|
هشتم مارچ 2011 |
روز جهانی زن، و زنان در فرهنگ ایران
فر و شكوه هر كهن فرهنگی را با ارج نهادن آن بر جایگاه زن میتوان ارزیابی كرد.
از: سیامک
بر پایهی پلمهها (لوحها)، گل نبشتهها (كتیبهها)، نگارهها، شاهنامه، اوستا، گاتها، آيين مهر و ديگر دادههای گذشته، در ایران باستان برابری بی كم و كاست زن و مرد یكی از آیین سپند و جدایی ناپذیر فرهنگ نیاكان ما بود. در زمانی كه در همهی جهان، زن را كنیز میدانستند يا زنده به گور و سنگسار میكردند، زنان ایران باستان پادشاه، وزیر، هندازگر (مهندس)، مِهراز (معمار)، فرمانده و سركرده سپاه میشدند. يا همچو مهر هميشه جايی ويژه در دل مردمان داشتند.
زبان، خود نشان دهندهی ریشههای كهن و اندیشهی ژرف فرهنگ مردمان يك سرزمين است، پارسی افزون بر اینكه زبان رسا و بی كم و كاستی است، نمونهی یك زبان فراگیر و پیشرفته است.
به هر روی اگر خوب در در دستور زبان پارسی بنگرید خواهید دید كه در آن "نرینه" و "مادینه" هستی ندارد، برای نمونه: او
= He, She.
چرا؟
زبان در درازنای زمان همراه با فرهنگ سرزمين خود میبالد و پرداخت ميشود. به سخن ديگر برابری زن و مرد در ايران باستان، شوند (دليل) زدودن نرينه و مادينه در زبان پارسی شد. و این از سویی نشان از اندیشهی پاك نیاکان ما به همسانی زن و مرد دارد و از دیگر سوی نشان پیشرفت زبان پارسی و اینكه هزارها سال پيشتر از زمان خود است.
این برابری همچنين در فرزانش ژرف و كهن چند هزار سالهی ایران نمایان است. برای نمونه افسانهی زیبای آفرینش مشیه و مشیانه (آدم و حوا) در اوستا چنین آمده است: از تخم گويمرد (كيومرث)، پیش نمونه مردمان، كه بر زمین ریخته میشود پس از چهل سال ریواس می روید كه دارای دو ساگ (ساق) است و پانزده برگ، این پانزده برگ برابر با سالهایی است كه مشیه و مشیانه، نخستین جفت مردم، در آن هنگام دارند. این دو همسان و همبالایند! تنشان در كمرگاه چنان به هم پیوند خورده است كه شناخت این كه كدام نر است و كدام ماده شدنی نیست. این دو گیاه به گونهی آدم در میآیند و روان به گونهی مینُوی بدرون آنان دمیده میشود.
نمونهی دیگر، ایران شايد تنها كشوری در جهان است، كه زن پس از وَد (ازدواج) نام خانوادگی خود را نگه میدارد که این بار ريشههای فرهنگی كهن ايران را در خود دارد.
روز جهانی زن فرخنده باد!