International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

 

 

Link to English Section

 

   يبانيه ها  |   آرشيو  پاسارگاد  |  آرشيو خبرها  |  مقالات   |   آرشيو هنر و ادبيات   |   آرشيو تاريخ  زدايي   |   ديداري ـ  شنيداري  |   |  تماس |  جستجو   پيوند به صفحه اصلی

  22 تير  1387    (2547 سال پاسارگارد)  12 جولای 2008*******************************    کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی مذهبی و سياسي ندارد

 

 

 

اين جا حيات به پايان می رسد

سد بستن روی رودها، نبض این رگ‌های زندگانی بخش زمین را می‌گیرد

ایران به دلیل داشتن ذخایر آبرفت‌های درشت دانه كه موجب ذخیره آب در زیر زمین می‌شود

 نیازی به سدسازی ندارد

 

 

از: عباس محمدی

بر  «بشر با نابودی تالاب‌ها، سطح پایین معرفت و دانش خود را در ابعاد علمی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نشان داده است.» هنریك مجنونیان گروه دانش: امروز كمتر كسی در این سرزمین از آنچه كه بر سر تالاب‌های كشورمان می‌آید بی‌خبر است. تالاب‌ها همچون دیگر سرمایه‌های طبیعی این كشور روز به روز به قهقرا كشیده می‌شوند تا ما همچنان به توسعه اقتصادی كشور به واسطه انتخاب الگوهای غلط و نامناسب توسعه به خود ببالیم. این در حالی است كه امروزه در بسیاری از كشورها، دولت‌ها با یادآوری تجربه‌های تلخ ناشی از تخریب این اكوسیستم‌های آبی مالیات‌ها و جرائم سنگینی را برای تخریب تالاب‌ها و تبدیل اراضی آنها در نظر گرفته‌اند و این درست عكس آن چیزی است كه در ایران صورت می‌گیرد! از این گذشته آنچه كه تخریب غیر قابل جبران این زیستگاه‌ها را در سال‌های اخیر رقم زده،‌ توسعه شتابان جاده‌سازی و سد‌سازی‌های سوداگرانه در حریم و داخل تالاب‌هاست. مقاله زیر مهم‌ترین علل نابودی تالاب‌ها را بررسی می‌كند. با این امید كه در سایه این هشدارها ‌وجدان‌های بیدار طبیعت ستیزان از خواب بیدار شود.

  ـ 1سد‌سازی ؛ سد بستن روی رودها، نبض این رگ‌های زندگانی بخش زمین را می‌گیرد و بخش بزرگی از یك رود پرجوش و خروش را به مخزنی راكد بدل می‌كند. سدها، تالاب‌های پایین دست و دلتاها را كه شور زندگی انسانی و حیات وحش در آنها موج می‌زند از آب ورودی محروم می‌كند. سد سازان، همیشه با بزرگ‌نمایی بسیار، هدف خود را رساندن آب به كشتزارها و تامین آب آشامیدنی مردم عنوان می‌كنند. روزنامه‌های ما، مملو از سخن پردازی‌های این‌گونه و القای این فكر است كه اگر سدها نباشند، آب نیست! «آب شیرین... گوارای كام مرزنشینان خلیج فارس»، «پنج استان كشور سیراب می‌شوند»، «سد بانه، آب شهر را تامین خواهد كرد»، «سد نسازیم، روستاها ... خالی می‌شوند»، «سد خواف، ایستاده در برابر كویر»...، اینها

عدادی از تیترهای ویژه‌نامه طرح‌های مهار آب در سال 1382 است كه به ضمیمه یكی از شماره‌های

 روزنامه ایران در سال 1383 منتشر شد.
این مهندسان كه شیفته آن هستند كه دست ساخته‌هایشان با صفت‌های بزرگ‌ترین، اولین و بلند‌ترین شناخته شود، در عین حال دوست دارند به عنوان فرشته‌های نجات شناخته شوند. البته این راه بسیار خوبی است برای آنكه سودجویی شخصی و بریز و بپاش گسترده‌ای را كه از رهگذر سد‌سازی حاصل می‌شود، پنهان كنند. مهندسان سد ساز به ما نمی‌گویند كه فقط آب یك منطقه را به منطقه‌ای دیگر می‌دهند و در واقع هیچ تولید آب یا جلوگیری از نابود شدن منابع آبی، با سد‌سازی فراهم نمی‌شود. در حالی كه برعكس، با سد‌سازی به این توهم كه گویا آب فراوانی در دسترس است، دامن می‌زنند و آب‌هایی را كه در امتداد رودخانه با نوعی سهمیه‌بندی سنتی و دیرپا مصرف می‌شد، پس از سد‌سازی با اسراف، به نابودی و آلودگی می‌سپارند.
پاتریك مك كالی، یك نمونه از تاثیر ویرانگر سد‌سازی را بر دلتای رودخانه‌ای سرزنده، این‌گونه شرح می‌دهد: «فیلسوف طبیعت‌گرا آلدو لئوپولد، از بلم رانی در دلتای رودخانه كلرادو در سال 1922، با توصیف طبیعت شیر و عسل یاد می‌كند. لئو پولد از حزنی دوست‌داشتنی و زیبا، واحه‌ای بزرگ از مرداب‌های سبز، كهورها، بیدهای مجنون در میان خارزار شمال باختری مكزیك سخن می‌گوید و شعرگونه‌ای غنایی سر می‌دهد. او از بلدرچین‌ها، غوغای برفی حواصیل‌ها، فرار شتابان قره غازها، شاه ماهی‌های ترسو، مرغان ماهی‌خوار آمریكایی، پازردها، اردك‌ها مرغابی‌های جره، بابكت‌ها، گرگ‌های صحرایی، آهوها و نیز از پلنگ‌های آمریكایی جاگوار، این خونریز ستمگر دلتا، پنهان شده در میان علف‌های بلند، سخن می‌راند. لئوپولد از بیم آنكه این دلتا به غارت و یغما رفته باشد، دیگر هرگز به آن منطقه بازنگشت. اما بعید است كه او حتی در تاریك‌ترین و نومیدانه‌ترین لحظات می‌توانست چنین ویرانی كاملی را برای این منطقه پیش‌بینی كند. از زمان بلم رانی لئوپولد روی كلرادو بارها روی آن سد بسته شد و آب آن منحرف گردید و امروز دیگر دلتایی به جا نمانده است». سپس، مك كالی شرحی از بدل شدن آن دلتای باشكوه به چند استخر راكد پر از حشره‌كش و زهاب شور كشاورزی، به یك دهم رسیدن جمعیت پرندگان و پستانداران منطقه، از میان رفتن ماهی‌گیری و نابودی تقریبا كامل خانوارهای بومی... خبر می‌دهد.
یكی از كاركردهای مثبت سد‌سازی كه پیمان‌كاران و مدیران این پروژه‌ها، با افتخار در مورد آن سخن‌پردازی می‌كنند، موضوع مهار سیلاب‌ها است. مهندسان سد چنان از سیلاب سخن می‌گویند كه گویی این پدیده از ابتدای خلقت فقط برای نابودسازی نوع بشر بوده و این وظیفه مقدس ایشان است كه با دیوار بستن بر رودخانه‌ها، این شر را از سر بشر كم كنند ! این‌گونه گزافه‌گویی‌ها، در جریان آغاز آب‌گیری سد كرخه (زمستان 82) بسیار گفته شد، و پس از آن هم با هر بارندگی شدید، مقام‌های وزارت نیرو از اهمیت این سد در مهار سیل‌هایی كه می‌توانست بسیار مخرب و مرگبار باشد، گفته‌اند. اما در بهمن‌ماه 1384 فقط چند روز بارندگی كافی بود تا با پر شدن «ظرفیت سدها... بستان، شوشتر، اهواز، شادگان، گتوند [و بسیاری از شهرها و روستاهای دیگر خوزستان] از سیلاب آسیب ببینند

ایران نیازی به سد‌سازی ندارد
واقعیت این است كه سیلاب‌های طبیعی، در تالاب‌ها به بهترین شكلی آرام می‌گرفتند و خود یك عامل مهم در تداوم سرزندگی تالاب و بهره‌وران آن ( از انسان و حیوان و گیاه ) بودند. چنانكه سیلاب‌های زاینده‌رود، به تالاب گاوخونی، سیلاب‌های كرخه به تالاب هورالعظیم، سیلاب‌های رودخانه جراحی به شادگان، سیلاب‌های زرینه رود و سیمینه رود به دریاچه ارومیه... زندگی می‌بخشیدند. به علاوه، سیلاب‌ها سبب حاصلخیز شدن خاك‌های درشت دانه كه در ایران بسیار زیاد هستند و نیز بالا آمدن سطح آب‌های شیرین زیرزمینی می‌شوند. به‌طوری كه عده‌ای از كارشناسان مانند دكتر بصیری، عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی اصفهان معتقدند كه «سدسازی بی‌رویه با جلوگیری از بروز سیلاب‌ها، موجب خشك شدن تالاب‌ها... و فقر نواحی پایین دست» شده و دكتر آهنگ كوثر، استاد مركز تحقیقات كشاورزی و منابع طبیعی استان فارس می‌گوید: «اصولا ایران به دلیل داشتن ذخایر آبرفت‌های درشت دانه كه موجب ذخیره آب در زیر زمین می‌شود نیازی به سدسازی ندارد.» سیل‌های مرگبار، بیش از هرچیز ناشی از تجاوز انسان به حوزه مسیل‌ها و ساخت و ساز نابخردانه و همچنین ناشی از تخریب جنگل‌ها و مراتع و فرسایش شدید خاك است. به گفته رئیس سازمان جنگل‌ها و مراتع و آبخیزداری، «تخریب جنگل‌ها و مراتع باعث افزایش خطر سیل تا 40 برابر شده است» و برپایه اعلام سازمان جنگل‌ها و مراتع و آبخیزداری كشور «هر سال حدود 236 میلیون مترمكعب از بهترین و مرغوب‌ترین خاك‌های كشور پشت سدها انباشت می‌شود... یعنی ایران هر سال یك سد بزرگ خود را از دست می‌دهد»
گذشته از آنكه چند برابر شدن تعداد سیل‌های ویرانگر در یكی دو دهه اخیر با وجود چند برابر شدن تعداد سدهای كشور در عمل بطلان نظر سدسازان را مبنی بر تاثیر مثبت سدها در مهار سیل نشان می‌دهد، همچنین باید افزود كه موضوع كنترل سیل، با سد‌سازی طرح وارونه یك موضوع است. در واقع، اگر سدی ساخته می‌شود، برای طولانی‌تر شدن عمر مفید آن باید با حفاظت حوزه آبخیز، از وقوع سیل جلوگیری كرد و نه آنكه سدی ساخت تا جلوی سیل را بگیرد. به بیان دیگر، اگر قرار باشد سد جلوی سیل را بگیرد، آن را قربانی ندانم كاری‌های خودمان ساخته‌ایم، و سرمایه كلان صرف شده برای ساخت آن را به باد داده‌ایم.
 

ـ2 جاده‌سازی؛ نمونه بارز و جبران ناشدنی اثر تخریبی راه‌سازی بر تالاب‌های كشور، میانگذر دریاچه ارومیه است. اقدام به ساخت این جاده به سال 1358 برمی‌گردد كه می‌توان آن را آزمونكده‌ای برای پیاده كردن شیوه‌های پر آزمون و خطای راهسازی هم دانست ! نخستین اثر این كار این بوده است كه بزرگ‌ترین «پارك ملی» ایران ( به مساحت تقریبی 480 هزار هكتار) دو نیم شد. دریاچه ارومیه نه تنها بزرگ‌ترین تالاب ایران و از حیث حجم آب و دربرداشتن چندین جزیره نامسكون، دارای موقعیت بی‌همتا در كشور بوده، بلكه در میان تمامی منطقه‌هایی كه با یكی از عنوان‌های چهارگانه، در ایران حفاظت می‌شوند نیز پس از دو منطقه توران و كویر مركزی، سومین منطقه بزرگ است. آبی بودن این پهنه، می‌توانست موقعیت ممتازی باشد كه آن را از ساخت و ساز در امان بدارد، اما افسوس كه تب دست زدن به كارهای «بزرگ» و شیفته بودن به «مهار» طبیعت، مهندسان و مدیران ما را واداشت كه برخلاف تمامی اصول جهانی ناظر بر مدیریت پارك‌های ملی و حتی برخلاف ماده 8 آیین‌نامه اجرایی قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست كه هرگونه عملی را كه موجب تغییر اكوسیستم پارك‌های ملی باشد، ممنوع كرده است، میلیون‌ها تن خاك را از كوهی در نزدیكی دریاچه بكنند و در آب بریزند تا دو سوی دریاچه را به هم متصل كنند. ساختن جاده به این روش، سبب به هم خوردن تعادل حجم آب در دو سوی میانگذر ـ حتی پیش از تكمیل شدن- گردید و در نتیجه آن و البته با تاثیر عوامل دیگر، جاده تكمیل ناشده شروع به زیر آب رفتن كرد.
اكنون سال‌هاست كه پیمانكاران خارجی هم برای به پایان رساندن پروژه دعوت شده‌اند و سرانجام، این «طرح ملی» تكمیل خواهد شد. اما چندین سال است كه خودروها از میانگذر، با سوار شدن بر لنج در یك بخش، استفاده می‌كنند. این لنج‌ها، مقدار زیادی گازوئیل و روغن موتور به دریاچه وارد كرده‌اند كه آشكارا در محل توقف آنها دیده می‌شود. همچنین انبوهی از زباله توسط مسافران و دكه‌داران در دو سوی میانگذر ریخته شده است. روشن است كه این آلوده‌سازی‌ها تا آینده قابل پیش‌بینی ادامه خواهد یافت و آلودگی صوتی خودروها و برهم خوردن چشم‌انداز طبیعی دریاچه، برای همیشه ماندگار خواهد بود.
نمونه‌های پرشمار دیگری هم در مورد راهسازی در تالاب‌های ایران وجود دارد كه از آن میان می‌توان به راهسازی در تالاب میقان برای معدن‌كاوی، در نای بند برای اسكله‌سازی، در هورالعظیم برای دسترسی به میدان‌های نفتی اشاره كرد و طرح‌هایی نیز قرار است اجرا شوند: جاده بهشهر به ساحل دریا در میانكاله، راه یا راه آهن برای دسترسی به جزیره آشوراده در میانكاله و

ـ 3 آلودگی ؛ تالاب انزلی و رودخانه زرجوب كه به آن می‌ریزد، در عمل تانك و كانال پساب‌های حوزه رشت است. آلودگی‌های زاینده رود، به ویژه از اصفهان به پایین، آب تالاب گاوخونی را به زهرابه بدل ساخته است، و در این میان رویدادهایی مانند واژگون شدن تانكر مواد نفتی در سال 86 و وارد شدن هزاران لیتر از این مواد به رودخانه، قضیه را تشدید می‌كند. سفیدرود یكی از آلوده‌ترین رودخانه‌های ایران است و كشاورزی متراكم در حاشیه آن سبب ورود هزاران تن سم كشاورزی و كود شیمیایی به مصب رودخانه كه یكی از تالاب‌های ثبت شده در كنوانسیون رامسر است، می‌شود. تالاب بندعلی خان در جنوب ورامین، تخلیه‌گاه پسماندهای خطرناك صنایع چرم‌سازی چرمشهر، و البته ایستگاه پایانی رودخانه به شدت آلوده جاجرود است. تالاب شادگان محل ورود زهاب‌های مجتمع‌های كشت و صنعت نیشكر است، و....
نمونه به راستی فاجعه‌بار آلودگی تالاب‌ها و خورهای ایران را در ماهشهر سراغ داریم كه مطابق اظهار مقام‌های رسمی در اوایل سال 86، آلودگی‌های ناشی از تركیبات جیوه‌ای صنایع پتروشیمی سبب تولد حدود 270 نوزاد ناقص‌الخلقه (بعضا بدون سر) در آنجا شد

 
 ـ 4 طرح‌های صنعتی؛ ساخت بندر امیرآباد در حریم تالاب میانكاله، طرح‌های نفت و گاز در عسلویه، احداث اسكله در خور آذینی، معدن‌كاوی در میقان،... و برنامه‌هایی كه برای آینده پیش‌بینی شده مانند احداث پالایشگاه در نزدیكی میانكاله، و صنایع پتروشیمی در صوفیكم، چند نمونه از این دست است

ـ5 ـ تخریب جنگل و مرتع در بالادست؛ در اواخر سال 85 انوشیروان نجفی از معاونان سابق سازمان حفاظت محیط زیست، گفت كه عمق تالاب انزلی در 30 سال گذشته از شش متر به دو متر كاهش یافته است. یك علت اصلی این امر، تخریب جنگل‌ها و فرسایش خاك در حوزه آبریز تالاب بوده است

 ـ6كشاورزی ناپایدار؛ كشت و كار در حریم تالاب‌های انزلی و امیركلایه و مصب سفیدرود در گیلان، از نمونه‌های بارز تجاوز به محدوده تالاب‌هاست. تصاحب زمین‌های حاشیه این تالاب‌ها در فصل‌ها یا سال‌های كم‌آبی و كشیدن آب آنها برای آبیاری كشتزارهای برنج و... از دیگر موردهایی است كه می‌توان به آن اشاره كرد. در محدوده تالاب میانكاله كه عنوان «ذخیره‌گاه زیستكره» دارد، گله‌های پرشمار گاو و اسب و دامداری‌های متعدد وجود دارد. زمین‌های حاشیه تالاب بین‌المللی قوریگل در آذربایجان‌شرقی تا لب آب شخم خورده و در آن كشاورزی می‌شود

ـ ـ7تغییرات اقلیمی؛ گرمایش زمین، تبخیر در دشت‌های ایران را به شدت افزایش داده كه این موضوع قطعا یكی از علت‌های خشك شدن پیاپی تالاب‌هایی مانند بختگان در سال‌های اخیر بوده است. همچنین سرماهای غیرعادی در زمستان كه برای مثال در زمستان86 موجب یخ‌زدگی بی‌سابقه بخش‌هایی از تالاب انزلی و گاوخونی شد. یكی از اثرات تغییر اقلیم، به هم ریختن الگوهای بارش است كه برای مثال در كوه‌ها سبب كم شدن بارش برف و بیشتر شدن باران‌های سیل‌آسا می‌شود. كارمن دو ژونگ، استاد «موسسه كوهستان» در دانشگاه ساووی (فرانسه) می‌گوید كه عقب‌‌نشینی یخچال‌ها موجب رها شدن ناگهانی مقدار زیادی آب ـ و همراه این آب، مقدار زیادی گل و لای و سنگ‌ـ می‌شود و در نتیجه، دریاچه سدها زودتر از آنچه كه پیش‌بینی می‌شد، پر می‌شود. همین مشكل می‌تواند سامانه تالاب‌ها را كه متكی به الگوهای آب و هوایی ثابت و شكل‌یافته در طی هزاره‌هاست، به هم بزند

نشريه کارگزاران.