|
از گنبد هفت آسمان برتر شو
اي آذر ايزدي جهانفر شو
با روشنيت چراغ باور شو
از خاور و باختر فراتر شو
بر تارك آفرينش افسر شو
خورشيد جهانفروز خاور شو
روشن چو چراغ ماه و اختر شو
مانند سپيد شاديآور شو
تابندهترين نماد آذر شو
هرجا ستم است شعله گستر شو
چون تيغ به چشم هر ستمگر شو
بر ظلم بتاز و داد داور شو
در پيش بدان هميشه سنگر شو
از بهر دلآگهان چو شكّر شو
جانمايه هر كتاب و دفتر شو
چون، قُقنس پير آتشين پر شو
با نيروي مينويي به از زر شو
جان در تن سرد هفت كشور شو
با دانش اين زمان برابر شو
با گرمي و مهر، باز مادر شو
مانند گذشته مهر پرور شو
هم جذبه مهر ناب دلبر شو
از مرز زمينيت فراتر شو
در دايره حيات محور شو
/ |
|
اي آتش مهر شعلهورتر شو
تو گرمي و شور و نور و نيرويي
هر شعله تو نشانگر هستي است
بفكن به چهارسو فروغت را
هنجار جهان ز گرمي و نور است
بنگر كه جهان به كام تاريكي است
در اين شب بيفروغ يلدايي
بزداي سياهي شب غم را
در جنگ ميان نور و تاريكي
تا ريشه ظلم را بخشكاني
از بيخ بسوز هر پلشتي را
مگذار كه ظلم گسترش يابد
از بهر ستمكشان خونين دل
در كام سيهدلان شرنگ انداز
تا جان بدهي به داد و آزادي
اي پير حماسهساز دورانها
اكنون كه بشر به زور و زر دل بست
بنگر كه جهان فسرده و سرد است
دوران خردگرايي و علم است
اي مادر جاودانه فرهنگ
تو آتش جاودان مزدايي
هم جلوه عشق پاك جانان باش
ره ياب به ژرفناي انديشه
اي پاكترين پديده در گيتي
|
|