|
يبانيه ها | آرشيو پاسارگاد | آرشيو خبرها | مقالات | آرشيو هنر و ادبيات | آرشيو تاريخ زدايي | ديداري ـ شنيداري | | تماس | جستجو پيوند به صفحه اصلی
بر اثر بی توجهی و بی کفايتی سازمان ميراث فرهنگی
آثار فرهنگی مان يا ويران می شوند و يا ديگران تصاحبش می کنند
پزشک نامدار ايرانی ابوعلی سينا هم مدعی پيدا کرد
پس از آن كه افغانها نام ابوعلي سينا، حكيم نامدار ايراني را با پسوند «بلخي» بر يكي از خيابانهاي كابل گذاشتند، اين بار اماراتيها نيز مدعي اين دانشمند جهان اسلام شده و نام او را بهعنوان يك دانشمند عرب، بر ربات ساخت خود نهادهاند.
پايگاه اطلاعرساني گلفنيوز كه بر اخبار كشورهاي عرب حوزه خليج فارس متمركز است، چند روز پيش با انتشار خبري درباره نوآوري دانشمندان اماراتي نوشت: «نام ابوعلی سینا دانشمند عرب بهعنوان نام ربات ساخت امارات انتخاب می شود».
با اين وصف، پس از تركيه كه به استناد مدفن مولانا، تمام تلاش خود را براي تصاحب
او به كار گرفته و ميگيرد، حالا نوبت اماراتيهاست كه به استناد نوشتههاي عربي
شيخالرئيس، او را عرب معرفي كنند...
بهزعم بسياري از فرهنگدوستان و اهالي
مطالعات فرهنگي، واژگان پارسي كه هر يك چون الماسي در كنار بيان فصيح زبان عربي جاي
گرفتهاند نشانههاي بسياري از درهمآميختگي فرهنگ 2 قوم همجوار با هم را بازگو
ميكنند.
اما قطعاً درآميختگي واژگان فارسي در كتب و متون عربي، آنها را به نسخهاي فارسي تبديل نميكند همانگونه كه شعر حافظ و سعدي با عبارات عربي تبديل به شعر عرب نشده است. حالا چهطور است ابوعليسينا با نگارش كتابي عربي، دانشمندي عرب بهحساب ميآيد؟! لابد ما هم ميتوانيم مدعي شويم اقبال لاهوري اهل همين رزن خودمان است.
ابنسينا از پدري بلخي عبدالله نام و مادري بخارايي بهنام ستاره در قريه خورميثن، ميانه راهبلخ و بخارا كه همگي در آن روزگار بخشي از خاك ايران زمين و ملك خراسان بودند، چشم به جهان گشود؛ دنياي را شيفته و شيداي علم و انديشه خود كرد و در همدان نقاب خاك به ديده بركشيد.
اما مولانا و ابوعليسينا و خيام و شيخ حسن خرقاني تنها متعلق به اين جغرافياي تنگ نيستند، آنها متعلق به همه بشريتند و هركسي سهم خود را از اين سفره برميدارد، با اين حال خدا را شكر كه شيخالرئيس جنازهاش نزد ماست، قبرش هم مشكوك نيست، سندي هم در اين هزار سال بهدست نيامده كه او حوالي اكراين مرده باشد و مهمتر از همه نشنالجيوگرافي هم هيچ همدان ديگري جز همين همدان ما كه غار عليصدر و كوه الوند دارد، ثبت نكرده است تا سايرين هم بهفكر تصاحب آن باشند.
آفتاب آمد دليل آفتاب. ديگر بيش از اين چه ميتوان گفت جز توضيح واضحات، اينكه اين مرد خراساني در سن 58 سالگي و در عهد سامانيان دارفاني را وداع گفت، اينكه او چنان عربي تسلط داشت و اين زبان را در كودكي چنان آموخته بود كه فصيحتر از هر عربزباني مينوشت و حرف ميزد، با اين همه عشق او به زبان ملياش چنان بود كه در نوشتههاي خود به فارسي نهايت دقت را بهكار ميبرد تا پيراستگي آن را مخدوش نكند.
هرگز ننوشت مثلث و نوشت «سهسو» هرگز ننوشت ضلع و نوشت «پهلو» هرگز ننوشت ماهيت و نوشت «چيز» و هرگز ننوشت ناطق بلكه نوشت «گويا».
بگذريم، با اين حرفها نه از ايراني بودن شيخ دفاع كردهايم و نه چيزي غير از آن را مخدوش. او قامتي به بلنداي تاريخ دارد و تاريخي به عظمت ايران
ليدا هادی ـ ميراث ايران