|
اگر ماهی بودم تنگ بلور را ترجيح می دادم به ...
.سوختم در تابه عشقت، کمی روغن بریز
از: دکتر ناصرکرمی
همچنانکه انتظار می رفت با نزدیک شدن به عید نوروز دوباره بحث ماهی قرمز در وبلاگ های زیست محیطی داغ شده است. البته امسال خیلی کمتر از سال های قبل طرفداران محیط زیست به مخالفت با حضور ماهی قرمز در سفره هفت سین پرداخته اند و چند نفری حتی یادداشت هایی جدی در حمایت از این سنت نوروزی نوشته اند. در سالیان گذشته مخالفت با این سنت بر مبنای سه انگاره بوده است: الف) ماهی قرمز بیماری زا است و ممکن است باعث سرایت سالمونلا بشود. ب) اساساً گذاشتن تنگ ماهی قرمز روی سفره هفت سین ریشه ای در سنت های باستانی ایران ندارد، این یک سنت چینی است که از هشتاد سال پیش وارد ایران شده است.ج ) گذاشتن ماهی توی تنگ از مصادیق آزار حیوانات است و کاری است مغایر با فلسفه سبزگرایی.
به دو مورد نخست مفصل و مستدل پاسخ داده شده است و امسال هم کمتر کسی برای مخالفت با سنت ماهی قرمز به چنان بهانه هایی اشاره می کند. احتمال سرایت سالمونلا از ماهی قرمز به انسان احتمالاً در حد احتمال ابتلای به شکم درد در ایران به واسطه گرادیان هوای ناشی از لگد يك قاطر به همسانش در کشور مزکزیک است. به مورد دوم هم (اگر اشتباه نکنم شاهین سپنتا یا سپر سلیمی) مستدل پاسخ داده بودند و از جمله اشاره شده است که خود چینی ها که سنتی مشابه دارند، این سنت را اساساً ایرانی می دانند و از سوی دیگر نشانه هایی مثل نقش ماهی در سفالها و گچبري ها و قالی و... نشان میدهد که این سنت در ایران بسیار کهن بوده و قاعدتاً اگر قرار بود هشتاد سال پیش سنتی غریبه به آئین نوروزی افزوده شود باید از انگلیس و روس و فرانسه می آمد که آن زمان در ایران نفوذ فرهنگی داشتند، نه کشور چین که در انزوای مطلق به سر می برد.
می ماند آن انگاره سوم، که هنوز شماری از طرفداران محیط زیست برآن پای می فشارند و البته انگاره محترمی هم هست. به هر حال روح سبز گرایی، قائل بودن حق برابر حیات برای همه زیستمندان است و آن انگیزه و شور داوطلبی که افرادی را وادار می کند به حمایت از محیط زیست برخیزند از همین نگاه می آید که انسان برای برآوردن نیاز یا خوشامد خویش حق ندارد زیستمندانی دیگر را در وضعیتی ناخواسته قرار دهد. اما همین انگاره (قطعاً شریف و محترم) خود مخالفان و موافقان پر و پا قرصی دار د. موافقان بر آن نمط می اندیشند که ذکر شد. اما مخالفان می گویند اعتنای افراطی به چنین نگاهی از سویی نقض فلسفی دارد، نه فقط حیواناتی مثل مرغ و گوسفند و گوساله، بلکه حتی جمیع گیاهای عالم هم زیستمند هستند و حق حیات دارند، بر این مبنا انسان برای بقا چکار باید بکند؟ باد هوا بخورد یا سنگ و کلوخ؟ از سوی دیگر این نگرانی هست که اینطور پافشاری بر یک نحله کاملاً افراطی تفکر سبزگرا، کار را به یک سانتیمانتالیسم اجتماع گریز بکشاند و به واقع جامعه را تقسیم کند به 99/99 درصد مردم عادی که از بیم در افتادن به دگماتیسمی نو از هر گونه منطق سبزگرایی گریزان هستند و 01/ درصد سبزهای افراطی که از شهرها به کوه و دشت گریخته اند و همچون انسان های عصر پارینه سنگی زندگی می کنند و اسم خود را طرفدار واقعی محیط زیست گذاشته اند.
قبلاً هم گفته ام که من به عنوان یک طرفدار محیط زیست چنان انسانهای رقیق القلبی را که تحمل انزوای یک ماهی قرمز را در تنگ بلور ندارند دوست دارم و ای کاش که اغلب دوستان و آدم های پیرامون من چنین آدم هایی باشند. اما نگاه آنها را به این موضوع منطقی نمی دانم و تصور می کنم یکی از جلوه های انسان دوستی با حیوانات همین اعزاز و اکرام زیستمندان دیگر از طریق گذاشتن یک تنگ ماهی قرمز روی سفره هفت سین است، سفره ای که می دانیم چقدر برای ایرانیان مقدس و محترم است.
و يك نكته ديگر اينكه شاعر می گوید: سوختم در تابه عشقت، کمی روغن بریز...انگار زبان حال همه ماهیانی است که همراه سبزی پلو در شب عید توسط اغلب ایرانیان از جمله مخالفان سنت ماهی قرمز تناول می شوند. من شخصاً اگر ماهی بودم حضور در تنگ بلورین را به برشته شدن در تابه داغ ترجیح می دادم .
برگرفته از ايرن