Save  Pasargad Committee

سایت رسمی بنیاد میراث پاسارگاد

پیوند به صفحه اصلی

شاهرخ رزمجو

برنده جایزه نوروز بنیاد میراث پاسارگاد

به عنوان بهترین شخصیت میراث فرهنگی سال 1398 (2019)

در رشته ی میراث فرهنگی

متن برخی از سخنرانی ها و گفتگوهایی که با شاهرخ رزمجو انجام شده است

نسل دوم" قل

گفت‌وگو با شاهرخ رزمجو، مترجم رسمی موزه بریتانیا برای متن فارسی منشور کورش بزرگ

  دكتر شاهرخ رزمجو، باستان ‌شناس صاحب‌ نظري است كه در حال حاضر موزه دار قسمت ايران باستان در بخش خاورميانه موزه بريتانياست. از او تا به حال ده ها مقاله به زبان هاي مختلف در حوزه هاي باستان شناسي، خطوط و كتيبه ها و تاريخ نجوم منتشر شده است. رزمجو پس از اخذ مدارك ليسانس و فوق ليسانس خود در رشته باستان شناسي در تهران، موفق شد مدرك دكتراي باستان شناسي اش را از دانشگاه لندن دريافت كند. در كارنامه او راه اندازي تالار كتيبه ها و مركز پژوهش هاي هخامنشي در موزه ملي ايران و مدتي هم سرپرستي همين مركز پژوهشي به چشم مي خورد. ضمن اينكه او در كاوش هاي باستان شناسي نيز شركت داشته كه به عنوان نمونه مي توان به سرپرستي گروه كاوش در غارهاي نياسر كاشان اشاره كرد. به اينها بايد عضويت در چند پروژه پژوهشي و بين المللي را نيز افزود.

  از شاهرخ رزمجو چندي است كه كتابي با عنوان «استوانه كوروش بزرگ» به صورت دوزبانه توسط انتشارات «فرزان روز» منتشر شده است. رزمجو در اين كتاب در كنار بيان تاريخچه اي از استوانه كوروش و همچنين تاريخچه كشف آن و توصيف آثار جديدي كه مرتبط با اين استوانه كشف شده اند، ترجمه اي كامل و جديد از متن اصلي استوانه به زبان فارسي ارايه كرده است؛ ترجمه اي كه شايد بتوان آن را روحي تازه در تحقيقات باستان شناسي به حساب آورد. اين ترجمه به دليل استفاده از دو قطعه تازه كشف شده كه حاوي متن بخش هايي از افتادگي هاي استوانه كوروش هستند، نسبت به ترجمه هاي پيشين كامل تر است. به بهانه اين ترجمه از استوانه كوروش كه موزه بريتانيا آن را به عنوان ترجمه فارسي متن استوانه روي سايت رسمي خود قرار داده، به گفت وگو با دكتر شاهرخ رزمجو نشسته ايم.

- آقاي رزمجو براي شروع مي خواستم بدانم اصلا چه انگيزه اي شما را واداشت تا درباره استوانه كوروش دست به قلم شويد و ضمن نگارش كتابي قابل تامل در اين زمينه ترجمه اي تازه هم از اين اثر ارايه دهيد؟ 

  اين قضيه مربوط مي شود به سال ها پيش. در آن زمان، ضمن كار روي چند كتيبه به خط ميخي بابلي متوجه شدم كه بيشتر ترجمه هاي ارايه شده از اين كتيبه ها كه مربوط به ده ها سال پيش هستند، اغلب ترجمه هاي دقيقي نيستند. امروزه، اطلاعات پژوهشگران براي ترجمه اين متن ها نسبت به چندين دهه پيش بسيار كامل تر شده است و مي توان ترجمه هاي دقيق تري از كتيبه هاي باستاني ارايه كرد. حتي در مواردي اين ترجمه هاي اشتباه، باعث گمراهي و نتيجه گيري اشتباه كساني شده كه به آن ترجمه ها استناد كرده اند. به نظر من هميشه بهترين راه، مراجعه به خود متن و مطابقت ترجمه با متن اصلي است. براي نمونه يكي از متن هاي بابلي به نام «رويدادنگاري نبونييد» كه در آن از كوروش و نبرد «اوپيس» صحبت شده، داراي ترجمه هايي بود كه در مواردي ده ها سال از آنها گذشته بود. در اين ترجمه ها، عبارت ها و جمله هايي به كار رفته بود كه باعث شد در اصالت ترجمه ها ترديد كنم و سراغ اصل كتيبه بروم. پس از مراجعه به متن اصلي متوجه شدم چنين مواردي در متن وجود ندارد. مساله را با پروفسور «لمبرت»، يكي از بهترين متخصصان اين رشته در ميان گذاشتم كه او هم پس از بررسي كتيبه، نظرم را تاييد كرد. يك سال بعد هم ترجمه تصحيح شده و دقيق آن متن منتشر شد كه با ترجمه هاي پيشين به كلي تفاوت داشت.

  همين مشكل با ترجمه استوانه كوروش هم وجود داشت. پيش از اين، ترجمه هايي از متن استوانه كوروش منتشر شده بودند كه هيچ كدام يكدست نبودند. به همين دليل كنجكاو بودم كه بدانم به كدام ترجمه بيشتر مي توان اعتماد كرد و عبارت هاي دقيق به كار رفته در متن اصلي چيست. نخستين مترجم فارسي استوانه كوروش، حسن پيرنيا مشيرالدوله است كه با وجود قديمي بودن زبان ترجمه اش، انصافا در زمان خود ترجمه خوبي از متن آن ارايه كرده است. مي توان گفت ترجمه او به متن اصلي بسيار نزديك است و حتي از برخي ترجمه هاي پس از او نيز دقيق تر است. ترجمه هاي فارسي موجود از استوانه كوروش، اغلب از انگليسي، فرانسه يا زبان هاي ديگر ترجمه شده اند كه طبيعتا مفهوم اصلي در ترجمه دوم كم و بيش تغيير كرده است. ترجمه ديگري هم كه گفته مي شود از متن اصلي بابلي ترجمه شده، نه از روي اصل كتيبه، بلكه از روي مولاژ و عكس هاي سياه و سفيد انجام شده است. طبيعتا ترجمه اي كه از روي مولاژ انجام شود، هرگز به دقت ترجمه از روي اصل اثر نخواهد بود. جزيياتي روي اصل استوانه ديده مي شود كه به هيچ وجه در يك مولاژ قابل تشخيص نيست. ترجمه فارسي متن هم به راحتي براي همگان قابل فهم نبود. از طرف ديگر، عبارت هايي در ترجمه به كار رفته بود كه در متن اصلي وجود نداشت و بازسازي بخش هاي شكسته شده نيز جاي ترديد داشت.

  به دليل كار در بخش خاورميانه موزه بريتانيا، امكان دسترسي مستقيم به خود استوانه كوروش برايم فراهم بود تا متن و به خصوص بخش هاي شكسته شده را از نزديك بررسي كنم. به ويژه همكارانم در موزه بريتانيا از بهترين متخصصان اين رشته به شمار مي رفتند كه مي توانستيم در مواردي با هم مشورت كنيم. به همين دليل، فرصت مناسبي بود تا ترجمه فارسي تازه و دقيق تري از متن آماده شود. اين ترجمه در ايران در كتاب «استوانه كوروش بزرگ» منتشر شده و موزه بريتانيا نيز آن را به عنوان ترجمه فارسي استوانه، روي وب سايت رسمي خود قرار داده است. در پنل، بروشور و كاتالوگ نمايشگاه استوانه كوروش در ايران هم از همين ترجمه استفاده شده بود.

- گمان مي كنم كه كار روي استوانه كوروش هم جذاب است و هم البته دشواري هايي دارد. براي ما مختصري از سختي هاي كار ترجمه استوانه و البته از خاطرات‌تان در حين كار روي استوانه مي گوييد؟ 

  براي آغاز كار، نخست با كمك آقاي پارسا دانشمند در ايران يك ترجمه فارسي اوليه به عنوان متن پايه آماده كرديم. اين ترجمه از روي عكس ها و نسخه برداري هايي انجام شد كه شخصا از استوانه تهيه كرده بودم. سپس به كمك اين متن اوليه به سراغ متن اصلي رفتم. من و همكارم دكتر فينكل در بخش خاورميانه موزه بريتانيا تصميم گرفتيم تا به طور همزمان روي متن اصلي كار كنيم؛ چرا كه ایشان هم مي خواستند ترجمه قبلي خود را تصحيح و تكميل كنند. براي كار روي متن اصلي بايد روي خود استوانه كوروش كار مي كرديم كه البته در اختيار داشتن اين اثر، مسووليت سنگيني است. نياز به عكسبرداري دقيقي هم بود تا آنچه را ما به صورت مستقيم روي استوانه مي ديديم، ثبت شود. پس از روزها عكسبرداري از استوانه كه با نرم افزارهاي جديد و نورپردازي بسيار دقيق انجام گرفت، توانستيم جزييات ناپيداي شكل ها و حروف را با دقت بيشتري بررسي كنيم. ما كلمه به كلمه روي متن اصلي جلو رفتيم.

  من متن را مستقيما به فارسي ترجمه مي كردم و دكتر فينكل به انگليسي. از سوي ديگر، پيدا كردن واژه ها و عبارت هاي فارسي مناسب كه دقيقا مطابق با متن بابلي استوانه باشند، وقت زيادي گرفت. گاه روزها روي معناي دقيق يك واژه يا عبارت بحث و بررسي مي كرديم تا معادلي كه براي آن مي گذاريم نزديك ترين حالت به زبان اصلي كتيبه باشد. بايد اين نكته را هم يادآوري كنم كه ترجمه فارسي و انگليسي، دو متن كاملا جداگانه و مستقل هستند. حتي در مواردي هم متن فارسي به متن بابلي نزديك تر است تا متن انگليسي. جالب اين بود كه در مواردي، برابر يك واژه بابلي در فارسي وجود داشت، اما در انگليسي معادل دقيق آن وجود نداشت و بايد براي ترجمه آن به زبان انگليسي از دو واژه يا بيشتر استفاده مي شد، مانند واژه «دلخواه» كه به صورت يك واژه در فارسي به كار مي رود و كاملا با عبارت به كار رفته در كتيبه تطبيق مي كند. اين يكي از دلايل تفاوت ترجمه هاي فارسي و انگليسي با يكديگر است.

  در نهايت متن تكميل شده فارسي را چندين بار با خود كتيبه و متن اصلي مطابقت دادم تا از نزديك بودن جمله ها و واژه هاي انتخاب شده در ترجمه با متن اصلي اطمينان پيدا كنم. زماني كه مشغول كار روي اصل استوانه بوديم براي ما بسيار پرخاطره بود اما بهترين خاطره، كشف دو قطعه ناشناخته بود. پيش از كشف اين دو قطعه، مدتي روي نشانه هاي باقي مانده در قسمت هاي شكسته شده متن كار مي كردم تا از نشانه هاي باقي مانده، بتوانم قسمت هاي شكسته را تا حد امكان بازسازي كنم. درست در همان زمان، دو قطعه از يك گل نوشته در بخش خاورميانه موزه بريتانيا شناسايي شدند كه مربوط به يك لوح مسطح بودند. آن لوح حاوي نسخه ديگري از متن استوانه كوروش بود. اينكه نخستين كسي باشيد كه مستقيما در جريان يك كشف قرار بگيريد، احساس خوشايندي است.

  كشف اين دو قطعه براي ما بسيار هيجان انگيز بود، به خصوص آنكه درست همزمان با ترجمه متن و تلاش براي بازسازي سطرهاي شكسته شده اتفاق افتاد. خوشبختانه اين همزماني باعث شد تا ترجمه كامل تري نسبت به ترجمه هاي قبلي داشته باشيم. به كمك اين دو قطعه توانستيم برخي از سطرهاي شكسته شده را تا حدودي بازسازي كنيم. گرچه هنوز در حدود يك سوم از متن كتيبه شكسته شده و اثري از آن در دست نيست. اما بخش ناخوشايند زماني بود كه بلافاصله پس از انتشار ترجمه، از آن سوءاستفاده شد. متاسفانه ترجمه بخش هاي بازسازي شده در اين سطرها به تازگي بدون اجازه، كلمه به كلمه از ترجمه فارسي و انگليسي برداشته شده و بدون نام بردن از مترجمان اصلي، به راحتي به نام شخص ديگري به چاپ رسيده است كه مايه تاسف است.

- شما در مقدمه كتاب «استوانه كوروش بزرگ» اشاره كرده ايد كه در حال آماده سازي كتابي مفصل درباره كوروش بزرگ و متن استوانه او هستيد و كتابي كه ما الان در دست داريم خلاصه آن كتاب است. درباره كم و كيف آن كتاب هم توضيحاتي مي فرماييد؟ 

  همان طور كه اشاره كرديد، كتاب «استوانه كوروش بزرگ» در واقع خلاصه اي از كتاب اصلي است. دو سال پيش زماني كه مشغول كار روي كتاب اصلي بودم، موزه بريتانيا از من خواست تا كتابي به صورت خلاصه براي مخاطبان و خوانندگان غيرمتخصص آماده كنم. چون فرصت كافي براي آماده كردن كتاب وجود نداشت، متن تازه اي را براساس بخش هايي از كتاب اصلي به صورت خلاصه و به زبان غيرتخصصي كه براي همگان قابل درك باشد، آماده كردم. كتاب اصلي بسيار مفصل تر و داراي دو بخش است. در بخش نخست، شواهد و مدارك باستان شناسي و زبان شناسي مربوط به اين دوره خاص در ايران و بابل گردآوري و معرفي شده و به تحليل علمي و تخصصي آنها پرداخته مي شود. در بخش دوم، نتيجه برگرفته از همه شواهد و مدارك به زبان ساده ارايه خواهد شد كه براي همگان قابل فهم باشد. تمامي كتيبه ها و گل نوشته هايي كه در اين كتاب از آنها استفاده شده، به صورت مستقيم از روي اصل كتيبه ها ترجمه شده اند و از ترجمه هاي ديگر استفاده نشده است. بخشي از اين كتاب هم به نقد و بررسي ترجمه هاي پيشين اختصاص دارد. 

- مشخص است كه آن كتاب تا چه زماني وارد بازار نشر خواهد شد؟

در حال حاضر كار روي كتاب ادامه دارد و اميدوارم تا پايان امسال زير چاپ برود.

- گويا قرار است مجموعه اي از اسناد و مدارك منتشر نشده هم در آن كتاب ارايه كنيد.

  خوشبختانه ما اسناد و مدارك تاريخي جالبي به دست آورديم كه مجموعه اي از آنها در كتاب منتشر خواهند شد. بخشي از اين اسناد، نامه ها و مكاتبات تاريخي مربوط به اواخر قرن نوزدهم ميلادي و پس از كشف استوانه در بابل است كه اطلاعات مهم و منحصربه فردي درباره كشف استوانه كوروش و ترجمه كتيبه در آنها وجود دارد. به جز دو نمونه (نامه هرمزد رسام و هنري رالينسون) كه در همين كتاب حاضر انتشار يافته اند، هيچ يك از اين اسناد تاكنون در جايي منتشر نشده و مجموعه كامل آن اسناد در كتاب اصلي منتشر خواهد شد. آنچه در اين مكاتبات آمده به راستي جالب توجه است. بررسي هاي تازه اي هم روي اصل استوانه انجام داده ايم. در اين بررسي ها توانستيم موارد تازه و جالبي بيابيم كه اين موارد تاكنون كاملا ناشناخته بودند. اين يافته ها به همراه نتيجه بررسي ها در كتاب اصلي براي نخستين بار ارايه خواهند شد. بهتر است صحبت در باره اين يافته ها را به انتشار كتاب موكول كنيم.

- به جز اين كتاب مفصل درباره كوروش و استوانه اش، اثر يا آثار ديگري هم در دست تحقيق يا انتشار داريد؟ 

  در حال حاضر و به طور همزمان مشغول آماده كردن كتابي بر اساس پايان نامه دكترايم هستم. كتاب ديگري هم با عنوان باستان شناسي و هنر هخامنشي آماده كرده بودم كه متاسفانه به دلايلي انتشار آن تاكنون به تعويق افتاده است. در بخشي از اين كتاب، تاريخ ايران هخامنشي براساس يافته هاي باستان شناسي و كتيبه ها و نه براساس نوشته هاي يوناني، بازنگري شده و در كنار آن، تازه ترين يافته هاي باستان شناسي مربوط به دوره هخامنشي ايران نيز معرفي شده اند. چند كار ديگر هم در دست دارم كه اميدوارم به زودي آماده چاپ شوند.

- در پايان اگر سخن ديگري به ويژه درباره منشور كوروش داريد، بفرماييد.

  البته من بيشتر ترجيح مي دهم عنوان استوانه را براي آن به كار ببرم. در هر صورت، اين اثر سند مهمي است كه احترام و رفتار متفاوت ايرانيان را در تاريخ نسبت به ملل ديگر با نژاد و فرهنگ و دين متفاوت نشان مي دهد. شايد بتوان گفت اهميت و تاثير معنوي آن از سند «ماگنا كارتا» در اروپا هم بيشتر باشد كه به آن جنبه اي منحصربه فرد مي بخشد. بنابراين لازم است ايرانيان با اين اثر، نه با ديد عاميانه بلكه به شيوه علمي آشنا شوند.

از: میثم غلامپور (نشریه شرق)

سپتامبر 2011

 

 

شاهرخ رزمجو باستانشناس و پژوهشگر دوره هخامنشی:

اين حكم عليه  تاريخ يك ملت و حكم حراج بخشي از تاريخ بشر است

اين اشيا اموال دولتي نيستد كه بتوان آن‌ها را مصادره و در مسایل سياسي وارد كرد. آنها ثروت ملت‌هاست و هيچ كس جز آن ملت مالكشان  نيست

«اگر حكم حراج گنجينه اشياي تاريخي ايران كه بخشي از تاريخ بشر است قطعي شود، هيچ يك از موزه‌هاي بزرگ دنيا نمي‌توانند حافظ اموال تاريخي خود باشند.»

شاهرخ رزمجو باستان‌شناس و پژوهشگر دوره هخامنشي با اشاره به راي دادگاه فدرال آمريكا به حراج آثار تاريخي ايران در دانشگاه شيكاگو به ميراث خبر گفت:« حكم قاضي آمريكايي  از عرف بين‌المللي به دور است. اموال فرهنگي مقوله‌اي جدا از موضوعات و تصفيه‌هاي سياسي كرد. اين اشيا شركت‌ها و اموال دولتي نيستد كه بتوان آن‌ها را مصادره و در مسائل سياسي وارد كرد. آنها ثروت ملت‌هاست و هيچ كس جز آن ملت مالكشان  نيست. اگر  حكم حراج اجرا شود هيچ يك از موسسه‌هاي پژوهشي سراسر جهان تضميني براي نگهداري اموال تاريخي ندارند. »

وي ادامه داد :« موسسه شرق‌شناسي دانشگاه شيكاگو يك مركز علمي است و علاقه‌اي ندارد آثاري را كه به صورت امانت در اختيار دارد را حراج كنند. با رد دادخواست دانشگاه شيكاگو در مورد اماني بودن اين آثار در آمريكا  نه تنها هيچ كشوري اجازه ارسال آثار فرهنگي خود را به خارج از كشور و مراكز پژوهشي صادر نمي‌كند،بلكه ديگر هيچ يك از موزه‌هاي بزرگ دنيا نيز نمي‌تواند حافظ آثار تاريخي دنيا باشند. از اين به بعد هر كسي در هر كشوري كشته شود، خانواده‌اش مي‌توانند عليه ميراث ملي مردم آن كشور اقامه دعوا كنند و در خواست حراج آثار فرهنگي دنيا را بكند.»

به گفته رزمجو اين حكم بر عليه  تاريخ يك ملت و حكم حراج بخشي از تاريخ بشر است.

گنجينه باستاني ايران شامل هزاران   لوح گلي باستاني حاوي اطلاعاتي در مورد زبان‌ها و زندگي روزمره مردم در دوران هخامنشي است. شاهرخ رزمجو برروي بخشي از اين الواح كه به ايران بازگردانده شده، مطالعه كرده است. وي‌ درباره خصوصيات آن‌ها توضيح داد:«اين الواح  ده ها هزار لوح گلي از اسناد اداري دوران هخامنشي هستند كه در سال 1933 توسط پرفسور هرتسفلد در تخت جمشيد و از حفاري‌هاي باروي آن  به دست آمده است.»

به گفته اين پژوهشگر اطلاعات روي اين الواح سياسي نيستند:«اين الواح بخشي از اسناد اداري و مالي دوره هخامنشيان است و اطلاعات مهمي در باره وضع اداري مالي و پرداخت‌هاي دولتي، حقوق‌ها و پرداخت‌هاي دوره هخامنشي به دست مي‌دهد.»

رزمجو به برخي از مطالب مندرج برروي الواحي كه خوانده شده اشاره كرد:« حقوق و دستمزد كارگران و كارمندان دولتي، پرداخت دستمزد به مادراني كه بچه كوچك دارند، هديه به خدايان و پرستشگاه‌ها ؛ مبالغي به دستگاه‌هاي اداري و ... از نكاتي است كه در ترجمه اين الواح به دست آمده است.  از نكات مهمي كه در خلال مطالعه اين الواح به دست آمده؛ اين است كه در دوره هخامنشي كسي به بيگاري گرفته نمي‌شد و برده‌ نداشتند. همچنين  مي‌توان به سيستم اداري ايران در دوره هخامنشي پي برد و  گردش مالي 2500 سال پيش كشور را مطالعه كرد.»

اين الواح در سال 1934 به درخواست دانشگاه براي مطالعات بيشتر به صورت اماني از ايران خارج شد:«اين اشيا  براساس توافقي كه بين ايران و دانشگاه امضا شد،خارج شده‌است . براساس عرف رايج در آن زمان دانشگاه مي‌توانست تعداد اندكي از آثار را براي خود بردارد و بيشتر آثار را به  هم به صورت اماني نگه داري و پس از پايان مطالعات به ايران بازگرداند. كارشناسان دانشگاه شيكاگو اين الواح را طبقه بندي و مرمت كرده‌اند. حدود 35 هزار قطعه از اين اشيا را كه خيلي خرد و قابل بازسازي نبود در دهه سي به ايران بازگردانده شد، كه در موزه ملي نگهداري و  مطالعاتي نيز بروي اين‌ها انجام شده است. 300 قطعه ديگر  نيز دو سال پيش با تلاش موزه ملي بازگردانده شد. در همان زمان نيز براساس قوانين دولت آمريكا بازگشت اين اشيا غير ممكن بود اما دانشگاه شيكاگو و اقاي گيل ستاين توانستند، اين اشيا را به ايران بازگرداند.»

وي با اشاره به اين نكته كه اين مطالب از مطالعه ترجمه بخش كمي از اين الواح به دست آمده است؛ افزود:« حدود 20هزار قطعه از اين الواح همچنان ناخوانده مانده است. قطعا در لابه‌لاي اين آثار مي‌توان به نكات مهم‌تري دست يافت. تعداد كمي از آن ها خوانده و نتيجه آن مشخص شده است. بخش كمي هم خوانده شد ولي نتايجش هنوز اعلام نشده‌اند  .»

رزمجو يكي از دلايل كندي پژوهش برروي اين الواح را  تعدد آن‌ها دانست:« در حال حاضر پژوهش برروي نقش مهرهاي اين الواح آغاز شده است كه كار بسيار مهمي است. بسياري از اين مهرها از بين رفته اند اما نقش‌هاي باقي مانده آن‌ها مي تواند گوشه‌اي از هنر عظيم هخامنشي را به نمايش بگذارد. خروج اين اشيا از شكل كنوني و حراج آن‌ها باعث توقف كامل مطالعه برروي اين اشيا مي‌شود. »

خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ ۱۳۸۵/۴/۱۳

http://www.chn.ir/news/?section=2&id=32346

 

گفتگویی با شاهرخ رزمجو در موزه ملی ایران
 در بهار 1383، دکتر «گیل استاین»، مدیر موسسه شرق‌شناسی دانشگاه شیکاگو، سیصد گل نوشته از متن‌های ترجمه شده باروی تخت جمشید را از سوی دانشگاه شیکاگو در جعبه‌های ضد اسید و ضد رطوبت به ایران بازگرداند.
این اسناد که دارای ارزش فرهنگی بسیاری است و بخشی از پیشینه فرهنگی ایرانیان را بازگو می‌کند، تاکنون در انبار موزه ملی نگهداری می‌شد. اما پس از دسته‌بندی و تهیه شناسنامه انگلیسی و فارسی، برای نخستین بار نمایشگاهی از این الواح در موزه ملی تا پایان خرداد ماه برپا شده است. نمایش این تعداد الواح که از نظر موضوعی نیز دسته‌بندی شده‌اند، تاکنون در جهان بی‌سابقه بوده است. اما از این الواح چه اطلاعاتی به دست می‌آید؟
«شاهرخ رزمجو»، سرپرست مرکز مطالعات هخامنشی موزه ملی، توضیح می‌دهد: «بیش از 30 ملت در قلمرو ایران هخامنشی جای داشتند. مرزهای ایران از یک سو، از هند تا یوگسلاوی و بلغارستان در اروپا و از سوی دیگر، از مصر و اتیوپی و لیبی در آفریقا تا مرزهای چین و دشت‌های سیبری گسترده بود. اداره چنین قلمرو بزرگی در 2500 سال پیش نیاز به نظم و انضباط و سازماندهی اداری بسیار دقیقی داشت. آن ها توانستند به کمک سازمان‌دهی بی‌نظیر خود، نزدیک به دو قرن این امپراتوری را به خوبی اداره کنند.
اسناد اداری هخامنشیان بیشتر به خط و زبان ایلامی روی گل نوشته می‌شد. در کنار آن، از خط و زبان‌های دیگری مانند آرامی هم استفاده می‌شد که بیشتر با جوهر روی پوست و چرم و لوح نوشته می‌شد. الواح ایلامی به نمایش درآمده نمونه‌ای است از اسناد اداری هخامنشی که شامل پرداخت مواد خوراکی برای موارد گوناگون از طرف دولت است.
«تعدادی هم رسیدهایی است که در ازای دریافت کالا یا مواد غذایی داده می‌شد. چون هنوز پول و سکه به طور گسترده استفاده نمی‌شد. در آن زمان، تازه داریوش سیستم پولی را به وجود آورده بود و هنوز سیستم تبادلی بیشتر از طریق مواد غذایی انجام می‌شد.
تعدادی از متن‌ها محتوی پرداخت‌های دینی است. این گونه متن‌ها نشان می‌دهند که روحانیان ایرانی و ایلامی برای نذر به خدایان یا مراسم مذهبی خود مواجبی از دولت دریافت می‌کردند و جالب این که هر کدام از ایرانیان یا ایلامیان می‌توانستند مواجب خدایان را دریافت کنند و برای خدای دیگری به مصرف برسانند. یعنی همکاری بسیار نزدیکی میان دین‌ها بود. در بعضی متن‌ها آمده که کالایی که برای یک خدا داده می‌شد، بعد از اجرای مراسم به کارگران تحویل داده می‌شد تا آن را مصرف کنند. همین متن‌های پرداخت‌های دینی می‌تواند اطلاعاتی از قبیل خدایان مورد پرستش یا مراسم مذهبی مردمان آن روز به ما بدهد. مثلا از متن‌ها در می‌یابیم که مراسمی به نام «لن» وجود داشته است. چگونگی این مراسم مذهبی را دقیقا نمی‌دانیم اما ظاهرا مشابه مراسم مسح مسیحیان بوده است. نام خدایانی چون اهورامزدا، میترا، نریوسنگ و سپندارمد هم در این الواح به چشم می‌خورد و قدمت پرستش این خدایان را نشان می دهد.

نکته جالب دیگر این که از ایزدبانو آناهیتا با همه قدمت و جایگاهی که در افکار ایرانیان داشته نامی برده نشده اما پرداخت‌هایی برای آب، رود و کوه مقدس وجود دارد که شاید با این ایزد بانو بی‌ارتباط نباشد.

بنابر توضیحات شاهرخ رزمجو، آن چه در این نمایشگاه بسیار مهم است، اثر مهری است روی یکی از این گل نوشته‌ها که کهن‌ترین اثر مهر هخامنشی در جهان محسوب می‌شود. این اثر مهر متعلق به سال 500 ق.م یا سال بیست و دوم داریوش است و خود مهر متعلق به کورش اول، پدربزرگ کورش بزرگ، یعنی مربوط به سده هفتم پیش از میلاد است.
این مهر نقش سواری است نیزه به دست و پیاده‌ای که نیزه‌ای از میان بدنش رد شده و کمان شکسته‌ای در دست دارد. کورش اول در این مهر خود را چنین معرفی می‌کند: «کورش، پسر چیش پش، پادشاه شهر انشان». یعنی در زمان داریوش هنوز از مهرهای خیلی قدیمی، مربوط به پادشاه چند نسل قبل استفاده می‌شده است.
این مهر از نوع استامپی، مشابه مهرهای امروزی است. علاوه بر مهرهای استامپی، در این نمایشگاه گونه دیگر مهر نیز به نمایش درآمده به نام مهرهای سیلندری. این مهرها با غلتاندن آنها بر روی گل می‌توانسته بی‌نهایت شکل ایجاد کند.
کاربرد مهرها همانند امروز برای رسمیت بخشیدن به اسناد بوده است.
در این نمایشگاه، یک نمونه قلم نگارش خط میخی نیز به نمایش درآمده است. این قلم به تازگی از حفاری‌های دکتر اسماعیل یغمایی در «تل بندو» در فارس پیدا شده و ظاهرا برای نوشتن خط پروتو ایلامی (= ایلامی متقدم) بوده است نه خط میخی فارسی باستان. اما به هر حال، بهترین نمونه‌ای است که از یک قلم کتابت قدیمی در دست است.
رزمجو در مورد الواح گروه‌های دیگر می‌گوید: «سایر گروه‌های به نمایش درآمده، شامل مواجب مادران، مواجب سفر، مواجب حیوانات، مواجب کارگران و متن‌های محاسبات است.»
سپس در مورد هر گروه توضیحاتی بدین شرح ارایه می‌دهد: «مادرانی که ظاهرا کارمند دولت بودند و در شهرهای فارس، یعنی پارس قدیم، کار می‌کردند (چون این متن‌ها همگی مربوط به ناحیه مذکور است)، از طرف دولت حق اولاد یا مواجب ویژه‌ای دریافت می‌کردند.
بررسی حقوق و دستمزدها نشان می‌دهد که در بعضی موارد، حتی با شغل برابر، زنان سه برابر مردان حقوق می‌گرفتند.

مواجب سفر بخشی به مسافرانی که از شهرهای مختلفی چون قندهار، هند، سارد، مصر، شوش، کرمان و… آمده بودند، داده می‌شد و بخشی به پیک‌های پیشتاز تعلق می‌گرفت.
به عبارتی، قدیمی‌ترین پرداخت سیستم پست جهان در این الواح ثبت شده است. پیک‌های پیشتاز که در ایلامی «پیَّردَزیش» خوانده شده‌اند، پیام‌ها را به سرعت در طول جاده‌های امپراتوری حمل می‌کردند و این قدیمی‌ترین و سریع‌ترین سیستم پستی جهان بوده که داریوش آن را بنیان نهاده بود.

برخی لوح‌ها جنبه‌ برچسب کالا داشته که با خود کالا فرستاده می‌شده است. بعضی از متن‌ها هم به متن‌های محاسبات معروف‌اند. این متن‌ها سالانه‌اند و گزارش پرداخت‌ها، برداشت‌ها و ذخیره‌ سال آینده را در بردارند. این متن‌ها درست مانند متن‌های حسابرسی امروزی جدول‌بندی شده‌اند و خطوط جدول‌ها روی الواح نمایان است.
متن‌های محاسباتی از ریاضیات بسیار پیشرفته‌ای برخوردارند و برای مطالعه آنها باید علاوه بر ایلامی، بر ریاضی‌ نیز مسلط بود.

روی بیشتر الواح به خصوص الواح محاسباتی، نوشته‌ها یا علایمی به چشم می‌خورد به خط آرامی که با مرکب نوشته شده و نشان می‌دهد از روی این متن‌ها، آرشیو دیگری تهیه می‌شد که روی پوست یا چرم به زبان و خط آرامی نوشته می‌شد و جای دیگری نگهداری می‌شد. روی بعضی الواح فقط علامتی مبنی بر نسخه‌برداری به چشم می‌خورد و روی برخی دیگر، کاملا به آرامی نوشته شده «نسخ»، یعنی «نسخه برداری شد.»
آرشیوها به این دلیل بوده که اگر مدارک اصلی از بین رفت، نسخه‌ای از آن موجود باشد. تعدادی از منابع اصلی این کار نیز شامل پژوهش‌هایی که دانشگاه شیکاگو روی این الواح انجام داده، به خصوص کتاب‌هایی که در مورد نقش مهرها تهیه کرده، به نمایش درآمده است.
مرکز مطالعات هخامنشی موزه ملی جدولی نیز از همه هجاهایی که در کتیبه‌های باروی دوره هخامنشی به کار رفته تهیه کرده است. اما به درستی نمی‌توان تعداد هجاهای خط ایلامی را مشخص کرد. چون ممکن است برای یک شکل چند صورت مختلف وجود داشته باشد. همچنین در دوره‌های متفاوت ایلامی، شکل هجاها فرق می‌کند.
اما این جدول و گل‌ها و قلم مخصوص نوشتن خط میخی با نام گوه که از چوب تراشیده شده، به بازدید کنندگان امکان می‌دهد گل را در دست بگیرند و باگوه و به کمک جدول، هجاهای میخی را به نگارش درآورند و عملا شیوه نگارش دوره باستان را تجربه کنند.
همه الواح ایلامی آن چنان که در این نمایشگاه می‌بینیم، پاک و سالم و خوانا نیستند. بسیاری از الواح خرد شده بودند. الواح خرد شده را که تعدادشان هم بیشتر شده و به 53 هزار لوح رسیده، مرکز مطالعات هخامنشی موزه ملی در یک پروژه بلند مدت طبقه‌بندی کرده و به گروه‌هایی چون نقش مهرهای فرعی (متن و لبه)، متن و نقش، نقش مهر، متن، لبه، مغزی، برچسب و… تقسیم کرده است. نمونه‌ای از این قطعات نیز به نمایش درآمده است. این قطعات غالبا ناخوانا هستند و مثل پازل بزرگی می‌مانند که برای مطالعه باید قطعات مربوطه را پیدا کرد و به هم چسباند. همچنین قطعاتی سفالی در این مجموعه پیدا شده است که نشان می‌دهد این الواح در کوزه‌های سفالی نگهداری می‌شده‌اند.
در این نمایشگاه، ریسمان‌های سوخته، یک نمونه گره و یک تارموی انسان هم به چشم می‌خورد که از داخل الواح به دست آمده‌اند. ریسمان‌ها و گره به دلیل آتش‌سوزی تخت جمشید به دست اسکندر سوخته‌اند و تارموی به دست آمده به رنگ سفید است.
مو به مرور زمان سفید و سفت می‌شود و بعد از صد سال هم نمی‌توان مو را با رنگ اصلی آن پیدا کرد، مگر اینکه در شرایط خاصی قرار گرفته باشد. از این رو، بر اساس رنگ مو نمی‌توان سن تقریبی صاحب آن را تشخیص داد.

دو طرف همه این الواح سوراخ است. چون از داخل همگی این الواح ریسمان‌هایی عبور می‌کرده و از دو طرف لوح دو سر ریسمان بیرون می‌آمده و به صورت قلابی شکل پیدا می‌کرده است.

به این ترتیب، می‌توانستند الواح را در جایی برای آرشیو آویزان کنند. معمولا سمت چپ الواح سطح صافی بوده که جای انگشت شست دست چپ است. چون به هنگام نگارش لوح را معمولا در دست چپ نگه می‌داشتند و از چپ به راست هم می‌نوشتند. در همین قسمت، لوح مهر می‌شده و در واقع رسمیت پیدا می‌کرده است.
اگر نوشته ادامه پیدا می‌کرد، لوح را دور می‌گرداندند و در پشت لوح نوشته را ادامه می‌دادند. اگر نوشته پشت لوح را پر می‌کرد، به همان صورت رها می‌شد و سطح صاف سمت چپ آن مهر می‌شد تا به آن رسمیت بدهد. اما اگر فضایی خالی پشت کتیبه‌ باقی ماند، آن فضا را مهر می‌کردند تا کس دیگری نتواند چیزی آن جا اضافه کند. (درست مانند امروز که انتهای نامه‌های اداری یا چک را می‌بندند).

«شاهرخ رزمجو» توضیح می‌دهد که تمامی این الواح مشابه فاکتورهای امروزی است و هیچ گاه مستقیما به ما اطلاعاتی نمی‌دهند. اطلاعات را باید از داخل آنها کشید. مثلا واحدهای وزنی آن دوره که برای پرداخت کالاها به کار رفته، از این الواح شناخته می‌شود: «بر» واحد وزنی جامدات و «مَّریش» واحد وزنی مایعات است.

در بعضی متن‌ها، اسم منشی یا کاتب یا دبیری که متن را نوشته، پایین متن اضافه می‌شود. ظاهرا آنها که اسم دارند، شخص معروفی بودند که جایگاه خاص اداری داشتند و وقتی نام خود را پایین متن می‌گذاشتند، می‌خواستند همه بدانند او چه کسی است. اما آن سازمان عریض و طویل اداری و اقتصادی چگونه اداره می‌شد؟

رزمجو می‌گوید: «این سازمان پرداخت‌های مواد غذایی به عنوان پول برای مصارف مختلف، زیر نظر شخصی اداره می‌شد به نام «پَرنَکَه» که عموی داریوش بود. او معاون‌هایی داشت و این معاون‌ها خود زیردستانی داشتند که مقدار مواجب و مواجب مناطق مختلف را تعیین می‌کردند. مناطق مختلف مسئولان متفاوتی داشتند. افرادی هم بودند که کالاها را حمل می‌کردند و به مناطق تحویل می‌دادند و کسانی هم بودند که کالاها را تحویل می‌گرفتند. تمام اینها عضو یک سازمان بسیار منظم و دقیق و برنامه‌ریزی شده پرداخت‌های حقوقی به آدم‌های مختلف بودند.

آیا از این الواح می‌توان پی برد که زندانیان یا بردگانی هم در این نظام به کار گماشته می‌شدند؟
رزمجو در پاسخ به این سئوال می‌گوید: «در کتیبه‌ها، از آدم‌ها به عنوان آدم‌های آزاد اسم برده شده که کار می‌کنند و حقوق می‌گیرند. کاملا هم زیر نظر هستند، نه از نظر امنیتی و حفاظتی، از این نظر که بدانند هر کس چقدر کار کرده و چقدر باید حقوق بگیرد تا مبادا حقوقش کم شود یا به تعویق بیفتد. وضعیت حقوق‌ها هم نشان می‌دهد دستمزد در بعضی موارد خیلی بالا بوده است. اما از اسیر یا برده یا زندانی برای کارها استفاده نمی‌کردند. ممکن است زندانیانی داشته‌اند اما از آنها برای کارهای ساختمانی بهره‌کشی نمی‌کردند. هنرمندان را به این منظور دعوت می‌کردند و هنرمندان طبق قراردادهایی کار می‌کردند. مدارک مختلفی هم در این مورد وجود دارد. مانند دعوت‌نامه‌ای که ساتراپ مصر برای هنرمندان مصری نوشته بود. در متن‌های خزانه هم نام هنرمندان، ملیت آنان، کار و میزان دستمزدشان ثبت است»

از انی کاظمی

دکتر شاهرخ رزمجو شخصیت سال میراث فرهنگی 1398-2019

زندگی نامه دکتر شاهرخ رزمجو

برخی از عکس های دکتر شاهرخ رزمجو

برخی از گفتگوهای دکتر شاهرخ رزمجو

صفحه ی اصلی شخصیت های سال 1398-2019

 

خبرها و مطالب مربوط به جایزه بنیاد میراث پاسارگاد به زبان انگلیسی:

 "world cultural heritage voices"

 

www.savepasargad.com

کمیته بین المللی نجات پاسارگاد