|
يبانيه ها | آرشيو پاسارگاد | آرشيو خبرها | مقالات | آرشيو هنر و ادبيات | آرشيو تاريخ زدايي | ديداري ـ شنيداري | | تماس | جستجو پيوند به صفحه اصلی
نهم مرداد 1387 (2547 سال پاسارگارد) 30 جولای 2008 ******************************* کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی مذهبی و سياسي ندارد
آخرين نفس های اروميه
از: دکتر اسماعیل کهرم
من كاملا احساس عجز ميكنم وقتي از من ميخواهند يك نقطه از ايران را
بهعنوان زيباترين جايي كه ديدهام معرفي كنم.
مگر ميشود اين همه زيبايي و تنوع را در ذهن به مسابقه و مقايسه گذاشت ؟ بنابراين، اين كار غيرممكن است، ولي مثل آدم گرسنهاي كه در يك زمان معين هوس اين يا آن غذا را ميكند من هم در ذهنم آرزوي آن را ميكنم كه مثلا در « پريشان » باشم و يا «ارسباران»؛ گاه دلم براي منطقهاي تنگ ميشود. خيلي وقتها آرزوي آب و هواي منطقهاي را ميكنم؛ گاه دلم براي بچهها و همكارانم در تبريز و يا نيريز، گلستان يا شادگان تنگ ميشود.
يك ساعت صحبت كردن با هركدام از بچهها كه در اين مناطق هستند برابر است با كسب اطلاع از كل منطقه تحت حفاظت آنها. اسكويي، برادران خليلي و فرزندانشان و احمدي و نيز قهرماني بزرگ يعني درياچه اروميه. به جبر زمان اينها ميآيند، صادقانه خدمت ميكنند و مانند ايران نژاد يا عليرضا كامرانيان در راه انجام وظيفه شهيد ميشوند؛ جان ميبازند. ايران نژاد كه طفلكي فقط قايق به گل نشستهاش پيدا شد و خودش خدا ميداند... .
به هرحال يك ساعت حرف زدن با اين بچهها يعني اطلاعات به روز كسب كردن از كل درياچه اروميه.
گاه اخباري كه در باره يك منطقه خاص منتشر ميشود موجب جلب توجه به آن ناحيه ميشود. اخبار مربوط به اروميه زياد دلپذير نيست خبر از شوري آب است، خبر از كاهش نيم متري ارتفاع آب نسبت به سال گذشته، خبر از احتمال از دست رفتن اروميه و تالابي و شوره زار شدن زمينهاي وسيع جنوب درياچه است. اينها مواردي است كه حتي خبرگزاريهاي خارجي به نقل از داخليها گزارش كردهاند.
اگر من خشك شدن هامون، گاوخوني و بختگان را نديده بودم غيرممكن بود كه خشك شدن درياچه اروميه را باور كنم، ولي با توجه به آنچه ديدهام و نيز با افت 6 متري سطح آب، براي من خشك شدن درياچه اروميه يك قدم با ما فاصله دارد. هامون روزگاري 6 متر عمق داشت، يكي دو سال بعد از آن در همان نقطه كه عمق 6متري داشت لندرور رانديم ! كمااينكه دربستر باراندوز چاي همين كار را كرديم.
بستر درياچه اروميه شور است و پر از املاح آب. اگر مصب يكي از رودخانههايي كه به اروميه ميريزد را ديده باشيد متوجه خواهيد شد كه رودخانه آب شيرين انواع موجودات مانند ماهي و قورباغه و لاك پشت را به درياچه ميآورد اما اين جانوران به محض ورود به درياچه در اثر شوري ميميرند و جسد آنها مدتها روي آب شناور ميماند.
اروميه ديگر اروميه نيست
پس از يك آرزوي يكي، دو ماهه براي ديدار اروميه، ميراث فرهنگي ما را براي كنفرانسي در زمينه ميراث طبيعي فرهنگي به تبريز فراخواند. فكر كردم سري هم به اروميه بزنم. وقتي كه هواپيما برفراز درياچه اروميه پرواز ميكرد دستههاي پرنده بهصورت نقاط سفيد در سراسر جزيره پراكنده بودند ولي نه مثل قبل. هواپيما روي قويون داغي كه رسيد از بالا نگاه كردم قلبم باز شد. فكر ميكردم سراسر جزيره پر شده از آسمانخراش و برج و هتل و بزرگراه و اسكله... انتظار داشتم آثار توسعه نيم بند خاص كشورهاي در حال توسعه را ببينم ولي هيچ خبري از اينها نبود. تنها چند سايباني كه براي شناگران بنا كرده بودند از بالا ديده ميشد. بعد از حدود 16 سال كه اروميه را نديده بودم بهراستي از ديدار قويون داغي دلم قوت گرفت.
از آن بالا گوشهاي از بزرگراه شهيد كلانتري ديده ميشد. به ياد آوردم كه سر كلاس، دانشجويان نظر مرا راجع به اين بزرگراه جويا شده بودند، در پاسخ، نقشه درياچه اروميه را كشيدم و خطي افقي به نمودار جاده روي آن رسم كردم و از آنها خواستم به ساعتهاي مچي خود نگاه كنند. به آنها گفتم ببينيد چقدر ظريف و دقيق است تعداد چرخدندههايي كه با نظم درهم ميپيچند؛ آن قدر منظم كه هرچيز دقيق و منظم را به ساعت تشبيه ميكنند. اين درياچه با عوامل تشكيل دهنده آن بهمراتب دقيقتر و منظمتر و پيچيده تراز ساعت مچي شماست.
خب، شما حاضريد با يك پيچ گوشتي به جان ساعت خودتان بيفتيد و آن را تعمير يا
تنظيم كنيد؛ سپس خطي كه جاده را روي نقشه مشخص ميكرد كشيدم و دستهاي مانند
پيچگوشتي به آن وصل كردم و گفتم اين جاده، پيچ گوشتي بزرگي است كه يك دست ناشي آن
را داخل ساعت ظريف و منظم اروميه كرده است؛ نتيجه را خودتان حدس بزنيد.
بزرگراه
هنوز پيدا بود، شكافي كه در وسط آن بود خوشبختانه هنوز باز بود و ارتباط برقرار بود
اما اين شكاف را هم ميخواهند بگيرند.
مدت 6 روز در قطار از شمال شرقي به جنوب شرقي و از شرق به غرب آمريكا سفر كردم. صدها پل، خط آهن را از ميان تالابها و از روي رودخانهها عبور ميداد. همه جا ستونهايي زده بودند. بالاي اين ستونها، ريلهايي قرار داشت و قطار از روي آن عبور ميكرد و همين باعث شده بود تا ارتباط آب در آن پايين قطع نشود. ولي ما در اروميه كوه را كنديم و داخل آب ريختيم و ارتباط حجم بالاي آب 5/35 درصد و پايين جاده 5/64 درصد قطع شد. جريانهاي آب كه در درياچه وجود دارند مانند گردش خون در بدن اهميت دارند.
افزايش شوري آب
من ميدانستم كه دورنماي درياچه از ارتفاع 4 الي 5كيلومتري بهمراتب زيباتر از واقعيتي است كه روي زمين وجود دارد. حدس من درست بود. فردا با يك فروند قايق سبك عازم قويون داغي شديم. بچهها توضيح دادند كه بهعلت افزايش ميزان نمك درآب، هر 5 دقيقه بايد موتور را از آب بيرون آورد و كريستالهاي نمك را از پرههاي موتور جدا كرد. چند كيلومتر بعد مجددا همين كار تكرار شد.
به خاطر دارم هنگامي كه حدود 60 هزار قطعه فلامينگو و پليكان در دوقوزلر (نه گانه) زاد وولد ميكردند ميزان نمك (شوري) آب 80 تا 120 گرم در ليتر آب بود اما اكنون اين ميزان به حدود 310 گرم در ليتر رسيده است؛ يعني اگر يك ليتر آب را بجوشانيد حدود يك سوم وزن آن نمك است، قبلا حدود يك دهم آب نمك بود.
با اين غلظت، كريستالهاي نمك در آب ديده ميشوند. اگر يك طناب را بهمدت يك ساعت داخل آب بيندازيد آن قدر نمك كريستال جمع ميشود كه چند نفر هم نميتوانند آن را از آب بيرون بكشند ! اين شوري با موجودات زنده چه ميكند؟ شرح ميدهم.
هنگامي كه منتظر آمدن قايق بوديم يك كشيم كوچك با سر و كاكل سفيد روي آب بود. كشيم كوچك هم روي آب شنا ميكند، هم داخل آب غوص و هم در هوا پرواز ميكند ولي بچهها به راحتي او را با دست گرفتند چون بلورهاي نمك اطراف سر او بهصورت يك كاكل سفيد تجمع كرده بودند و جلوي چشم او را گرفته بودند، او نميديد. كشيم را به ساحل آورديم با آب شيرين شستوشو داديم تا چشمهاي ياقوتي رنگش نمايان شد. او را روي آب رها كرديم. به وجد آمده بود و رقص كنان دور شد. اين صحنه زيبا فيلمبرداري شد. ساير پرندگان آن قدر شانس نداشتند. به علاوه همين پرنده هم با چند بار غوص كردن در آب دوباره كلاه نمكين را برسر خواهد گذاشت.
يكي از بچههاي قديمي پرسيد نظرت درباره درياچه چيست؟ گفتم از آن بالا كه نگاه كردم اميدوارشدم ولي از نزديك داستان ديگري است. پايين رفتن آب، افزايش شوري آن و سرانجام تاثير جاده بر درياچه با تمام خوشبيني ذاتي، مرا نسبت به آينده اروميه نگران كرده است. قايقران كه عجله داشت به اروميه باز گردد گفت آنقدر هم بد نيست لااقل وسعت قويون داغي زيادتر از قبل شده و من گفتم ميترسم اين جزيره به سواحل گلمانخانه و رشكان هم برسد. خيلي ميترسم... .
نابودی آرتمیا
درياچه اروميه زيستگاه نوعي آرتمياي بومي با نام artemia urumiana است كه منحصر به همين درياچه است. گرچه آرتميا نسبت به شوري مقاوم است ولي شوري دلخواه او حدود 120 تا 130 گرم در ليتر است. ولي وقتي شوري آب بيشتر باشد محتويات بدن ظريف خود را از دست داده و ميميرد.
اين اتفاق افتاده است؛ هزاران و بلكه ميليونها نقطه كوچك سياه نشانه آرتمياهايي است كه در اثر شوري زياد آب بدنشان جذب محيط شور خارج شده و جان باختهاند.آرتمياها با 11 جفت پا و سر بزرگ حبابي شكل، شبيه يك موجود فضايي بهنظر ميرسند.در روزگاري كه شرايط اروميه مساعد بود رنگ اين حيوان، صورتي خوشرنگي بود كه همه جا حضور داشت بهطوري كه اگر دست در آب ميكرديد ميتوانستيد چندتايي از آنها را بگيريد. اما امروز من آرتمياي زنده نديدم. اينها از پنجره هواپيما ديده نميشوند!
وقتي قايق ما به قويون داغي رسيد تفاوت فاحش تري ديدم. بهراستي باور كردني نبود، محل سابق اسكله جايي كه قايق در جزيره پهلو ميگرفت حدود 6 متر بالاتر از نقطه پهلو گرفتن فعلي است ؛ از اين رو، پلههايي ساختهاند كه قايق كنار اين پلهها پهلو ميگيرد و سپس بايد پلهها را حدود 6 متر بالا رفت تا به جايي برسد كه سطح آب سابقا ميايستاد. نسبت به سال گذشته حتما يك پله ديگرهم به آن اضافه كردهاند !! اينها از هواپيما ديده نميشد.
همشهری
فرستنده، احمد همراه کميته نجات، از تهران