|
|||
يبانيه ها | آرشيو پاسارگاد | آرشيو خبرها | مقالات | آرشيو هنر و ادبيات | آرشيو تاريخ زدايي | ديداري ـ شنيداري | و آرشيو هاي ديگر | پيوند به صفحه اصلی
|
تخريب و تجاوز به حريم منابع طبيعي به يک فاجعه ملی بدل شده است
در سی سال گذشته نيمی از مساحت جنگل های ايران کاملا نابود شده و يک سوم آن هم در حال نابودی است
حسينعلي مهجوري
شايد در آيندهاي نه چندان دور از سرزمينهاي شمال وجنگل و
شاليزارهاي سبز آن تنها خاطرهاي براي نسلهايي كه در راهند، باقي بماند و حسرت و
آه از روزگاري كه ميشد براي جلوگيري از تخريب جنگل كاري كرد، اما ساده و آسان از
دست رفت.
جنگلها غارت ميشوند، ماشينهاي سنگين درختان را نابود ميكنند و خاكها قابليت خود را براي رويش گياهان تازه از دست ميدهند. در روزگاران نه چندان دور(حدود50-40 سال قبل)كه اروپا با تجربه 200ساله بر جنگلهاي خود مديريت علمي اعمال ميكرد و براي آن نقشي به مراتب مهمتر از آنچه نفت در كشور ما دارد، قائل بود، در شمال ايران 4/3ميليون هكتار جنگل طبيعي آميخته از حيث تنوع گونهاي غني،ناهمسال و بكر وجود داشت.
تاج درختان به صورت چند لايه در هم فرو رفته. جانوران متنوع، خاك عميق و سرشار از عوامل متعدد طبيعي و چرخه حيات جنگل را به طور كامل و بسته حفاظت ميكرد، گردش آب را تنظيم و در جان طبيعت منطقه حيات را ميدميد.
در آن زمان به دليل آنكه هنوز خطوط و انشعابات گسترده جاده و انواع ماشينهاي قطع كننده و حمل كننده چوب و نيز روابط خشك و بيروح و روزمره اقتصادي در خدمت سرعت و شدت بهره برداري قرار نگرفته بود، درختان با روش گزينش بهترينها و صورت پراكنده و غير متمركز برداشت ميشدند. و از آنجايي كه تكنولوژي و بازار مصرف داخليمان هنوز مراحل كودكي را ميگذراند، سود ناشي از اين بهره برداريها براي منافع ملي و احياي جنگلهاي منطقه مصرف نميشد.
ظرف مدت قريب به 30سال(1335-1365) نيمي از مساحت جنگلها(حدود 6/1 ميليون هكتار) در آبخيزهاي شمال جنگلزدايي شده است و بعد از اين تاريخ كه مساحتي جامع و دقيقي محاسبه نشده يا بنا به مصالحي نتايج آن منتشر نشده است اما تخريب و تجاوز به حريم منابع طبيعي همچنان ادامه دارد.
از مساحت باقيمانده، يك سوم(در حدود 600هزارهكتار) به جنگلهاي مخروبه تبديل شد. در جنگلهاي غيرمخروبه هم ميزان بهرهبرداري بيش از 3برابر ظرفيت توليد جنگ بوده و ميباشد. اخيرا طرح پرهزينه خروج دام از جنگل در برخي از نواحي به اجرا درآمد كه صرفنظر از نارساييهاي فراوان اگر قرار باشد با سرعتي كه تاكنون اجرا شده پيش برود شايد در نيمه دوم قرن جاري جنگلهاي فاقد درخت، از دام نيز تخليه شوند.
در همين رابطه گونههاي متعددي از جانوران، گياهان، ماهيان و ساير آبزيان، قارچها و... بر اثر نامساعد شدن شرايط طبيعي و حياتي،مضمحل شده و به گروه «نادرها» پيوستهاند كه هر يك از اين موجودات در زنجيره حيات نقش موثر و تعيينكنندهاي دارند كه تبعات گسستن رابطه چند طرفه آنها را ميتوان در ظهور و طغيان آفات و بيماريهاي جديد گياهي،جانوري و انساني مشاهده نمود.
بر اثر تخريب جنگلها در سال ميليونها تن خاك ارزشمند زنده شمال كشور بر اثر بارش شسته ميشود كه موجبات وقوع سيلابهاي مهيب كه در واقع «اشك نسلهاي آينده» هستند را فراهم ميكند.
از همه فاجعه بارتر موجه جلوه دادن اين همه تخريب به نام بهرهبرداري بارويه، اصولي و علمي است. آخر اجراي فقط بيش از 250 هزارهكتار نهال كاري ظرف مدت حدود 40سال و جايگزيني آن در اذهان عمومي به جاي جنگل طبيعي چه توجيهي دارد؟
البته از بين رفتن جنگلها در تمام نقاط جهان به مسئله مهم بسياري از دولتها و يكي از دغدغه قابل تأمل گروههاي حافظ زيست محيطي تبديل شده است، اما هدف عمده همه تلاشها اين است كه نگاه انسانها و برداشت يك سويه آنان از طبيعت تغيير كرده و از ميران آسيبرساني به جنگلها و مراتع كاسته شود. اما متأسفانه در كشور تخريب جنگلها همچنان ادامه دارد.
آمار رسمي در 30سال گذشته حكايت از وجود 3ميليون و 700هزارهكتار جنگل در شمال كشور را دارد كه در مقايسه با آمار رسمي در سالهاي گذشته نزديك به 50درصد كاهش نشان ميدهد، كه عمدهترين علت اين كاهش،برداشت بيرويه و غيراصولي از جنگل و حضور دام و دامدار و خانوارهاي جنگلنشين ميباشند.
استان مازندران با سطحي در حدود 2375640 هكتار جنگل 75 درصد مساحت كل جنگل كشور را تشكيل ميدهد كه از اين ميزان حدود 91درصد به جنگل و مراتع اختصاص داده شده است. اين جنگل كه به صورت يك نوار باريك از بهشهر تا رامسر(از ارتفاع 28متر پايينتر از سطح دريا تا 2800متر بالاتر از سطح درياي آزاد) گسترش دارد، كه غالبا از شمال به اراضي جلگهاي، پايينبند، ميان بند و بالابند ايجاد ميشود.
در مناطق جلگهاي( گونههايي نظير شمشاد و بلوط) كه نمونه عيني آن، در پارك سيسنگان مشاهده ميشود. در مناطق پايينبند (گونههايي نظير بلوط ممرز،انجيل ممرز) و در مناطق ميانبند(تيپ راش) كه در حال حاضر بهترين رويشگاه طبيعي به شمار ميرود (از ارتفاع 700متر به بالا) و در مناطق بالابند (گونههايي نظير اوريولور) كه مرز بين جنگل و مرتع به شمار ميرود.
اين جنگلها در حدود 963 هزار هكتار وسعت داشته كه تقريبا 53درصد از جنگلهاي شمال را شامل ميشود. از اين مقدار حدود 542 هزار هكتار( 65درصد) را جنگلهاي توليدي، 264هزار هكتار(26درصد) را جنگلهاي مخروبه و 175هزار هكتار(18درصد) را جنگلهاي حفاظتي و حمايتي تشكيل ميدهند.
بيش از يك قرن از زماني كه جنگلهاي شمال تمام سواحل درياي خزر را ميپوشاند نميگذرد. ولي امروز صحبت از جنگلهاي جلگهاي به جز چند پارك بيمورد است و در بعضي از نقاط نيز به باغات كيوي و مركبات و چاي يا برنج تبديل شدهاند، اما در بسياري از نقاط به بيشهزارهايي مبدل شدهاند كه نه توليد كشاورزي دارند و نه توليد چوب و علوفه، بلكه به ويلاهاي تفريحي تبديل شدهاند.
جنگلهاي كهن شمال(مازندران) به دليل اهميت ژنتيكي و تنوع اكولوژيكي قابل توجه در دنيا و سطح محدود آن در قياس با منابع جنگلي در دنيا، محل استقرار كارخانجات بزرگي نظير چوب و كاغذ مازندران، نكا چوب و... قرار ميگيرد. در حال حاضر اين كارخانجات كه شايد از دهها واحد تجاوز نمايد با صرف هزينههاي هنگفتي از سرمايه اين مملكت احداث گرديده كه شايد به نوبه خود اشتغال زيادي را فراهم آورد اما تاوان آن هدر رفتن و تاراج منابع كم نظير جنگلهاي شمال بوده است.
راهكارها و پيشنهادات:
تسريع در شناسايي و تعيين محدودههاي اراضي منابع
طبيعي
اصلاح قوانين و مقررات
تشكيل دادگاه ويژه جنگل
احداث كمربندهاي
حفاظتي
حذف فعاليتهاي مخرب
استفاده از چوبهاي وارداتي، توسعه جنگل و
زراعت چوب با مشاركت مردم و...
به هر حال يكي شدن صداها و اعتراضها، زماني
ثمربخش خواهد بود كه راهكارهاي مقابله با تخريب جنگل نيز به مسيرهاي مشخصي هدايت
شود و به هنگام اجرا، منافع ملي و نياز جامعه بر هر ايده، نظر و منفعت طلبي شخص و
گروهي غلبه كند.
http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=36110