Save Pasargad Committee
|
فریدون آدمیت درباره شعر ویدا فرهودی می گوید:
مقدمه سومین مجموعه شعر ویدا فرهودی با نام: «ای شعر پروازم بده» بهار 1378
از: فریدون آدمیت
شعر پيش از نثر تولد يافت؛ آنگاه که از خط و الفبا و فن ِ نوشتن هنوز خبری نبود. انسان فانی در جستجوی جاودانگی نام و نشان خويش به آفرينش آثار منظوم بر آمد که در محفل های عمومی، جشن ها و اعياد می سرودند و می خواندند، معمولاَ با چنگ و بربط. اين سروده ها سينه به سينه و نسل به نسل می گشت؛ راويان و خـنياگران در آن ها تصرف می کردند؛ وقتی هم که خط اختراع شد، کاتبان در آن ها قلم می بردند. بخشی از آن سروده ها پايه ی حماسه های بعدی را با مختصات مشترک عمومی ريخت؛ آثاری که نمودار عصر خون و جنون و توحش بشر بود. منظومه های رزمی طبعاَ رُبايش ذهنی شگفتی برای آدميان داشت؛ و اين خود صنعت نقالان دوره گرد (Rhapsode) با ردای آراسته و چوبدست بلند خاص خودشان را پديد آورد. در يک تحليل جدی تاريخی، چه بسا "هـُمـر " خود يکی از همان نقالان دوره گـرد منظومه های حماسی پيشينيان (گـرد آمده از منابع گوناگون و طی ّ قرون) بود، نه سراينده ی واقعی آثار منسوب به او. بخش ديگر همان سروده هاشعر های لطيفی بود( کوتاه و بلند)، بيانگر احساس و عواطف انسانی، عواطفی سرشته در هويت آدمی.
نکته ای بس باريک
و با معنی است که لفظ "شعر" در زبان يونانی کلاسيک به
معنای "آفرينندگی" است و
شاعر مترادف "آفريننده" و پديد آورنده ، متمايز از
ساير ارباب هنر و برتر از
ايشان. افلاطون در رساله ی " بـَزم
"(Symposium) که حکمت و شعر
را به هم آميخته و از زيباترين آثار او است(و از خواندن آن
هيچگاه سير نمی شوم) سخن
سقراط را در گفت و شنود با "آگاتون"، از زبان زنی
فرزانه چنين می آورَد:
" هر چيز سبب شود که چيزی
از نيستی هستی پذيرد، آفرينندگی است و خصلت همه ی هنرها آفريدن است."
از اين رو، همه ی هنرمندان
آفريننده اند. " با اين وجود، فقط شاعرانند که
آفريننده نام گرفته اند و
به ساير ارباب هنر آفريننده نمی گوييم، بلکه
ايشان را به نام های ديگر
می خوانيم...و آن هنر شعر است که با وزن موسيقی
آميخته". افلاطون در رساله
ی ديگر، فائدوس(Phaedrus)
از ساپهو(Sappho)
شاعره ی آزاد انديش غزل سرا
و نخستين شاعره ی جهان باستان که تاريخ می
شناسد، سخن ميگويد. او را
به مقام "دهمين فرشته ی شعر" می رساند، يعنی نامش
را به جرگه ی "فرشتگان نه
گانه ی هنر" افزوده است. ساپهو که با جبارشهر
خود به پيکار برخاسته بود،
لقب " شاعر آزادی" جهان باستان را گرفته. به
تعبير يکی از مورخان جديد :
آثار هنرمندانی چون ساپهو بيان کننده ی جامعه
ای است که "انديشه به طرز
شگفت آوری آزاد است و عواطف انسانی از قيد و بند
رهايی يافته".
جامباتيستاويکو متفکر ايتاليايی، در دوران سلطه ی فلسفه ی علمی، شعر را هنر دوره ی کودکی مدنيت انسان می دانست و با وجود آن که برخی از عالی ترين آثار هنری و فکری بشر تا زمان خود او در شعر تجسم يافته بودند- عمرش را کما بيش سپری می شمرد.
درست است که از زمان جامباتيستاويک ترقی درخشان نصيب ساير رشته های ادبيات گرديده است، اما در هيچ تحقيق ادبيات تطبيقی ِ مدرن نيست که شعر از پايگاه ارجمندی برخوردار نباشد.
در سير
ادبيات جديد ايران، شعر تحول خيره کننده ای دارد؛ همچنان که ديگر
رشته های ادب و هنر جديد جلو رفتند يا از اصل تولد يافتند. نو آوری
های نامداران شعر ماست که آن تحول را پديد آورده، خواه در
قالب کهن باشد خواه در دستگاه نوين. از نظر گاه ادبيات
تطبيقی، محتوای شعر است نه صرف شکل آن که اهميت اولی ا
دارد. فکر،تخيل،مضمون،تعبير،ترکيب و ديگرمختصات هنری، جملگی
در محتوی ا يا مظروف جای می گيرند و معيار سنجش آثار سرايندگان شعر
را می سازند.
در کتاب
شعر معاصر ایران، ویدا فرهودی از جمله سرایندگان مبتکر و صاحب سبک است، و این خصلت
غزل های شیوای او در سیک کلاسیک است و همچنین آن چه به شیوه ی شعر نو آفریده. شاعر
فرهیخته و خوش قریحه ی ما از دانش گسترده ای در شعر و ادبیات جدید غربی بهره مند
است که خود پشتوانه ی نگرش مدرن او در هنر شعر است. از سروده های او تا کنون سه
مجموعه انتشار یافته: زلف اندیشه، بر گونه های سرخ شکفتن، و اثر حاضر. برگزیده ای
از این.
در ارتباط با آن آثار، سخن کوتاهی در چگونگی آفریدن شعر داریم. منظور فوت و فن سرودن شعر، ترکیب لغات، تصویرها و صنایع شعری نیست. این معانی از مقوله دیگر است. گفتگوی ما درباره فکر و انگیزه هنر آفریدن شعر است به عنوان یک ضرورت حیات انسانی. تولد شعر، در تصور شاعر ما، بر اثر حادثه خیال انگیزی، به لحظه ای روی می دهد. یک نگاه شادمانه یا اندوهبار، یک نغمه حزین، خروش خشم یا رفتاری کین آمیز، مرگ یک انسان، حتی فرو افتادن برگی از درخت ـ و صدها تجربه ی محسوس دیگر ـ یکباره در نهانخانه ی دل شاعر نشیند، ذهنش به سرودن گراید و اثری پدید آورد. همینطور، هر مساله زندگی آدمی (همچون مرگ و سرنوشت) می تواند نیروی انگیزش ذهن فعال شاعر باشد. من خود چند بار ناظر بوده ام که قضیه ای خواه دل انگیز خواه حزن آور، خود عامل تحرک آفریننده در ذهن شاعر برای بیان خویشتن خویش برمی گزیند گر چه بستگی به غنای دانش او در ادب و گسترش گنجینه ی واژگان او دارد، اما در نهایت کیفیات تازه است که بیان نو می طلبد، ترکیب الفاظ و تعبیرهایی که در تصور و گمان شاعر، مسایل انسان امروزی را منعکس دارند. هر چند چون ژرف بیندیشیم، ریشه همان مسایل را در تجربه ی کهن و احساس و عواطف حیات آدمی می یابیم. باری شاعر امروزی، به ضرورت اما نه الزاما به عمد، از الفاظ و شیوه ی بیان پیشینیان فاصله می گیرد تا بتواند ادراک و احساسی را که کیفیات تازه در او برانگیزانده منتقل سازد ـ خواه در قالب کهن یا در دستگاه نو، و خواه در ترکیبی از کهنه و نو
ویدا فرهودی سرشار از کنجکاوی ذهنی در مسایل زندگی آدمی است، فعالیتی که از ذات انسان اندیشمند می تراود: سرنوشت، مرگ، تنهایی، دوگانگی بلکه چند گانگی شخصیت آدمیزاد، غربت، ستم و بیداد، آرزو، عشق و محبت، فضیلت و اخلاق از مشغولیت های فکری او است، ارزش ها بر رویهم نسبی هستند، همواره در شک و تردید گام برمی دارد، اما نه به شیوه شکاکان جزمی که نفی هر حقیقت کنند، بلکه به روش شکاکان روشن اندیش جویای حقیقت. به اصالت عقل ارادت بی چون و چرا ندارد، چنانکه سلطه ی علم (به خلاف نویدهای اولیه اش) آسایش و آرام انسان را فراهم نیاورده است. در این حال و هوا، گاه به عرفان می گراید و گاه عصیان می کند. اما در این سیره فکری، شکیبایی نسبت به عقاید ناموافق نشان فرزانگی و از کمالات انسانی شاعر ماست، مگر نه آن که برق حقیقت از برخورد اندیشه ها می درخشد. بیان آن معانی پر پیچ و تاب و در وصف های دلنشین،هنر ویدا فرهودی است.
برای دیدن مطالب مربوط به خانم ویدا فرهودی>>>.
کمیته بین المللی نجات پاسارگاد