International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

Link to English Section

       

1

25 ادريبهشت 1388    (2548 سال پاسارگارد)   2009 May         ============      کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی مذهبی و سياسي ندارد

پيوند به صفحه اصلی

 

  دولت ها در چالش با محيط زيست

مسايل زيست محیطی از نبود حکمرانی خوب و نقص ارزش های دموکراتيک است

 

 

گفتگو با ليندا حجاز، استراليايي ـ لبنانی کارشناس محيط زيست

از: فرهاد جم


ليندا حجار، يكي از سخنرانان استراليايي و لبناني‌الاصل كنفرانس حقوق بشر و محيط ‌زيست بود كه در ارديبهشت گذشته به ابتكار كرسي حقوق بشر صلح و دموكراسي يونسكو در ايران برگزار شد.

وي كه دانش آموخته رشته‌هاي حقوق بين‌الملل محيط‌زيست (دكتري)، روابط بين‌الملل (كارشناسي ارشد)، علوم سياسي و بيولوژي (كارشناسي) است، در دانشگاه مك‌كوئري استراليا حقوق بين‌الملل تدريس مي‌كند. گفت‌وگويي با او انجام شده كه با توجه به مطالعات بين‌رشته‌اي او بيشتر به جنبه‌هاي سياسي و روابط دولت در عرصه بين‌المللي و داخلي و نيز رابطه آن با شهروندان در حوزه محيط‌زيست پرداخته است.

·         چالش بزرگ در برابر دولت‌ها، واداشتن آنها به تخريب نكردن محيط‌زيست است؛ اين مشكل در لبنان هم وجود دارد؟

قطعاً همين‌طور است، زيرا ما هم‌اكنون درگير پديده‌اي به نام جنگ در اين كشور هستيم. اين جنگ نمودهاي گوناگوني دارد كه از جمله شامل بن‌بست اقتصادي، نزاع‌هاي داخلي و مشكل اشغال بخشي از خاك توسط اسرائيلي‌هاست كه شرايط پيچيده‌اي را در لبنان به‌وجود آورده است. در چنين شرايطي محيط‌زيست به‌هيچ‌وجه اولويت ندارد و به‌دلايل گوناگون از جمله حملات اسرائيلي‌ها، بي‌توجهي دولتمردان و مردم در حال تخريب است.

      گمان مي‌كنم شرايط در كشور شما اندكي با ديگر كشورها متفاوت باشد، چون شما در عين حال با 2 پديده روبه‌رو هستيد؛ يكي جنگ و ديگري تصميم‌گيري‌ها و سياستگذاري‌هاي نادرست سياستمداران و دولتمردان. در واقع محيط‌زيست لبنان تحت‌تأثير اثرات مخرب اين دو عامل است. شما به‌عنوان يك فعال زيست‌محيطي چه پيشنهادي براي مقابله با اين چالش‌ها داريد؟

در واقع نمي‌توان محيط‌زيست را به‌شكل انتزاعي و جداگانه از ساير مسائل جامعه فرض كرد. مسائل زيست‌محيطي تحت‌تأثير عواملي همچون فساد، نبود آموزش، نبود حكمراني خوب و نيز نبود يا نقص ارزش‌هاي دموكراتيك است. البته دولت لبنان يكدست و همگن نيست و سياستمداران لبنان هم يكدست نيستند؛ مسئله جنگ قدرت درون دولت و بقا در هيئت حاكمه وجود دارد؛ فرقي نمي‌كند كه موضوع رهايي از شر قدرت‌هاي خارجي باشد يا آنكه نفوذ نيروهاي نظامي سياسي به دولت يا جلوگيري از بروز جنگ داخلي و يا اعتماد‌سازي‌.

اين عوامل در كنار ضعف دولت باعث شده كه اساساً محيط‌زيست در حاشيه قرار گيرد. از سوي ديگر، وقتي حكمراني خوب وجود داشته باشد و شهروندان آزادي بيان داشته باشند مي‌توانند حساسيت‌هاي خود را ابراز كنند كه مي‌تواند شامل آموزش، بهره‌مندي‌هاي اجتماعي، محيط‌زيست و نظاير آن باشد. بنابر اين روشن است كه مسائل زيست‌محيطي نيز بخشي از اين تصوير كلي هرمي شكل است كه در رأس آن حكمراني خوب و در قاعده‌اش آموزش قرار دارد. منظور من از آموزش، نه تنها در مدارس بلكه آگاهي همه مردم نسبت به محيط‌زيست‌شان است. اگر ما ندانيم كه نسبت به چيزي حق داريم بعيد است كه آن را مطالبه كنيم يا براي به دست آوردنش بجنگيم. همچنين آموزش دادن مردم درباره آلودگي‌هاي زيست‌محيطي و اثرات اين آلودگي بر سلامت و بهروزي آنان اهميت فراواني دارد و اگر بتوان ميانگين آگاهي جامعه را نسبت به مسائل روزمره زيست‌محيطي بالا برد، مي‌توان شرايط را تغيير داد. در واقع يك رويكرد دوگانه به موضوع وجود دارد؛ يكي تغييرات از پايين به بالا و ديگري تحول از بالا به پايين.

     يعني شما اساساً از رويكردي دوگانه صحبت مي‌كنيد كه در ارتباط عمودي ميان حكومت و مردم رويكردي دووجهي وجود دارد كه هر دو مي‌تواند منجر به تغيير شود؛ يكي تغييري كه نيروي محركه آن، خواست مردم است و ديگري خواست هيئت حاكمه و تغيير ناشي از آن.

اين دو بايد با يكديگر ديده شوند. من فكر مي‌كنم موضوع پيچيده است و به هر حال تمامي جامعه بايد با يكديگر همكاري كنند تا بتوانند با چالش‌هاي زيست‌محيطي روبه‌رو شوند اما به هر حال تصور اين همكاري در حكومتي فاسد، بعيد است. به اعتقاد من در نبود پاسخگويي و شفافيت، وجود فساد در دولت و خلاصه نبود دموكراسي چنين چيزي ممكن نيست.

      فكر نمي‌كنيد آموزش و ظرفيت‌سازي كه مثلاً در تمامي 40 فصل دستور كار 21 -به‌عنوان سندي بسيار مهم در حوزه محيط‌زيست و توسعه پايدار- مورد تأكيد ويژه قرار گرفته است، باعث شود تا دولت‌هاي خوبي هم داشته باشيم؟ زيرا به‌نظر مي‌رسد دولت‌ها بازتاب و برايند واقعيت‌هاي جامعه‌اي هستند كه بر آنها حكمراني مي‌كنند.

نه الزاماً اين‌طور نيست.

·         براي آنكه مقصودم را بهتر برسانم جامعه افغانستان و ارتباط آن با جريان افراطي طالبان را مثال مي‌زنم. به عقيده من نفوذ سياسي و اجتماعي طالبان در افغانستان يا پاكستان به‌دليل نفوذ معنوي آنها بر مردم است. بر اين اساس، اگر مردم آموزش ديده و آگاه باشند حاكمان آنها نيز كه متأثر از آگاهي‌هاي مردم هستند به همان نسبت آگاهانه‌تر عمل خواهند كرد. در واقع حكومت‌ها حداقل تا حدودي بازتابي از عقايد مردمشان هستند.

و اگر به اندازه كافي آموزش نديده باشند دولت‌ها نيز همين وضعيت را بازتاب مي‌دهند.

·          بله. منظور من دقيقاً همين است.

اگر سخنراني من در كنفرانس را دنبال كرده باشيد حتماً شنيديد كه درباره مثلثي صحبت كردم كه يك ضلع آن توسعه به‌ويژه توسعه انساني است. براي نمونه محيط و جامعه‌اي كه افراد در آن متولد مي‌شوند منشأ اثر است، زيرا صرف‌نظر از ارزش‌گذاري، هر يك از اين جوامع چيزي متفاوت به فرد مي‌دهد. پس اگر كسي در جايي قرار داشته باشد كه فرصت رشد ذهني، معنوي، احساسي و به‌طور كلي در سطوح گوناگون برايش فراهم نباشد و همواره محتاج به نان شب باشد يا معتقد باشد كه شكلي خاص از باورهاي اعتقادي يا شيوه خاصي از زندگي برايش خوب است، در مطالبات‌ او  و  واكنش رهبران جامعه نسبت به اين مطالبات تأثير خواهد گذاشت. در اين ميان بايد توجه داشت كه هر كشور و منطقه مسائل خاص خود را دارد. براي نمونه شايد مسئله اصلي در ايران آگاه نبودن مردم از مسائل زيست‌محيطي باشد اما در جاي ديگر شايد مشكل عمده چيز ديگري باشد؛ در لبنان مسائلي همچون جنگ، نزاع بر سر قدرت باشد و در آمريكا چيز ديگر.

·         مثلاً مصرف بيش از حد؟

بله.

·          يا رشد اقتصادي بالا در چين و نگاه غالب و توسعه‌محور در اين كشور.

بله. در هر صورت بايد اين مشكلات را مورد به مورد در باره هر كشور بررسي كرد و خلاصه در بررسي عوامل گوناگون بايد اثر متقابل آنها بر يكديگر در نظر گرفته شود تا بتوان به جايي رسيد. فكر مي‌كنم در ايران دولتمردان مي‌توانند از ديدگاه اسلامي به موضوع محيط‌زيست و حفاظت آن بنگرند؛يعني با توجه اينكه در ديدگاه اسلامي نه‌تنها به خداوند بلكه به مخلوقات او از جمله محيط‌زيست بايد احترام گذاشته شود در نتيجه دولتمردان ايراني مي‌توانند از اين زاويه اعتقادي كه قاعدتاً در ميان مردم مسلمان ايران پايگاه دارد، براي حفاظت از محيط‌زيست استفاده كنند. اين را گفتم چون فكر مي‌كنم ايراني‌ها اگر به چيزي معتقد باشند، حتماً آن را انجام مي‌دهند و از طرفي مي‌دانم كه بسياري از آنها آدم‌هاي معتقدي هستند.

·         در  اينجا هم باز مسئله آموزش پيش مي‌آيد. بسياري از مردم مذهبي هستند اما در عين حال اعتقادي به حفظ محيط‌زيست ندارند، زيرا آگاهي كافي درباره‌اش ندارند.

اگر آنها فكر كنند كه احترام به طبيعت، احترام به خداوند است، آن وقت اين تصور به‌تدريج تغيير خواهد كرد. اين البته جداي از آموزش است كه در جاي خود عامل مهمي است.

·         يعني شما معتقديد كه از اين باور مذهبي ايراني‌ها بايد استفاده كرد؟

دقيقاً منظورم همين است. اگر فرض كنيم مثلاً 60 درصد مردم اعتقادات قلبي و قوي داشته باشند آنگاه مي‌توان از اين ظرفيت براي حفاظت از محيط‌زيست در جامعه ايران بهره برد و شايد اين موضوع چيزي باشد كه شما بايد بر آن متمركز شويد. نكته بسيار مهم ديگر، آزادي و به‌ويژه آزادي بيان است زيرا براي شهروندان امكان دست‌گذاشتن بر مشكلات زيست‌محيطي و مطرح كردن آنها را فراهم مي‌كند.

·         منظورتان اصل 19 اعلاميه جهاني حقوق بشر و ماده 19 ميثاق بين‌المللي حقوق مدني و سياسي است؟

بله.

·         آيا در لبنان قوانيني در زمينه آزادي بيان و آزادي اطلاعات تصويب شده است؟

خير. البته بايد در اين مورد بيشتر تحقيق كنم و مطالعه‌اي موردي در زمينه حق‌هاي زيست‌محيطي در لبنان انجام دهم. در هر صورت گمان نمي‌كنم لبنان به حدي رسيده باشد كه چنين قوانيني تصويب كرده باشد؛ البته مي‌دانم كه شارل مالك، فيلسوف و سياستمدار لبناني، در شمار نويسندگان پيش‌نويس اعلاميه جهاني حقوق بشر است كه در سال 1948 تصويب شد و ما به‌وجود او افتخار مي‌كنيم.

·         در بسياري موارد دولت‌ها از وظايف خود براي حفاظت از محيط‌زيست و بهسازي آن شانه خالي مي‌كنند و به تعهدات ماهوي و شكلي خود دراين خصوص عمل نمي‌كنند. با توجه به اينكه اقامه كردن دعاوي، منفعت عمومي در بسياري از نظام‌هاي حقوقي از جمله در لبنان امكان‌پذير نيست، چه راهي براي روبه‌رو شدن با چنين وضعي پيشنهاد مي‌كنيد؟

يقيناً نظام قضائي بايد راهي براي اين مشكل پيدا كند  زيرا انسان‌ها از مشكلات زيست‌محيطي و مشكلاتي كه تخريب محيط‌زيست براي سلامت و بهروزي جامعه پيش مي‌آورد رنج مي‌برند. البته انجام دادن اين كار دشوار است زيرا در حال حاضر حقي براي محيط‌زيست وجود ندارد تا بتوان در دادگاه نقض آن را مورد پيگرد قرار داد اما درعوض ما مي‌توانيم از نظام حقوق بشر براي اين كار بهره بگيريم. مسئله آنجاست كه چگونه قاضي‌ها را متقاعد كنيم كه مثلاً علت يك بيماري مشخص، ناشي از مشكل زيست‌محيطي خاصي مثل آلودگي هواست.

يك مورد مشهور در استراليا مربوط به كارخانه‌اي است كه آزبست توليد مي‌كرد و توليداتش سرطان‌زا بودند. عده‌اي از قربانيان عليه اين كارخانه شكايت كردند و پس از 20 سال كش و قوس سرانجام دعوي را بردند اما در هر صورت اين كار كمكي به سلامت از دست رفته‌شان نمي‌كرد. آنها بيمار شده بودند. مي‌خواهم بگويم كه نظام قضائي بايد با شيوه‌هايي بهتر و سريع‌تر به اين مشكلات پاسخ دهد.

بسياري از فعاليت‌ها سال‌ها بعد اثرات مخرب خود را بر محيط‌زيست و سلامت انسان نشان مي‌دهند و نمي‌توان منتظر ماند تا اين اثرات خود را آشكار كند بلكه با رويكردي احتياطي بايد از وقوع چنين پيامدهايي پيشگيري كرد. براي اين كار مي‌توان به شيوه‌هاي ديگري عمل كرد. مثلاً با استفاده از تشكل‌هاي مدني يا علني كردن آن در رسانه‌هاي گروهي و رويكرد مشهور به «نام بردن و شرمنده كردن»؛ يعني فلان مقام تصميم‌گيرنده، شخص با نفوذ يا كارخانه‌دار يا  كه مشخصاً مسئول تخريب محيط‌زيست و آسيب به سلامت عمومي است و آمر، عامل، تصميم‌گيرنده يا سياستگذار است را از طريق رسانه‌ها و مطبوعات نشان بقيه داد و او را شرمنده كرد.

·         بله اين رويكرد در عرصه بين‌المللي و حقوق بين‌الملل نيز يكي از سازوكارهاي تضمين اجراي تعهدات بين‌المللي است كه دولت‌ها را وادار به انجام وظايفشان به موجب معاهدات بين‌المللي مي‌كند.

يقيناً. در واقع فعاليت در عرصه حقوق بشر بر مبناي تشكل‌هاي جامعه مدني، سازمان‌هاي غيردولتي و نظاير آن است.

·         آزادي اطـلاعات هم نـقـشي كليدي در اين خصوص دارد؟

بله قطعاً همين‌طور است.

·         فكر مي‌كنم نقش محوري داشته باشد.

بله همينطور است. البته اين اطلاعات فقط در دست دولت‌ها نيست بلكه شركت‌هاي خصوصي نيز ممكن است اطلاعاتي در اين خصوص داشته باشند و دسترسي به اين اطلاعات نيز موضوعيت دارد. الزاماً همه چيز در دست دولت‌ها نيست؛ مثلاً وقتي يك كارخانه رودخانه محل زندگي شما را آلوده مي‌كند و دولت هم به‌دليل پنهان‌كاري اين شركت و در اختيار نداشتن اطلاعات، واكنشي به اين موضوع نشان نمي‌دهد يا نمي‌خواهد نشان دهد، خوب در اين حالت ساكنان منطقه كه در اطراف اين رودخانه زندگي مي‌كنند يا تشكل‌هاي زيست‌محيطي و نهادهاي جامعه مدني بايد ‌واكنش نشان دهند.

·         شيوه‌هاي جايگزين حل و فصل اختلاف موسوم به اي.دي.آر نيز وجود دارد كه مي‌توان به جاي طرح دعوي در دادگاه كه فرايندي وقت‌گير و هزينه‌بر است از آنها استفاده كرد. شيوه‌هايي مانند مذاكره، ميانجيگري و حتي داوري.

بله. در كنار راه‌هاي حقوقي، شيوه‌هاي غيرحقوقي هم وجود دارد كه از طريق آنها مي‌توان مسببان تخريب محيط‌زيست را به چالش كشيد. خورخه دانيل تايلنت كه يكي از سخنرانان همين كنفرانس بود در سخنراني خود با اشاره به اين موضوع معتقد بود كه اگر مطمئن نيستيد طرح دعوي در دادگاه نتيجه‌بخش است اين كار را نكنيد چون فقط پول، وقت و انرژي خود را هدر مي‌دهيد. او يك فعال زيست‌محيطي ناب است. در اينجا اثر و اهميت سازمان‌هاي غيردولتي و تشكل‌ها معلوم مي‌شود. در واقع بايد راهي براي حفاظت از محيط‌زيست پيدا كرد، حقوقي يا غيرحقوقي يا هرچيز ديگر. حفاظت از محيط‌زيست فقط يك گزينه نيست بلكه يك الزام است  و گمان نمي‌كنم هيچ كس حتي سياستمداران و دولتمرداني كه به اين موضوع حساسيت ندارند راضي باشند فرزندشان در اثر آلودگي هوا دچار سرطان شوند.

·         اينجا دوباره همان موضوع ناآگاهي و اهميت آموزش معلوم مي‌شود؛ يعني دولتمردان، قضات و بخش خصوصي آگاهي كافي در اين باره ندارند. مثلاً وقتي مدير يك مجموعه صنعتي نداند كه فعاليت تحت مديريتش چه بلايي بر سر فرزندانش مي‌آورد، طبعاً حساسيتي هم به موضوع ندارد. همين مشكل در مورد نظام قضائي و حتي درباره تشكل‌هاي فعلي هم وجود دارد. اصلاً كار كساني مثل من همين است كه لايه‌هاي مختلف جامعه را نسبت به مسائل زيست‌محيطي آگاه كنند.

بله. براي اين كار هم نيازي نيست دولت به چالش كشيده شود. خوب، من در دانشگاه روابط بين‌الملل درس مي‌دهم و مي‌دانم كه بايد در چارچوب سيستم كار كرد نه در مقابل آن. در واقع ما محيط‌زيستي‌ها هيچ علاقه‌اي به اين موضوع نداريم چون اصلاً مربوط به كارمان نمي‌شود؛كار ما حفاظت از محيط‌زيست است، نه به چالش كشيدن نظام سياسي.

همشهری

فرستنده، احمد همراه کميته نجات، از تهران.

 

 

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

 www.savepasargad.com