسارگاد |
دکتر حسین صدقی
برنده جایزه نوروز بنیاد میراث پاسارگاد
به عنوان بهترین شخصیت میراث طبیعی و محیط زیست سال 1396-2017
مطالبی از دکتر حسین صدقی
روایت پروفسور صدقی از داستان تخریب محیط زیست خوزستان
بنده داعیه دفاع از خوزستان و مردم خوزستان را ندارم. معلمى هستم که 13 سال حضورا و 51 سال پس از بازنشستگى از خانه به خوزستان فکر کردهام.
به گزارش «انرژی امروز»، دکتر حسین صدقی، پدر علم هیدرولوژی ایران، استاد بازنشسته دانشگاه تهران، در کانال تلگرامی خود نوشت: بارها به دانشجویانم گوشزد کردهام که جلگه خوزستان هدیه ارزشمندى است که خالق به سرزمین ایران هدیه کرده است، علت و دلیلش را نمىدانم.
صدقی مینویسد: خوزستان یک عرصه طبیعى شاید بینظیر در آفاق عالم و برخوردار از همه نعمات طبیعى از زمین و زیرزمین و هوا و جغرافیا و زیر زمین و دریا و ... همه آن چه که رفاه و سعادت مردم ایران را قطعا مىتوانست تضمین کند .صدالبته در مقابل این همه موهبت، این عرصه در معرض عوامل تهدید طبیعى و غیرطبیعى و آسیبپذیر و بسیار آسیبپذیر در مقابل رفتارهاى انسانى بىمطالعه و سهل انگارانه و به ویژه مطامع انسانى سود طلبانه بود و هست.
این استاد پیشین دانشگاه تهران ادامه میدهد: باور بنده این است که در وهله اول یک جنگ طولانى و فرساینده و به موازات آن حرکات پراکنده و غیر هماهنگ جبرانى و بالاخره روحیه غارتگرى و گوشت قربانى فرض کردن منابع، با آگاهى و شاید نا آگاهانه، هم مردمى و هم حکومتى تیرخلاص را بر پیگر فربه ولى به اضعاف کشیده شده این منطقه شلیک کرد.
حالا ما هستیم و اوضاعى که همه مىبینند. من مرثیه نمىخوانم، بسیار خواندهام و گفتهام ولى باز هم مىگویم که اگر یک طبیعت متعادل و فعال را به ضعف و احتضار کشانیدید بازگردانیدن سلامت آن دیگر میسر و لااقل سهل نیست.
پدر علم هیدرولوژی ایران در مورد علاج بخشی سد گتوند مینویسد: همین دیروز خواندم که مسوولین در نظر دارند تبدیل سالانه 21 میلیارد آب با کیفیت تولید کوهستانهاى زاگرس را ابتدا در مخزن سد گتوند اجازه دهند به آب نمک تبدیل شود سپس با صرف هزینههاى زیاد آن را به دریاچههاى شور تبخیرى منتقل کنند تا شورى «مدیریت» شود.
پى آمدهاى چنین نابکارى را براى کل سرزمین ایران من نمىگویم تا مجریان قبل از هر اقدامى بیاندیشند و پىببرند که خرابکارى را نمىتوان با خرابکارى مضاعف به سمت اصلاح کشید.
فکرش را بکنید 21 میلیارد متر مکعب آب با بهترین کیفیت را اول شور کنیم و با هزینه نمک این شورى را در سراسر کشور پخش کنیم!
بنده دیگر عرضى ندارم.
خوزستان ازتو پوزش مىخواهم، هرچه توان دارى مرا مذمت کن که سزاوارم.
روایت پروفسور صدقی از داستان تخریب محیط زیست خوزستان
پروفسور حسین صدقی با روایت جفاهای مکرر بر محیطزیست، آب و خاک خوزستان در قالب پروژههای توسعهای نیشکر و سدهای زنجیرهای، از اینکه "روایتگر این داستان دردناک برای سرزمینی است که عمرش را برای سرافرازی آن صرف کرد" ابراز تأسف کرد و گفت: از همه میخواهم که فقط به جبران خسارات فکر کنند و همه در چارچوبهای ممکن به نجات کشور بیاندیشیم.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه خوزستان، پروفسور حسین صدقی از سخنرانان سمینار علمی "بررسی تبعات زیستمحیطی اجتماعی صنعت نیشکر بر خوزستان" که 28 آبانماه بهعنوان پیشنشست اولین کنفرانس ملی پتانسیلها و چالشهای رودخانهها، تالابها و منابع آبی ایران و دومین کنفرانس ملی پتانسیلهای و چالشهای رودخانه کارون در اهواز برگزار میشود، در مطلبی که در اختیار کمیته این همایش قرار داده است، با بیان ناگفتههایی از پیشینه تاریخی شکلگیری صنعت نیشکر در خوزستان، روند تخریب محیط زیست استان با اجرای طرح و تداوم نابودی آن با طرحهای انتقال آب بینحوضهای و احداث سدهای زنجیرهای را روایت میکند:
توسعه نیشکر؛ طرحی که از قبل کنار گذاشته شد
"جنگ تحمیلی تمام شده بود و ما در دانشگاه جندی شاپور(شهید چمران) پس از فراغت از درگیریهای متعدد مستقیم و غیرمستقیم مرتبط با دفاع مقدس برنامههای اجرای دورههای تحصیلات تکمیلی را در برنامه داشتیم.
در زمستان 1368 اینجانب بهعنوان استاد هیدرولوژی و مدیر گروه آبیاری و آبادانی در دانشکده کشاورزی در جریان برنامه طرحی تحت عنوان "توسعه نیشکر و صنایع جنبی" در چارچوب پروژههای عمرانی بازسازی خوزستان از طرف وزارت کشاورزی قرار گرفتم. این طرح قبل از انقلاب از طرف صندوق توسعه نیشکر مطرح و به دلایلی که ما از آن بیاطلاع بودیم، در رژیم گذشته کنار گذاشته شده بود.
طرح مزبور شامل افزایش 86 هزار هکتار به 30 هزار هکتار کشت نیشکر موجود در دو منطقه هفتتپه و گتوند بهترتیب در اراضی آبخور دز و کارون، توزیع شده در شش پروژه در شمال و جنوب اهواز که در هر یک تولید شکر و محصولات جنبی از قبیل چوب، کاغذ، غذای دام و غیره گنجانیده شده بود.
مخالفتهایی با اجرای این طرح در همان زمان اتفاق افتاد و اینجانب و دو نفر از همکاران گروه زراعت و دامپروری دانشکده و نیز یکی از اساتید دانشکده مدیریت یکی از دانشگاههای تهران بهعنوان مخالف طرح برای مصاحبهای که در دیماه 1368 در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید، دعوت شدیم.
شاهبیت طرحهای بازسازی خسارات جنگ در خوزستان
جو سنگینی از طرف پیشنهاددهندگان و مسئولان وقت وزارت کشاورزی بر فضای بحث در مورد این طرح حاکم شده بود و با این که بعدها مسجل شد که رییسجمهور وقت نظر مساعدی با طرح نداشتهاند بانیان آن را از سوی ایشان بهعنوان شاهبیت طرحهای بازسازی خسارات جنگ معرفی کرده بودند.
اینجانب تحت تأثیر تبلیغات این گروه که بعدها سوءنیات آنها به دفعات در طول زمان آشکار شد، بدون معرفی خود نظراتم را بیان کردم و اظهار داشتم که اجرای این طرح با توجه به وضعیت منابع آب خوزستان امکانپذیر نیست و توصیه نمیشود و همکاران دیگر مرتبط با تخصص خودشان مخالفتشان را با اجرای این طرح اعلام داشتند.
راهاندازی کمپین تبلیغاتی وسیع برای اجرای 6 پروژه نیشکری
در این مرحله من خود را بیش از این وارد جریانات نکردم تا این که شایعاتی مبنی بر واگذاری مطالعات مرحله اول این طرح درقالب شش پروژه مستقل تحت شرایط مشکوکی به مهندسین مشاور آن زمان به گوش رسید و یک کمپین تبلیغاتی وسیع بهخصوص از طرف مسئولان رده بالای وزارت کشاورزی و عمدتأ معاون کشت و صنعت این وزارتخانه راهاندازی شد.
پس از حصول اطمینان از جدی شدن برنامه مطالعات طرح و حتی انعقاد قراردادهایی با برخی مهندسین مشاور معتبر و متوسطالحال، ما به فکر افتادیم تا اقدامات عملی مقابله با این طرح را آغاز کنیم و رسالت خود را بهعنوان یک مؤسسه معتبر علمی محلی که خوزستان و منابع و شرایط طبیعیاش را خوب و یا حداقل بهتر از آنها که تا آن زمان پایشان به خوزستان نرسیده بود، میشناسد انجام دهیم و خود را از بدنامیهای ناشی از پذیرش چنین طرح خطرناکی برای آینده خوزستان برهانیم و در مقابل چنان خیانتی به مردمی که تازه از زیر جنگی طولانی رهایی مییافتند، سکوت نکنیم.
تلاشها برای لغو یا تعدیل طرح نیشکر
قرار شد که با یک شیوه کاملأ علمی نظر علما و متخصصین کشاورزی و منابع طبیعی کشور را از دو طرف در کنار نظر مجریان این طرح در معرض مقابله علمی قرار دهیم تا شاید از این طریق بتوان به یک توافق مطلوب در تصمیمگیری دست یافت و طرح توسعه نیشکر در خوزستان را کلأ ملغی و یا حسب شرایط تعدیل کرد.
وزارت کشاورزی بلافاصله نسبت به این تصمیم عکسالعمل نشان داد و در بهمن یا اسفند ١٣٧٠ خود در همایشی مشاورین طرح و موافقان آن را در هفتتپه گرد هم آورد و ما را نیز برای ارعاب و پشیمانکردن از برگزاری سمینار به مشارکت و ارائه مقاله دعوت کرد که ما شرط حضور را برگزاری سمینار دانشگاه قبل از هر چیز دیگر اعلام کردیم.
سمینار ما تحت عنوان تولید شکر از محصولات مختلف در خوزستان در اسفند 1370 در دانشکده کشاورزی با مشارکت دانشگاهیان و مسئولان و مشاورین طرح توسعه نیشکر شروع بهکار کرد.
محدودیتهای کمی و کیفی منابع آب خوزستان برای توسعه نیشکر
مقاله کلیدی ما تحت عنوان ارائه الگوی کشت جایگزین نیشکر در استان خوزستان توسط اینجانب و همکارم دکتر کاشانی از گروه زراعت ارائه گردید و به سئوالات مطرح شده، پاسخ داده شد. در این مقاله به محدودیتهای کمی و کیفی منابع آب خوزستان اشاره شده بود و با توجه به دو پروژه موجود ده هزار هکتاری هفتتپه در اراضی آبخور رودخانه و سد دز و پروژه بیست هزار هکتاری گتوند در اراضی آبخور رودخانه کارون و سد کارون یک که شرایط عملکرد مطلوبی نداشتند، یک الگوی کشت تولید قند و علوفه و گندم متکی بر مصرف آب عمدتأ زمستانه معادل حدود سی درصد مصرف نیشکر و بدون هیچگونه تبعات زیستمحیطی منفی پیشنهاد گردید.
اسناد و مدارک و متون مقالات این سمینار که در آن زمان تحویل مقامات وزارت کشاورزی، استانداری خوزستان و حتی مقامات امنیتی استان نیز شد در آرشیو علمی دانشگاه شهید چمران وجود دارد.
در نهایت نه به مستندات علمی این سمینار و نه مطالب خیرخواهانهای که در جراید آن زمان برای جلب توجه مسئولین وزارت کشاورزی به پیامدهای اجرای این طرح برای خوزستان و ایران منتشر شد، هیچگونه توجهی نشد و طرح با شعارهای تولید شکر و مواد جانبی در ابعاد و در مهلتهایی که بارها دچار تعویق و شکست شد و در نهایت هیچوقت تحقق پیدا نکرد، به اجرا در آمد.
آب برگشتی از اراضی نیشکر سم مهلکی برای حیات خوزستان شد
تأمین آب مورد نیاز طرح بر اساس 50 درصد آب برگشتی از آبیاری سطوح زیر کشت به رودخانه صورت گرفت که به دلایلی که در سمینار اسفند 1370 گفته بودیم، هیچوقت تحقق پیدا نکرد و آب برگشتی از اراضی زیر کشت نیشکر در عمل تبدیل به سم مهلکی برای حیات مردم خوزستان شد و تا کنون خسارات جانی و مالی آن در دشت خوزستان غیرقابل برآورد بوده است.
این بلای خانمانسوز تا زمانی که صدها هکتار اراضی در انحصار کشت این تک محصول باقی بماند، ادامه خواهد یافت و لطمات جبرانناپذیر خود را بر جان و مال مردم این استان وارد خواهد کرد.
از شکایت عراق و آلودگی اروند رود تا تخلیه زهآبها به تالاب شادگان
از تبعات دردآور دیگر این طرح آمادهسازی دهها هزار هکتار اراضی شور کلاسهای 4 و 5 استان از طریق آبشویی برای کشت نیشکر بود. میلیاردها مترمکعب آب شیرین رودخانهها روی اراضی شور و قلیایی سرازیر شد و نمک استخراج شده توسط این عملیات وارد رودخانه و از آنجا به هورالعظیم و اروندرود منتقل شد که مورد اعتراض و شکایت حکومت عراق قرار گرفت. با طرح شکایت و رأی داوری بینالمللی به توقف آلودگی مناطق مورد ادعای عراق دستاندرکاران طرح نیشکر در یک اقدام غیرمسئولانه زهآبهای ناشی از نمک کشی از خاکهای شور یا به عبارتی نمک محلول آلوده را به تالاب شادگان در حساسترین ناحیه استان خوزستان هدایت کردند.
انجام چنین اقدامی که نمیدانم چه اسمی میتوان بر آن نهاد، تیر خلاص را بر مغز جلگه حاصلخیز خوزستان خالی کرد؛ تالاب شادگان رفته رفته به معدن نمک تبدیل شد که مسئولیت نمکپاشی بر جسم زخمی استان را به عهده گرفت.
آغاز مشکلات خوزستان با تداوم طرحهای نیشکر
طرح نیشکر از این به بعد از اعماق خاکهای شور و قلیایی به کمک آبهای سطحی شیرین که موجب تلطیف عمومی فضای زیستمحیطی سرزمین میشد، نمک خالص استخراج و آن را در منطقه در معرض بادها و در تالاب آب شیرین انبار میکرد و از جریانهای هوا برای پاشیدن نمک بر کل سطح خوزستان بهره میگرفت.
شگفتا که لحظهای به فکر مبتکران نابودی این استان خطور نکرد که چگونه با هزینه سرمایههای ملی در ابعاد غیرقابل تصور ماشین نمک پاشی بر خوزستان و شاید بخش وسیعی از سرزمین ایران را به راه انداختهاند و پیامدهای شوم چنین حرکتی چه میتواند باشد.
امروز دیگر چه کسی از تبعات شوم این اقدامات بیخبر است و بازگشت املاح را به همراه سم و کود در آبهای زهکشیشده اراضی کشاورزی که عمدتأ زیر کشت خود نیشکر است، نمیبیند؟ چه کسی متوجه نیست که فاضلابهای صنعتی و شهری با ورود تدریجی در طول مسیر رودخانه کار را تمام میکنند و دیگر لجن جای آب سالم طبیعی را میگیرد؟
مساحتی بالغ بر سی هزار هکتار کشت نیشکر در ورودی دو شاخه دز و کارون حتی در زمانی که فقط دو سد دز و کارون ١ رود کارون بزرگ را در بالادست خوزستان کنترل میکردند، فشار فزایندهای را بر کمیت و کیفیت رودخانه کارون در عبور از دشت خوزستان و الحاق به خلیج فارس در بینالنهرین تحمیل میکرد و هشدارهای زیست محیطی بینالمللی در مورد نابودی این منطقه که تحت تأثیر دستکاریهای جدی دجله و فرات در کشورهای بهرهبردار قرار داشت، در همان سالهای دهه هفتاد میلادی آغاز شده بود.
پنهانکاریها و تزریق پولهای بیحساب به پروژههای نیشکری
در چنان شرایطی چه عقل سلیمی میتوانست بپذیرد که در دشت خوزستان تنها حدود صد هزار هکتار اضافه اراضی به کشت تک محصولی که بیشترین نیاز آب را دارد و حساسترین گیاه به شوری است، اختصاص داده شود در حالی که با رشد جمعیت و در پایان یک جنگ هشت ساله از یک طرف زیرساختها لطمه دیده و از طرف دیگر نیاز به آب بیشتر برای سایر مؤلفههای مصرف ملی افزایش یافته است؟
پروژهها با ولع لجام گسیختهای به اجرا درآمدند و تخریبها و شکستها با تزریق احجام بیحساب و کتاب پول مخفی نگه داشته شدند؛ درحالی که تخریب طبیعت دیگر نمیتوانست پنهان بماند.
مردم ابتدا در منتهیالیه دشت یعنی خرمشهر و آبادان با مشکل آب شرب مواجه شدند؛ لولهکشیها شروع شد ولی با توسعه بحران به مناطق شمالی دیگر این اقدامات در حد مسکّن هم عمل نکرد و بحران محدود به آب نماند و دامن نخلستانها و سایر مؤلفههای صنعت و کشاورزی و شرب را هم گرفت.
فضای خفقان سدهای زنجیرهای بر جلگه خوزستان
در این میان یک رخداد دیگر که شاید در شرایط مناسب میتوانست کمکی برای خوزستان باشد، بلای جان شد. احداث سدهای زنجیرهای روی شریانهای حیاتی این استان اعم از کرخه، دز، کارون، مارون و همه فضای خفقان آوری به لحاظ منابع آب برای جلگه خوزستان که بهرهگیر غالب این آبها در سیستم عمومی تولید آب بود، ایجاد کرد.
سدها ورود سیلابهای شستشو دهنده خاک و هوا را قطع کرد؛ بر رژیم کمی و کیفی جریانهای طبیعی آب به دشت اثرات منفی معنیدار گذاشت و بههمراه دستکاریهای مناطق تولید آب در حوضههای آبریز برای انتقال آب بین حوضهای، روز به روز بر ابعاد بحرانهای پی در پی افزوده شد.
آخر شوربختیهای خوزستان؛ هدایت کارون به مخزن تولید آب شور سد گتوند
آخر این شوربختیها، هدایت رودخانه کارون به داخل مخزن تبدیل آب شیرین به نمک در ورودی این رودخانه به دشت خوزستان، با احداث سد گتوند است.
زبان از بیان ابعاد خسارات مترتب بر این پروژه برای سرزمین ایران قاصر است؛ این دیگر یک فاجعه و بلای ملی است که دیر یا زود اثرات شوم خود را به منصه ظهور خواهد گذاشت.
سد گتوند تنها داروی نجاتبخش، خوزستان را آلوده به سم کرد
اگر خوزستان را در ردیف شماره یک صف قربانیان این فاجعه بهشمار آوریم خطا نکردهایم چرا که میتواند بیماری تلقی شود که تنها داروی نجاتبخش آن دقیقأ به سم آلوده شده است. سم مهلکی که بهتدریج بیمار را به عوارض بیشمار جنبی مبتلا میکند قبل از آنکه او را از هستی ساقط کند.
ای کاش من روایتگر این داستان دردناک برای سرزمینی که عمرم را برای سرافرازی او صرف کردهام، نبودم ولی آنچه بیان شد شرح همه ابعاد فاجعه نیست. از همه میخواهم که فقط به جبران خسارات فکر کنیم و همگان در چارچوبهای ممکن به نجات کشور بیاندشیم.
پروفسور صدقی اولین فرد ایرانی دارای دکترای تخصصی در رشته هیدرولوژی مهندسی و بنیانگذار دانشکده علوم آب دانشگاه شهید چمران اهواز است که از آن بهعنوان قطب آب ایران یاد میشود و عمده اساتید، پژوهشگران و دانشمندان بهنام ایران در حیطه آب از دانشجویان او هستند.
تأثير مباحث جهاني طبيعي از قبيل: تغيير اقليم و گرمايش زمين و غيره بر منابع آب كشور و شيوههاي برخورد با مسائل مرتبط
1- مقدمه
بحث تغيير اقليم، گرمايش كره زمين، افزايش دياكسيد كربن در آتمسفر، تأثير گازهاي گلخانهاي، پيدايش پديدههاي حاد اقليمي نظير خشكسالي و سيل و ناسازگاريهاي عمومي آب و هوايي اخيراً بطور جدي مورد توجه دانشمندان اقليم و هواشناسي، محافل سياسي و رسانهاي و در نتيجه جوامع انساني در گوشه و كنار كره زمين قرار گرفته است. نظريههايي بر اساس برخي آمار و اطلاعات موجود در مورد پارامترهاي هواشناسي ارائه شده كه مهمترين آنها نظريه گرمايش غيرقابل برگشتهاي هواي كره زمين بر اثر ايجاد پديده گازهاي گلخانهاي ناشي از افزايش بيش از پيش گاز دياكسيد كربن حاصل از فعاليتهاي زيستي و صنعتي بداخل اتمسفر ميباشد. در اين مقاله بطور اجمال به زواياي مختلف اين مباحث پرداخته شده است.
2- تعاريف و مفاهيم
اقليم بمفهوم برآیند آميزش دستهجمعي عوامل هواشناسي (آسماني) عوامل مرتبط با ليتوسفر (زمين) و فعاليتهاي زيستي و پديدههاي طبيعي مجموعه ی " زمين – اتمسفر" تعريف ميشود. به تعریف ریاضی اقليم متغيري حاصل از تحول متغيرهاي متعدد تصادفي است كه خود مشمول تغييرات زماني و مكاني تصادفي ميباشند. بدين ترتيب عبارت اقليم اصولاً بمعناي وضعيت تغيير پذير محيط بوده و خود ذاتاً متغير است.
"تغيير اقليم" از ديدگاه نظريهپردازان اين بحث عبارت است از پيدايش تغييرات غيرقابل برگشت تدريجي در اين متغير ذاتي پيچيده در كل سيستم كره زمين- اتمسفر كه بر اساس آن بعلت افزايش تدريجي گاز دياكسيد کربن شرايط محيطي گلخانه در اتمسفر پديد ميآيد و به دنبال افزايش تشعشعات گرمايي متصاعد شده از اين گاز بطرف زمين و محبوس شدن گرما در فضاي بين سطح زمين و لايه دياكسيد كربن درجه حرارت عمومي كره زمين افزايش مييابد و باعث ايجاد پديدههاي مستقيماً مرتبط با افزايش دماي هوا و شرايط حادی ميشود كه در گوشه و کنار جهان اتفاق می افتد.
3- بررسي اجمالي "فيزيكي – ترموديناميكي" نظريه گرمايش زمين
الف- كميت و درجه تأثير دي اكسيد كربن
بر اساس اين نظريه ظاهراً بايد دي اكسيد كربن بتواند در سطحي از اتمسفر لايه خاصي را در تروپوسفر در اطراف كره بضخامت معين پديد آورد كه ابعاد آن بطور مستمر در حدي باشد كه گرماي ناشي از جذب "تشعشعات آسمان" را بصورت افزايش تدريجي و منظم تأمين كند.
تشكيل چنین لايهاي نه از گاز دياكسيد كربن و نه هيچ عنصر ديگري بدلايل زير در اتمسفر امكانپذير نيست:
الف- كميت گازدی اکسید کربن به هر مقدار نميتواند ابعاد لازم را براي تشكيل چنين لايه پوششی كامل باضخامت لازم را در اطراف كره زمين تأمين كند. اين امر حتي در مورد بخار آب كه مقدار آن در ابعاد وسيع فراتراز دی اکسید کربن می باشد نیز هيچگاه ممكن نيست.
ب- استقرار پیوسته طولانی مدت و یا مستمر هيچيك از عناصر تشكيل دهنده اتمسفر و يا عناصر ورودي بدان بر اثر فعاليتهاي بشري در اتمسفر امكانپذير نيست زيرا اتمسفر اقيانوس متلاطم و متحركي است كه جريانات منظم و غيرمنظم آن بر اثر بیلان تشعشعی قطعی است.
اتمسفر تحت تأثير تشعشعات خورشيد و چرخه هيدرولوژي و جريانات هوا بطور منظم آب و جارو ميشود و مقاديري از عناصر درون خود را بسمت زمين ميفرستد و در نتيجه مهلت و فرصت برای هيچ عنصري در درازمدت كه بتواند بصورت معنی دار در کمیت عناصر بیلان انرژي خورشید- اتمسفر – زمين اثرگذار باشد فراهم نميشود..
ج- دماي اتمسفر عمدتا از موازنه ی انرژي واقعه در سطح زمين تأمين ميشود و نه از گرمای بازتابیده از گازهاي درون اتمسفر . فقط مقدار بسيار ناچيز تشعشعات گرمايي در شرايط ابري بودن هوا بطور موقت و موضعي ممكن است موجب تغيير شرايط دمایی شود ولي محدوده جغرافیائی تحت تأثير آن بسيار كم و دوام آن نيز از طول يك روز تجاوز نميكند. گاز دی اکسید کربن نيز همانند بقيه عناصر در اين چرخه و جابجايي جا دارد و در اتمسفر بطور دائم مستقر نميشود.
د- اثر گلخانهاي “Greenhouse effect” یا تعريف و شرايط خاص خود را دارد و آن بمفهوم نحوه عمل پوششهاي صلب و شفاف براي ايجاد فضاي بستهاي است كه تشعشعات نوراني (طول موج كوتاه) بتوانند به اين فضا نفوذ كنند ولي راه بر دماي ناشي از موازنه تشعشعي درون محوطه(تشعشعات طول موج بلند) بسته بماند. در نتيجه محيط گرم و گرم ترميشود.
سوال اساسی اين است كه آيا " گاز" ميتواند جايگزين اين پوشش صلب و" جامد" بشود. پاسخ به اين سوال قوياً منفي است زيرا گاز خود تحت تأثير حرارت متسع ميشود و لایه مولد فضاي گلخانهاي طبعا در اثر انبساط هوا و جا به جایی فوری آن تخريب ميشود. بنابر اين نظریه ی پیدایش فضای گلخانه اي در ابعاد زمانی و مکانی لازم برای گرمایش فراگیر و دائمی کلیت کره زمین به لحاظ ترموديناميكی نمی تواند توجیه موجهی پیدا کند.
ه –در صورتی که راه رسیدن "تشعشعات آسمان" توسط دي اكسيد كربن یا هر پدیده دیگر به طرف سطح زمین سد شود و از رسيدن آن به زمين مانع بعمل آید تشعشات گرمایی ناشی از بیلان تشعشعي لازم براي ايجاد گرماي واقعي سطح زمين کاهش می یابد. بنابراين ممكن است وجود يك لايه فراگير و ضخيم دياكسيد كربن در اطراف كره زمين دقيقاً موجب سرمايش زمين شود و نه گرمايش آن.
4- نتيجه گيري اجمالي
گرمایش زمين و تغيير اقليم بر اساس اين فرایند نمی تواند توجیه علمی محکمی پیدا کند و تزريق گاز دياكسيد كربن به هر مقدار در درون آتمسفر قادر به ایجاد چنین تحولی که می توان گفت ابعادی کیهانی دارد نخواهد بود. بدیهی است اثرات منفی این گاز در تخریب محیط زیست غیر قابل انکار است.
5- پس علت تغييرات مشهوداقلیمی در سطح کره زمین چیست؟
پاسخ به اين سوال در تعريف اقليم نهفته است. بايد پذيرفت كه هيچ پديده"طبيعي"در سطح زمين "غیرطبیعی"وغیرقابلنتظار نيست. گافي است كه كره زمين راابتدا در منظومه شمسی وسپس سیستم بينهايت كيهاني ببينيم دراینصورت توجه به ابعاد بيشمار پديدههاي مؤثر بر هر گونه تغييري در سيستم زمين و اتمسفر اين فرصت را فراهم خواهد آورد كه از قضاوت سريع در موردعلل اين پديدهها و بخصوص پيش دیدی كه پشتوانه علمي محكم نداردپرهيز كنيم.
6- چه بايد كرد؟
1- باور به اين واقعيت كه بفرض آگاهي از پديدههاي حاد طبيعي در مقياسهاي مطرح براي مقابله با آنها روش سهل و سريعي وجود ندارد.
2- تحقيقات علمي را حتيالمقدور از دخالت محيطهاي رسانهاي و بخصوص عوامل سياسي دورداشت. بحث تغيير اقليم متأسفانه بدليل ملاحظات سياسي و مباحث رسانهاي موجب ناامني محيطهاي علمي و كم باوري افكار عمومي به نظرات علمي شده است و اين پديده خطرناكي براي علم است.
3- انجام تحقيقات گسترده و پرهزينه را بايد به كشورها، مراجع برخوردار از امكانات لازم واگذاشت و از نتايج اين تحقيقات در جهت منافع منطقهاي بهره جست. در عين حال مواظب بود كه همين تحقيقات هدفهاي غيرعلمي (سياسي) نیابد هميشه، همه چيز ممكن است در بحث اقليم هم ميتواند فضاهاي رقابتي وبا اهداف خاص مطرح شود.
4- براي كشور ما متغير اقليم می تواندبصورت يك تابع يك متغيره تعريف شود بدين معني كه «آب» را برایندهمه عوامل اقليمي تلقي كنيم. در اين صورت تغييرات اقليمي براي ما بمفهوم نوسانات طبيعي كميت وکیفیت منابع آب سطحی وزيرزمینی جلوهگر خواهد شد.
5- سعي شود از نتايج مطالعات و تحقيقات گستردهاي كه بانجام رسيد ه بهره عملي بگيريم. انبوه نتايج اين تحقيقات اگر قرار باشد نتيجه كاربردي نداشته باشد متاسفانه بیهوده می ماند.به این نکته باید توجه شود که "تغییر اقلیم احتمالی" چه عواقبی حادتر از شرایط"اقلیم واقعی"دارد که بهر دلیل مورد بی توجهی قرارگیرد.
از : ایسنا
از: آرزو میرزاخانی
دکتر حسین صدقی را همگان به عنوان پدر علم هیدرولوژی ایران میشناسند و بسیاری از کارشناسان و مشاورانی که در ستاد احیای دریاچه ارومیه امروز حضور دارند نیز سابقه شاگردی این استاد هیدرولوژی را دارند.
پروفسور حسین صدقی اولین فرد ایرانی است که در رشته هیدرولوژی دکترای تخصصی « PH.D »، دریافت کرده و اولین کتاب هیدرولوژی فارسی نیز با عنوان مقدمهای بر هیدرولوژی توسط او به رشته تحریر در آمده است. این استاد دانشگاه برای اخذ درجه دکترا در فرانسه تحصیل کرده و دوره فرصت مطالعاتی را در آمریکا گذرانده است. بدون اغراق صدقی یکی از برجستهترین هیدرولوژیستهای دنیا بوده و از مفاخر علمی ایران زمین و از چهرههای ماندگار علمی به حساب میآید و اکنون استاد و مدیر گروه تخصصی علوم و مهندسی آب دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات است.
پروفسور صدقی اکنون در برابر سیاستهای اعمال شده برای احیای دریاچه ارومیه و همچنین عملکرد ستاد احیای دریاچه، بر آشفته و ناراحت سخن میگوید. او بر این باور است که آنچه که تاکنون از سوی این ستاد انجام شده مشابه همان کار سازمان حفاظت محیط زیست است که در سالیان قبل با یک هواپیمای سمپاش قصد داشت آسمان تهران را از آلودگی پاک کند. صدقی میگوید ستاد احیای دریاچه ارومیه تناسب ظرف و مظروف را نمیداند و واقعاً تعجب میکنم از طرز تفکر دانشمندان درگیر مطالعات و ایدههایی که برای احیای دریاچه ارومیه میدهند. مشروح گفتوگو با او را در پی میخوانید.
* در سالهای گذشته سیاستهاى متفاوتی برای احیاى دریاچه ارومیه از سوی مسئولان مختلف کشور اجرایی شده است. درباره این سیاستها چه نظری دارید؟
- اجازه بفرمایید قبل از هر چیز به واقعیتهای علمى دلایل پیدایش و استمرار حجم معینى آب در سطح پشت حوضه آبریز بستهای که تحت این اسم در شمال غرب ایران پدید آمده است، بپردازیم. به زبان ساده هرگاه در سطح مساعدى به لحاظ توپوگرافی در درون یک عرصه طبیعى آب، حجم معین و متغیرى جمع شود، به معناى آن است که در درازمدت جریانهای ورودى به این مخزن از مجموعه عوامل اتلاف طبیعى و غیرطبیعی بیشتر بوده است. این مازاد آب جمع شده در سطح بهطور پیوسته در زمان متغیر و این تغییرات تابع نوسانات ورودى و خروجى است. باید توجه داشت که نمود حجم آب جمع شده سطحى نیز بسته به هندسه گودال و سطح متغیر آن در شاخصى به نام «رقوم سطح آب» تجلى پیدا میکند که با رقوم صفر سطح دریاى آزاد سنجیده میشود. نوسانات این سطح یا رقوم نیز تابع تغییرات حجم آب تجمع یافته و در نتیجه تغییرات کمیتهای آب ورودى و خروجى خواهد بود. ورودى در دریاچه ارومیه عمدتاً بارندگى و جریانهای سطحى آن است. خروجیها نیز در شرایط طبیعى تبخیر و نفوذ واقعى از سطح و منطقه تماس آب با زمین در دریاچه است. بنابراین پیشى گرفتن ورودى بر خروجى آب به دریاچه موجب بالا آمدن و برعکس موجب پایین رفتن سطح آب در مخزن میشود.
* با تعریفی که ارائه دادید، علت اصلی افت سطح آب دریاچه ارومیه در سالهای اخیر را چه میدانید؟
- افت سطح آب در دریاچه ارومیه میتواند دلایل متعددی داشته باشد که اولین علت آن کاهش بارندگیها است. با این وجود بررسیها نشان میدهد که نوسانات بارش در منطقه به صورت طبیعى قابل وقوع است و با توجه به اطلاعاتى که در مورد بارش سالانه منطقه و نوسانات آن وجود دارد، افت کمى بارندگى در پنجاه سال اخیر در حدى نبوده است که به خشک شدن دریاچه در این حد منجر شود. علت دیگری که میتواند منجر به خشک شدن دریاچه ارومیه شده باشد، افزایش تلفات آب در حوزه دریاچه است. بدیهى است که افزایش جمعیت در منطقه و تشدید چشمگیر فعالیتهای کشاورزى و توسعه مصارف مختلف آب و به دنبال آن ایجاد مستحدثات بهرهبرداری به خصوص ایجاد سدها و حفر چاهها، دو مؤلفه طبیعى تبخیر و نفوذ را در حد غیرمتعارفی افزایش داده و در طى مدتى مدید، بیلان منفى بر دریاچه حاکم کرده است. متاسفانه افت تدریجى و آرام سطح آب در این مخزن طبیعى نادیده گرفتهشده و برداشتها زیر چشم مدیریت که باید نگران این افت میبود، کار را تمام و دریاچه را خشکانده است؛ همین و همین، مسئله خیلى پیچیده نیست. محتواى تقریباً محدود و ثابت یک ظرف بیصاحب آب را با هجوم و غارت بیحسابوکتاب خالى کرده و خوردهایم. ما تدریجاً در چندین سال آب سطحى ورودى به دریاچه ارومیه و ذخیره منابع زیرزمینى آن را خوردهایم و مخزن اکنون خالی شده است
* مقصر کیست؟
- مقصر همه ما هستیم. از آنها که مدیریت کردند و آنها که مصرف کردند. اصلاً نفهمیدیم که چه میگذرد و چه داریم میکنیم. در مورد تمام منابع طبیعى کشور وضع به همین منوال است. ناآگاهانه منابع را غارت کردهایم، منابع بیصاحب در دسترس سودجویان و غیر سودجویان به تاراج رفت و براى همیشه از دسترس عموم خارج شد. این غارتگرى ادامه دارد و تا زمانى که در نقطهای آب وجود دارد و قانونى هم نیست، این وضعیت ادامه پیدا خواهد کرد. در مملکتى که مسئله با پول و زور قابلحل است به قانون هم نمیتوان امیدوار بود. به علاوه چه کسى را به چه اتهامى و به کدام مجازات میتوان محکوم کرد تا یک لیتر آب به دریاچه ارومیه اضافه شود.
* هنوز برای نجات دریاچه ارومیه از خشکیدگی کامل میتوان امید داشت؟
- همه ما در فارسى با ضربالمثل نوشدارو بعد از مرگ سهراب آشنا هستیم. این ضربالمثل درباره دریاچه ارمیه نیز صدق میکند؛ چرا که در درازمدت میلیاردها مترمکعب آب را مصرف کردهایم و سالیان زیادی است که موازنه ورودى و خروجى آب به دریاچه پیوسته منفى شده است. این منفى بودن موازنه حتى در شرایط مصرف صفر هم اتفاق میافتد، بدین معنى که اگر به فرض محال جمعیت دو آذربایجان را هم از منطقه به جاى دیگری کوچ بدهیم و آبى هم مطلقاً در حوضه مصرف نکنیم باز در تراز ثابت دریاچه ممکن است افت مشاهده شود تا چه برسد به این همه برداشت اجتنابناپذیر و غیرقابلکنترل در شرایطى که دیگر به لحاظ اکولوژى کویر جاى دریاچه نشسته است.
بارها من عرض کردهام که فرستادن آب به درون دریاچه ارومیه سرنوشت متفاوتى را رقم میزند، مثل ریختن آب در کویر میماند. دوستان در مرحلهای یکصد میلیون آب تمیز پشت یک سد را در کویر رها کردند تا سهم دریاچه ارومیه را داده باشند. واقعاً این نوع تفکر جانگداز است. درست مثل همان اقدام محیط زیست که در آلودهترین شرایط هواى تهران میخواست هواى شهر را با آب محتوى یک هواپیماى ملخى سمپاش شستشو دهد. باید گریه کرد بر این مدیریت و این طرز فکر که حتى قدرت تشخیص تناسب ظرف و مظروف را هم ندارد. درباره دریاچه ارومیه هم وضع به همین منوال است.
* عملکرد ستاد احیای دریاچه ارومیه را چطور ارزیابی میکنید؟
- ستاد احیاى دریاچه ارومیه متشکل از یک هیأت ٥٥٠ نفرى از بارزترین چهرههای دانشگاهى متخصص داخلى و خارجى، مدتها وقت صرف کرد تا برنامهای را ارائه کند که از اصول اولیه علم هیدرولوژى در تنظیم بیلان آب دریاچه بیبهره بود و هست. من عذرخواهی میکنم از همکاران دانشمندم در دانشگاههای کشور، اما نتیجه اشتباهاتشان را خودشان دارند ملاحظه میکنند. بروید مطالعه کنید!
ستاد احیای دریاچه ارومیه قرار بود در اواخر سال ٩٣ به بیلان مثبت دریاچه ارومیه برسد، اما این بیلان مثبت کو؟ وضع اکنون بهمراتب بدتر از پیشبینی این برنامه است. من خدمتشان به دفعات عرض کردم که شما عملاً با یک کویر مواجه هستید و نه دریاچه که فکر میکنید. در موازنه آبى تنظیم شده از طرف ستاد احیای دریاچه ارومیه که عرض کردم بر یکسرى فرضیات غیرقابل تحقق یا غیر مرتبط تکیه شده است از جمله طرح نکاشت در کشاورزى و محدود کردن آب در دسترس مردم و نیز لایروبى بستر رودخانهها یا تخریب سدها و ملحوظ نداشتن تلفات نفوذ آب در زمین و نمکها و غیره که قطعاً محاسبات را دچار خطاهاى فاحش میسازد و در نتیجه، نتایج مورد انتظار را براى طراحان آن به بار نمیآورد. این خطاهاى محاسباتى، راه را براى هدر دادن اعتبارات هنگفت از کیسه مردمى که تا اینجا بازندگان اصلى بازى هستند، فراهم میآورد و در مسیر زمان زمینههای ناکامى اجتماعى و مسائل جدى امنیتى را فراهم میسازد.
* یکی از مهمترین برنامههای ستاد احیای دریاچه ارومیه، انتقال آب به این دریاچه است، این اقدام تا چه اندازه میتواند در احیا اثرگذار باشد؟
- یکى از اقداماتى که بیش از حد روى آن براى احیاى دریاچه ارومیه حسابشده، انتقال آب از منابع همجوار یا شاید سهل الوصول به این دریاچه است. این منابع که در برنامه احیا نامبرده شدهاند رودخانههای ارس، زاب مرزى و دریاى خزر هستند. نکته مهمى که پیش از نوع منبع آب قابلانتقال باید مورد توجه قرار گیرد، ظرفیتهای ممکن انتقال آب به دریاچه ارومیه است. البته نکات اقتصادى و توان اجراى پروژههای انتقال نیز باید مدنظر قرار گیرد. آنچه قویاً در جبران یک حجم آب ازدسترفته در طبیعت باید عملى شود، افزونى آب اضافهشده به سیستم نسبت به تلفات قطعى آن در فاصله زمانى معین است، وگرنه تجمع آب اصلاً امکانپذیر نخواهد شد. این گرفتارى اصلى ما در جبران آب از دسترفته دریاچه ارومیه است که در درون آن یک نوع عطش ناتمام وجود دارد که ما قدرت سیراب کردن آن را نداریم . به قول سادهتر آب بر آتشى میریزیم که خاموشى ندارد.
بنابراین انتقال آب از هر جا هم که باشد، راهحلی براى احیاى دریاچه تلقى نمیشود. از طرف دیگر فکرش را بکنید که ما تا این آب شیرین را به منطقه بیاوریم، مردمان تشنه و قحطیزده آیا اجازه خواهند داد که ما سر لوله را به داخل کویر بازکنیم؟ قطعاً نه چنین اجازهای خواهند داد و نه منطق اجازه خواهد داد که آب گران شیرین موردنیاز انسانها را در نمکزار خالى کنیم. واقعاً از طرز تفکر دانشمندان درگیر این مطالعات و ایدههای آنها متعجب هستم.
دکتر حسین صدقی بهترین شخصیت سال میراث طبیعی
بیوگرافی دکتر حسین صدقی دکتر حسین صدقی
پیوند به برخی از عکس های دکتر حسین صدقی
صفحه اصلی جایزه نوروز بنیاد میراث پاسارگاد
خبرها و مطالب مربوط به جایزه بنیاد میراث پاسارگاد به زبان انگلیسی:
خبر جایزه دکتر یوسف مجیدزاده در سایت «صدای میراث فرهنگی جهانی»
کمیته بین المللی نجات پاسارگاد