International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

 

 

Link to English Section

 

      يبانيه ها  |   آرشيو  پاسارگاد  |  آرشيو خبرها  |  مقالات   |   آرشيو هنر و ادبيات   |   آرشيو تاريخ  زدايي   |   ديداري ـ  شنيداري  |   |  تماس  جستجو   پيوند به صفحه اصلی

 7 بهمن 1386 (2546 سال پاسارگارد)  27 ژانويه 2007      +++++          کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی سياسی و مذهبی ندارد

 

گفت و گوي اختصاصی  نگار خبرنگار کميته نجات پاسارگاد با:

 سيدعلی صالحی، شاعر بزرگ معاصر ايران، به دليل کتاب «کوروش منم شهريار روشنايي ها»

 

 

 

کتاب کورش منم، شهريار روشنايي ها، به علت مشکلات غيرخودی مجوز چاپ سوم نخواهد گرفت

 

من به شدت با پدر سالاری و پدر پرستی مخالفم ، اما اگر پدر شریف بود نباید اورا دوست بدارم ؟! کوروش شریف طلایه دار مدنیت و آزادی انسان بوده است

گزینش ایدئولوژیک کلمات به ترور زبان منجر می شود

نگار : چرا سراغ چنین زمینه ملی رفتید ؟

آقای صالحی : زمینه بشری و جهانی است ، کوروش هخامنشی ، پدیده ای فوق بشری - در دوره توحش - بود . راه و رسم اورا در نوجوانی - یازده سالگی - در روستای مرغاب یا مَروبختیاری درک کردم

 

 گزینش ایدئولوژیک کلمات به ترور زبان منجر می شود

 

نگار: به اوستا اشاره کردید جناب عالی حدود 27 سال پیش گاتها و سپس یشت ها را باز سرایی کردیدء اولا بفرمایید بازسرایی چیست ؟ وچرا متون کهن را دوباره احیاء کردید ؟

 

آقای صالحی : کتاب ارزشمند اوستا را بعد از دوندگی های بسیار - در جوانی : پیش از سال 1357 - به دست آوردم , ترجمه اوستا پور داوود . اما با آنکه به فارسی امروز ترجمه شده بود نیاز مجدد به ترجمه داشت . درک چنان نثر فراری دشوار بود برای یک جوان 18 ساله شهرستانی .هفت سال بعد با یاری جستن از پرفسور پرویز رجبی ,بر تمام زوایای این دستاورد بشری اِشراف یافتم , ابتدا گاتها ( سرودهای زرتشت ) و سپس یشت ها ( سرودهُ حواریون پیش زرتشت ) را باز سرایی کردم ,چند سال بعد منتشر شدند ( 1- زرتشت و ترانه های شادمانی    2- ارابه ران خورشید ) تا امروز که چاپ چهارم و پنجم هم نایاب شده است .

باز سرایی در زبان فارسی - حوزه شعر - شیوه ای کهن سال است , البته نام گذاری نشده بود , شاهنامه باز سرایی حکایات رزمی و افسانه های ملی ما ست . مثنوی معنوی باز سرایی قصص و حکم و امثال آریایی , هندی و سامی است . خمسه نظامی نیز . بازسرایی , اتفاقی تاریخی و جهانی است . الیاد و ادیسه هومر , و یا آثار نمایشی شکسپیر نیز در همین ساحت خلق شده اند . شعر « پریای شاملو>>صورّ و ورژن های دیگری هم دارد، بازمانده از عصر قاجاریه است . من نمونه های دوری از این منظومۀ فولک لوریک را از زبان پیران و کهن سالان تهرانی ( جنوب تهران ) شنیده ام . شاملو با خلاقیت ناب فردی خود ، این روایت را امروزی تر ( با سایه روشن های سیاسی - اجتمایی ) باز سروده است . «علی کوچیکه>> فروغ هم ترانه ی شفاهی متعلق به مادران بوده ، در حدود پانزده سطر ، اما فروغ آن را هم باز سروده و هم باز گسترش داده است . از این نوع ترانه های بومی - به موازات لالایی ها- بسیار داریم که استعداد باز سرایی دارند .

 

نگار : و تازه ترین باز سرایی شما یعنی کتاب « کورش منم ، شهریار روشنایی ها >> که به سرعت به چاپ دوم رسید ، اما چاپ سوم به بازار نیامد . چرا ؟

 

آقای صالحی : به علت مشکلات غیر خودی ... ! به نظر نمی رسد فعلاً صاحب مجوز نشر مجدد شود .

نگار : آیا منشور حقوق بشر است این اثر ؟

آقای صالحی : روح این منشور بر کل اثر مستولی است .

نگار : سه سال پیش منتشر شد ، کتاب با ارزش و بازبانی شفاف ، سالم و مستحکم است ؟

آقای صالحی : طبعاً سی وپنج سال تجربه و کار شعر در قفای آن است . مولود ورود به دهۀ پنجم عمر من است ، و عاشقانه و با تمام وجود روی آن کار کرده ام ، اگر مشکلات غیر خودی نبود تا امروز حداقل به چاپ پنجم رسیده بود.

نگار : چرا سراغ چنین زمینه ملی رفتید ؟

آقای صالحی : زمینه بشری و جهانی است ، کوروش هخامنشی ، پدیده ای فوق بشری - در دوره توحش - بود . راه و رسم اورا در نوجوانی - یازده سالگی - در روستای مرغاب یا مَروبختیاری درک کردم . بهار بود ، شاخه کوچک درختی را چیده بودم ، پدرم گفت : از مادر ( درخت ) این شاخه اجازه گرفتی که آن را در بهار چیده ای ؟ گفتم نه ! با حیرت گفت : نه !! گفت : برو و از او عذر خواهی کن ، چیدن و شکار در بهار ، ظلم است ! در نوزده سالگی جایی خواندم که کورش محبوب گفته بود : « در زندگی سعی کرده ام پا روی هیچ گلی نگذارم ، من عدالت را وقت چوپانی آموختم ! >> دیدم این بینش در قوم من باقی مانده است ، نصیحت پدر را به یاد آوردم ، و حیرت زده پی هر آنپه رفتم که نشانی از شعور کوروش داشت . بی خود نیست که در کتاب مقدس بیش از چهل بار از این « فرشتۀ پارسی >> نام برده شده است . کوروش جنگ سالار نبود ، کشور گشا هم نبود ، او پایه گذار نبردهای رهایی بخش بود، به عکس داریوش هخامنش ،به شدت مدیر ، جنگ سالار ، نظامی ، کشور گشا و سیاس بود .  مردم ، جامعه و ملتی که بی ریشه باشد ، نمی تواند به هویت مستحکمی تکیه بدهد . بدون هویت و احترام به داشته ها ، تسلیم شدن به سادگی رخ می دهد . او که داشته های دیرینۀ ما را انکار می کند ، یا نادان است یا مغرضی مزدور ! من به شدت با پاترنالیزم ، پدر سالاری و پدر پرستی مخالفم ، اما اگر پدر شریف بود نباید اورا دوست بدارم ؟! کوروش شریف طلایه دار مدنیت و آزادی انسان بوده است . انسان با هر نوع ایدئولوژی و عقیده مرام و مسلکی ، اگر اندکی عادل باشد ، نمی تواند اندیشه ها، رویاهای نیاکان انسان دوست خود را انکار کند. احترام به هویت پیشین و گذشته درخشان ، نشانه ترس از امروز و ناامیدی از آینده نیست ، اتفاقاً تقویت خاکریز مثالی برای اعتماد به نفس در اکنون ، و امید به فرداست .

نگار : چند سال و چه مدتی روی این اثر - شهریار روشنایی ها - کار کرده اید ؟

آقای صالحی : از نظر دهی ، سال و ماه بسیار اما به صورت عملی طی سه سال، هر چه منبع مأخذ بود ، گرد آوردم گاه کتابی هزار صفحه ای را کلمه به کلمه خواندم تا شاید به جمله ای کوتا در این زمینه برسم . بعضی منابع نایاب را به قیمتی بسیار سنگین می خریدم ، برای دسترسی به منابع مؤثق ، از استادان این رشته یاری جستم . پیش خیمه زدن بر خواب این پروژه ، به پاسارگاد و تخت جمشید رفتم ، یک شب ( تابستان ) پنهان از چشم ناتوورها ، در تخت جمشید - روی زمین - بیتوته کردم . می خواستم هر چه هست ، در من نهادینه شود ، به آن شهود نهایی نیاز داشتم . می خواستم روح دیرینۀ این دانستۀ کهن را سرقت کنم ، تا تشنگی کامل شود . هفده بار این دفتر از نو باز نوشته شد .بسا انگیزه این کار ، همان هشدار پدر بوده به وقت نوجوانی که گفت برو و از درخت عذر خواهی کن !

نگار : منابع مورد اشاره برای خلق کتاب « شهریار روشنایی ها >> تنها به گفتار های کوروش و منشور حقوق بشر باز می گردد ؟          

آقای صالحی : سر سلسه و معمار جهان مدنی نخست ، همان کوروش یا « گماشته آزادی » است . در سنگ نبشته ها و الواح بازمانده ، دیگر جانشین ها نیز مسیر کلامی کوروش ( یا اراده انسانی او ) را کما بیش ادامه داده اند ، من از مجموعه جستار ها و فرامین و خواست ها و آرزوهای عهد هخامنشی استفاده کرده ام ، اما محور اصلی و آسمان نهایی ای سرزمین شاعرانه را سخنان کوروش تشکیل می دهد . و نسبت به جانمایۀ درونی و آرمانهای انسانی این راهبر بزرگ ، وفادار مانده ام . و اگر در خلال کار ، تألیفی مدرن و تصویری امروزی تر ارائه شده است ، دخالت و تصرف ، صرفاً در سیطره زبان و خلق فضای شاعرانه بوده و لاغیر !

نگار : در مجموعه « شهریار روشنایی ها » گاهی از واژ های عربی ( واردات زبان عرب در زبان مادری ما ) استفاده شده است . در پاکیزه کردن متن از این لغات ، تلاش کرده بودید ؟

آقای صالحی : زبان ، هدف نیست ، زبان ابزار است . کسی که سخن آن راهبر را باز سروده است ، اسمش « سید علی صالحی >>است . اسمی مطلقاً عربی . هیچ ربطی به بینش و روش ندارد . من شوونیست نبوده و نیستم . زبان برای من « خانۀ اندیشه » نیست ، زبان مَرکب اندیشه است . این نوع زیاده روی ها و تعصبات ، روح شعر را می کشد . ما را به سوی نوعی ایدئولوژی قوم پَرَستانه هل می دهد . نمی شود معاصر بودن را قربانی علایق دهقانی خود کنیم . همه زبانهای بشری خویشاوند نزدیک به یکدیگرند . من وسعت خلاقیت خود را قربانی پاکسازی واژه ها نمی کنم . از واژه پاکسازی بدم می آید ، به مفهوم سانسور خیلی نزدیک است . یادمان باشد ، اسم کوچک فردوسی خالق شاهنامه « کامبیز >> نبوده ، ابوالقاسم بود . این بازیهای نوسوانه ریشه در نفرتهای سیاسی دارد . نگران هم نباید بود که ای بیداد ، زبان ما عربی شده ، رفت ! زبان پارسی ، به دلیل آن مداری فطری و تاریخی خود هرگز « اسیر » نخواهد شد ، بلکه نیکی ها را می گیرد و خود را کامل می کند . مادر فارسی امروز لغات شبه عربی داریم ، اما جمله عربی نداریم . مثلاً آیا « استعمال دخانیات ممنوع است >> یک جمله عربی است ؟ خیر ، در سراسر جوامع عربی چنین جمله ای بیان یا نوشته نمی شود ، در حالیکه استعمال ، دخان ، و ممنوع کاملاً عربی اند . زبان فارسی ریشه در هارمونی و شعر دارد ، با تسامح و حوصله در طول زمان ، زبان اقوام متجاوز را دفع کرده و حتی روی آن زبانها اثر گذاشته است . بابلی ها عرب شدند ، قطبی ها عرب شدند ، رومی هاسوریه عرب شدند ، اما مردم ما زنده و وفادار به فرهنگ خود ماندند ، چون وزن مدنیت ما بیشتر بود . این زبان از قدرتی برخوردار است که حتی واژه فرانسوی « بسیج » را در کام خود مستحیل می کند . گفتم « مستحیل » ! حالامن چقدر بگردم تا بتوانم مثل اهل کابل یا دوشنبه ، برای مستحیل ، جانشین خودی بیابم . مهم غلبه اندیشه است در مقام راکب زبان . در این جهان بی مرز ، فایده ای ندارد که « کش لقمه » را جانشین « پیتزا » کنیم . لااقل در خلق شعر و برای من ، ظلمی مضاعف است . من هارمونی کلمه پیتزا را بر نشخوار بد شکل «کش لقمه »ترجیح می دهم . چینی ها هم سعی می کنند از ورود کلمات بیگانه ( !) در زبان خود جلوگیری کنند ، تا آنجا که اسامی آدمها  را به چینی ترجمه می کنند . اگر از سر قضا معنای چینی « جرج بوش » شد « مائوتسه تونگ » آنوقت تکلیف چیست ؟ من به خانواده مشترک بشری و به انسان فکر می کنم ، نه گزینش ایدئولوژیک کلمات . این نوع گزینش ها کورکورانه ، به ترور زبان منجر می شود

کميته نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com