بازگشت به صفحه اصلی

 

اعتراض به خبرگزاری ميراث فرهنگی و رييس پژوهشکده باستانشناسی:

آيا رئيس پژوهشکده باستانشناسی کشور حافظ آثار باستانی است

يا سخنگوی سازنده سد سيوند؟

 

گفتگوی آقای حسن ظهوری، خبرنگار سايت ميراث فرهنگی، که مدعی مستقل بودن از دستگاه های دولتی است، با آقای دکتر مسعود آذرنوش، رئيس پژوهشکده باستانشناسی کشور، در مورد حوادث سال 1384 از ديدگاه باستانشناسی می توانست متنی قابل توجه باشد. آقای دکتر آذرنوش از بالا گرفتن سطح کاوش های باستانشناسی از يکسو، و توجه دستگاه های اجرائی عمرانی به جوانب مربوط به ميراث فرهنگی، از سوی ديگر، اظهار کمال رضايت کرده اند. اين موضوع البته که جای خوشحالی بسيار دارد. نکته جالب در گفتگوی مزبور اين بود که تقريباً همه اين دست آوردها، هر يک بصورتی، به ماجرای پاسارگاد و تنگه بلاغی برمی گشت. آقای دکتر آذرنوش دست آوردهای باستانشناسی را اينگونه بيان می کند:

 

1.  سد سيوند از جمله طرح هاي عمراني بود که تنها با آغاز مجدد عمليات ساختماني آن که حدود دو سال پيش از سر گرفته شد متوجه اين سد و محل قرار گرفتن آن در تنگه بلاغي شديم و به ضرورت مطالعات باستان شناسي براي شناسايي محوطه هاي باستاني در محدوده درياچه اين سد آغاز شد. طي اين مطالعات 130 اثر باستاني در تنگه بلاغي شناسايي شد که پژوهشکده باستان شناسي به دليل نزديک شدن زمان آبگيري سد سيوند و به منظور سرعت بخشيدن به عمليات نجات بخشي آثار موجود در تنگه بلاغي فراخوان ويژه اي را براي باستان شناسان داخلي و موسسات علمي خارج از کشور که تمايل کار کردن در ايران و به ويژه استان فارس را دارند فرستاد. اين فراخوان از يک سو فرصت مناسبي را براي پژوهشکده باستان شناسي فراهم مي کرد تا عمليات نجات بخشي تنگه بلاغي در اسرع وقت و با حضور کارشناسان متخصص انجام شود و از سوي ديگر براي موسسات خارجي نيز قابل توجه بود زيرا به آرزوي آن ها که کار کردن در ايران است جامه عمل مي پوشاند.

 

2. اما آنچه اهميت فراخوان بين المللي ما را دو چندان مي کرد اين بود که براي نخستين بار در تاريخ باستان شناسي کشور، پژوهشکده باستان شناسي از موسسات خارجي خواسته بود براي تحقق نيازهاي علمي باستان شناسي ايران، آن گونه که پژوهشکده باستان شناسي مي خواهد به کار پژوهش در ايران بپردازند؛ نه در قالب طرح هاي پژوهشي خودشان. اين نخستين باري بود که در ايران اين اتفاق مي افتاد و ما مفتخريم که اين سازمان دهي دشوار بسيار موثر بوده.

 

3. آخرين رويدادي که در اين زمينه از سوي پژوهشکده باستان شناسي به مرحله اجرا درآمد همايش باستان شناسي بود که با حضور جمع کثيري از علاقه مندان باستان شناسي، اصحاب رسانه ها، مسئولان سازمان ميراث فرهنگي و بسياري ديگر در شيراز برگزار شد که در چند کيلومتري تنگه بلاغي قرار مي گرفت. ما در اين همايش از اصاحب رسانه خواسته بوديم با حضورشان پاسخ گوي برخي نگراني هايي که در مورد آثار باستاني ويژه منطقه تنگه بلاغي و پاسارگاد وجود دارد، باشند.

 

4. خوشبختانه سد سيوند و برنامه اي که پژوهشکده باستان شناسي براي عمليات نجات بخشي اين سد داشته حلقه ارتباطي را ميان سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري ايجاد کرده که نتيجه آن نيز بسيار خوب بوده است. امروز ديگر وزارت نيرو آگاهانه در مسير خود گام بر مي دارد و به اين واقعيت رسيده است که ميراث فرهنگي ارزشي کمتر از پروژه هاي عمراني کشور ندارد و از همان اهميت ساخت سد هاي مهم برخوردار است. بر اساس اين واقعيت و پذيرش آن از سوي مسئولان وزارت نيرو تفاهمي ميان سازمان ميراث فرهنگي و اين وزارت خانه رخ داده است و آن ها قبول کرده اند پروژه هاي عمراني خود را به نحوي تعريف کنند که دست کم زيان و خسارت را براي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري کشور داشته باشد و آنجايي که لازم است تا اثري پيش از آغاز هر کاري مورد مطالعه قرار گيرد اين کار انجام شود. اين تفاهم ها و اهميت پاسداري از ميراث فرهنگي باعث شده است تا براي نخستين بار در تاريخ ايران هيات وزيران دستورالعمل هاي مختلفي را براي پاسداري از ميراث فرهنگي به نهادها و وزارت خانه هاي مختلف کشور ارسال کند که طي آن تمامي پروژه هاي عمراني موظف به استعلام از سازمان ميراث فرهنگي مي شوند.

 

می بينيم که همه دست آوردهای شگرف فوق ناشی از ماجرای ساختن سد سيوند در تنگه بلاغی بوده است که ساختن آن 14 سال پيش آغاز شد اما آقای آذرنوش خود می گويند که «تنها با آغاز مجدد عمليات ساختماني آن که حدود دو سال پيش از سر گرفته شد متوجه اين سد و محل قرار گرفتن آن در تنگه بلاغي شديم و به ضرورت مطالعات باستان شناسي براي شناسايي محوطه هاي باستاني در محدوده درياچه اين سد آغاز شد.» در عين حال، اگر به شرح مفصل اقدامات وزارت نيرو، مجلس شورای اسلامی، و رئيس جمهور جديد حکومت اسلامی توجه کنيم می بينيم که اقداماتی که آقای آذرنوش به آن اشاره می کنند تنها در دو ماه آخر سال 1384 جنبه رسمی بخود گرفت، والا، تا اول بهمن 84 وزارت نيرو همچنان مصمم بود که سد سيوند را در روز دوازده  بهمن، به مناسبت سالگشت بازگشت آقای خمينی به ايران، آبگيری کند و در اين راستا نه در مديريت ميراث فرهنگی توانی برای جلوگيری از اين کار وجود داشت، نه اراده ای نافذ در کار بود و نه وزارت نيرو به سخنان گهگاهی مسئولان ميراث فرهنگی اعتنائی داشت.

 

آنچه موجب شد که مسئله جلوگيری از آبگيری شتابزده سد سيوند به صورت يک «پروژه ملی» مطرح شده و کميسيون فرهنگی مجلس و وزارت نيرو را «وا دار» به تعويق اين آبگيری کند تنها و تنها اراده مردم ايران و رجوع آنان به سازمان های بين المللی بود؛ کاری که کميته بين المللی نجات آثار باستانی دشت پاسارگاد افتخار به انجام رساندن آن را داشت.

 

اما آقای دکتر آذرنوش بجای اينکه از بابت توجه و نگرانی موثری که از جانب هموطنانشان در مورد مهمترين آثار باستانی کشور نشان داده شده تشکر کرده و مراتب امتنان خويش را اعلام بدارند، بصورتی نادوستانه و غيرمسئولانه هزاران مردم دلسوز را مورد عتاب هم قرار داده اند.

 

اما بهتر است قبل از پرداختن به سخنان ايشان به نوع سئوال کردن آقای حسن ظهوری توجه کنيم که علی الظاهر خبرنگارند و جوينده واقعيت ها اما پرسش خود را آنگونه مطرح می کنند که راه برای ناسپاسی آقای آذرنوش گشوده بشود. ايشان پرسش خود را اينگونه مطرح می کنند:

 

«غرق مجموعه پاسارگاد و آرامگاه کوروش به هنگام آبگيري سد سيوند از جمله نگراني هايي است که توسط برخي شبکه هاي فارسي زبان ماهواره اي به مردم انتقال داده شده و مجريان اين شبکه ها بدون آگاهي از شيوه آبگيري سد سيوند اقدام به خبر سازي در اين خصوص کرده اند. شما به عنوان رئيس پژوهشکده باستان شناسي اعلام کنيد که با آبگيري سد سيوند چه سرنوشتي در انتظار مجموعه ثبت جهاني پاسارگاد و آرامگاه کوروش است؟»

 

می بينيد که سخنان خبرنگار مزبور مشحون از پيشداوری و جعل است. ايشان بدون ذکر نام کميته نجات پاسارگاد، واکنشی را که در ايران آغاز شده و در خارج از ايران ادامه يافت، و فعاليت هايي را که  در زير سقف کميته بين المللی نجات سامان گرفته است و به کمک بيشتر سايت ها و راديو و تلويزيون ها به اطلاع مردم رسيده، بی اهميت جلوه داده و در عين حال موسسين و نمايندگان کميته بين المللی  را که در رسانه های مختلف به طرح نظرات کميته و ارائه اطلاعاتی ـ که اغلب آنها از خود سازمان ميراث فرهنگی و دانشگاه های کشور گرفته شده ـ پرداخته اند را «مجريانی بی اطلاع از شيوه آبگيري سد سيوند» قلمداد کرده اند. دليل اين همه جعل و وارونه گويی روشن نيست و نيز آشکار نيست که چرا «خبرگزاری ميراث فرهنگی» به خبرنگارش اجازه می دهد که تا اين حد از وظايف و مسئوليت های يک خبرگزاری و يک روزنامه نگار واقعی عدول کرده و سعی در منحرف کردن حقايقی داشته باشد که به طور مستقيم به منافع مردم ما مربوط است.

 

و اما آقای دکتر آذرنوش، در پاسخ به اين پرسش غرض آلوده، مطالبی را مطرح می کنند که از شخصيت علمی يک باستانشناس به دور است و باز آشکار نيست که ايشان چرا خود را سخنگوی سازندگان سد فرض کرده و از جانب آنها اظهار نظر کرده اند. آيا ايشان متخصص خاکشناسی و سدسازی و محاسبات فنی آبگيری سدها هستند؟ ببينيم ايشان در پاسخ به پرسش پر از پيشداوری خبرنگار مزبور چه می گويند:

 

«من متاسفم براي افرادي که ناآگاهانه در اين خصوص سخن مي گويند... من بارها در مصاحبه هاي مختلف اعلام کرده ام خطري آرامگاه کوروش و به طبع مجموعه ثبت جهاني پاسارگاد را تهديد نمي کند. من بارها گفته ام و روي نقشه نشان داده ام که آرامگاه کوروش به عنوان نزديک ترين اثر از مجموعه باستاني پاسارگاد تا آخرين توان آبگيري سد سيوند به خط مستقيم حدود 5 کيلومتر فاصله دارد و فاصله بين اين دو را نيز 2 رشته کوه مرتفع از هم جدا کرده است. از سوي ديگر به اذعان بسياري از متخصصان سطح دشت پاسارگاد حدود 25 تا 30 متر بالاتر از آخرين حد آبگيري سد سيوند قرار گرفته است که اين موضوعات نشان مي دهد خطري اين مجموعه باستاني را تهديد نمي کند.»

 

در اين سخنان چندين نکته قابل تأمل وجود دارد:

 

1. اگر ايشان به پرسش خبرنگار پاسخ می دهند چرا بجای پرداختن به همه کوشش ها، روشنگری ها و اعتراض ها در مورد نابود شدن آثار باستانی دشت پاسارگاد، که تنگه بلاغی هم جزو آن است و آرامگاه کورش بزرگ هم يکی از آثار موجود در آن بشمار می رود، تنها به مسئله زير آب نرفتن آرامگاه کورش بزرگ می پردازند و در مورد آن همه آثار بی بديلی که اگر اعتراض کميته نجات به عنوان صدای هزاران هزار از  مردم نگران گنجينه های ملی ما نبود تاکنون در آب غوطه ور شده بودند نمی پردازند؟

 

2. آيا ايشان از آقای دکتر کورش زعيم و مهندسان همکارشان «مهندس تر»، «سد سازتر» و «خاکشناس تر» هستند؟ اين آقايان مهندس، پس از وارسی «نقشه های توپوگرافيک» و مطالعه وضعيت محل با صدای رسا اعلام داشته اند که:

 

الف ـ اگر سد بطور کامل آبگیری شود ارتفاع آب 1854 متر از سطح دریا خواهد بود. این ارتفاع آب تمامی تنگ بلاغی را که ارتفاع آن بسیار کمتر است، تمام روستاهای در مسیر را که ارتفاع آنها حدود 1830 تا 1843 متر است و همه دشت پاسارگاد را که ارتفاع آن ازسطح دریا بین 1820 تا1850 متر است خواهد پوشاند. آرامگاه کورش، تخت کوهک، مادر سلیمان، مبارک آباد، ابوالوردی و گستره باستانی کردشول حدود 7 تا 15 متر به زیر آب خواهند رفت.

 

ب ـ اگر سد فقط تا بلندای 40 متر آبگیری شود، یعنی 17 متر پایین تر از بلندای ساخته شده سد، که حد توان آبدهی رودخانه سیوند است، بیشتر دشت پاسارگاد زیر آب خواهد رفت. بنابراین، ادعای مجریان که فاصله انتهای دریاچه تا پاسارگاد بین 5 تا 9 کیلومتر است فقط یک افسانه است.

 

پ ـ ادعای یکی از مسئولان دولت که: «یک رشته کوه بین دریاچه سد و مقبره کورش حائل شده و مانع انتقال رطوبت (است) ... و تاثیر مستقیم بر بنای آرامگاه کورش نخواهد گذاشت» هم یک افسانه است. ما هرچه گشتیم، این کوه حائل را پیدا نکردیم! حد فاصل دریاچه و دشت پاسارگاد دره ای میان کوه تخت طویله و کوه کلات است که رودخانه سیوند در آن جریان دارد.
 

ت ـ سد کنونی سیوند شاهکار جمهوری اسلامی است که روی بستری از سنگ آهک دولمیتی و آهک مارنی که محلول در آب هستند ساخته شده، و نمادی از بیسوادی، ناآگاهی، بی خردی و حقارت در دانش و مهندسی است. مطمئن هستم که سد سیوند بعنوان میراث فرهنگی جمهوری اسلامی در تاریخ جاودان خواهد شد!

 

3. بر ما روشن نيست که آيا آقای دکتر آذرنوش از اين نکات آگاهی دارند و اينگونه به دفاع از مقاطعه کار و مجری و وزارت نيرو برخاسته اند و يا اينکه صرفا چشم بسته و طوطی وار سخنان کسانی همچون آقای جامعی، مجری طرح سيوند، را تکرار می کنند. بر ما روشن نيست که آقای دکتر آذرنوش در اين ميانه چه نقشی را بازی می کنند و در يک «حقيقت يابی ملی» که روزی برای بررسی کارساخته شدن سد شيوند تشکيل خواهد شد چگونه حساب خود را از حساب مجری سد سيوند جدا خواهند کرد.

 

4. مجری سد سيوند با وضوح تمام ادعا کرده است که: «... كارشناسان ما با مسئولان ميراث فرهنگي طي اين چند سالي كه از ساخت سد سيوند مي گذرد ارتباط هايي داشته اند؛ مثلا سال 76 و 77 هنگامي كه قصد داشتيم زميني را براي ساخت بخشي از تاسيسات و فضاها در نظر بگيريم با همه ارگان ها از جمله سازمان ميراث فرهنگي در تماس بوديم. كارشناسان ميراث هم به ما گفتند كه در آن منطقه ممكن است محوطه هاي باستاني وجود داشته باشد پس در منطقه اخير با احتياط عمل كنيد. اما طي اين چند سال آنها هيچ اطلاعي به ما ندادند كه بر اثر ساخت سد تعداد بسيار زيادي محوطه باستاني به زير آب خواهد رفت... تاكنون و در 12 سال گذشته حتي يك نامه رسمي هم از سوي سازمان ميراث فرهنگي در مورد به خطر افتادن آثار تاريخي و غرق شدن آنها در درياچه سد به ما داده نشده است. آنها حتي از ما يك گزارش هم نخواسته اند كه ما در اختيار آنها قرار نداده باشيم. ما با نقاط نظر سازمان از طريق بحث هايي كه اخيرا از حدود يك ماه پيش در مطبوعات و رسانه ها آغاز شد، آگاه شديم. اما من هم مي خواهم اين سوال را مطرح كنم كه دوستان ما در سازمان ميراث فرهنگي طي اين چند سال يعني 10 _ 12 سال چرا اقدامي نكرده اند و حالا كه بيش از 50 درصد از كار ساخت سد پيشرفته است اين مساله را مطرح مي كنند و طي اين سال ها هيچ گونه اقداماتي را انجام نداده اند.» اگر آقای جلال جامعی در سخنان خود صادق است چرا آقای آذرنوش چشم در چشم خبرنگار ادعا می کند که «(ما) تنها با آغاز مجدد عمليات ساختماني آن (سد) که حدود دو سال پيش از سر گرفته شد متوجه اين سد و محل قرار گرفتن آن در تنگه بلاغي شديم و به ضرورت مطالعات باستان شناسي براي شناسايي محوطه هاي باستاني در محدوده درياچه اين سد آغاز شد.»

 

5. چگونه است که در همه موارد، از جمله در همايش باستانشناسان ايران در گرگان و نيز در همايش اخير شيراز، که آقای آذرنوش برگزار کننده و تهيه کننده قطعنامه های آنها بوده اند، ايشان بصورت منظم از طرح مسائل اصلی جلوگيری کرده اند و در اين مصاحبه نيز کوشيده اند اهميت آنچه را که در خطر است پنهان کنند؟

 

6. آيا از رئيس پژوهشکده باستانشناسی کشور نبايد انتظار داشت که لااقل از آنچه در حوزه کار خود ايشان می گذرد مطلع باشند؟ اگر آقای جامعی که 14 سال است دشت بلاغی را شخم می زنند چنين اعلام می کنند که «در محل ساخت سد هيچ گونه، تپه باستاني يا آثار باستاني و تاريخي ديده نمي شود» آيا ايشان نبايد بجای حمله به کسانی که کار و زندگی را رها کرده و برای حفظ آنچه ايشان بايد محافظ آن باشند، تکليف خود را با اينگونه سخنان غيرواقع مجری سد روشن کنند. مگر نه اين است که ايشان در مورد دستگاه زير نظر خود می گويند: «اين پژوهشکده موظف است با انجام کاوش هاي باستان شناسي و اجرايي کردن طرح هاي پژوهشي به توليد علم بپردازد. در اين ميان ما يک وظيفه علمي و يک وظيفه ملي داريم. بي شک اگر باستان شناسان اين مجموعه بيشتر از مردم نگران نباشند کمتر نگران نيستند. چگونه مي شود يک باستان شناس که مسئوليت دفاع از آثار باستاني را دارد نسبت به چنين موضوع با اهميتي بي تفاوت باشد.» واقعاً چه کسی غير از خود ايشان بايد به اين پرسش پاسخ دهند؟

 

بهرحال، جای تأسف بسيار است که در پايان سالی که در آن دوستداران حفظ آثار باستانی ايران به پيروزی موضعی چشم گيری رسيده اند و حق آن بوده است که رئيس پژوهشکده باستانشناسی کشور را  در کنار خود ببينند، ايشان اينگونه از صندلی رياست پژوهشکده باستانشناسی ايران پائين آمده اند تا به سخنگوئی از جانب مجريان خاطی و بی اطلاع و ايران ويران کن سد سيوند بپردازند.

 

و بالاخره بگذاريد اين مطلب را با گفتاوردی از آقای مهندس کورش زعيم به پايان رسانيم، آنجا که می گويند: «بی توجهی به این ثروت عظیم تاریخی و فرهنگی در هنگام برنامه ریزی و طراحی سد را نمی توان فقط به ناآگاهی ارتباط داد... اثبات وجود این آثار، افزون بر حضور کاوشگران ایرانی و خارجی در گذشته، (وجود) جای پای قاچاقچیان آثار باستانی است که در سراسر منطقه دیده می شود.» 

بازگشت به صفحه اصلی