|
يبانيه ها | آرشيو پاسارگاد | آرشيو خبرها | مقالات | آرشيو هنر و ادبيات | آرشيو تاريخ زدايي | ديداري ـ شنيداري | | تماس | جستجو پيوند به صفحه اصلی
دلفين ها نمی ميرند قربانی می شوند
خليج فارس چهل و هفت برابر آب های آزاد آلوده است
از:
اسماعيل كهرم
از بين
رفتن تعداد زيادي دلفين در خليجفارس و درياي عمان، نام اين
جانور زيبا، باهوش و
مفيد را
برسر زبانها انداخته و مردم از خود ميپرسند به چه گناه اين موجودات از
بين رفتهاند؟
آنهايي كه با دلفينها از نزديك تماس داشتهاند ميدانند كه اين جانور نهايت تلاش خود را براي تماس گرفتن و برقراري ارتباط با انسان به كار بسته و در مواردي با ماهيگيران نهايت همكاري را در امر ماهيگيري به انجام مي رساند.
داستانهاي متعددي نيز در مورد حمله دلفينها به كوسه و نجات جان انسان بر سر زبانهاست. عليرغم اينگونه ارتباطات دانستههاي ما آدميان در مورد زندگي پرراز و رمز اين پستاندار آبزي، ناچيز است. اين مقاله سعي در شناسايي برخي از خصوصيات زيستشناسي و رفتاري دلفينها دارد.
ناخدا صالح كنار خور ايستاد. دستها را چندين بار به سطح آب زد و فرياد زد «كرابو» و چشم به آبهاي كمعمق خور دوخت. او مطمئن بود كه كرابوي (دلفين) آشناي او، پيدايش ميشود. بعداز مدتي آشناي ناخدا از راه رسيد. در آبهاي كمعمق خور، برجستگي قوزمانندش پيدا بود. ناخدا ميگفت او را ميشناسد. او ميگفت هر شب در اين آبها به صيد ماهي و سختپوستان ميپردازد.
دستههاي بيست، سی تايي از اين دلفينها در آبهاي خليجفارس و درياي عمان به راحتي مشاهده ميشوند. پشت قوزدار و بالهاي كه روي او قرار دارد موجب شناسايي آسان اين دلفين و تشخيص آن از ديگر دلفينها است.
رنگ بدن اين دلفين در قسمت بالاي سر بيرنگ و در قسمت پايين روشنتر و متمايل به سفيد است. دورنگ بودن دلفينها مانند كوسهها موجب استتار از بالا و پايين ميشود. از طرف بالا كه نگاه ميكنيم رنگ بدن دلفين در آب آبي و خاكستري (در هواي ابري)، گم ميشود و از پايين كه به بدن دلفين نگاه ميكنيم با توجه به نوراني بودن سطح آب، رنگ زيرشكم دلفين ناپيدا مينمايد.
دلفين گوژپشت حدود دو متر طول و حدود نود كيلوگرم وزن دارد. چقدر اندازههاي او شبيه به انسان است. اساساً به گفته بزرگي، شباهتها بين موجودات به مراتب بيشتر از تفاوتهاست. نقطه تشابه ديگر، دوران نه ماهه آبستني است؛ يك بچه به دنيا ميآورد كه حدود شش ماه به او شير ميدهد.
ناخدا صالح را بيش از سی سال بود كه ميشناختم. بارها با لنج او به خليجفارس رفتيم و او ماهي صيد كرد. در مورد خليجفارس ابراز نگراني ميكرد. خيلي با هم بحث ميكرديم. اوايل آشنايي بيشتر به اين نتيجه رسيده بوديم كه نظرات ما با هم متفاوت است.
او ميديد كه ماهي در خليجفارس كمتر شده و اندازه صيد كاهش يافته و خيلي از ماهيها مانند كوسهماهيها كم يا نابود شده بودند ولي دليل آن را نميدانست. ناخدا مرتباً افسوس گذشته را ميخورد كه صيدها پربركتتر بودند. يادم ميآيد كه او از كوسههاي خليجفارس دلپرخوني داشت ولي از كنار دلفينها با اغماض ميگذشت. او معتقد بود كه آزار دلفينها شگون ندارد. دانستههاي ناخدا صالح در مورد هوش و ذكاوت دلفينها، با آخرين دستاوردهاي علمي برابري ميكرد.
جانور هوشمند
ناخدا صالح تمام پنج نوع دلفين خليجفارس و درياي عمان را ديده بود و ميشناخت. او ميدانست كه انواع دلفينها فقط با همجنس خود يك گله را تشكيل ميدادند و با سرعت فراوان در آب شنا ميكردند.
از همه سريعتر دلفين معمولي است كه با حدود شصت و پنج كيلومتر سرعت در ساعت قهرمان شناي دلفينهاي خليجفارس است تا پنجاه متر در آب فرو ميرود و موقع شنا و بازيگوشي كاملاً از آب بيرون ميآيد. سيستم «سونار» اين دلفين به مناسبت سرعت زياد بسيار پيشرفته است.
سيستم استفاده از امواج صوتي در دلفينها آنقدر پيشرفته است كه در اعماق آب كه نور آب به اندازه كافي نميرسد و نيز در آبهاي گلآلود، جانور منحصراً از اين توانايي خودجهت ناوبري استفاده ميكند. از موانع ميگذرد. طعمه را مييابد و جفت خود را پيدا ميكند.
امواج سرنوشتساز
تحقيقات نشان ميدهد امواج صادره از دلفينها ميتواند دوست را از دشمن تشخيص داده و نيز حالات روحي رواني دلفينهاي مجاور خود را از روي شدت ضربان قلب و انقباض عضلات درك كند. دلفينها چشم بسته قادر به درك موقعيت و اندازه يك پرتقال از فاصله صد و بيست و سه متري داخل آب هستند. چنين قدرتشناختي نياز به توانايي فراوان مغز دلفينها دارد. امواج صوتي همچنين ميتواند چنان با شدت به طرف ماهي يا طعمه پرتاب شود كه در برخورد با طعمه او را فلج كند. دلفينها از اينگونه امواج براي شكار طعمه استفاده ميكنند.
در قرن نوزدهم ميلادي مغز دلفين تشريح و اندازهگيري شد و نسبت وزن مغز به وزن بدن محاسبه شد. در اين تحقيقات مشخص شد كه وزن مغز دلفين (نسبت به بدن) از جانور بزرگتر است. حتي آزمايش بعدي مشخص كرد كه قسمتي از مغز كه انسان با آن به خلاقيت، نوآوري و تعقل ميپردازد و به آن NeocorTex ميگويند، نود و شش درصد از سطح مغز را اشغال كرده اين در حالي است كه در دلفينها نود و هشت درصد سطح مغز را اشغال كرده است. با اين وصف آيا بايد نتيجه گرفت كه دلفينها از انسانها خلاقتر و متفكرتر هستند؟
تحقيقات بعدي نشان داد كه قشر نئوكورتكس در دلفينها، سطحي و بسيار نازك است در حالي كه در انسانها اين بخش ضخيم و پيچيده است. بنابراين ميتوان گفت كه مغز دلفينها در طول تكامل بزرگتر شده ولي پيچيدگي مغز انسان را ندارد. لايه «نئوكورتكس» در مغز انسان شامل ستونهاي به هم فشرده سلولهاي عصبي است كه هر كدام قادر به پرداخت و تجزيه اطلاعات دريافت شده، هستند.
دلفين يونس
ناخدا گفت مردم معتقدند دلفيني كه حضرت يونس را بلعيد نيز در خليجفارس زندگي ميكند و آن را دلفين يونس مينامند. دلفيني با طول دو و نيم تا چهار متر؛ ميتوان تصور كرد كه بتواند يك انسان را در بدن خود جاي دهد. ناخدا ميگفت دلفين يونس غالباً به صورت گلهاي لنج او را تعقيب ميكنند. وي از دلفين ديگري گفت كه رنگ آن سياه بوده و حدود 6 متر طول دارد.
نهنگ قاتل را ميشناسيم. اين جانور 8 متري با رنگ سياه و سفيد زندگي را براي همه موجودات دريا تلخ ميكند؛ از بچه نهنگ گرفته تا بچههاي فك كه در ساحل دريا در حال استراحتند. اين نهنگ حتي به كوسه ماهيهاي چهار متري هم رحم نميكند و آنان را ميدرد. دلفين سياه رنگ خليجفارس به دليل مشابهت ظاهري با نهنگ قاتل، دلفين قاتل ناميده ميشود. اين دلفين حدود دو تن وزن دارد و يك بچه دو متري ميزايد. مدت آبستني اين دلفين حدود پانزده ماه است.
نگران از آينده دلفينها
صداي ناخدا خسته و خواب آلوده و طبق معمول از عاقبت خليجفارس نگران. او ميگفت زماني اين خليج پر از ماهي بود ،كوسهها بودند و دلفينهاي فراوان گله گله اينجا و آنجا ديده ميشدند. اينها كجا رفتند؟ اگر به همين منوال پيش برويم، فرداي خليج و فرزندان ما چه ميشود؟
ناخدا ميخواست
لنج خود را به پسرش بسپارد و خودش بازنشسته شود، طبعاً از
تغييرات خليج فارس راضي نبود. يادم آمد كه سالها پيش همين
ناخدا از كوسههاي خليج
فارس
ناراحت بود و ميگفت اين كوسهها حق ماهيگيران را صيد ميكنند. اكنون او
فهميده بود
كه وقتي ماهي در خليج فارس فراوان بود، كوسهها هم بودند و اكنون كه به
گفته خودش هر دوي آنها غايب بودند! او قانع شده بود كه بهتر
بود هر 2 باشند تا
آنكه
هيچكدام نباشد.
او از كاهش
تعداد دلفينها هم آگاه بود و تعجب ميكرد.
اكنون تعجبي ندارد كه چرا دلفينها كاهش يافتهاند. دلفينها پستاندار آبي هستند. مثل ما انسانها با شش تنفس ميكنند و برخلاف ماهيها بايد روي آب بيايند تا تنفس كنند و اگر سطح آب آلوده به نفت باشد، نفت از راه پوست بدن، دهان و سوراخ تنفسي آنها جذب و جانور مسموم ميشود. رفت و آمد كشتيها، نشت نفت از سكوهاي نفتي و نيز آلودگي ناشي از تاسيسات نفتي ساحلي موجب شده خليج فارس چهل و هفت برابر آبهاي آزاد آلوده باشد. بايد انواع ديگر آلودگي را به اين مجموعه اضافه كرد، سموم دفع آفات نباتي از آن جملهاند.
فرداي آن شب را كه در كنار خور با ناخدا صالح به صبح رساندم او را بوسيدم و از رفيق سی سالهام خداحافظي كردم. آن روز نميدانستم كه اين آخرين ديدار ما بود.او زنده نماند تا مرگ صد و پنجاه دلفين در يك هفته، وي را نسبت به آينده خليج فارس، غمگينتر و نگرانتر كند. اين غصه براي ما زندگان ماند