|
يبانيه ها | آرشيو پاسارگاد | آرشيو خبرها | مقالات | آرشيو هنر و ادبيات | آرشيو تاريخ زدايي | ديداري ـ شنيداري | | تماس | جستجو پيوند به صفحه اصلی
26 دی 1386 (2546 سال پاسارگارد) 16 ژانويه 2007 +++++ کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی سياسی و مذهبی ندارد
حرف های غير علمی مسئولان محيط زيست
مناطق حفاظت شده ميراث طبيعی با ساختن سد و جاده و شهرک صنعتی روز به روز تحليل می رود
آن سامانه حفاظت طبيعت كه فقط بر منافع شخصي تكيه كند به طرز نااميد كنندهاي نامتوازن است.
اين سامانه بسياري از عناصر جامعه زيستمندان را كه ارزش تجاري ندارد، اما تا آنجايي كه ميدانيم براي عملكرد سالم آن لازم است، ناديده ميگيرد و در نهايت آنها را نابود ميكند .آلدولئوپولد
از: سام خسرويفرد
بيترديد آلدولئوپولد(1887- 1948)، پدر علم نوين اكولوژي حياتوحش درك و دريافت درستي از وضعيت طبيعت و چرخه حيات داشته است، او حتي در جاي ديگري به اين نكته اشاره ميكند كه هر جزئي در اين نظامِ به شدت منظم، جايگاه خاص خود را دارد و ديگر اجزا قادر نيستند نقش آن را ايفا كنند.
باور اين چنين انديشهها و يافتههايي، بيگمان دشوار نيست اما جاي تعجب است كه نه تنها چنين نگرههايي را نميپذيريم كه نظراتي، مخالفِ اصول و مباني اوليه علم اكولوژي نيز به گوش ميرسد و تأسف آنجاست چنين اظهار نظرهايي گاه از زبان افرادي شنيده ميشود كه در رشته محيط زيست، مدرك دانشگاهي دريافت كردهاند و با كارشناسان مدعي حفاظت محيط زيست و حياتوحش نيز تبادل نظر و مشورت ميكنند.
گفته ميشود، يكي از افرادي كه داراي مدرك دانشگاهي محيط زيست است و سخنانش در سازمان محيط زيست بهاصطلاح در رو دارد، طي بازديدي از منطقه حفاظت شده بهرامگور در فارس اظهار كرده است كه براي افزايش جمعيت گور ايراني منطقهاي را حصاركشي كنند.
شنيدهها حاكي است وقتي او با مخالفت و اين پرسش روبهرو شده كه چنين عملي سبب اختلالات ژنتيكي جمعيت گورها ميشود گفته است كه براي آن هم راه حلي دارم، كافي است چند گور از مجموعه حفاظت شده توران گرفته و به داخل حصار در بهرام گور انتقال داد و برعكس تعدادي را از حصار به توران.
آيا اين ابراز عقيدههاي شخصي منافي قوانين طبيعت است؟ و اگر هست چگونه ميتواند نظم موجود در چرخه طبيعت را بر هم بزند؟
محدود كردن يك عرصه با حصار براي افزايش جمعيت گونهاي كه در خطر شديد انقراض قرار دارد روشي است كه براي گوزن زرد ايراني تجربه شد و توانست موفقيتهايي نيز در ابتداي طرح به دست آورد.
اما لازم است اين نكته را در نظر داشت كه چنين عملي سبب ميشود جانوران در حصار پس از مدتي به اختلالهاي ژنتيكي دچار شوند. جانوران به ويژه پستانداران بزرگ ومتوسط جثه براي بقا راهكار ديگري را به مورد اجرا ميگذارند، در واقع اين جانوران براي آن كه بتوانند بقاي نسل خود را تضمين كنند معمولا به مهاجرتهاي كوتاه و بلندي تن ميدهند تا با جمعيتي جديد آميزش كنند و بدينترتيب از خطر كاهش ذخيره ژنتيكي در امان بمانند.
متأسفانه امروزه نه تنها مناطق حفاظت شده روز به روز تحليل ميرود كه كريدورهاي مهاجرتي اين جانوران نيز با انواع ساخت و سازها نظير سد، جاده، احداث شهركهاي صنعتي و مانند آنها از بين رفته است. در بسياري از نقاط دنيا براي آن كه طرحهاي بزرگ عمراني يا صنعتي به مورد اجرا گذاشته شود علاوه بر آن كه خود منطقه مورد مطالعه قرار ميگيرد، كريدورهاي مهاجرتي حياتوحش نيز بررسي ميشود.
امروزه طرحي در اروپا در دست بررسي است تا كريدورها و مسيرهاي مهاجرتي جانوران كه زماني بخشهاي مختلف اروپا را شامل ميشد احيا شود. اما ما همچنان روشهاي ناكارآمدي توصيه ميكنيم تا به موجب آن ضمن حل صورت مسئله، بيلان عملكرد نيز در ظاهر رشدي چشمگير نشان دهد.
ضرورت حصاركشي و نگهداري آن با صرف هزينههاي گزاف از بيتالمال و سرمايههاي ملي براي حفظ نسل گور ايراني را چگونه ميتوان توجيه كرد در حالي كه كارشناسان تراز اول صاحب نام بينالمللي، كه آوازهاي جهاني دارند، حفاظت صحيح در طبيعت را پيوسته تجويز كردهاند؛ هم ارزانتر است و هم پيامدهاي منفي اختلالات ژنتيكي را بهدنبال ندارد. از سوي ديگر وجود جانور در اسارت نشانه بهبود شرايط زيستي آن نيست.
به فرض چنان چه چندين قلاده ببر مازندران در قفس هم وجود داشته باشند نام اين جانور باشكوه بهعنوان گونهاي منقرض شده در فهرستهاي معتبر حياتوحش ثبت ميشود. به اين دليل كه حضور در طبيعت ملاك و معيار است نه وجود جانور در باغوحش يا اسارت. بنابراين چنين اظهار نظري را ميتوان طرحي شكسته خورده دانست كه فاقد توجيههاي فني و عملي لازم است.
بهنظر ميرسد اجراي نظر مورد اشاره و تبعات منفي آن، كمتر از جادهكشي در جنگل ابر شاهرود يا احداث كارخانه پتروشيمي در تالاب صوفيكم گلستان، مرگ پرندگان درياچه بختگان و راهاندازي سيرك در پارك پرديسان تهران نباشد چرا كه بدين ترتيب نسل گور ايراني اين گونه خاص و بومي -كه در خوشبينانهترين حالت حدود 600 راس از آنها باقي مانده است- به جاي آن كه آزادانه در طبيعت حفظ شود، در اسارت افزايش خواهد يافت و به چهارپاياني نيمه اهلي تبديل ميشوند.
تلخي چنين ماجرايي زماني دو چندان ميشود كه يكي از دارندگان مدرك دانشگاهي محيط زيست چنين نظراتي ابراز و اجراي آنها را مصرانه پيگيري ميكند. گرچه صداي طرفداران محيط زيست هيچگاه به جايي نرسيده و تلاششان براي حفظ داشتههاي طبيعت اين سرزمين عقيم مانده است اما عكسالعمل آنان ميتواند تلنگري باشد به مشاوران تغيير رويه داده و مجريان مدعي دانشآموختگي مكتب محيط زيست تا با آگاهي و درايت سخن گفته و اعلام نظر كنند.
همشهری
فرستنده احمد، از همراهان کميته نجات در تهران