|
|||
يبانيه ها | آرشيو پاسارگاد | آرشيو خبرها | مقالات | آرشيو هنر و ادبيات | آرشيو تاريخ زدايي | ديداري ـ شنيداري | و آرشيو هاي ديگر | پيوند به صفحه اصلی |
ش |
دوشنبه فرداست از: محمد عارف ه یاران پاسارگاد و تلاشگران عاطفۀ ملی
سال در مشت - 3
کابل در سینه ام بیدارخوابی می کشد با ردای سبز مهربانی اش با پسرک جام طلایی گریانش با هر خشت و سقف منفجرش با نهرهای غبار و مزارع مین و دودش؛
غازهای وحشی هامون ریشۀ شیرین نیزار را می خوانند شهر سوخته با تک تک سکه ها و سفال های شکسته اش گفتمان های آسمانی کوه خواجه1 با نعرۀ دوزخ سوز زال زادگانش در جمجمه ام گردابی مدام می آفرینند تفتان و دماوند بر پیشانی ام ایستاده اند سفید رود و کارون در چشم هایم می گردند زاینده رود و ارس در جگرم رسوب طلا و الماس برجای می گذارند تنگۀ هرمز و چاه های عمیق تاریکی اشک های شوربختی فرشاد و سیمین را نان سنگک عمو جاسم و گوشت دیزی خاله فرنگیس را عدس و نخود و کتاب و دفتر نسرین و لاله و نگار را بنزین تاکسی فرهاد و رنگ موی مهناز را تخته سیاه کلاس اول ب را چرخ دندۀ ماشین تراش شکیبا را کامپیوتر دانشکدۀ زبان و ادبیات فارسی را پرسش های بی پاسخ دانشجویان را دار قالی بافی نازنین و دانه های برنج مریم و فرشته را رژ خوش طعم و سرخاب ندانم کدام عروس انتظارهای بی پایان را قطره قطره قیمه قیمه سلول به سلول و اتم به اتم به سرقت می فرستند به گلوله و نارنجک و بمب مبدل می کنند.
تابستان از سنگ نگاره های فارس پاییز از چنارهای مشهد زمستان از کوهستان های جسور آذربایجان و بهار از ریواس های وحشی بلوچستان تا سفره های هفت سین یزد و اصفهان فوران می کنند.
کشتی نوح آزادی ملت فردوسی و حافظ بر آرارات قلبم فرود می آید حواصیل های گرسنگی منقار می گشایند و اجساد کودکان بی پناهی در آغوش مهر به جاودانگی می پیوندند.
مشت پنهان جنایت در جیب تو پشت دیوار خانۀ او در جلسۀ اتحاد ما در دفتر شعر دیگری در نگارتاب های2 مرزشکن زمین خوشبختی باز شده است.
دشمن پیداست آزادی نزدیک است رئیس جمهور و ملکه و پادشاهان ِ پیوند چشم در چشم من تو ما در کار شکستن طلسم ابلیسند.
دوستی حقیقت دارد آزادی حقیقت دارد فردا حقیقت دارد عاطفۀ ملی را باور کن!
20 آگوست 2007، کلن **** 1- کوه خواجه بلندگاهی ست در دشت سیستان، سر برآورده از دریاچۀ اینک خشکیدۀ هامون. قلعۀ رستم و عمارت های دوران اشکانی و ساسانی با دیوارنگاره های دوران اشکانی ابهتی کم نظیر به این کابوک طبیعی و باستانۀ گرانقدر می بخشند. نام اوستایی این چکاد و پناهگاه زرتشت در دورۀ گشتاسب اوشیدا بوده است. زرتشت از گردۀ همین کوه با اهورامزدا سخن می گفت و رستم در همین قلعه به خانۀ خود می بود. سیستانی ها هنوز هم نوروز را بر همین بلندی جشن می گیرند. ای کاش در نگاهداری اش نیز بکوشند!
2- نگارتاب همان وبلاگ است در حالی که تارنما وب سایت.
|