International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

 

 

Link to English Section

 

      يبانيه ها  |   آرشيو  پاسارگاد  |  آرشيو خبرها  |  مقالات   |   آرشيو هنر و ادبيات   |   آرشيو تاريخ  زدايي   |   ديداري ـ  شنيداري  |   |  تماس  جستجو   پيوند به صفحه اصلی

 14 بهمن 1386 (2546 سال پاسارگارد)  3 فوريه 2007      +++++          کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی سياسی و مذهبی ندارد

 

 

به دليل بی توجهی مقامات مسئول  

دارالفنون، اولين دانشگاه مدرن ايران در حال نابودی است

 

کنار سالن بزرگ و تاریک، چنان استوار ایستاده که نمی‌توان بی‌آنکه چند لحظه‌ای محو عظمتش شد از کنارش گذشت. به نیم‌ستونی که مخصوص عکاسخانه‌های دوران قاجار است تکیه زده و در مشت چپش فرمانی را می‌فشارد، کلاه بلند و سیبیل از بناگوش در رفته‌اش نگاه استوارش را راسخ‌تر می‌کند.

میرزا تقی‌خان‌امیرکبیر که مجسمه اش به تازگی در محفظه‌ای شیشه‌ای قرار گرفته، روزگاری که سنگ بنای دارالفنون تهران را می گذاشت، شاید آرزو داشت که حاصل مرارتش، میراثی ابدی باشد. اما 156 سال بعد، این بنای متروک را چنان در نم و رطوبتی گرفته که از هر بازدم بازدیدکنندگانش ابری کوچک ایجاد می شود.

سکوت همه جا را فراگرفته و از صدای شادی پسربچه‌هایی که به هر طرف می‌دویدند خبری نیست. هفته گذشته، سالروز افتتاح ساختمانی بود که همه، آن را نماد آموزش و پرورش مدرن در ایران می‌دانند، بنای زیبایی که فقط سیزده روز پس از گشایش، بنیانگذارش (امیرکبیر) در حمام فین کاشان کشته شد و زنده نماند تا شاهد فارغ‌التحصیلی یکصد دانش‌آموزی باشد که برای اولین بار در آن به تحصیل مشغول شدند.

عمارت در حال تخریب

 

در حال حاضر این بنای قدیمی و سرمایه ملی در میان نرده‌های بلند با دری بزرگ و قفلی بد شکل محصور شده، برای وارد شدن به ساختمان و رسیدن به کلاس‌های درسی که روزی صادق هدایت، کمال‌الملک و بدیع‌الزمان ‌فروزانفر پشت نیمکت‌هایش نشسته بودند، باید از در کوچکی که کمی آن سوتر قرار دارد وارد قسمت اداری شوید و از مسیری که به دالان‌های تنگ دخمه می‌ماند عبور کنید.

آن سوی این راه پیچ در پیچ، ساختمانی است که روزی دارالفنون نامیده می‌شد. بنای دو طبقه چهارگوشی که در اطراف حیاطی مستطیل‌شکل واقع شده، کلاس های متعددی را در خود جای داده است. کلاس‌هایی با سقف‌هایی بلند، تخته‌هایی سبز با عرض‌کم و طول زیاد که هنوز می‌توان نوشته‌های آخرین گروه دانش‌آموزان را بر روی آن خواند، دیوارهای نیمه ویران و پله‌هایی متروک و شکسته تنها بقایای ساختمانی است که گروهی از مشهورترین چهره‌های ایران را تربیت کرده است.


از ایوان کوچکی که جلوی یکی از کلاس‌ها در طبقه‌ دوم قرار گرفته می‌توان بر تمام حیاط مسلط شد، حیاط بنا تنها یادگاری است که با وجود گذشت زمان با اندک تغییری از دوران قاجار به جا مانده است. حوض سنگی با آبنمای سفیدی در مرکز و باغچه‌هایی که در اطراف آن به شکل ضربدر یکدیگر را قطع کرده‌اند تمام عناصر این حیاط تاریخی را تشکیل می‌دهند؛ شکلی که به گفته برخی، پرچم انگلستان را در ذهن تداعی می‌کند. البته همه بر این نظر، توافق ندارند.

دکتر محبوبی اردکانی در کتاب «تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران» به دو تلقی متفاوت در این زمینه می‌پردازد: «برخی معتقدند میرزا محمد تقى‌خان معمارباشى رئیس اداره بنایى دیوان اعلى براساس طرح میرزارضا مهندس‌باشى معمار ساختمان شکل حیاط بنا را از سربازخانه وولويچ در بریتانیا اقتباس کرده است اما گروهی دیگر معتقدند این عمدی است که میرزا رضا به کار برد تا به همه نشان دهد هرچند در دارالفنون فزرندان رجال و شاهزادگان قاجار اجازه ورود و تحصیل دارند نه مردم عامی، اما آنها هر روز روی پرچم کشورهای بیگانه‌ای همچون انگلستان که برای استعمار قدم به خاک ایران گذاشته‌اند راه می‌روند و بازی می‌کنند تا بالاخره روزی همین‌ها برای رهایی کشورشان در تمام حوزه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و ... اقدام کنند.»

شهریار عدل پژوهشگر دوران قاجار با تاکید بر این نکته که این سبک معماری شیوه متداول باغ ایرانی در دوران قاجار است، می‌افزاید: «در ابتدای تاسیس مدرسه دارالفنون به دلیل مخالفت‌های شدید امیرکبیر و تیرگی رابطه ناصرالدین شاه با انگلستان به شدت با هر نشانه‌ای که رنگ و بویی از بریتانیا در آن وجود داشت برخورد می‌شد. این مخالفت به گونه‌ای بود که ترجیح داده شد معلم‌های مدرسه نیز از اتریش، فرانسه و ایتالیا انتخاب شوند. با توجه به چنین حساسیت‌هایی استفاده از شکل پرچم بریتانیا به هر دلیلی غیر ممکن به نظر می‌آید.»

از زنگ مدرسه چند تکه فلز زنگ‌زده به‌جا مانده که در گوشه‌ای به دیوار حیاط چسبیده، زیر آن‌ سنگی مرمر قرار دارد که روی آن نوشته شده: «تاریخ نصب ۱۲۶۸هجری قمری». شاید این تنها حلقه ‌اتصال دارالفنون به روزگاریست که در آن شور و حرارت زندگی جریان داشت؛ زمانی که افرادی چون بهرام بیضایی، نادر ابراهیمی، مرتضی کاتوزیان، فرهاد فخرالدینی، محمدعلی سپانلو و ... در گوشه گوشه ‌این ساختمان مشغول بحث و گفتگو و شیطنت‌های نوجوانانه بودند.

دارالفنون و فرهنگ نقادی


محمدعلی سپانلو با اشاره به شیوه‌های متفاوت آموزشی در دارالفنون، عمده‌ترین مزیت این مدرسه را تقویت روحیه نقادی و ارائه اطلاعاتی فراتر از چارچوب های درسی می‌داند: «در آن زمان، مدرسه‌های دیگری هم مانند البرز وجود داشت که از لحاظ کادر آموزشی بسیار دقیق‌تر به درس و کتاب شاگردان رسیدگی می‌شد. اما آنچه دارالفنون را از حالت یک دبیرستان صرف بیرون می‌آورد برخورد اساتید و فضای بسیار آزادی بود که مجال هرگونه اظهارنظری را فراهم می‌آورد. در ضمن بسیاری از معلمین دارالفنون علاوه بر مطالب کتاب‌های درسی مطالب دیگری را نیز به شاگردان آموزش می‌دادند.»
سپانلو ضمن با اهمیت خواندن فرهنگ نقد و گفتگو و نسبت آن با توسعه‌یافتگی در هر جامعه‌، از شیوه‌های تعاملی متفاوت در این مدرسه یاد می‌کند: «به طور مثال ما برای خواندن انشاهایمان از ماه‌ها قبل نوبت می‌گرفتیم و همه بچه‌های ادبی سال‌های پایین‌تر و بالاتر می‌دانستند که در کدام روز مثلا نادر ابراهیمی انشاء می‌خواند، همه جمع می‌شدیم و بعد از خواندن انشایش بحث می‌کردیم و درست هفته بعد نفر دیگری، مثلا بهرام بیضایی انشائی در پاسخ به انشاء نادر ابراهیمی می‌نوشت. این فضای بازنقد و بررسی تنها به بچه‌های ادبی منحصر نمی‌شد بلکه امتیاز بزرگی بود که در تمام بخش‌های دارالفنون جاری بود»

سپانلو دارالفنون را تا پیش از افتتاح دانشگاه تهران، دانشگاهی می‌داند که همه شاگردانش را برای ورود به عرصه‌های مهم زندگی آماده می‌کرد، وی با آهی بلند که از اعماق وجودش برمی‌خیزد آرزو می‌کند «ای کاش می‌شد دارالفنون کنونی به موزه‌ای تبدیل شود، اما نوع تدریس و شیوه برخورد با محصلانش در مدارس دیگر ایران دنبال شود.»

یکی دیگر از محصلان دارالفنون، علی گنج دانش مدیر انتشارات گنج دانش (یکی از قدیمی‌ترین انشارات فعال در زمینه چاپ آثار حقوقی) است. او که دفتر کارش در نزدیکی ساختمان دارالفنون قرار دارد با صدای گرفته به قفل و نرده های آهنی جلوی در اشاره می‌کند: «انگار دارالفنون حبس شده است. برای ما که بهترین سالهای زندگی مان را در این مدرسه گذرانده‌ایم، دیدن این صحنه‌ها ساده نیست. به هر حال خوشحالم که اخیرا شهرداری برای مرمت قسمت بیرونی به فکر افتاده. اما در دورانی که دارالفنون به خوابگاه تبدیل شد خرابی‌های بسیاری به بار آمد که شاید مدت‌های زیادی برای مرمتش زمان لازم باشد.»

اکنون پس از گذشت تمام این سال ها، دو گزینه پیش روی این بنا قرار گرفته: با به عنوان دبیرستان از آن استفاده شود یا به موزه اسناد آموزش و پرورش تبدیل شود.

علی گنج دانش عقیده دارد بهتر است این بنا به موزه اسناد تبدیل شود: «متاسفانه ما در بخش مدیریت ضعیفیم و اگر این بنا به مدرسه تبدیل شود نمی‌توانیم به خوبی از آن مراقبت کنیم. شاید اگر این ضعف نبود می‌توانستیم به عنوان مدرسه از دارالفنون استفاده کنیم.»

برای مرمت و بازسازی دارالفنون، «تا به حال تلاش‌های بسیاری انجام شده اما کافی نیست.» این جمله را یکی از مسولین پژوهشکده تعلیم و تربیت وزارت آموزش و پرورش در حالی بیان می‌کند که تمایل چندانی به ذکر نامش ندارد: «بودجه‌ای که برای مرمت در نظر گرفته می‌شود کافی نیست و اگر هم بوجه‌کافی اختصاص پیدا کند حداقل چهار یا پنچ سال زمان لازم است. به هر حال از نظر من بهتر است این مکان، مدرسه بماند تا به موزه اسناد آموزش و پرورش تبدیل شود.»