|
پلنگستان را قطعه قطعه نكنيد
از:
دكتراسماعيل كهرم
تندوره به راستي يكي از مناطق بكر و دور افتاده طبيعت كشور
ماست كه بهعلت كوهستاني بودن، در اين منطقه پرتگاهها و صخرههاي رفيع و زيبا و
درههاي عميق به وجود آمدهاند.
نظير اين گونه ارتفاعات و درهها در غرب ايران در منطقه دالاهو و يا منطقه بازفت مشاهده ميشود ولي پوشش گياهي تندوره متفاوت است.
باور كنيد آنان كه در ايران زياد سفر كردهاند گاه هوس ميكنند دوباره از يك استان يا يك منطقه يا جنگل و تالاب بازديد كنند.
اين آرزو و هوس ممكن است در اثر شنيدن قطعهاي از موسيقي آن منطقه، چشيدن غذاي محلي، شنيدن نام منطقه و يا بدون دليل در شما بيدار شود. اين آرزو البته هميشه برآورده نميشود. سفرهايي كه براي انجام مطالعات صور ت ميگيرند هميشه به دلخواه نميتوانند باشند. ممكن است مردادماه در عسلويه و ديماه در اردبيل اتفاق بيفتد!
استان خراسان در هر فصل سال براي يك شكاربان جذابيت دارد. مهاجرت پرندگان در پاييز و زمستان، وجود يوز پلنگ در نايبندان، وجود قرقاول ايراني در جنگل جهانباني و بالاخره پارك صخرهاي بينظير تندوره از خصوصيات اين استان مقدس است.
استان خراسان قبل از تقسيمبندي به خراسانهاي سهگانه، وسيعترين استان ايران محسوب ميشد و از نظر تنوع اقليمي، آب و هوايي، پوشش گياهي و نيز گوناگوني جانوري در سراسر ايران و منطقه بيمانند بود. شايد به خاطر اين همه نعمت و تنوع است كه آرزوي ديدار اين بخش از ايران پيوسته درذهن زنده شود.بخت يار بود و قرار شد براي مطالعه جمعيت پرندگان پارك ملي تندوره و فيلمبرداري از پرندگان شاخص آن منطقه به خراسان برويم.
فعلا پارك تندوره در شمال خراسان رضوي قرار دارد. براي رسيدن به تندوره از راه زميني بايد از استان سمنان عبور كرد. عجب استاني؛ حدود يك سوم مناطق حفاظت شده را درخود جاي داده است.
كوير، تفاوتي از جنس ديگر
پارك ملي كوير، كوير خارتوران، منطقه خوش ييلاق و منطقه حفاظت شده كوير جمعا دو ميليون هكتار وسعت دارد. كوير چقدر زيبا، متفاوت و آرامش بخش است و به راستي چند درصد ما متوجه زيباييهاي كوير ميشويم؟ چندي قبل با اتوبوس از شاهرود به تهران ميآمدم. پرده اتوبوس را كنار زدم كه كوير را نظاره گر باشم. كمك راننده آمد و پرده را كشيد و بست. گفت آفتاب داخل ماشين ميشود.
گفتم ميخواهم بيابان را ببينم. با تعجب گفت بيابان هم ديدن دارد؟ اما اين بار ما سفر خود را با يك لندرور بزرگ آغاز كرديم تا ديگر كسي معترض لذت بردن ما از زيباييهاي كوير نباشد. از گرمسار و سرخه گذشتيم كه زبان مردم آن مناطق در ايران منحصر به فرد است. زبان آنها را فقط خودشان ميفهمند. جوانان اينجا خدمات زيادي را در طول جنگ تحميلي انجام دادهاند.
شاهرود را ديدم. تعداد زيادي زوار مشهد در كوچهها و خيابانهاي وسيع و پاركها بيتوته كرده بودند. عجب ساده و زيبا. اجاق گاز كوچك، چند ظرف مسي و پلاستيكي. خانم خانه اينجا هم مشغول رتقوفتق امور بود و بچهها كه معلوم بود از اين خانه موقت لذت ميبردند. به يادم آمد كه شاهرود شهر جوانان پر شور و تشكلات بينظير حفاظت از محيط زيست است. سبزوار را مدتي بود نديده بودم. عجب شهري است؛ شهري زير سايه مشهد ولي بزرگ و آباد، مردم ساده و مهربان با همان لهجه آشناي خراساني! « مودني كه چي موگوم؟» چقدر اين مملكت وسيع زيبا و متنوع است.
به تناسب وجود مردم گوناگون، آداب و رسوم گوناگون و لهجههاي مختلف، طبيعت نيز
متفاوت است. اگر فقط پرندگان غالب را در هر منطقه حين حركت مشاهده و نام آنها را
يادداشت كنيم متوجه ميشويم كه به تناسب تغيير طبيعت و زيستگاه، پرندگان غالب منطقه
تغيير ميكنند. اگر يك پرندهشناس را با چشم بسته به نقطهاي از ايران ببريد پس از
مشاهده پرندگان غالب و يكي دو پرنده نادر محيط را شناسايي ميكند كه مثلا كجاي
ايران قرار دارد.
گردشگري
بدون ضابطه، بلاي طبيعت حدود 35 سال است كه تندوره
تبديل به پارك ملي شده . بخشي از اين منطقه در شمال پارك نيزبه منطقه حفاظت
شده تبديل شده است. اين منطقه بهخصوص دره چلمير (چهل مير) با تپهها، كوهها،
صخرهها و درههاي بسياربسيار زيبا و گاه ترسناك براي فيلمبرداري مناسب است.
گرچه شايد روزي از اين گفته پشيمان شوم و آرزو كنم كه اي كاش تندوره را با همه زيباييهايش تنها ميگذاشتيم! تا زماني كه فرهنگ گردشگري پايدار بدون آلودن و تخريب محيط زيست در ما پا نگيرد و نهادينه نشود بهتر است بسياري از مناطق، بكر بمانند. هرجا كه بهعنوان منطقه پرجاذبه معرفي شد پس از مدتي تبديل به يك زباله داني شد! ميانكاله با تمام زيبايي در روزهاي تعطيل عرصه جولان موتورسواران ميشود. جنگل ابر انباشته از زباله بازديدكنندگان و بهاصطلاح توريستها شده و تالاب انزلي محل دفن زبالههاي سياحان قايق سوار شده.
در امتداد رودخانه چلمير، در دو طرف دره كه مثل عدد هفت از شيب دو طرفه تشكيل شده به راه ميافتيم. درختهاي اورس كه همانگونه Juniper است شيبها را پوشانده. اين درخت را او رس (آب رس) هم ميگويند، اين درخت توقع خود را از محيط كم كرده و گاه با 200 سال عمر فقط يك مترونيم رشد ميكند.
در شيب دره، در ميان اورسها فضاي زيبا و با طراوتي بهوجود آمده. رودخانه چلمير
آن پايين در ته دره روان است. اين رودخانه مراتع وسيعي را در پارك ملي تندوره با
35هزار
و 540هكتار وسعت بهوجود آورده است. در حال حاضر چراي بيرويه دام يكي از
معضلات اين پارك است.
درميان شاخههاي يك درخت اورس لانهاي بافته شده از يكي از
نادرترين پرندگان ايران يعني «چرخ ريسك توراني» نظر ما را جلب كرد. بچهها تصميم
گرفتند از ساكنان اين لانه فيلمبرداري كنند. سه پايه و دوربين را علم كردند و در
فاصله حدود 10 متري به انتظار نشستيم. حدود 2 ساعت گذشت هيچ فعاليتي مشاهده نشد، نه
پرندهاي وارد لانه شد و نه پرندهاي خارج، عجيب است.در آن پايين در ميان علفهاي
اطراف رودخانه يك لاك پشت مهميزدار مشغول غذا خوردن بود.
رنگ كا سه تيره با مستطيلهاي شاخي فرو رفته و يك نقطه سياه بالاي مستطيلها. به راستي براي تزيين لاك اين جانور طبيعت چيزي كم نگذاشته. شايد براي استتار است و همخوان شدن با محيط اطراف. اين لاك پشت در فهرست «اي يو سي ان» آسيب پذير عنوان شده. در قسمت بالاي شيب يك ماركبري به حالت ايستاده عضلات دوطرف سر را باز كرده بود. محليها ميگفتند دراين حالت، پرندگان رهگذر را شكار ميكند. حتي ميگفتند كه پرندگان گاه روي سر آنها مينشينند. روابط بين جانوران كاملا ناشناخته است. بعيد نيست كه مار براي جلب طعمه ترفندهايي در آستين دارد كه ما از آن بيخبريم.
بالاخره تصميم گرفتم با احتياط به لانه نزديك شوم. چرخ ريسك توراني لانه خود را از پشم و نخهايي كه به دست ميآورد ميبافد. گاه روي گوسفند مينشيند و پشم را از پشت حيوان جدا ميكند و در بالاي شاخه به هم ميبافد. لانه را در دست گرفتم و لمس كردم. پر بود از پرنده ولي بدون حركت و صدا. لانه را خالي كردم. چهار جوجه همگي با يك نخ نايلوني خفه شده بودند. نخ نايلوني را پدرومادر براي بافتن لانه با خود برده بودند.
اين نخ را يك ماهيگير بياحتياط در اطراف چلمير رها كرده بود. كافي بود كه
ماهيگير نخ را دور دست بپيچد و آنرا قيچي كند. همين كار ساده حيات را حفظ ميكند.
بچهها از جوجههاي مرده فيلمبرداري كردند. چقدر دوست داشتند كه جوجهها را زنده
ببينند ؟ جوجهها را پاي درخت رها كرديم شايد خوراك مارهاي فراوان تندوره شوند و
جانوراني زنده بمانند. بازهم يك مار زير پايمان ديديم. به سرعت از ما دور شد.
نميدانم كي از كي ترسيده بود؟ افعي هم از دست ما فرار ميكند. اين يك افعي شاخدار
ايراني است بانام علمي
pseudocerastes persicus persicus.تندوره
پرورشگاه و
محل زندگي مارهاي ايران است.
هما و عقابهاي طلايي اينجا و آنجاي آسمان درحال گردش بودند و ما احساس عجيبي داشتيم. درست مانند آنكه ابتداي خلقت و ميليونها سال قبل نظاره گر طبيعت بوديم آن طور كه به دور از دست انسان آفريده شده بود. جوجههاي مرده يادآور تاثير دخالت دست انسان در طبيعت بكر تندوره بود. رفتهرفته به غروب آفتاب نزديك ميشديم. غروب خورشيد هميشه و همه جا رؤيايي و زيباست. بهخصوص وقتي كه خورشيد در شكاف صخرهاي آن بالاها فرو ميرود. لطف غروب در آن است كه احتمالا باز هم خورشيد طلوع خواهد كرد.
يكي از رفقا در پس صخرهاي و در نور نارنجي خورشيد پلنگي ديد. او با راحتي و آرامش در فاصله 25 متري ما لميده بود! تندوره را پلنگستان ايران مينامند و نيزمارسرا، كنام گربههاي وحشي و جولانگاه هماي سعادت و عقاب طلايي.
اشك شادي از ديدن اين صحنه در چشمان ما ميدرخشيد. اين بهشت دور افتاده، بكر و منحصر به فرد، در يك روز مجموعهاي از حيات وحش منحصر به فرد ايران و جهان را به رخ ما كشيد.
در روزهاي بعد هم تندوره ما را به اوج شوق رساند؛ با همان صخرهها، مناظر، طلوع و غروبها و حيات وحش بينظيرش.
اما در بازگشت، وقتي كه شنيديم 28 هكتار از پارك ملي تندوره را از تن آن جدا ميكنند، اشك ما رنگ غم بهخود گرفت. خدايا! آيا ما ميدانيم كه با زمين و طبيعت تو چه ميكنيم؟ از تو ميخواهيم كه درك درستي از مارسرا و پلنگستان ايران عزيزمان به ما عطا كني. آمين.
همشهری
فرستنده، احمد همراه کميته نجات، تهران