International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

 

 

Link to English Section

 

      يبانيه ها  |   آرشيو  پاسارگاد  |  آرشيو خبرها  |  مقالات   |   آرشيو هنر و ادبيات   |   آرشيو تاريخ  زدايي   |   ديداري ـ  شنيداري  |   |  تماس  جستجو   پيوند به صفحه اصلی

 11 بهمن 1386 (2546 سال پاسارگارد)  31 ژانويه 2007      +++++          کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی سياسی و مذهبی ندارد

 

 

سودجويي ها، يکی ديگر از ميراث های طبيعی ما را  در خطر قرار داده است

 

درياچه اورميه در اغما

 

از:  عليرضا عاصم، كارشناس ارشد بيوسيستماتيك جانوري

 


زماني اخترشناسان با اين مشكل روبه‌رو بودند كه بقيه نژاد انساني را متقاعد سازند كه زمين گرد است.

امروزه زيست شناسان با اين وظيفه دشوار مواجه‌اند كه انسان را متقاعد كنند كه شالوده خود ساخته اش را رها سازد. «دكتر ز. وسلوسكي«

 

با توجه به مطالعات وسيعي كه درخصوص زيست شناسي آرتميا فرانسيسكانا صورت گرفته است، شناخت كاملي از اين گونه وجود دارد كه سبب شده تا در اكثر كشورها گونه آرتميا فرانسيسكانا براي پرورش انتخاب شود،(در اين بين نبايد ويژگي‌هاي فيزيولوژيكي آن ناديده گرفته شود) غافل از اينكه پرورش اين گونه بومي قاره آمريكا، با چنين دامنه وسيعي در بلند مدت مي‌تواند پراكنش و تنوع زيستي ساير گونه‌هاي آرتميا را تحت الشعاع قرار دهد و مي‌تواند باعث از بين رفتن مفهوم تنوع و گوناگوني آرتميا شود. از طرف ديگر مي‌تواند به‌عنوان يك گونه مهاجم، حيات و تنوع ساير گونه‌ها و جمعيت‌هاي آرتميا را به مخاطره اندازد.

آنچه تغيير تنوع زيستي آرتميا را نسبت به ساير گونه‌هاي پرورشي آبزيان تحت‌تأثير قرار مي‌دهد، نحوه انتقال غيرفعال آن به زيستگاه‌هاي ديگر توسط باد و پرندگان است.

بررسي‌هاي علمي، وجود آرتميا فرانسيسكانا (گونه بومي قاره آمريكا) را در ايران تأييد مي‌كند. پراكندگي اين گونه در منطقه نوق در استان كرمان گزارش شده است و مهم‌تر از همه وجود آن در درياچه مهارلو در استان فارس به‌عنوان يك گونه مهاجم در كنار آرتمياي اين درياچه به اثبات رسيده است. درياچه مهارلو ميزبان يك جمعيت بكر از آرتمياست ولي اين درياچه مورد تهاجم گونه آرتميا فرانسيسكانا قرار گرفته است. درخصوص وجود آرتميا فرانسيسكانا در اين درياچه شايد بتوان دو نظريه ارائه كرد:

اين گونه مستقيما و عمدا به جهت اهداف اقتصادي در درياچه مهارلو رها‌سازي‌ شده است

 اين گونه  از ساير مناطق و مزارع پرورش آرتميا دركشور و توسط عواملي مانند پرندگان و باد به اين درياچه منتقل شده است.

آنچه اكنون بيش از نحوه آلوده شدن درياچه مهارلو به اين گونه غيربومي اهميت دارد، واقعيت وجود آرتميا فرانسيسكانا در اين درياچه است كه مي‌تواند در اندك زماني تعادل اكولوژيكي درياچه مهارلو را برهم زند.

اينك با توجه به مطالب ذكر شده، خطر گسترش آرتميا فرانسيسكانا و ترس از اينكه پس از چند سال اين گونه آرتميا نيز به معضل ديگري مانند آزولا تبديل شود به وضوح احساس مي‌شود. اهميت و حساسيت اين موضوع زماني جدي مي‌شود كه بدانيم در كشورهاي منطقه پرورش آرتميا فرانسيسكانا سرعت گرفته است و خطر پراكندگي و انتقال آن به ساير زيستگاه‌ها وجود دارد.

 

از طرف ديگر مطالعات چند سال اخير در مورد آرتميا اورميانا (آرتمياي درياچه اروميه) نشان مي‌دهد كه اين گونه در زيستگاه خود در درياچه اروميه، داراي تنوع درون گونه‌اي است.

 اين مسئله با توجه به مطالعات ژنتيكي مورفومتريك و تحقيقات مربوط به صفات بيومتريك سيست (تخم مقاوم) آرتميا اورميانا به اثبات رسيده است. حتي در اين خصوص پيشنهاد شده است كه با توجه به تنوع درون گونه‌اي موجود در آرتميا اورميانا، حداقل به محل تهيه نمونه، ويژگي‌هاي فيزيكوشيميايي آب و زمان نمونه برداري جهت مطالعات علمي اشاره شود زيرا انتظار مي‌رود آرتمياي تهيه شده از ايستگاه‌هاي مختلف درياچه اروميه در يك آزمايش، نتايج متفاوتي نشان دهند.

ذكر اين موضوع مقدمه‌اي است بر اينكه بگوييم امروزه بحث‌هايي در مورد بازسازي ذخاير آرتمياي درياچه اروميه از طريق پرورش آن به‌صورت مصنوعي يا نيمه مصنوعي و انتقال مجدد به داخل درياچه اروميه شنيده مي‌شود.

با توجه به اثبات تنوع درون گونه‌اي آرتمياي درياچه اروميه، اين طرح نيز تنوع درون گونه‌اي آرتميا اورميانا و تعادل زيست بوم  درياچه اروميه را برهم خواهد زد. از آنجايي كه محدوده يك كشور خود شامل زيست بوم ‌هاي متعدد و گاه اقليم‌هاي جغرافيايي مختلف است؛ درنتيجه گونه‌هاي يك زيست بوم مي‌تواند براي ساير زيست بوم ‌هاي همان كشور، گونه بيگانه و مهاجم محسوب  شود.

بنابراين پرورش آرتميا اورميانا يا پرورش هر جمعيت از آرتمياي ايران در ساير مناطق كشور نيز، با توجه به مكانيسم پراكنش و دلايلي كه براي بيان خطر پرورش گونه‌هاي غيربومي آورده شده است كاري غيرعلمي است. اگرچه به‌نظر مي‌رسد كه اين طرز تفكر و نفي پرورش آرتميا در بستر طبيعت، نوعي سفسطه علمي و نگرش متحجرانه به مسائل اكولوژيكي باشد ولي شايد شما نيز طرفدار اين تفكر متحجرانه (!) شويد اگر بدانيد كه يك حلزون بزرگ آفريقايي كه خسارت بسياري به محصولات زراعي اكثر جزاير اقيانوس آرام وارد كرده است توسط يك پسر بچه از هاوايي به فلوريدا به‌عنوان هديه براي مادرش منتقل شده است.

به استناد ماده 8 قانون حفاظت و بهسازي محيط‌زيست (مصوب 28/3/1353 و اصلاحيه 24/8/1371 ) هرگونه پرورش و تكثير جانوران وحشي مستلزم تحصيل پروانه يا اجازه  است و نيز طبق ماده 18 قانون حفاظت و بهره برداري از منابع آبزي جمهوري اسلامي ايران (مصوب 14/6/1374 مجلس شوراي اسلامي) چنانچه ايجاد مزارع و تأسيسات تكثير و پرورش آبزيان باعث خسارت به منابع آبزي شود، صيد و تكثير و پرورش ممنوع خواهد بود.

خوشبختانه قانون‌گذار تمهيدات لازم براي مقابله با تخريب محيط‌زيست را انديشيده است و اميد است با اتكا به همين قوانين بتوان زيست بوم  و تنوع زيستي ايران و در كنار آن تنوع زيستي آرتميا را حفظ و نگهداري كرد و مانع از آن شد كه تنها به واسطه سود اقتصادي، گنجينه‌هاي ژنتيكي وثروت‌هاي طبيعي كشور رو به تباهي روند.

بي ترديد بهترين روش براي حفاظت از تنوع زيستي و در عين حال بهره برداري اقتصادي از آن استفاده صحيح، اصولي، علمي و پايدار از منابع طبيعي است. چند سالي است به علت خشكسالي و كاهش ذخاير آرتميا اورميانا، استحصال آن از درياچه اروميه متوقف شده است.

 نه تنها تغييرات اقليمي يك دهه اخير در فرايند خشكي درياچه اروميه مؤثر بوده بلكه تأثير مستقيم نيز داشته است. ولي آيا استفاده اصولي از سيلاب‌ها و آب هاي سطحي، رعايت الگوي صحيح مصرف آب در مصارف كشاورزي، خانگي و صنعتي در محدوده حوزه آبريز درياچه اروميه نمي‌تواند يكي از راهكارهاي مناسب براي خروج از بحران كاهش ذخاير آبي درياچه اروميه و متعاقبا ذخاير آرتميا در اين درياچه باشد؟ آيا تاكنون به ميزان آبي كه سالانه به صورت سيلاب يا به علت عدم جمع آوري آب‌هاي سطحي به هدر مي‌رود فكر كرده ايم؟ آيا تا به حال به اختلاف مقدار مصرف آب در كشور و ميزان استاندارد آن توجه شده است؟

آيا مكانيزه كردن سامانه آبياري در صنايع كشاورزي و رهايي از سامانه سنتي، اجراي طرح هاي آموزشي جهت بهينه‌سازي‌ الگوي مصرف خانگي و نيز استفاده از سامانه‌هاي مدرن و استاندارد در صنايع نمي‌تواند مازاد آب ذخيره شده را به درياچه اروميه يا هر زيست بوم  ديگر باز گرداند؟ نبايد فراموش كرد كه طبق مطالعات انجام گرفته توسط محققين بلژيكي در سال 1374، مشخص شده است كه در آن زمان هرساله 4400 تن سيست (تخم) آرتميا معادل 399 سيست در ليتر در نيم متر از سطح درياچه اروميه توليد مي‌شده است ؛ ولي اين مقدار به 29 سيست در ليتر در سال 1382 كاهش يافته است.

آيا تا به حال انديشيده‌ايم كه طي 10 سال گذشته، درياچه اروميه چه حجمي از ذخاير آبي خود را از دست داده است و طي اين 10 سال چه مقدار آب در حوزه آبريز درياچه اروميه به علت عدم جمع آوري و مهار سيلاب‌ها و آب هاي سطحي، عدم رعايت الگوهاي استاندارد در مصارف كشاورزي، خانگي و صنعتي به هدر رفته است؟

آيا اين زياده خواهي و خودخواهي بشر نيست كه زيست بوم ‌ها و ثروت‌هاي طبيعي را به نابودي مي‌كشاند؟ بي‌گمان يك مديريت صحيح و علمي در مصرف آب و نيز استفاده از دانش بشري براي بازسازي منابع طبيعي مي‌تواند به احياي زيست بوم ‌ها كمك مؤثر كند و بي‌شك در قبال اين دورانديشي، طبيعت نيز ما را از نعمت های خود بي‌بهره نخواهد كرد.

در نهايت ضمن احترام به  تمامي نظرات مخالف، اميد است مخالفان در كنار واژه نه، حداقل به دلايل علمي و منطقي خود نيز اشاره‌اي هر چند كوتاه و مختصر داشته باشند زيرا در غيراين صورت اين شبهه ايجاد خواهد شد كه اين قبيل مخالفت‌ها به‌دليل منافع اقتصادي كاذب است، نه دلايل علمي.

همشهری

فرستنده: احمد، همراه کميته نجات، از تهران