International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

 

 

Link to English Section

 

يبانيه ها  |  پاسارگاد  |   خبرها  |  مقالات   |   هنر و ادبيات |    تاريخ  زدايي  | ديداري ـ  شنيداري  | جشن های ايرانی | محيط زيست |  تماس |  جستجو

18 ارديبهشت 1387    (2547 سال پاسارگارد)    7  مه  2008**************************    کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی مذهبی و سياسي ندارد

 

 

 

فردوسی و شاهنامه

 

 

 

 

از: استاد توران شهریاری

تو ای باژ ، ای مهد استاد توس / تو ای خاک پاک گهرزاد توس

سرافراز باش از بهین زاده ات / ز فردوسی استاد آزاده ات

ابرمرد تاریخ فرزند توست / همایون درخت برومند توست

ز آب و زخاک تو نیرو گرفت / به آغوش مهرآورت  خوگرفت

تو پرورده ای گوهری در کنار / که تاجی ست بر تارک روزگار

مهین پاسدار زبان دری / نمایانگر نقش پیغمبری

خداوند شعر و خدای سخن / شناسنده روزگار کهن

کتابش بود مشعلی تابناک / که شد روشنی بخش این آب و خاک

بود شعر او گوهر راستین / نمودار تاریخ ایران زمین

از این آفریننده نامدار/ بسی راز دیرینه شد آشکار

بزرگان این بوم و بر را تمام / سراسر همه زنده کرد او به نام

اگر پارسی در جهان شکر است / از آن آریا مرد نام آور است

به هر برگ شهنامه اش جان اوست / فزون تر زجان ، عشق و ایمان اوست

چه دُرها که او سفته با خامه اش / نه دُر ، بلکه دریاست شهنامه اش

در این بحر پهناور بیکران / پیاپی بود موج نام آوران

ز سیمای بگذشته بسترد خاک / نمایان شد آیینه ای تابناک

که تابنده چون ماه و خورشید بود / در آن فر هوشنگ و جمشید بود

فزون تر زسی سال کوشش نمود / که تا ره به تاریخ پیشین گشود

به دوران دیرین دری باز کرد / سپس کار شهنامه آغاز کرد

......

تو گویی که آن مرد ایران پرست / حماسی سرا شاعر چیره دست

شراری فروزان به خونش بُوَد / که چون مشعلی رهنمونش بُوَد

بدانسان که استاد با فرّ و هوش / به یکباره از دل برآرد خروش

« چو ایران نباشد تن من مباد / بدین بوم و بر زنده یک تن مباد »

کنون این سراینده نیک بخت / نشسته است در بارگاهش به تخت

سخن ساز فّر کیانی بُود / ستاینده پهلوانی بُود

ستاید همه نیکی و داد را / نکوهش کند جور و بیداد را

خرد نزد او برترین گوهر است / ز هر گوهری در جهان برتر است

همه مردم از بنده تا شهریار / پذیرای مرگند فرجام کار

نپاید کسی در سپنجی سرای / نماند کسی جاودان ، جز خدای

همان به نگردیم گرد بدی / نیاریم رو سوی نابخردی

مبادا شود از تو موری دژم / مباش ایمن از بازی زیر و بم

جهان زیر این سقف پیروزه رنگ / پر از نیش و نوش است و شهد و شرنگ

ز کار خدا بنده آگاه نیست / به هفت آسمان صعوه را راه نیست

سرانجام فردوسی ارجمند / غنوده است بر کهکشان بلند

زبان ها پُراز آفرین باد اوست / دل مردم آکنده از یاد اوست

چو او کاخ نظم و ادب ساخته است / به این کار یک عمر پرداخته است

نگنجد در این مختصر کار او / نگفتم سرودی سزاوار او

منم خاک ناچیز ، او زر ناب / منم ذره خرد او آفتاب

کجا ذره گردد نمودار مهر ؟ / نگنجد در آن آفتاب سپهر

خجل هستم از خُردی خویشتن / به پایان رسانم سرود و سخن

سر آریم در پیشگاهش فرود

که تاریخ ایران زمین را ستود

www.savepasargad.com