|
|||
|
نهم مرداد 1387 (2547 سال پاسارگارد) 30 جولای 2008 ========= کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی مذهبی و سياسي ندارد
هيچ معجزه ای نيست!
از: شکوه ميرزادگي
وقتی که پتک ها بر کلمات روشن باستانی فرود آمدند چشم های شب بسته بود. تنها ارابه ران صورت فلکی و آتشکده ای در اعماق خاک شاهد ما شدند *** نمی دانم در کدام لحظه اتفاق افتاد چه وقت از دهمين ثانيه گذشت و انفجار بزرگ چگونه رخ داد که از آسمان فرود آمديم و بر ساحل ستاره شديم نگاه کن! هنوز لاک پشت ها از صدای چنگ خدايان می ترسند، هنوز خواب نجات دهنده را می بييند، و هنوز قدم های کوچک شان نقشی محتاط بر ماسه ها می کشد. هنوز نمی دانند قهرمانان بازاری اند پيامبران فرسوده
هيچ معجزه ای نيست مگر عشق ـ همان حيات هوشمندی که تنها در سياره های زنده نفس می کشد، از فرمان خدايان سر می پيچد، و بر تن سيب بوسه می زند.
*** نگاه کن! کتبيه ی زخمی همچنان آرام است و برلبان سنگي اش شادمانی می خندد. می داند، آتش فرو نمی نشيند تا آتشکده ای باقی است
جبر است شادمانی ما در پايان زخم و نمک و آغاز راه های ابريشم و شير، وقتی که ذره های کوچک نور می گردند و می گردند و می گردند و گوی بزرگی از آتش می شوند تا از حلقه های مهر بگذرند *** می گردی و نگاهم می کنی آبی می شوم سرخ می شوم آفتاب می شوم و عطر مست بيدهای مجنون در نفس آتش می پيچد. ***
می دانم ديگر آهن و اتم قلب زمين را زخمی نخواهد کرد و تيرگی و خشم مهربانی را.
بيست و نهم جولای sm@shokoohmirzadeg.com
|