|
يبانيه ها | آرشيو پاسارگاد | آرشيو خبرها | مقالات | آرشيو هنر و ادبيات | آرشيو تاريخ زدايي | ديداري ـ شنيداري | | تماس | جستجو پيوند به صفحه اصلی
17 تير 1387 (2547 سال پاسارگارد) 7 جولای 2008******************************* کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی مذهبی و سياسي ندارد
انقراض کاندوها، اين موجودات کمياب حيات
وحش
نسل تمساح که برای هندی ها يک منبع درآمد بزرگ است در ايران در
حال نابودی است
از: دكتر اسماعيل
كهرم
(اهالي
سيستان و بلوچستان، تمساحهاي پوزه كوتاه را گاندو مينامند.) آنچه
گاندوها را تهديد ميكند خشكسالي است؛ بهخصوص كه اين جانور در آب شيرين زندگي
ميكند، حال آنكه نه تنها آب شيرين كه آب در سيستان و بلوچستان كيمياست و زيستگاه
گاندوها در رودخانههاي سرباز و كاجو در پي چند سال خشكسالي با كم آبي شديد مواجه
است. اما دشمن ديگري هم در كمين گاندوها ست.
گاندوها در ساحل رودخانه در گودالهايي كه خود حفر ميكنند تخم ريزي ميكنند اين
در حالي است كه همواره جانوران اهلي و وحشي از جمله سگ، شغال و روباه تخمها و
بچههاي تازه سر بر آورده از تخم را ميخورند. قابليتهاي گاندوها براي ما ناشناخته
مانده است؛ سرمايهاي كه ميتواند بخشي از معيشت هموطنان بلوچ را تامين كند. آنچه
در پي ميآيد نگاهي است متفاوت به محيط زيست و نقش آن در معيشت اهالي بومي.
رأس ساعت 5 صبح مينيبوسها به ميدان دهكده رسيدند. حدود 70 نفري ميشديم. اغلب
اروپايي بودند چند بچه و چندين نفر افراد مسن و يكي دو نفر هم كهنسال در ميان جمع
بودند. به ما گفته بودند سر ساعت 5 صبح حركت ميكنيم و حركت كرديم. وقتشناسي
يادگار انگليسيها هنوز در ميان مردم هندوستان و پاكستان رايج است. از ميان دهكده
عبور ميكرديم.
گوا(Goa)
در خواب بود به جاده اصلي رسيديم و صداي بوق گوشآزار وسايل نقليه آغاز
شد. برخلاف همه دنيا كه توصيه ميكنند «بوق نزنيد» اينجا در هندوستان پشت كاميونها
نوشته «بوق بزنيد» دليل آن را از راننده مينيبوس كه حالا پا ركابي او شده بودم
پرسيدم گفت اين درخواست از اتومبيلهايي است كه ميخواهند سبقت بگيرند؛ اين قسمت از
هندوستان قرنها زير تسلط پرتغاليها بود و بعد انگليسيها آمدند.
كليساها
و خانههاي پرتغالي با خانوادههايي كه در آن ماندگار شدهاند نسل
اندرنسل اكنون اينجا در غرب هند زندگي ميكنند و بعد هم تسلط 150 ساله انگليسيها و
بالاخره بيش از 50 سال استقلال، گوا همه را تجربه كرده است. ورود ميليونها توريست
به منطقه گوا باعث رونق تجارت و تغيير چهره منطقه شده است.
درآمدزايي تمساحها
ساختمان دهكدهها تبديل به ويلا شدهاند و روستاييان مدير هتل! رستوران و محل
كسب در دو طرف جاده مثل قارچ روئيدهاند و آنجا بيشتر خارجي ميبينيد تا هندي ولي
آنچه ميبينيد موقتي است و فصلي، در طول زمستان تا اواخر اسفند ماه هواي منطقه
بسيار خوشايند است پس از آن به شدت گرم ميشود. سه چهار ماهي خود سكنه هم طاقت گرما
را ندارند و بالاخره اواسط تابستان موقع فرا رسيدن بارانهاي موسمي است.
«Monsoon»
طوفان و باران شديد چند ماه امان از مردم ميبرد. پنجرهها را با تخته مسدود
ميكنند. از آن همه مغازه و رستوران در گوا اثري نميماند و بالاخره آنان كه
ميتوانند، فرار را برقرار ترجيح ميدهند و ميگريزند تا باز هم شرايط مساعد
شود.
با اين مقدمه منطقه گوا فقط سه ماه در سال قابل استفاده گردشگران است ولي
هنديها از اين فرصت براي كسب درآمد و فروش آفتاب و ساحل خود، خوب استفاده
مينمايند. مقايسه ميكنم گوا را با سواحل خودمان در شمال و جنوب كشور كه هر كدام
به راحتي نيمي از سال را ميتوانند پذيراي گردشگران از چهار سوي عالم باشند. سواحل
شمال ايران حتي در فصول پاييز و زمستان هم جاذبه خاص خود را دارند.
كاروان مينيبوسهاي ما 2 ساعتي در راه بود تا به يك جاده فرعي رسيد و متوقف شد.
مسير پيادهروي ما به يك تالاب وسيع رسيد. در اسكله كوچك و زيباي تالاب قايق بزرگي
منتظرمان بود. همه سوار شديم و قايق آرام راه افتاد. به طرف يك ساحل ماسهاي راه
افتاديم. قسمتي از ساحل را نيها پوشانيده بودند. زنان هندي مشغول شستن رخت خود
بودند و گاوها در آرامش از آب ميخوردند. اهالي روستاهاي اطراف تالاب از آن سود
ميبردند. قايق ما كنار نيزار متوقف شد و راهنماي تور ما را با ساكنان اصلي تالاب
آشنا كرد. چند تمساح پوزه كوتاه در ساحل دهانهاي خود را باز كرده بودند و استراحت
ميكردند. گروه ما و قايقهاي ديگر براي ديدار اين تمساحها آمده بودند.
براي ما ايرانيها كه در بلوچستان خودمان در امتداد رودخانههاي كاجو و سرباز
صدها تمساح پوزه كوتاه ايراني داريم مصداق «آنچه خود داشت زبيگانه تمنا ميكرد»
بود. در محل اقامت ما در گوا تبليغ بازديد از محيطزيست تمساحها همه جا ديده ميشد
قايق مجهز چند ساعتي گردشگران را به نقاط مختلف تالاب ميبرد. راهنما شرحي در مورد
اهميت تالاب در زندگي مردم و وحوش و دامها ميداد و حتيالمقدور به تمساحها نزديك
ميشديم. راهنما مقداري غذا براي تمساحها فراهم كرده بود و تمساحها با عجله و
(شوق!)
به سمت قايقها ميآمدند.
آنها
كه در ساحل بودند به ما توجهي نداشتند آخر آنها كار مهمتري را انجام
ميدادند به علت پوست كلفت پوشيده از قطعات فلس مانند، تعرق در تمساحها صورت
نميگيرد. اينها دهان خود را كاملا در مسير باد باز ميكنند و حركت هوا در سطح
رگهاي خوني داخل دهان حرارت بدن آنها را كاهش ميدهد.
به فكرم رسيد كه ما در ايران در منطقه باهوكلات و دشت ياري در بركههايي كه با
كديمين و عرق جبين نسلها بلوچ حفر گرديده، همين تمساحهاي پوزه كوتاه را داريم ولي
به راستي آيا ايرانيها خبر دارند كه به گفته بلوچها «گاندو» در سرزمين آنها وجود
دارد.
گاندو، اين گونه نادر حيات وحش
اگر
از چابهار به طرف شمال حركت كنيد به شهر نگور ميرسيد. از اينجا به طرف جر
بايد با راهنما حركت كنيد والا گم ميشويد. نمكزاري وسيع پوشيده از صدها رد لاستيك
اتومبيل در انتظار شما است كه هر كدام به طرفي ميروند. نه جادهاي، نه آسفالتي و
نه تابلوي راهنمايي. فقط اين راهنما است كه راننده را به چپ و راست هدايت ميكند.
به دهكده جر كه ميرسيد بچههاي ده به استقبالت ميآيند. همه دانشآموز و چند نفر
هم ديپلمه. در بركه جر چهار تمساح جاخوش كردهاند. بزرگترين آنها حدود 4 متر طول
دارد. چوپان ده كه فقط به زبان بلوچي صحبت ميكرد گفت كه سالي سه چهار رأس از
گوسفندان خود را از دست ميدهد. علت؟ تمساح موقع آب خوردن گوسفندها، پوزه آنها را
ميگيرد و به داخل آب ميكشد. وقتي ميگويم كه سازمان حفاظت محيطزيست غرامت
ميپردازد متغير ميشودو ميگويد: «تاوان حرام است»
.
خشكسالي بلاي گاندوها
خشكسالي چند سال پيش خسارات فراواني به جمعيت تمساحهاي ايراني وارد كرد و جمعيت
آنها به نصف تقليل يافت تخيمن زده ميشد كه تعداد تمساحها در بركههاي رود سرباز و
كاجو حدود 400 سر بودند بعد از خشكسالي اين تعداد به 200 سر تقليل يافت.
در اطراف بندر گواتر، اغلب اجساد بچه تمساحها را كه گرفتار آب شور درياي عمان
شدهاند ميتوان ديد. بچهها من را به مسير يك رودخانه خشك بردند. در ديواره
رودخانه تونلي را كه تمساحها كنده بودند. ديديم. در فصل گرما تمساحها يك تونل
افقي در ديواره عمودي رودخانهها حفر ميكنند و از دم در آن فرو ميروند و به خواب
ميروند.
گاه اين خواب، 6 ماه طول ميكشد و حتي بيشتر. نزول باران و يا كاهش حرارت در
خارج از تونل آنها را بيدار ميكند بسياري هرگز بيدار نميشوند! با اين شناخت
مقدماتي ميتوان دريافت كه به راستي به راحتي ميتوان جمعيت اين تمساحها را در طول
مدتي كوتاه چندين برابر كرد. كافي است تخم آنها را حفاظ كرد و سپس قسمتي از رودخانه
و يا بركهها را جدا كرد و ضمن حفاظت به آنها به طور دستي غذا داد. همين! اگر در
شرايط كنوني ما نميدانيم كه چهطور از اين تمساحها، مانند هنديها براي منظورهاي
گردشگري استفاده كنيم قطعا آيندگان ما خواهند دانست و خواهند توانست. ما حق نداريم
فرزندان خود را از سرمايههاي واقعي آنها محروم كنيم.
همشهری
فرستنده، احمد همراه کميته نجات، از تهران
اواخر فروردين ماه امسال، مديركل محيط زيست سيستان و
بلوچستان با اعلام اينكه جمعيت گاندوها به 200 راس رسيده نسبت به انقراض اينگونه
كمياب حيات وحش هشدار داد.
مادر و
پدر از لانه خود مراقبت نميكنند و در نتيجه بزمجه، شغال، روباه و سگها از تخمها
و حتي بچه تمساحها تغذيه ميكنند و بچههايي كه به داخل رودخانه ميروند نيز
چندان در امان نيستند جريانهاي تند و يا طغيان رودخانه آنها را به آبهاي شور دريا
ميبرد و ميميرند.