Save Pasargad Committee
|
|
آقای شهردار محترم لازم نیست هزینه خرید سالی 6 میلیون نهال را پرداخت کنید. دست از سر درختان بیچاره موجود بردارید، آنها از پیمانکاران شما دلشان برای زندگی بیشتر می طبد؛ اگر هم حرف مرا باور ندارید همین روزها سری به سطح شهر و بخصوص خیابان گیشا بزنید و ببینید که هرس گران شما چه بلایی بر سر درختان آورده اند.
زیست بوم/دکتر حسین آخانی: افراط در هرس درختان - با هر انگیزه ای باشد - نتیجه ای جز خشک شدن و یا ضعیف شدن درختان ندارد. این روند در سطح وسیع در کشور اجرا می شود و لازم است با نگاهی نو به مدیریت فضای سبز در کشور خشک ایران، جلوی آن گرفته شود.
اول: حدود 10-12 سال پیش پردیس دانشگاه تهران پر بود از درختان تنومند چنار و توسکا. تاج این درختان به حدی پر پوشش بود که وقتی از وسط دانشگاه عبور می کردی سایه درختان احساس خوبی به آدم می داد. یک روز پنج شنبه که به سر کار رفته بودم شاهد هرس گسترده درختان و قطع تمامی شاخه های تاج بالایی آنها بودم. تنها کاری که از من می آمد حرص خوردن بود. نه صدایم به کسی می رسید و نه در ابتدی خدمتم جرات اعتراض داشتم. چند سالی گذشت بازهم در یک روز پنجشنبه به دانشگاه آمدم و دیدم سه درخت تنومند از قاعده قطع شده اند. از فردی که تنه آنها را بار وانت کرده بود سوال کردم که این کارها برای چیست؟ گفت او پیمانکاری است که برای شهرداری کار می کند. از ما خواسته اند درختان پوسیده دانشگاه را قطع کنیم. گفتم فقط یکی از درختان قطع شده پوسیده است و دو درخت دیگر کاملا سالمند. به همه کسانی که در دانشگاه آشنایی داشتم تلفن کردم. سرنگهبان آمد و تایید کرد که دو درخت سالم قطع شده است. تنه سالم را به عنوان مدرک کنار نگداشتم و از آنها عکسی تهیه کردم تا هفته بعد پیگیری کنم. صبح شنبه بعد نامه ای به رئیس پردیس نوشتم و با مدارک مربوطه درخواست رسیدگی کردم. قول دادند رسیدگی می کنند ولی خبری نشد. تصادفا در یک جلسه معاون اداری مالی دانشگاه را دیدم. ایشان را به محوطه دانشگاه آوردم و تنه را نشان دادم و قول پیگیری داد، ولی بازهم اتفاقی نیفتاد، تا اینکه بلاخره تنه را از دانشگاه بردند.
دوم: در تاریخ 27 بهمن 89 که به دانشگاه آمدم به یکی از تلخ ترین صحنه های زندگی خود مواجه شدم. تاج 140 درخت سالم دانشگاه به کلی قطع شده بود. زبانم بند آمده بود. استاد و دانشجو بود که یکی یکی می آمدند و می گفتند چی شده که اینهمه درخت قطع شده است. می گفتم مگر من مسئول حفظ این درختانم؟ باور کنید بدنم می لرزید. همه همکاران کمک کردند و طوماری به ریاست دانشگاه نوشته شد تا علت این واقعه بررسی شود. علیرغم پیگیری ها کسی جوابگو نبود. حتی روزی شخصا با یکی از کارکنان حراست صحبت کردم که آیا این مسئله امنیتی است؟ ایشان گفت به هیچ وجه. ظاهرا مسئول فضای سبز با بی تدبیری دست به این اقدامات زده است. سه سالی که از قطع تاج درختان می گذرد تعدادی از آنها دارند به کلی خشک می شوند و بسیاری از آنها هم شاخه های جانبی زده اند. سال گذشته بازهم شاهد بودم که کارگران به جان همان چند شاخه جانبی افتاده اند و همچنان کچل سازی درختان با اره ادامه دارد. این داستان مختص دانشگاه تهران نیست. مشابه آن در سطح شهر زیاد دیده می شود. شاید تنها احتمالی که به عقل من می رسد سودی است که هر ساله به جیب پیمانکاران هرس کن و احتمالا بقایای سر شاخه ها بدست می آید. اما در لوای این کار نمی توان خواستهای پنهان درخت کشی تدریجی برای تغییر کاربری و یا توجیه جذب بودجه بیشتر برای احیای فضای سبز را از نظر دور داشت. نکته دیگر هرس شدید درختان توت در سطح شهر و بخصوص در محوطه دانشگاه تهران است. وقتی از مسئول فضای سبز می پرسم چرا این درختان به این قشنگی را بدینگونه هرس می کنید که هیچ شاخه ای نداشته باشند، می گوید چون میوه های توت روی زمین می ریزد و بعضی مسئولین معترضند. فرض کنیم که چند روزی توت هم به زمین بریزد و دانشجویان هم توت بخورند، آخر این دلیل نمی شود که این درخت بیچاره را بدین گونه شکنجه کنید و حق میوه دادن را از آن بگیرید. اگر مسئولی خودش خجالت می کشد در محوطه دانشگاه توت بخورد، حالا چرا جلوی توت خوردن دانشجویان را می گیرد!
آخر: هرس، آنهم بدین شکل بی رحمانه، توجیه علمی ندارد. درخت یک موجود زنده است که زخمی کردن آن تنش شدید و خشنی به آن وارد می کند و برای گیاه مضر است، سطح فتوسنتزی آن را کاهش می دهد و باعث آسیب پذیری در مقابل تنشهای محیطی می شود. با زخمی کردن درختان راه برای ورود باکتری ها و ویروسها و آسیب دمایی (هم سرما و هم گرما) باز می شود. مگر درختان جنگلی هرس می شوند؟ هرس شدید همان بدآموزی روشهای قدیمی در مهندسی کشاورزی است که متاسفانه همچنان در سطح وسیع در ایران اعمال می شود. هرس فقط در مورد اندک درختان هرس پذیر بخاطر ایجاد فرم، بعضی درختان میوه به منظور کاهش سطح رویشی و افزایش میوه و یا حذف شاخه هایی که ممکن است به تاسیسات شهری مانند کابل های برق آسیب برساند توجیه دارد. ولی هرسی که در شهر تهران مد شده توجیهی جز نمایش حضور فعالانه کارگران در شهر ندارد و اگرچه ممکن است برای پیمانکاران هرس کننده و جمع آوری کننده سر شاخه ها سود آور باشد، ولی برای درختان شکنجه ای مرگ آور است و نتیجه ای جز کاهش توان فتوسنتزی گیاه و محروم کردن شهروندان از اکسیژن تولیدی آنها ندارد. این نکته را هم باید از دید روانشناسی بررسی کرد که چرا کارگران هرس و قطع درختان - برخلاف بسیاری از کارگرانی که دوست دارند با کم کاری زحمت خود را کم کنند- وقتی به جان درخت می افتد با عشق و علاقه تا آنجا که می توانند کل تاج و یا درخت را از ُبن می کنند؟
آقای شهردار محترم لازم نیست هزینه خرید سالی 6 میلیون نهال را پرداخت کنید. دست از سر درختان بیچاره موجود بردارید، آنها از پیمانکاران شما دلشان برای زندگی بیشتر می طبد؛ اگر هم حرف مرا باور ندارید همین روزها سری به سطح شهر و بخصوص خیابان گیشا بزنید و ببینید که هرس گران شما چه بلایی بر سر درختان آورده اند.
دولت جدید چگونه میتواند محیط زیست را نجات دهد؟
نگارنده نه علم اقتصاد می داند و نه کوچکترین آشنایی با امور اجرایی دارد ولی چندین سال تجربه زندگی در شهرهای بزرگ اروپایی مانند مونیخ، برلین و لندن دارد. من به عنوان یک زیست شناس و شهروند بسیار نگران آینده کشور...
زیست بوم/ حسین آخانی: اکنون که دولت یازدهم مستقر شده است، امید میرود که با تدبیر راهکاری درست برای ادامه هدفمندی یارانهها، بدون افزایش تورم و با هدف کاهش مصرف سوخت و حفظ محیط زیست اندیشیده شود.
نگارنده نه علم اقتصاد می داند و نه کوچکترین آشنایی با امور اجرایی دارد ولی چندین سال تجربه زندگی در شهرهای بزرگ اروپایی مانند مونیخ، برلین و لندن دارد. من به عنوان یک زیست شناس و شهروند بسیار نگران آینده کشور و فرزندانمان هستم. تخریب محیط زیست چه در عرصه های طبیعی و چه در شهرها، حال و آینده ما را بشدت آسیب پذیر کرده است. یکی از بزرگترین ظلم هایی که در دولتهای گذشته به محیط زیست کشور شد فراهم کردن بستر استفاده از وسیله نقلیه شخصی و جهت گیری فرهنگ مردم در استفاده از آن و کمرنگ شدن استفاده از وسیله نقلیه عمومی بود. ساخت اتوبان و جاده در شهرها و روستاها چندان شتابی گرفت که کمتر نقطه ای از کشور را می توان یافت که برای جاده سازی تخریب نشده باشد، چه در دل جنگلهای شمال و چه در عمق کویر. ماشین جاده سازی منطقی ندارد؛ برایش جنگل بکر ابر، باغ گیاهشناسی نوشهر و زیستگاه یوزپلنگ بی ارزشند. مردم با وسیله نقلیه خود به دور افتاده ترین نقاط کشور می روند، زباله خود را رها می کنند، آتش بر پا می کنند و با مصرف بنزین، هوایی که خود تنفس می کنند آلوده می کنند.
بر اساس گفته های وزیر پیشنهادی اقتصاد در مصاحبه با خبر آنلاین دولت تصمیم جدی دارد تا با هدفمند کردن واقعی پرداخت یارانه ها، سیستم تامین اجتماعی را اصلاح کرده و یارانه مستمندان و بیکاران را ادامه دهد تا بتوانند از حداقل زندگی و معیشت برخوردار باشند. آقای طیب نیا ضرورت اصلاح قانون هدف مندی را بخصوص برای اجرای فاز دوم تاکید کرده اند که این نگارنده امیدوار است پیشنهاد زیر در اصلاح قانون و مدیریت درآمد حاصل از فاز دوم در نظر گرفته شود.
متوسط مصرف سوخت در ایران به دلایل متعددی که بارها توسط کارشناسان بیان شده بسیار بالاست. این مصرف بالا نه تنها رفاه مردم را بالا نبرده بلکه با ایجاد ترافیک و آلودگی شرایطی فراهم کرده که ادامه آن خودکشی دسته جمعی است. بالا بودن آمار تصادفات جاده ای در کشور خود دلیل محکمی است که هیچکدام از ما که به سفری که می رویم احساس امنیت نمی کنیم و این کاملا با فلسفه سفر که تامین آرامش و تقویت روحیه و انرژی است مغایر است. سفر بجای آنکه به ما انرژی دهد -ختی اگر با حادثه همراه نباشد- ما را خسته می کند. حالا اگر دولت با سوبسیدی که به بنزین و گازوئیل می دهد با مردم همراهی کند خود در خساراتی که به کشور و مردم وارد می شود سهیم است.
قیمت بنزین با تورم فعلی و بخصوص کاهش ارزش پول ملی در مقایسه با بسیاری کالاها ارزان است. برای نمونه قیمت یک کیلو گوشت بیش از 50 برابر قیمت یک لیتر بنزین (لیتری 400 تومان) است! با یک محاسبه ساده می توان دریافت که به دلیل مشکلاتی که استفاده از وسایل نقلیه عمومی چه در راههای دور و چه داخل شهرها وجود دارد، بازهم بسیار با صرفه است که با وسیله نقلیه شخصی سفر کرد. این معادله باید بطور همزمان با بهبود سیستمهای حمل و نقل عمومی بهم بخورد؛ اگر نشود با موعظه و نصیحت نمی توان مردم را تشویق کرد به وسائل نقلیه عمومی روی آورند، آنهم وسیله ای که به اندازه کافی در دسترس مردم نیست و از نظر اقتصادی نیز به صرفه نیست. برای نمونه اینجانب برای یک سفر علمی در اسفند ماه گذشته به استان هرمزگان تصمیم گرفتم از قطار استفاده کنم. دو سه هفته درگیر شدم تا بلیط تهیه کنم و آخر علیرغم تماسهای فراوان و حتی توسل به رابطه با مسئولین راه آهن ناکام ماندم و در نهایت از سفر با قطار منصرف شدم!
راه حل چیست؟
معمولا اگر مردم تاثیرات یک تصمیم کلان دولتی را زندگی روزمره خود ببینند - حتی اگر برای آنها گران باشد و هزینه اضافی داشته باشد - راحت تر آن را می پذیرند. یکی از دلایل همکاری مردم با فاز اول یارانه ها دقیقا همان پرداخت مستقیم بود که در ماههای اول نه تنها برای آنها ضرری نداشت که سود هم داشت. یکی از راههای جلب همکاری مردم در اجرای فاز دوم یارانه ها هزینه درآمد آن در اموری است که مردم به سرعت اثر آنرا ببینند. لذا اگر با افزایش قیمت بنزین مردم شاهد تقویت ناوگان حمل و نقل عمومی شوند، این افزایش آنها را تشویق به استفاده از آنها کرده و در عین حال با کاهش استفاده وسیله نقلیه شخصی از نظر اقتصادی هم کمتر ضرر می کنند.
چگونه؟ برای نمونه فرض کنیم که قیمت بنزین در تهران (دقت کنید فقط در تهران) از 400 و 700 تومان (متوسط 550 تومان) به 1000 تومان در لیتر افزایش یابد. با توجه به مصرف روزانه حدود 20 میلیون لیتر بنزین در تهران، درآمد حاصل از آن در روز 11 میلیارد تومان می شود. به فرض آنکه قیمت هر اتوبوس 400 میلیون تومان باشد، با این پول روزانه می توان حدود 30 دستگاه و طی یک سال حدود 11000 دستگاه اتوبوس به ناوگان اتوبوسرانی تهران افزود. تصور کنید که اگر این تعداد اتوبوس به شهر تهران اضافه شود با فرض آنکه هر اتوبوس 4 شغل ایجاد کند، ضمن ایجاد 44000 شغل، با کاهش مصرف بنزین در کشور و کاهش آلودگی سود سرشاری به اقتصاد کشور وارد می شود. با تمهیدات لازم می توان بخش عمده کسانی که در حال حاضر بصورت غیر قانونی به مسافر کشی می پردازند در شرکتهای جدید اتوبوس رانی استخدام کرد و در عین حال تمامی هزینه داده شده از طرف دولت با مدیریت صحیح مجددا به دولت برگرداننده می شود؛ چرا که بنا نیست این اتوبوسها به این شرکتها مجانی داده شود و آنها نیز مجانی سرویس دهند. نتیجه آنکه فقط با اختصاص یک سال تفاوت افزایش قیمت بنزین بزرگترین معضل حمل و نقل عمومی شهر تهران تا درصد بسیار بالایی حل می شود. در سالهای بعد با افزایش بیشتر قیمت بنزین و اختصاص آن به راه آهن، مترو، تراموا و قطارهای بین شهری می توان ایران را به یکی از پیشرفته ترین کشورهای دارای سیستم حمل و نقل عمومی مجهز کرد.
نکته مهم دیگر که لازم است دولت در نظر
بگیرد، توقف ساخت هر گونه جاده و اتوبان جدید در کشور است. بجای آن می توان
فقط
به نگهداری و اصلاح جاده های فعلی اقدام نمود و در عوض بودجه وزارت
راه
و ترابری فقط صرف مدرن کردن و گسترش شبکه راه آهن بین شهری اختصاص
یابد. برای نمونه بجای آنکه پول نفت صرف وارد کردن اجناس بنجول چینی شود،
با
جلب همکاری شرکتهای خارجی حتی در شرایط تحریم می توان از آنها خواست که
در
ساخت شبکه راه آهن با ایران همکاری کنند.
راه
آهن از سالم ترین و
ارزان ترین، ایمن ترین، عادلانه ترین و از نظر محیط زیستی پاک ترین سیستم
حمل
نقل عمومی است، بخصوص اگر قطارها برقی باشند. با گسترش راه آهن بخش
عمده
حمل و نقل مسافر و کالا توسط قطار انجام می شود و در نتیجه صرفه جویی
عظیمی در مصرف سوخت در کشور صورت می گیرد، حوادث رانندگی کاهش می یابد و
سالیانه لازم نیست بخش مهمی از سبد خانوار صرف پرداخت هزینه و تعمیر وسیله
نقلیه شخصی شود. خطوط راه آهن - بر خلاف جاده ها - به حفظ محیط زیست کمک می
کنند
چرا که زندگی و ویلا سازی در اطراف خطوط راه آهن طرفداری ندارد. راه
آهن
صنعت گردشگری را رونق می بخشد و با ایجاد مشاغل مطمئن برای مردم و
متخصصان به کاهش بیکاری کمک می کند. شبکه راه آهن راه درستی برای جلوگیری
از
مهاجرت به شهرهای بزرگ است چرا که این شبکه مانند شریانی اقتصاد تمام
شهرهایی که در مسیر آن واقع شدهاند را بهره مند می کند.
زیست بوم/ حسین آخانی: آنهایی که بدرستی شرایط محیط زیست ایران را می دانند این روزها بشدت نگرانند، نه از بابت آنکه هوا آلوده است، نه از بابت آنکه دریاچه ارومیه خشکیده است، نه از بابت آنکه ریزگردها نیمی از کشور را غیر قابل سکونت کرده اند، نه از بابت آنکه نه تنها بلوطها که حتی گَوَنهای زاگرس هم خشک شده اند، نه از بابت خشکی زاینده رود و کارون و گاوخونی و شادگان و هامون و پریشان و طشک و میقان، نه از بابت قتل عام حیات وحش و نه از بابت آلوده بودن محصولات کشاورزی به انواع سموم و کودها، بلکه از بابت آنکه دیگر صورت مسئله دارد پاک می شود، انحلال تنها متولی قانونی محیط زیست کشور یعنی "سازمان حفاظت محیط زیست".
طرحی با امضای 63 نماینده محترم مجلس به امضاء رسیده که می خواهند سازمان محیط زیست را جمع کنند. دلایل آنها در یک جمله: کوچک کردن دولت به دلیل سنخیت سازمان محیط زیست با سازمان جنگلها و مراتع و بردن آن زیر نظر وزارت جهاد کشاورزی تا اینکه نظارت مجلس هم بر آن قوی تر شود". اینکه نیت این نمایندگان محترم چیست برای این نگارنده که نه سیاست بلد است و نه دوست دارد وقت خود را به آن صرف کند بسیار سخت است. اما تعجب من آن است که راستی چرا حالا درست در این شرایط بحرانی محیط زیست نمایندگان محترم احساس کرده اند که کشور ما دیگر به سازمان حفظ محیط زیست نیاز ندارد؟ آنها خودشان پاسدار اصل 50 قانون اساسی هستند. آنها می دانند حتی در اوایل انقلاب که عده ای می خواستند با انگ درباری این سازمان را منحل کنند، نظام جوان جمهوری اسلامی به درستی از آن پاسداری کرد.
شاید این نمایندگان محترم خواسته اند نعل وارونه بزنند و بگویند سازمانی که نتوانسته اینهمه مشکلات محیط زیست را حل کند بهتر است که نباشد. شاید خواسته اند به رئیس جمهور محترم بفهمانند که آقای رئیس جمهور این سازمان آنقدر ناتوان است که حتی نمی تواند از یک گوزن در بند خود در مقر فرماندهی پردیسان حفاظت کند، شاید خواسته اند که بگویند آقای رئیس جمهور مردم اهواز از این همه آلودگی نای نفس ندارند و این سازمان نمی تواند برایشان کاری کند، وضع مردم اراک و اصفهان هر روز بدتر می شود و این سازمان کاری نمی کند، شاید خواسته اند به رئیس جمهور بفهمانند که این سازمان نمی تواند چهار تا مهندس وزارت نیرو را مجاب کند که دست از لجبازی بردارید و حقابه ارومیه را بدهید، شاید خواسته اند بگویند آخر کشوری با این تمدن و غنای طبیعی و تاریخی که باید در تمیزی سرآمد و الگوی تمام دنیا باشد پر شده است از زباله و این سازمان هیچ کاری نمی کند، شاید خواسته اند بگویند سالی 8 میلیارد دلار خسارت آلودگی به این کشور تحمیل می شود بخاطر این است که این سازمان ناکارا زورش به دو شرکت خودروساز نمی رسد و نمی تواند وزارت نفت را مجاب کند بنزین پاک به مردم بدهد، پس بهتر است بشود یک دفتر در وزارت کشاورزی تا تتمه این کارمندان ناتوان آن هم بازنشسته شوند. آنها حق داشته اند که انحلال سازمان محیط زیست را بخواهند وقتی می بینند که این سازمان حتی از خاک خودش هم در وسط تهران نمی تواند دفاع کند و می خواهد آن را به شهرداری واگذاری می کند. خوب چه بهتر که جمعش کنند و لااقل مردم دلشان به چنین سازمانی خوش نباشد و از آن انتظار هوایی پاک، کشوری تمیز و طبیعتی سالم را نداشته باشند.
نمایندگان عزیز طراح انحلال سازمان محیط زیست، اتفاقا ما با شمایم. دستان شما را هم می بوسیم که بخوبی دانسته اید که این سازمان فعلی جایگاهش بیشتر از دفتری در سازمان جنگلها و مراتع نیست. سازمانی که رئیسش نتوانسته چهار تا مدیر از درون خودش انتخاب کند و رفته از این اداره و آن اداره قرض گرفته چگونه می تواند مشکلات سنگین محیط زیست را حل کند و چه بهتر که منحل شود.
خوب حالا که شما اینرا به خوبی فهیمیده اید بیایید و این مرده را زنده کنید. بیایید کاری کنید کارستان. بیایید با نفس قانونتان سازمان بی رمق محیط زیست را به وزارتخانه ای مقتدر و توانمند تبدیل کنید تا به مجلس پاسخگو باشد، بیایید با ادغام سازمان محیط زیست با سازمان جنگلها و مراتع سازمان هوا شناسی و گردشگری وزارتی مقتدر و منسجم به نام " وزارت محیط زیست، میراث طبیعی و گردشگری" درست کنید که دیگر این سازمان ناکارا مایه نگرانی شما نباشد. دیگر اگر دریاچه ای خشک شد، شما با سوال و استیضاح وزیر را به مجلس بکشانید، اگر جنگلی سوخت وزیر را بازخواست کنید و اگر گلوله ای گلوی گوزن و آهوی مظلومی را نشانه رفت با نظارت مستمر خود از آن تشکیلات پرس و جو کنید، ما هم با شماییم.
شما بهتر از ما می دانید که امنیت در آینده با محیط زیست در آمیخته است. نمی شود امنیت کشور را به سازمانی داد که نمی تواند وظایف قانونی خود را بدرستی انجام دهد. در تمام دنیا وزارت محیط زیست از جمله مهمترین وزارتخانه های یک کشور است، ولی در ایران یک سازمان بیشتر دکوری بوده و قدرتی در حل مشکلات محیط زیست ندارد. شما که حتی برای ورزش جوانان وزارتخانه تاسیس کردید، بهتر می دانید که تاسیس وزارت محیط زیست با اینهمه وظایف متنوع و سنگین 1000 برابر واجبتر است. پس ما منتظریم، منتظر قانونی هستیم که قوی ترین وزارتخانه ایران را تاسیس کند تا هم سلامت برای هم وطنان و زیست مندان آن و هم امنیت برای جمهوری اسلامی ایران و مردم شریف آن به ارمغان آورد و هم نظارت نمایندگان مردم را بر آن تحکیم بخشد و هم شما را در تاریخ پارلمانی ایران ماندگار کند. ریه کودکان ما و قلب تپنده آهوان ما منتظر رای قاطع شما به "وزارت محیط زیست، میراث طبیعی و گردشگری" است.
تا زمستان است برای نجات ارومیه اقدام کنید
زیست بوم/دکتر حسین آخانی*: مدتها است که بحران دریاچه ارومیه نُقل محافل است. همایشهای متعددی از تهران و ارومیه و نقده گرفته تا برلین برای نجات آن تشکیل شده است. انواع کارگروه ها شکل گرفته و یا در حال شکل گیری است. دهها طرح و برنامه داده شده است. همه این تلاشها خوب و متین و انشالله ادامه دار و نتیجه بخش باشد. اما یک نکته را نباید از نظر دور داشت و آن اینکه زمان مهم ترین فاکتور برای نجات این بیمار رو به احتضار است. بارها در گفتگوهایی که با مسئولین و کارشناسان وزارت نیرو داشتیم و آخرین آن هم در ماه گذشته در برلین بود، پرسشی داشتیم که چرا سدها را باز نمی کنید؟ آنها جواب می دهند که باز شدن سدها همان و استفاده آب در مسیر توسط کشاورزان مسیر همان. این استدلال بسیار ضعیف است و شاید برای منحرف کردن ذهن سوال کننده مناسب باشد. اما همین استدلال ضعیف از زبان مهمترین تصمیم گیران آب کشور اعلام می شود که مبنای تصمیم گیری است. امسال زمستان زودتر فرا رسیده و برف زمستانی بخش وسیعی از کشور و حتی بستر خشکیده دریاچه ارومیه را سفید پوش کرده است. این یعنی فرصت طلایی که بایستی از آن استفاده برد. این یعنی هنوز طبیعت به ما نوید می دهد که امید هست. اگر همین روزهای سرد زمستانی 30% آب پشت سدهایی که به ارومیه می رود را رها کنند، این آب مستقیما به دریاچه می رسد. به چند دلیل این اقدام کار ساز و بسیار ضروری است:
1-کشاورزی تعطیل است و بنابراین کسی نمی تواند آب را در مسیر
استفاده کند.
2-
چون هوا بسیار سرد است و تبخیری در کار نیست، آب به سطح دریاچه را بالا می برد و یا
به لایه های زیر زمین نفوذ می کند و از پایین رفتن بیشتر دریاچه جلو گیری می کند.
3-
آب جاری شده در مسیر رودخانه ها منابع آبهای زیر زمینی را تقویت می کند که خود پیش
زمینه نجات ارومیه و جلوگیری از نفوذ آب شور به آب های زیر زمینی منطقه است.
4-
با پر شدن نسبی دریاچه در زمستان، با آغاز فصل گرما در بهار و تابستان آینده اقلیم
منطقه ای متعادل تر شده و مانع تبخیر بیشتر می شود.
می توان تصور کرد که افرادی در وزارت نیرو تمایلی به رسیدن آب به ارومیه ندارند و مانند گذشته با انداختن تقصیر خشکی ارومیه به گردن چاهها و کشاورزان محروم و خشکسالی از مسئولیت خود در نجات ارومیه شانه خالی می کنند. یا اینکه در صددند با طرحهای خطرناکی مانند انتقال آب مشکل جدیدی درست کنند. بدیهی است کم نیستند پیمانکاران و سود جویان و حتی دانشگاهیانی که سود خود را در انتقال آب می بینند و سعی در پیش بردن این ایده دارند. ولی آنطور که من دیده ام در صداقت وزیر محترم نیرو جناب آقای مهندس چیت چیان تردیدی نیست و امیدوارم فارغ از مسائل حاشیه ای خودشان و با دستور جناب آقای رئیس جمهور همین روزها فرمان دهند تعدادی از سدها به روی ارومیه باز شوند و یا حداقل 30% آب آنها به ارومیه داده شود. این اقدام فارغ از هر چیز- که من بسیار به نتیجه آن خوش بینم- اقدامی نمادین در اراده مسئولین در نجات ارومیه است و باعث جلب اعتماد مردم و بخصوص مردم محلی و کشاورزان خواهد شد. از قدیم گفته اند که یک سوزن به خودمان، یک جولدوز به همسایه. اگر امروز وزارت نیرو 30% آب سدها را آزاد کرد، فردا هم می تواند 50% چاههای غیر مجاز را ببندد.
مگر ما به عنوان مسلمان و ایرانی به این شعر سعدی اعتقاد نداریم که
تو نیکویی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز"
این
شعر تنها مبنای اعتقادی و اسلامی ندارد. این شعر مبنای عقلانی و منطقی هم دارد و
اصول علم اکولوژی امروز بر همین مبنا است.
شما حق دریاچه ارومیه را بدهید خداوند هم پاداش شما را خواهد داد. امتحان کنید، همین هفته
آیا بازگشت خانم ابتکار به سازمان محیط زیست به صلاح است؟
زیست بوم/ حسین آخانی*:
این
روزها
گمانهزنی در مورد اعضای کابینه ریاست جمهور منتخب جناب آقای دکتر روحانی
فراوان است. در فهرست های پیشنهادی در فضای مجازی اغلب به نام خانم دکتر
ابتکار به عنوان بهترین گزینه احتمالی ریاست سازمان محیط زیست اشاره
میشود. حتی در مقاله ای تحت عنوان"تنها زن کابینه حسن روحانی کیست؟" که
توسط
دوست صمیمی و فعال خود آقای مهندس درویش در خبر آنلاین منتشر شده است،
بر
اساس 323 رای حاصل نظر سنجی در وبلاگ وزینشان سعی در بزرگنمایی محبوبیت
و
اعتبار خانم دکتر ابتکار و ایجاد فضای رسانه ای در حمایت ایشان داشته
اند.
البته که بسیار شایسته و ارزشمند است که فعالان و کنش گران
حوزه
های تخصصی سعی در موشکافی و اظهار نظر در خصوص مسئولیتهای کلیدی کشور
عزیزمان بپردازند و از این حیث اقدام آقای مهندس درویش در راستای آگاهی و
حق
دانستن بسیار ارزشمند است. ولی این حق بایستی برای افرادی هم که با
دیدگاه ایشان موافق نیستند نیستند محفوظ شمرده شود. این نوشتار - علیرغم
هزینه های احتمالی آن برای نگارنده - به دلایلی می پردازد که انتخاب خانم
ابتکار را به صلاح کشور و محیط زیست و بخصوص دولت تدبیر و امید نمی داند.
این
نگارنده با این اعتقاد که ما نباید حقیقت را فدای مصلحت کنیم وظیفه خود
می
داند در پاسداری از رای خود با طرح این موضوع به ریاست محترم جمهور
منتخب در انتخاب بهترین سکاندار محیط زیست ایران کمک کند. شرایط محیط زیست
ایران و منطقه بسیار بحرانی است و با توجه به تجربیات گذشته منطقی نیست که
آنچه
که قبلا آزموده شده است را بار دیگر آزمود.
1-
مهمترین دلیل نا
مناسب بودن خانم دکتر ابتکار سابقه ای است که نامبرده در باز انتشار
تحقیقات دیگران داشته که بر اساس استانداردهای جهانی مصداق سرقت علمی
(Plagiarism)
است. مقاله ایشان در سال 2006 در مجله آلرژی، آسم و ایمنولوژی
باعث
رسوایی جامعه علمی ما شده است که در شماره 455 سال 2008 مجله معتبر
نیچر
(Nature)
در مورد آن توضیح داده شده است
(http://www.nature.com/news/2008/081022/full/4551019a.html).
البته وجود
چنین
مواردی در مقامات بالای کشورهای جهان قبلا هم دیده شده است که از جمله
می
توان به وزیر دفاع سابق آلمان اشاره کرد که مجبور شدند از سمت خود
کناره گیری کنند. اگر ما به دولت نهم به دلیل حمایت از مرحوم کردان به
واسطه مدرک قلابی انتقاد می کنیم نباید فراموش کنیم که سرقت علمی و جعل
مدرک
توسط هر کسی در هر جناحی صورت گیرد امری ناپسند است و بایستی یک دولت
سالم
از افراد با چنین سوابقی پاک باشد. با صراحت بگویم کسی که قادر نیست
خود
را از آلودگی نفس پالایش کند و به عنوان عضو هیئت علمی با اصول نگارش
یک
مقاله مروری در رشته تخصصی خود ناآشنا است امیدی نیست که توان درک بالای
روابط پیچیده محیط زیست را داشته باشد و بتواند از محیط زیست ما در مقابل
هجوم
رانت خواران و اصحاب زد و بندهای سیاسی پاسداری کند. از قدیم گفته اند
رطب
خورده منع رطب کی کند.
2-
دلیل دوم تخصص ایشان است. نامبرده در
رشته
ایمونولوژی تحصیل کرده و در حال حاضر هم عضو هیئت علمی دانشکده پزشکی
دانشگاه تربیت مدرس است. انتخاب ایشان در دوران اصلاحات به عنوان اولین زن
کابینه بیش از آنکه به تخصص ایشان مربوط باشد ممکن است با آشنایی ایشان با
آقای
خاتمی در همکاری با روزنامه کیهان و یا سابقه قبلی به عنوان دانشجوی
خط
امام در اشغال سفارت آمریکا و شاید هم پدر ایشان مرحوم دکتر ابتکار رییس
قبلی
سازمان در سالهای 58 تا 60 مربوط باشد. هر چند که مرحوم دکتر ابتکار
هم
به عنوان استاد دانشکده فنی متخصص محیط زیست نبودند ولی می توان با درک
شرایط اول انقلاب آن را توجیه کرد و تذکر داد: مگر بناست اشتباهی که 34 سال
پیش
صورت گرفته بطور سنتی تا طول عمر جمهوری اسلامی ایران در سپردن
مسئولیت محیط زیست کشور به افراد بدون تخصص ادامه داشته باشد؟ امروز در
کشور
ما قحط الرجال نیست. مطمئنا هستند افراد بسیاری که در محیط زیست تخصص
دارند (از جمله شخص مهندس درویش) و بهتر است سکان مدیریت محیط زیست بحرانی
کشور
به دست توانایی شایسته سالاران و متخصصان - و نه صرفا سیاست مداران
-
سپرده شود.
3-
کارنامه حفظ محیط زیستی خانم دکتر ابتکار در دوره
اصلاحات به هیچ وجه قابل دفاع نیست. ایشان در زمانی سکان سازمان محیط زیست
را
به دست گرفتند که اقبال جهانی به روی ما باز بود و اگر با مدیریت محیط
زیست
آشنایی می داشتند می شد این سازمان را به جایگاه واقعی اش رساند و
جلوی
بسیاری از فعالیتهای مخرب زیست محیطی را گرفت. متاسفانه ایشان بر خلاف
وظیفه ذاتی حفظ محیط زیست علاقه خاصی به ساخت و ساز و تشریفات داشتند.
امروز حوزه محیط زیست طبیعی ایران بشدت بحران زده است و بایستی افرادی که
با
این حوزه آشنا هستند این مسئولیت را بکار گیرند. خانم ابتکار از دانش
اکولوژی چیزی نمی داند و افرادی هم که در دو دوره مدیریت خود در پستهای
کلیدی سازمان گماردند تقریبا هیچکدام با این زمینه آشنا نبودند. پس آزموده
را
آزمون خطاست. تیم ایشان علاقه عجیبی به ساخت و ساز داشتند و از این حیث
شاید
نامبرده کاندیدای مناسبی برای شهرداری باشند ولی برای محیط زیست هرگز.
متاسفانه بسیاری از مشکلات جدی محیط زیست ایران امروز ریشه در ضعف مدیران
گذشته دارد که با تداوم این ضعف تشدید شده است. بسیاری از سدهایی که امروز
باعث
خشک شدن دریاچه ارومیه و بسیاری از تالابهای کشور شدند ساخت و یا
مطالعه آنها یا در دوران سازندگی و یا در دوران اصلاحات شروع شد. طرحهای
انتقال آب از جمله انتقال آب زاینده رود به یزد و اردکان حاصل این دوران
است.
اتوبان شمال، پروژه عسلویه و میانگذر ارومیه و جاده گلستان همه در اثر
ندانمکاریهای آن دوران صورت گرفت. متاسفانه خانم دکتر ابتکار برخلاف
شعارهای رسانه ای در عمل با اغلب این پروژه ها همراهی کردند یا در بهترین
حالت
سکوت کردند. دلیل آن هم تیم غیر تخصصی و بیشتر سیاسی ایشان بود.
4-
عملکرد ایشان در شورای شهر هم درخشان و قابل دفاع نیست. ما می دانیم که
اصلاح طلبان شورای سوم با توجه به نقشی که در انتخاب شهردار داشتند می
توانستند قاطعانه جلوی بسیاری از اعمال خلاف محیط زیستی شهرداری را بگیرند
ولی
بازهم فقط شعارهای ایشان در مطبوعات منعکس می شد و در عمل ما شاهد
دوران بسیار ناگواری در شهر تهران بودیم که نمونه آن ساختن دریاچه چیتگر،
افزایش روند آلودگی ها، تبدیل گذرگاه تنفسی شهر در منطقه 22 به برج سازی
گسترده، از بین رفتن باغات تهران، درخت بُری در سطح گسترده، گسترش شهر در
ارتفاعات و تراکم فروشی لجام گسیخته که ناپایداری اکولوژیکی شهر را به حد
اعلای خود رسانده تنها گوشه هایی از عملکرد شهرداری تهران بوده است که
ایشان و همکارانشان در شورای شهر اقدام عملی در جلوگیری از این فعالیتها
نداشتند. من از خانم ابتکار سوال می کنم، چرا اجازه دادند شهرداری ضلع غربی
پارک
پردیسان را با آن پوشش گیاهی منحصر به فرد با بیش از 100 گونه گیاهی و
جنگل
طبیعی، در ادامه پارک نهج البلاغه با هزینه میلیاردها از بودجه
شهرداری به پارک مصنوعی و بتونی تبدیل کنند؟ اگر ایشان ذره ای از محیط
طبیعی آگاهی داشتند و در 8 سال مدیریتشان از این حوزه درسی آموخته بودند
حداقل جلوی این فعالیت مخرب را در شورای شهر می گرفتند. اگر هم مدعی عدم
آگاهی در این خصوص باشند من شخصا در جلسه ای در دوران ریاست ایشان در مورد
ارزشهای اکولوژیکی آن صحبت کرده بودم.
5- و
اما به عنوان آخرین مورد
شکی
نیست که بسیاری از خوانندگان با مقایسه عملکرد ایشان با عملکرد دوران
خانم
جوادی و آقای محمدی زاده درصدد خوب جلوه دادن آن دوران برآیند و حتی
با
طرح عنوان "قهرمان زمین" یا با استناد به گسترش فعالیتهای سازمان های
مردم
نهاد
(NGOها)
در زمان ایشان، دلیلی بر اشتباه این نگارنده بدانند.
بایستی در نظر داشت که اگر ایشان سازمانی قوی با کادری دانشمند و متخصص و
غیر
سیاسی از خود بجا گذاشته بودند افراد بعد از ایشان به هیچ وجه نمی
توانستند اینهمه خسارت به محیط زیست کشور وارد کنند. برای نمونه من با دفاع
از
عملکرد وزیران علوم دوران اصلاحات می توانم به جرات بگویم که وزیران
بعدی
هم مجبور شدند بسیاری از سیاستهای خوب آن دوران را ادامه دهند و دلیل
آن
هم بومی بودن و تخصص مدیران این وزارتخانه و بخصوص معاون پژوهشی بود.
نگارنده در زمان آقای دکتر منافی با سازمان محیط زیست همکاری داشتم و وقتی
از
خارج برگشتم و با شخص خانم دکتر ابتکار هم ملاقات داشتم و حتی در پروژه
پردیسان شروع به همکاری کردم.
بعد
از کوتاه زمانی شاهد بیگانگی
اغلب
مدیران رده بالای سازمان با دانش محیط زیست و وظایف محوله بودم. این
ناتوانی مدیران سیاسی باعث یاس و نومیدی در بسیاری از کارشناسان زبده
سازمان شده بود که از همه مهمتر از جو امنیتی ایجاد شده در آن دوران شکوه
می کردند، این جو به حدی بود که حتی ورود به سازمان برای من که سالها در
سازمان کار می کردم امری سخت بود. عنوان اعطا شده "قهرمان زمین" نیز نباید
ما
را به اشتباه بیاندازد. کم نیستند در تاریخ افرادی که عناوین اینچنینی
گرفته اند که بعدها مشخص شده است که بیشتر در اثر لابی یا دوپینگ رزومه فرد
بدست
آمده است. جوایز متعدد تور دو فرانس آقای لانس آرمسترنگ دوچرخه سوار
مشهور آمریکایی نشان می دهد که همه عناوین کسب شده در اثر دوپینگ بوده است.
به
هر حال ما نمی توانیم بگوییم که عنوان قهرمان زمین در اثر شایستگی داده
شده
است ولی مقاله مهمترین مجله علمی جهان
یعنی
Nature
در کشف تقلب علمی
از
روی عناد و به دلایل سیاسی بوده است. گسترش فعالیتهای مردم نهاد هم هدیه
خانم
ابتکار به محیط زیست نبود. این فعالیتها بیشتر مرهون شرایط خاص آن
دوران و بخصوص اعتقاد شخص آقای خاتمی به آزادی بود؛ وگرنه ایشان و
همکارانشان کوچکترین تحملی در انتقاد نداشتند که ذکر مصادیق آن این نوشته
را
طولانی می کند.
در
خاتمه امیدوارم که این نوشتار سرآغازی باشد بر
بحث
کارشناسی و انتقادی بر آنچه که تا دیروز بر محیط زیست ما آمده و آنچه
که
بناست فردا با گماردن مسئولی دیگر زندگی تک تک ما و محیط زیست شکننده ما
را
تحت تاثیر قرار دهد. لذا شایسته است سکان محیط زیست کشور در دوران
تدبیر و امید به دست افراد شایسته غیر سیاسی سپرده شود تا محیط زیست قربانی
زدوبندهای سیاسی و جناحی نگردد.
زیست بوم/ حسین آخانی:
خانم
ابتکار به مدت هشت سال، در دوران اصلاحات در راس سازمان حفاظت محیط زیست
بودند. در آن زمان انتقادات زیادی به ایشان و تیمشان می شد. ولی عملکرد
بسیار بد دولتهای نهم و دهم در محیط زیست باعث شد بسیاری از فعالان محیط
زیست
عملکرد دوران خانم ابتکار را فراموش کنند و آرزوی بازگشت ایشان را
داشته باشند. تقدیر این شد که ایشان بازگشتند. حالا ما باید حواسمان باشد
که
ابتکار جدیدی می خواهیم. در این مقاله 20 درخواست اساسی مطرح شده است که
می
تواند مانیفستی باشد برای دولت تدبیر و امید. شما می توانید آنرا تکمیل
کنید.
ابتدا بگویم که من با بازگشت خانم ابتکار به سازمان محیط
زیست
مخالف بودم. یاداشتی هم نوشتم که خیلی از دوستان نزدیک به اصلاح طلب و
از
جمله سبز پرس هوشمندانه آنرا منتشر نکردند. البته از آنها دلخور نشدم و
در
خبر آنلاین منتشر کردم. از کارم هم پشیمان نیستم و اگر تا 8 سال دیگر
به
سازمان و یا مناطق حفاظت شده راهم ندهند (که البته بعید است چنین اتفاقی
بیافتد) بر آنچه نوشته ام پایبندم، مگر آنکه عملکرد خانم ابتکار نشان دهد
که
دوره جدیدی را آغاز کرده اند.
اما
ایشان نماینده دولتی است که من
هم
به آن رای داده ام و اگر هم نظرم را گفتم، نظری تخصصی و در راستای
مسئولیت خواهی از کسانی است که رای خود را با نامشان به صندوق انداخته ام.
ولی
امروز ایشان رئیس سازمان است. خوشحالم که طیف وسیعی از دوستان رسانه ای
ایشان را حمایت می کنند. نمی خواهم به دلایل آن بپردازم، ولی از آنها می
خواهم همانطوری که در گذشته با همه مخاطراتی که داشت نگذاشتند خطاهای
مسئولین قبلی پنهان بماند این بار هم فراموش نکنند که "علایق سیاسی" با
"علایق
ملی" تفاوت فاحشی دارند. نکند که ما با پیروی از مثل "دوشمن دشمن من
دوست
من است" به افراد نگاه کنیم و خطاهای تیم جدید را زیر سیبیلی رد
کنیم. مواظب باشیم و بپذیریم که بلایی که بر سر محیط زیست ما آمده همه مقصر
بودند. فرق زیادی هم بین سازندگی و اصلاح طلب و دو دولت اخیر نبوده و فقط
شدت
تخریب با میزان درآمدهای نفت و شتاب اجرای طرحها متفاوت بوده است. دوره
خانم
ابتکار دوره درخشانی نبود و بلاهای نابخشودنی بر سر محیط زیست آمد.
تاریخ هم - زمانی که هیجان ها فرو نشیند- آنرا به درستی ثبت می کند.
امروز
باید
از خانم ابتکار بخواهیم که از گذشته خود و گذشتگانی که محیط زیست را
به
وضع اسف بار امروز کشاندند درس بگیرند. این شانس بزرگی است که مدیری
فرصتی یابد گذشته خود را اصلاح کند.
بارها گفتهام که یک مشکل اساسی
محیط
زیست کشور ما، نداشتن متخصص محیط زیست یا آن طور که اسکندر فیروز در
خاطراتش گفته، "نبود اکولوژیست" است. من قبل از آنکه کتاب خاطرات فیروز را
بخوانم، سیاست ایشان را در بکار گیری متخصصان خارجی نقد می کردم. ولی وقتی
خاطراتش را خواندم، متوجه شدم که او فردی با برنامه بود. او برای اداره
محیط
زیست از بهترین دانشمندان جهان دعوت کرده بود تا برای سازمان متخصص
تربیت کند. او باغ گیاهشناسی ایران را بنا نهاد که بخش قابل توجهی از
پیشرفت های گیاه شناسی ما بعد از انقلاب مدیون بنیان گذاری آن است. به هر
حال
سرنوشت به او امان نداد که نهالی که کاشته بود را به درختی تنومند
تبدیل کند. ولی همین که این نهال توانسته از کوران حوادث زنده بماند - اگر
چه
رنجور و ضعیف شده - باز هم از هوشمندی فیروز است. اگر فیروز فرصت داشت
-
آنطور که در کتاب خاطراتش هم آمده است و یکی از مسئولین رده بالای آن زمان
به
ایشان گفته بود - سازمان محیط زیست را به قوی ترین وزارتخانه ایران
تبدیل می کرد.
خانم
ابتکار، علم اکولوژی علمی نیست که در ایران به
درستی آموزش داده شود. من عضو هیات علمی دانشگاه تهران هستم و در قدیمی
ترین
گروه زیست شناسی ایران فعالیت می کنم، اعلام می کنم که ما نه متخصص
اکولوژی داریم و نه آنچه به دانشجویانمان می آموزیم به واقع شایسته دانشگاه
مادر
است. ما یک آزمایشگاه اکولوژی نداریم تا به دانشجویانمان الفبای
اکولوژی را بیاموزیم. وقتی ما چنینیم وضع در جاهای دیگر بهتر نیست. وقتی
دانشگاه مادر این است، از فارغ التحصیلان دانشگاههای بی ریشه چه انتظاری
دارید. من به افراد جسارت نمی کنم و منکر توانمندی فردی نیستم، ولی فاصله
دانش
با مدرک از زمین تا آسمان است. همین که دولت 2ماهی گشت تا فرد مناسبی
برای
محیط زیست بیابد و بالاخره به شما رو آورد، خود نشان از کم شمار بودن
متخصصان محیط زیست است.
شما
در دوران قبلی خود ساختمان زیاد
ساختید. از ساختمان مرکز تحقیقات دریاچه ارومیه در رشکان - که امروز گرد
نمک
می خورد - تا مرکز و سالن بزرگ بازدید کنندگان پارک ملی گلستان که بخشی
از
جنگل را برای هیچ نابود کردید و آخر هم همین سازمان مرکزی در پردیسان
که
بنا بود بخش عمده آن موزه تاریخ طبیعی شود، و شد ساختمان اداری. از شما
خواهش می کنم که دیگر بودجه ای صرف ساخت و ساز نکنید. همین ساختمانها را
نگهدارید بس است.
شما
اگر می خواهید نام نیکی باقی بگذارید، باید
واجب
تر از نان شب به فکر درست کردن ارکان ویران سازمان باشید. من شخصا
معتقد به تبدیل وزارتخانه ام. در یاداشتی مفصل تر در مورد آن می نویسم. اما
اگر
این آرزو به واقعیت تبدیل نشد، شما بایستی ساختار و کادر سازمان را
چنان
ارزشی دهید که خدمت در محیط زیست از خدمت در هر جای دیگری مانند
دانشگاهها یا سازمان جنگلها و مراتع و مراکز تحقیقاتی برای محققین و جوانان
جذابتر باشد. در زیر سیاهه ای از مهمترین کارهایی که از شما انتظار داریم
را
به عرض می رسانم:
1-
باید حقوق مناسب؛ هم به پاسداران محیط زیست
-
یعنی محیط بانان- و هم به متخصصان و کارشناسان سازمان داد. من بارها دیده
ام
که کارشناسان به ما دانشگاهیان طعنه می زنند که حقوق شما از ما بیشتر
است.
راست هم می گویند، آنها هم خرجشان بالاست. تفاوت حقوق مدیران و رده
های
پایین را کاهش دهید. اختلاف، آنطور که شنیده ام بسیار فاحش است. اگر
محیط
بان سیر نباشد منطقه را می فروشد. اگر کارشناسی سیر نباشد یا رشوه می
گیرد
و یا در بهترین حالت در اداره استراحت می کند تا در شیفت دیگری کار
اصلی
اش را انجام دهد. مبنای افزایش حقوق را کارآیی قرار دهید نه مدرک. چه
بسا
یک فوق دیپلم و لیسانس بسیار بهتر از چند دکتر برای سازمان کار کند.
کارشناسی هم که کارایی ندارد اخراج کنید و توسط هزاران مشتاق جوان و توانا
جایگزینش کنید.
2-
اما افزایش حقوق کافی نیست. به کارکنان و
کارشناسان دلسوز باید شخصیت و شهامت داد. رسم بر آن است که در دستگاههای
دولتی نقد مساوی است با از دست دادن پاداش، عدم تمدید قرارداد، حذف اضافه
کاری
و ..... بیایید این بساط را جمع کنید و بگذارید از درون نقد شوید، که
این
عین اصلاح طلبی است (هر چند می دانم این یک رویا است). کارشناسان را به
صورت
نوبتی به بازدید و کارگاههای تخصصی خارج از کشور بفرستید. آنها را
تشویق کنید زبان خارجی یاد بگیرند و هر کدام که یاد گرفتند پاداش بازدید و
یا
دوره آموزشی و کارگاه خارج یا داخل کشور بدهید.
3-
دانشگاه محیط
زیست
را جمع کنید و آنرا به وزارت علوم بسپارید و مجدا مرکز آموزش سازمان
که
در آن دروه های سخت کار در طبیعت را به محیط بانان و کارشناسان آموزش
داده
می شد را زنده کنید.
4-
با همکاری وزارت علوم و مراکز علمی بین
المللی تربیت اکولوژیست را سر لوحه برنامه خود قرار دهید. به جوانان مستعد
بورس
بدهید و بعد از فارغ التحصیلی جایگزین کادر قدیمی کنید تا بعد از
رفتنشان سازمان را به دست افراد لایق بسپارید. راههای مختلفی وجود دارد تا
این
نقص بزرگ برطرف شود، که اگر خواستید می توانم جزییات آنرا تقدیم کنم.
5-
تعصب جناحی و باندی را کنار بگذارید و فراموش نکنید که بی خود در فرهنگ ما
برای
چاپلوسان مثل "این دغل دوستان که می بینی مگسانند گرد شیرینی" را
نیاورده اند. شما به تنهایی یا با دوستان اندکتان توان ساخت محیط زیست
ویران ایران را ندارید. از دوست و دشمن، از چپ و راست، از ایرانی و غیر
ایرانی، از مسلمان و غیر مسلمان کمک بگیرید. محیط زیست مال همه است. ما یک
کره
زمین داریم پس حقمان است اگر می خواهیم آنرا پاسداری کنیم به مانع
برخورد نکنیم.
6-
در انتخاب مدیران خود تا آنجا که ممکن است از کادر
سازمان استفاده کنید، اگر هم مجبورید از افراد دیگر استفاده کنید فقط و
فقط
از افرادی استفاده کنید که تخصص و سازمان قبلی اشان همخوانی با محیط
زیست
داشته باشد. آوردن کسانی از سازمانها و وزارتخانه های متضاد به نفع
محیط
زیست نیست. این افراد به گذشته خود تعلق دارند و منافع آن سازمانها را
به
منافع محیط زیست ترجیح می دهند. در ضمن جمله رئیس جمهوری را در مناظره
فراموش نکنید که مردم ما "حقوقدان" را به "سرهنگ" ترجیح دادند. یک سرهنگ
برای
مدیریت نظامی گارد سازمان کافی است. مدیریت پایدار محیط زیست بیش از
آنکه
سخت افزاری باشد نرم افزاری است. شما به جامعه شناس و حقوق دان بیشتر
از
افسر و سرهنگ نیاز دارید.
7-
با بردن قانونی به مجلس و یا هیئت
دولت
ارزیابی زیست محیطی را از دست کارفرما بگیرید و به افراد مستقل و زیر
نظر
محیط زیست و یا سازمانهای مردم نهاد بدهید تا ارزیابی ارزش داشته باشد و
اگر
طرحی نادرست است هرگز اجرا نشود.
8-
گزارش پروژه ها و کلیه
ارزیابی های زیست محیطی را در وب سایت رسمی سازمان منتشر کنید تا اولا جلوی
سوء
استفاده سودجویانی که با "کپی پیست" دکانی پر در آمد برای خود درست
کرده
اند را بگیرید، و از طرف دیگر هم کاری کنید که نویسندگان و شرکتهای
ارزیابی بدانند که در معرض دید مردمند و در مقابل پولی که می گیرند
مسئولند.
9-
برای بکار گیری پتانسیل سازمانهای مردم نهاد و جوامع
بومی
در هر استان یک منطقه ویژه حفاظت شده انتخاب کنید. مدیریت این منطقه
را
بصورت هیئت امنایی و شورایی به افراد زیر بسپارید: یک نفر از سازمان
محیط
زیست استان، یک نماینده از محیط بانان با سابقه منطقه، یک نماینده از
سازمانهای مردم نهاد، یک نفر از سازمان جنگلها و مراتع، یک نفر از گردشگری،
یک
نماینده از شوراهای روستایی منطقه، یک نفر از شکارچیان خوش نام، یک نفر
از
دامداران منطقه، دو محقق جانور شناس و گیاه شناس که در آن منطقه سابقه
تحقیق دارند، یک نماینده از نیروهای انتظامی و یک حقوقدان. بگذارید
سیاستهای اجرایی، و مدیریتی منطقه تحت نظارت این شورا باشد.
10-
در
مورد
دریاچه ارومیه اجازه ندهید آنهایی که با سد سازی این بلاها را به سر
طبیعت ایران آوردند بازهم دکان جدیدی درست کنند و با طرح انتقال آب بلاهای
جدیدی به سر طبیعت ایران آورند. ارومیه فقط یک درمان دارد، آن هم استفاده
از
مهندسی الهی است؛ مهندسی که میلیونها سال صرف چیدمان ذره ذره اجزای آن
شده
است. این مهندسی بایستی با دانش اکولوژی احیا
(restoration ecology)
مجددا باز گردد.
لطفا به گزارش گفتگوی من با وزیر محترم نیرو در خبر آنلاین
مراجعه کنید.
http://www.khabaronline.ir/detail/312473/weblog/akhani
در
ضمن
به خاطر داشته باشید که مشکل ارومیه فقط سد ها و چاه ها نیستند. جاده
میانگذر ارومیه نقش مهمی در مرگ دریاچه و بخصوص خشک شدن نیمه جنوبی آن
داشته است. در راهکارهای احیا دریاچه بایستی حذف میانگذر بطور جدی مد نظر
قرار
گیرد. با احداث یک راه اهن برقی و سریع السیر در مسیر شمال می توان
نیاز
ارتباطی تبریز-ارومیه را برطرف کرد.
11-
امروز ارومیه نُقل
محافل است. فراموش نکنید که فرقی بین ارومیه، بختگان و گاوخونی و دنا و ابر
و
شادگان و عسلویه و خور موسی و میقان و هامون نیست. در جلسات خود در هیئت
دولت
تاکید کنید تنها راه بقای ایران و امنیت ما؛ توسعه پایدار و جمع کردن
بساط
تصمیم های خلق الساعه - که فقط سودش به نفع گروه اندکی می رسد - است.
12-
صنایع آلوده کننده زندگی میلیونها شهری ما را به خطر انداخته. اگر صنعتی
آلودگی زیاد دارد بهتر است جمع و یا اصلاح شود و دولت هم به بیکارانشان
حقوق
بدهد. خسارت آلودگی یک صنعت چندین برابر سود آن است. با اصلاح قانون
یارانه ها می توان مشکل حقوق بیکاران صنایع آلوده را تا حدودی حل کرد. در
این
بین شهر اراک را فراموش نکنید. مردم این شهر هم انسانند و حق حیات
دارند و نباید قربانی اشتباهات گذشتگان شوند. لطفا به یاداشت اینجانب
مراجعه کنید:
http://www.khabaronline.ir/detail/309753/weblog/akhani
13-
مصوبه ی زمان آقای خاتمی در مورد انتقال جاده پارک ملی گلستان را
زنده
کنید
و این جاده مرگ را از بهترین پارک ملی ایران خارج کنید. منطقه حفاظت
شده
قورخود و جنگل لوه را به پارک اضافه کنید و این منطقه را به عنوان
میراث جهانی به یونسکو معرفی کنید. در این خصوص مجانا به شما کمک می کنم.
14-
سد سازی و جاده سازی امان محیط زیست ما را بریده است. ما به این همه سد و
جاده
نیاز نداریم. آنچه نیاز داریم مدیریت پایدار در مصرف آب و گسترش حمل و
نقل
عمومی و ریلی است. همین حادثه اخیر در اتوبان قم کافی است تا مسئولین
به
اشتباه خود پی ببرند که ایران به راه آهن نیاز دارد نه اتوبان. سیاستهای
کلان
کشور در خصوص توسعه ناپایدار و بخصوص در دو مورد سد سازی و راه سازی
را
در دولت اصلاح کنید.
15-
ایران ما شده است پر از زباله. باید با
راهکارهای قانونی بساط پلاستیک را از ایران جمع کرد. بسیار هم ساده است.
اگر
شرکتهای تولید کننده آب معدنی و نوشابه را موظف کنند که خود با تمهیدات
ساده
مانند گرویی، مسئولیت جمع آوری بطری های تولیدی را خود به عهده
بگیرند، نیمی از مشکل زباله ایران حل می شود. نیم دیگر - بخصوص ظروف یک بار
مصرف
- را هم می توان با وضع مالیات و فرهنگ سازی جمع کرد. در هیئت دولت
یک
هفته را به نام هفته پاک سازی طبیعت نام گذاری کنید و در آن هفته مدارس،
دانشگاهها، پادگانها، ادارات دولتی و .... مجبور کنید بروند به طبیعت شهری
و
بین شهری و زباله ها را جمع کنند. باور کنید اکثر مردم دیگر زباله ای به
طبیعت نمی ریزند. از صدا و سیما و سینما گران بخواهید در این کار به شما
کمک
کنند. شما می توانید با تغییر ردیفهای بودجه، از جایگزین کردن بودجه
عمرانی سازمان در این امور استفاده کنید.
16-
سرنوشت شما را مجددا
رئیس
سازمان محیط زیست کرد و آقای قالیباف هم در پستش باقی ماند. این روزها
حرف
های خوبی از شما نقل شد که ما انتظار داشتیم در دوران عضویت شما در
شورای شهر می شنیدیم. از شما خواهش می کنم که با کمک همفکران خود در در
شورای شهر تراکم سازی و جمعیت پذیری تهران را متوقف کنید، سهم فضای سبز در
ساخت
و سازها را قانونی کنید و طرح نقاط حفاظت شده شهری را پیگیری کنید.
گیاه
و جانور هر جا باشد حق زیستن دارد. حال فرقی بین قله کوه دنا، پارک
گلستان، ولنجک و رمپ اتوبان همت و دره فرحزاد ندارد. دست به باقیمانده
پردیسان نزنید. لااقل این چند هکتار را بگذارید تا بخشی از تنوع زیستی
باقیمانده تهران در آنجا حفظ شود. ساخت طرح پارک پردیسان آنطور که در رویای
اسکندر فیروز بود را فراموش کنید چون نه متخصص آنرا دارید و نه پولش را.
رود
دره سازی شهرداری را متوقف کنید. از دولت بخواهید سهم مترو را هر چه
سریعتر به شهرداری بدهند و اگر آن را چند برابر هم بکنند اشکالی ندارد. به
عوض
از شهرداری بخواهید این همه در طبیعت شهر دخالت نکند و از رفتار نمایشی
در
پروژه ها - مانند دریاچه چیتگر و فضای سبز وابسته با آب زیاد - پرهیز
کند
و در عوض حقابه و حق خاک (حقخاکه) فضای سبز کوچه ها و خیابانها را
بدهد.
17-
یکی از مشکلات عدیده تنوع زیستی ایران بی سر و سامان بودن
مقررات در مورد ورود و خروج ذخایر ژنتیکی و متمرکز نبودن سازمان های
مربوطه است. این آشفتگی سبب سوء استفاده عده ای شده و نه تنها باعث خروج
بخشی
از ذخایر زنتیکی می شود، بلکه هر کسی به خود اجازه می دهد گیاه و
جانوری را به کشور وارد و خسارات سنگینی هم به دلیل ورود گونه های مهاجم به
کشورمان وارد شود. ضرورت دارد با توجه به کنوانسیونهای بین المللی مانند
کنوانسیون تنوع زیستی این مشکل حل شود و به همین دلیل انتظار داریم که
سازمان محیط زیست با همکاری وزارت جهاد کشاورزی و دانشگاهها ابتدا این
نابسامانی را قانونمند کند. در عین حال ضرورت دارد تا با همکاری کلیه
محققین داخلی و خارجی همه گیاهان و جانوران کشور در سه سطح استانی، کشوری و
جهانی مطابق با طبقه بندی گونه های در معرض
IUCN
ارزیابی صورت گیرد.
18-
شورای عالی حفاظت محیط زیست را احیا کنید و با دادن لایحه به مجلس، برای
ارتقای قدرت و جایگاه آن اقدام کنید؛ ترکیب کنونی شورا، صد در صد دولتی است
و
حرف آخر را هم در محیط زیست کشور، مطابق قانون کنونی، ریس جمهور می زند.
لازم
است شورای عالی محیط زیست مرکب از نمایندگان سه قوه به اضافهی
نمایندگانی از دانشگاهها و سازمانهای غیردولتی باشد تا قدرتی مافوق قدرت
یک
دولت چهار ساله داشته باشد.
19-
وضعیت چرای مفرط در کشور فاجعه
است.
نفس جنگلها و مراتع بریده است. چرا در پست ترین دشتها و مرتفع ترین
قلل
مهمترین عامل تخریب مراتع و فرسایش خاک و انقراض گونه های گیاهی و
جانوری وابسته است. منشاء بخش عمده ریزگردها هم چرا دام، بخصوص در زاگرس
است.
هر چند طبق قانون این وظیفه بر عهده سازمان جنگلها و مراتع است، ولی
حداقل تلاش کنید کنترل چرا در مناطق چهار گانه در اختیار سازمان باشد. اکثر
مناطق حفاظت شده ما فقط در قانون حفاظت شده اند و ماموران سازمان هم بیشتر
توجه
اشان به حیات وحش است تا گیاهان. لطفا دستور دهید چرا در مناطق چهار
گانه
طی یک برنامه چهار ساله به صفر برسد تا حداقل گونه های گیاهی در مناطق
تحت
مدیریت سازمان حفظ شوند تا سایر جانوران و حیات وحش امکان تجدید پیدا
کند.
20-
یکی از بزرگترین مشکلات محیط زیست شهری، استفاده بی رویه
از
وسایل نقلیه شخصی و ضعف سیستم حمل و نقل عمومی است. تنها راه حل مشکل
آلودگیهای شهری محدود کردن و گران کردن استفاده از وسیله نقلیه شخصی و
گسترش وسایل نقلیه عمومی است. راهی که بسیاری از کلان شهرهای دنیا رفته و
موفق
شده اند. من در این خصوص پیشنهاد مشخصی دارم که در مرحله دوم هدفمندی
یارانه ها درآمد حاصل از افزایش بنزین و گازوئیل را به خرید اتوبوس و تجهیز
و
سیستم های حمل و نقل عمومی -برای شهرهای بزرگ مترو و برای شهرهای کوچک و
روستاها اتوبوس، ون و تراموا- اختصاص دهید. البته می دانم که این موضوع
فرایندی چند بخشی است و همکاری سایر دستگاههای دولتی و شهرداری ها را می
طلبد. من در این خصوص یاداشتی منتشر کرده ام که توجه شما را به آن جلب می
کنم:
http://www.khabaronline.ir/detail/307789/society/environment
خیلی
دوست
داریم شما با عملکرد خوبتان در چهار سال آینده ما منتقدان را شرمنده
کنید؛ این فرصت دوباره را با نیلوفر وجودتان غنیمت شمرید.
به
امید موفقیت
پیوند به صفحه مخصوص دکتر آخانی
پیوند به بیوگرافی (انگلیسی) کامل دکترآخانی :
پیوند به گفتگوی سپهر سلیمی با دکتر حسین آخانی:
پیوند به عکس های دکتر آخانی:
پیوند به برخی از نوشته های دکتر آخانی در سال 1392:
پیوند به بخش بهترین شخصیت های سال
کمیته بین المللی نجات پاسارگاد