کتاب
کورش منم، شهريار روشنايي ها، به علت مشکلات غيرخودی مجوز چاپ سوم نخواهد گرفت
من به
شدت با پدر سالاری و پدر پرستی مخالفم ، اما اگر پدر شریف بود نباید اورا دوست
بدارم ؟! کوروش شریف طلایه دار مدنیت و آزادی انسان بوده است
گزینش
ایدئولوژیک کلمات به ترور زبان منجر می شود
نگار : چرا
سراغ چنین زمینه ملی رفتید ؟
آقای صالحی :
زمینه بشری و جهانی است ، کوروش هخامنشی ، پدیده ای فوق بشری - در دوره توحش -
بود . راه و رسم اورا در نوجوانی - یازده سالگی - در روستای مرغاب یا
مَروبختیاری درک کردم
|
گزینش
ایدئولوژیک کلمات به ترور زبان منجر می شود
نگار: به اوستا
اشاره کردید جناب عالی حدود 27 سال پیش گاتها و سپس یشت ها را باز سرایی کردیدء
اولا بفرمایید بازسرایی چیست ؟
وچرا متون
کهن را دوباره احیاء کردید ؟
آقای صالحی :
کتاب ارزشمند اوستا را بعد از دوندگی های بسیار - در جوانی : پیش از سال 1357 -
به دست آوردم , ترجمه اوستا پور داوود . اما با آنکه به فارسی امروز ترجمه شده
بود نیاز مجدد به ترجمه داشت . درک چنان نثر فراری دشوار بود برای یک جوان 18
ساله شهرستانی .هفت سال بعد با یاری جستن از پرفسور پرویز رجبی ,بر تمام زوایای
این دستاورد بشری اِشراف یافتم , ابتدا گاتها ( سرودهای زرتشت ) و سپس یشت ها (
سرودهُ حواریون پیش زرتشت ) را باز سرایی کردم ,چند سال بعد منتشر شدند ( 1-
زرتشت و ترانه های شادمانی 2- ارابه ران خورشید ) تا امروز که چاپ چهارم و
پنجم هم نایاب شده است .
باز سرایی در
زبان فارسی - حوزه شعر - شیوه ای کهن سال است , البته نام گذاری نشده بود ,
شاهنامه باز سرایی حکایات رزمی و افسانه های ملی ما ست . مثنوی معنوی باز سرایی
قصص و حکم و امثال آریایی , هندی و سامی است . خمسه نظامی نیز . بازسرایی ,
اتفاقی تاریخی و جهانی است . الیاد و ادیسه هومر , و یا آثار نمایشی شکسپیر نیز
در همین ساحت خلق شده اند . شعر « پریای شاملو>>صورّ و ورژن های دیگری هم دارد،
بازمانده از عصر قاجاریه است . من نمونه های دوری از این منظومۀ فولک لوریک را
از زبان پیران و کهن سالان تهرانی ( جنوب تهران ) شنیده ام . شاملو با خلاقیت
ناب فردی خود ، این روایت را امروزی تر ( با سایه روشن های سیاسی - اجتمایی )
باز سروده است . «علی کوچیکه>> فروغ هم ترانه ی شفاهی متعلق به مادران بوده ،
در حدود پانزده سطر ، اما فروغ آن را هم باز سروده و هم باز گسترش داده است .
از این نوع ترانه های بومی - به موازات لالایی ها- بسیار داریم که استعداد باز
سرایی دارند .
نگار : و تازه
ترین باز سرایی شما یعنی کتاب « کورش منم ، شهریار روشنایی ها >> که به سرعت به
چاپ دوم رسید ، اما چاپ سوم به بازار نیامد . چرا ؟
آقای صالحی : به
علت مشکلات غیر خودی ... ! به نظر نمی رسد فعلاً صاحب مجوز نشر مجدد شود .
نگار : آیا منشور
حقوق بشر است این اثر ؟
آقای صالحی : روح
این منشور بر کل اثر مستولی است .
نگار : سه سال
پیش منتشر شد ، کتاب با ارزش و بازبانی شفاف ، سالم و مستحکم است ؟
آقای صالحی :
طبعاً سی وپنج سال تجربه و کار شعر در قفای آن است . مولود ورود به دهۀ پنجم
عمر من است ، و عاشقانه و با تمام وجود روی آن کار کرده ام ، اگر مشکلات غیر
خودی نبود تا امروز حداقل به چاپ پنجم رسیده بود.
نگار : چرا سراغ
چنین زمینه ملی رفتید ؟
آقای صالحی :
زمینه بشری و جهانی است ، کوروش هخامنشی ، پدیده ای فوق بشری - در دوره توحش -
بود . راه و رسم اورا در نوجوانی - یازده سالگی - در روستای مرغاب یا
مَروبختیاری درک کردم . بهار بود ، شاخه کوچک درختی را چیده بودم ، پدرم گفت :
از مادر ( درخت ) این شاخه اجازه گرفتی که آن را در بهار چیده ای ؟ گفتم نه !
با حیرت گفت : نه !! گفت : برو و از او عذر خواهی کن ، چیدن و شکار در بهار ،
ظلم است ! در نوزده سالگی جایی خواندم که کورش محبوب گفته بود : « در زندگی سعی
کرده ام پا روی هیچ گلی نگذارم ، من عدالت را وقت چوپانی آموختم ! >> دیدم این
بینش در قوم من باقی مانده است ، نصیحت پدر را به یاد آوردم ، و حیرت زده پی هر
آنپه رفتم که نشانی از شعور کوروش داشت . بی خود نیست که در کتاب مقدس بیش از
چهل بار از این « فرشتۀ پارسی >> نام برده شده است . کوروش جنگ سالار نبود ،
کشور گشا هم نبود ، او پایه گذار نبردهای رهایی بخش بود، به عکس داریوش هخامنش
،به شدت مدیر ، جنگ سالار ، نظامی ، کشور گشا و سیاس بود . مردم ، جامعه و
ملتی که بی ریشه باشد ، نمی تواند به هویت مستحکمی تکیه بدهد . بدون هویت و
احترام به داشته ها ، تسلیم شدن به سادگی رخ می دهد . او که داشته های دیرینۀ
ما را انکار می کند ، یا نادان است یا مغرضی مزدور ! من به شدت با پاترنالیزم ،
پدر سالاری و پدر پرستی مخالفم ، اما اگر پدر شریف بود نباید اورا دوست بدارم
؟! کوروش شریف طلایه دار مدنیت و آزادی انسان بوده است . انسان با هر نوع
ایدئولوژی و عقیده مرام و مسلکی ، اگر اندکی عادل باشد ، نمی تواند اندیشه ها،
رویاهای نیاکان انسان دوست خود را انکار کند. احترام به هویت پیشین و گذشته
درخشان ، نشانه ترس از امروز و ناامیدی از آینده نیست ، اتفاقاً تقویت خاکریز
مثالی برای اعتماد به نفس در اکنون ، و امید به فرداست .
نگار : چند سال و
چه مدتی روی این اثر - شهریار روشنایی ها - کار کرده اید ؟
آقای صالحی : از
نظر دهی ، سال و ماه بسیار اما به صورت عملی طی سه سال، هر چه منبع مأخذ بود ،
گرد آوردم گاه کتابی هزار صفحه ای را کلمه به کلمه خواندم تا شاید به جمله ای
کوتا در این زمینه برسم . بعضی منابع نایاب را به قیمتی بسیار سنگین می خریدم ،
برای دسترسی به منابع مؤثق ، از استادان این رشته یاری جستم . پیش خیمه زدن بر
خواب این پروژه ، به پاسارگاد و تخت جمشید رفتم ، یک شب ( تابستان ) پنهان از
چشم ناتوورها ، در تخت جمشید - روی زمین - بیتوته کردم . می خواستم هر چه هست ،
در من نهادینه شود ، به آن شهود نهایی نیاز داشتم . می خواستم روح دیرینۀ این
دانستۀ کهن را سرقت کنم ، تا تشنگی کامل شود . هفده بار این دفتر از نو باز
نوشته شد .بسا انگیزه این کار ، همان هشدار پدر بوده به وقت نوجوانی که گفت برو
و از درخت عذر خواهی کن !
نگار : منابع
مورد اشاره برای خلق کتاب « شهریار روشنایی ها >> تنها به گفتار های کوروش و
منشور حقوق بشر باز می گردد ؟
آقای صالحی : سر
سلسه و معمار جهان مدنی نخست ، همان کوروش یا « گماشته آزادی » است . در سنگ
نبشته ها و الواح بازمانده ، دیگر جانشین ها نیز مسیر کلامی کوروش ( یا اراده
انسانی او ) را کما بیش ادامه داده اند ، من از مجموعه جستار ها و فرامین و
خواست ها و آرزوهای عهد هخامنشی استفاده کرده ام ، اما محور اصلی و آسمان نهایی
ای سرزمین شاعرانه را سخنان کوروش تشکیل می دهد . و نسبت به جانمایۀ درونی و
آرمانهای انسانی این راهبر بزرگ ، وفادار مانده ام . و اگر در خلال کار ،
تألیفی مدرن و تصویری امروزی تر ارائه شده است ، دخالت و تصرف ، صرفاً در سیطره
زبان و خلق فضای شاعرانه بوده و لاغیر !
نگار : در مجموعه
« شهریار روشنایی ها » گاهی از واژ های عربی ( واردات زبان عرب در زبان مادری
ما ) استفاده شده است . در پاکیزه کردن متن از این لغات ، تلاش کرده بودید ؟
آقای صالحی :
زبان ، هدف نیست ، زبان ابزار است . کسی که سخن آن راهبر را باز سروده است ،
اسمش « سید علی صالحی >>است . اسمی مطلقاً عربی . هیچ ربطی به بینش و روش ندارد
. من شوونیست نبوده و نیستم . زبان برای من « خانۀ اندیشه » نیست ، زبان مَرکب
اندیشه است . این نوع زیاده روی ها و تعصبات ، روح شعر را می کشد . ما را به
سوی نوعی ایدئولوژی قوم پَرَستانه هل می دهد . نمی شود معاصر بودن را قربانی
علایق دهقانی خود کنیم . همه زبانهای بشری خویشاوند نزدیک به یکدیگرند . من
وسعت خلاقیت خود را قربانی پاکسازی واژه ها نمی کنم . از واژه پاکسازی بدم می
آید ، به مفهوم سانسور خیلی نزدیک است . یادمان باشد ، اسم کوچک فردوسی خالق
شاهنامه « کامبیز >> نبوده ، ابوالقاسم بود . این بازیهای نوسوانه ریشه در
نفرتهای سیاسی دارد . نگران هم نباید بود که ای بیداد ، زبان ما عربی شده ، رفت
! زبان پارسی ، به دلیل آن مداری فطری و تاریخی خود هرگز « اسیر » نخواهد شد ،
بلکه نیکی ها را می گیرد و خود را کامل می کند . مادر فارسی امروز لغات شبه
عربی داریم ، اما جمله عربی نداریم . مثلاً آیا « استعمال دخانیات ممنوع است >>
یک جمله عربی است ؟ خیر ، در سراسر جوامع عربی چنین جمله ای بیان یا نوشته نمی
شود ، در حالیکه استعمال ، دخان ، و ممنوع کاملاً عربی اند . زبان فارسی ریشه
در هارمونی و شعر دارد ، با تسامح و حوصله در طول زمان ، زبان اقوام متجاوز را
دفع کرده و حتی روی آن زبانها اثر گذاشته است . بابلی ها عرب شدند ، قطبی ها
عرب شدند ، رومی هاسوریه عرب شدند ، اما مردم ما زنده و وفادار به فرهنگ خود
ماندند ، چون وزن مدنیت ما بیشتر بود . این زبان از قدرتی برخوردار است که حتی
واژه فرانسوی « بسیج » را در کام خود مستحیل می کند . گفتم « مستحیل » ! حالامن
چقدر بگردم تا بتوانم مثل اهل کابل یا دوشنبه ، برای مستحیل ، جانشین خودی
بیابم . مهم غلبه اندیشه است در مقام راکب زبان . در این جهان بی مرز ، فایده
ای ندارد که « کش لقمه » را جانشین « پیتزا » کنیم . لااقل در خلق شعر و برای
من ، ظلمی مضاعف است . من هارمونی کلمه پیتزا را بر نشخوار بد شکل «کش لقمه
»ترجیح می دهم . چینی ها هم سعی می کنند از ورود کلمات بیگانه ( !) در زبان خود
جلوگیری کنند ، تا آنجا که اسامی آدمها را به چینی ترجمه می کنند . اگر از سر
قضا معنای چینی « جرج بوش » شد « مائوتسه تونگ » آنوقت تکلیف چیست ؟ من به
خانواده مشترک بشری و به انسان فکر می کنم ، نه گزینش ایدئولوژیک کلمات . این
نوع گزینش ها کورکورانه ، به ترور زبان منجر می شود
کميته
نجات پاسارگاد
www.savepasargad.com
|