|
يبانيه ها | آرشيو پاسارگاد | آرشيو خبرها | مقالات | آرشيو هنر و ادبيات | آرشيو تاريخ زدايي | ديداري ـ شنيداري | | تماس | جستجو پيوند به صفحه اصلی
30 فروردين 1387 (2547 سال پاسارگارد) 18 آوريل 2008************************* کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی مذهبی و سياسي ندارد
گزارش هايي از همایش یادگارهای فرهنگی و طبیعی
سدها در قتلعام قناتها غوغا كردهاند
خبرهای ميراث معنوی خوشايند نيست
با سرمایههای طبیعیمان چه كردیم؟
شاید این پرسش برای بسیاری از ما پیش آمده باشد كه اصلا چرا باید نابودی محیط زیست و انقراض گونهها برایمان مهم باشد؟ چه تفاوت میكند اگر برخی از گونهها و حتی نیمی از آنها از روی صحنه زمین محو شوند؟
مژگان جمشیدی خبرنگار کوشای محیط زیست ایران ، در همایش « گزارش یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران » ، با طرح این پرسش به نقل از ادوارد ویلسون یكی از برجستهترین زیستشناسان جهان كه هماكنون رییس بخش حشرهشناسی موزه جانورشناسی دانشگاه هاروارد است ، گفت : با نابودی محیط زیست سرچشمههای جدید اطلاعات خواهد خشكید، ثروتهای بالقوه زیستشناختی بزرگی منهدم میشود و داروها، محصولات كشاورزی و پزشكی، چوپ، الیاف و خمیر، گیاهان حفاظتكننده خاك، جایگزینهای نفت و سایر محصولات و امكاناتی كه هنوز در راه است، منتفی خواهد شد.
مژگان جمشيدی در ادامه افزود : او میگوید که ثروتهای هر كشور سه دسته هستند، ثروتهای مادی، فرهنگی و زیستشناختی، كه این آخری هنوز جدی گرفته نشده است در حالی كه همین ثروتهای زیستشناختی، منبع عظیمی از ثروتهای مادی به شكل دارو، غذا و سایر مایحتاج مادی و روحی هستند كه هنوز به خدمت گرفته نشدهاند.
جمشيدي يادآور شد: آیا بهراستی ما فكر می كردیم كه روزی یك شپپره گمنام آمریكای لاتین بتواند مراتع استرالیا را از بلای رشد بیش از حد كاكتوس نجات دهد؟ آیا فكر میكردیم كه گیاه پریوش قرمز بتواند امكان درمان برخی از انواع سرطانها بهویژه سرطان خون كودكان را فراهم كند و یا بُزاق زالو بتواند مشكل لختهگی خون را در حین عمل جراحی حل كند و یا درخت سرخدار بتواند امید قربانیان به سرطان سینه و تخمدان را در زنان تقویت كند. جالب است بدانید این درخت سرخدار همان درختی است كه به صورت محدودی در جنگلهای شمال ایران وجود دارد و امروز آزادراه تهران شمال میرود تا آخرین بازماندههای این درخت كمیاب را از بین ببرد در حالی كه در آن سوی دنیا از شیرهي این درخت موادی را استخراج كردند كه هر قطره آن به عنوان دارو، میلیونها تومان ارزش اقتصادی دارد و ما اینچنین میراث طبیعیمان را نابود می كنیم.
او نتيجه گرفت: پس میراث طبیعی چیزی نیست جز همه گیاهان و جانوران، دریاها و تالابها و دریاچهها و رودخانهها، جنگلها و مراتع و حتی بیابانها. میراث طبیعی یعنی همین پاركهای ملی و مناطق حفاظتشده كه ذخیرهگاه بزرگی از ژنها هستند و حیات نسل بعد را تضمین میكنند. اینها بخشی از میراث طبیعی كشور ما را تشكیل میدهد كه میبایست در ردیف زبان و فرهنگمان آن را ارج نهیم. اما با آن چه كردیم؟ با سرمایههای طبیعیمان چه كردیم؟
مژگان جمشيدي در پاسخ به پرسش طرحشده خود گفت : متاسفانه روند توسعه امروز در كشور ما به گونهای است كه كمتر شانسی برای بقای طبیعت و منابع زنده و ارزشهای بیشمار آن باقی گذاشته است.
او ضمن اشاره به گزارشی كه برنامه عمران سازمان ملل متحد در سال 2004 میلادی تحت عنوان «شاخصهای توسعهیافتگی كشورها» منتشر كرد «گسترش شبكه مناطق حفاظتشده در كشورها» را به عنوان مهمترین شاخص توسعهیافتگی كشورها عنوان كرد و افزود: اين شاخصی است كه بر اساس آن كشورهای جهان متعهد شدند تا حداقل 10 درصد خاك كشورشان را برای نسلهای بعد تحت حفاظت قرار دهند. در این گزارش منتشره وضعیت 154 كشور جهان از این نظر مورد بررسی قرار گرفت و ایران در جایگاه 75 ام قرار گرفت با این توضیح كه در بین كشورهای ردهبندیشده، كشورهای عضو اتحادیه اروپا ، كانادا، آمریكا و ژاپن كه جزو كشورهای پیشرفته جهان هستند لحاظ نشده بودند و در آن تنها كشورهای آسیایی و افریقایی و آمریكای لاتین بودند. باز هم جای تاسف بود كه دراین ردهبندی جایگاه ایران از بسیاری از كشورهای منطقه و كشورهای فقیر اروپایی بدتر بود. به طوری كه در تانزانیا حداقل 39 درصد خاك این كشور به عنوان مناطق حفاظتشده كنار گذاشته شده است. در اتیوپی 16 درصد، عربستان 41 درصد، مالزی 30 درصد، زامبیا 41 درصد، برزیل 18 درصد و حتی بوركینوفاسو 15 درصد خاكشان را حفاظت شده اعلام كردهاند. توجه داشته باشید كه به عنوان مثال این بوركینوفاسو، كشوری است كه تنها 13 میلیون نفر جمعیت دارد ضمن اینكه مساحت كشورش هم یكششم كشور ایران است و هنوز در این كشور عقبافتاده 58 درصد مردم به آب آشامیدنی سالم دسترسی ندارند اما دولتمردانشان به این باور رسیدهاند كه حتی 5 درصد بیشتر از میانگین جهانی از عرصههای كشورشان را تحت حفاظت قرار دهند در حالی كه در ایران این میزان تنها 8/7 درصد از خاك كشورمان را شامل میشود. این تفاوت آشكار نشان میدهد كه در سایر ملل، حتی كشورهای فقیر تا چه اندازه دولتمردان در اندیشه حفظ حقوق نسلهای آینده هستند و به نسل آینده هم حق دادهاند كه همچون آنها حداقل از بخشی از این مواهب طبیعی بهرهمند شود.
اين روزنامهنگار سپس به روند تخريب محيط زيست در ايران – بهويژه در همين ميزان كمِ مناطق حفاظتشده - اشاره نموده و افزود : تاسفآور است كه در همین 8/7 درصد هم روند تخریب به قدری شدید است كه عملا چیزی برای نسلهای بعد باقی نخواهد ماند و این ناشی از تنگنظری و عدم تعهد ما نسبت به نسل های آینده است كه میپنداریم هر چه امروز در این مملكت است باید بخوریم و آتش بزنیم و چیزی برای نسلهای بعد باقی نگذاریم. ببنید كشور ما ایران، كشوری كه زمانی در گسترش شبكه مناطق حفاظت شده یكی از كشورهای پیشرو در جهان بوده امروز به كجا رسیده است؟ در حالی كه در سالهای پیش از انقلاب 5/4 درصد خاك كشور توسط سازمان محیط زیست تحت حفاظت قرار داشت اما ما در این سالها در مدت 39 سال اخیر تنها 3 درصد به این رقم افزودیم و آن هم فقط بر روی كاغذ و عملا خبری از حفاظت و پیشرفت كیفی نیست چون همانها را هم كه داشتیم ویران كردیم. در سالهای پیش از انقلاب 13 پارك ملی در كشور داشتیم كه این رقم به جای آن كه افزایش یابد حتی در یك دهه بعد از انقلاب كاهش هم داشت و به 7 پارك ملی در سال 69 رسید. هر چند امروز ما 19 پارك ملی در كشور داریم اما یكی از یكی از ویرانتر شدند. شكار بیرویه، بوتهكنی، تخریب جنگل، بهرهبرداری از معادن، جادهسازی، سدسازی، صنایع آلاینده مثل نفت و سیمان و پالایشگاه و پتروشیمی، فعالیتهای نظامی و پادگانها، شهركهای صنعتی، تبدیل اراضی به اراضی كشاورزی و شهركهای صنعتی و سایر استفادههای نامعقول چنان بلایی بر سر مناطق تحت حفاظت سازمان محیط زیست آورده كه عملا چیزی از ارزشهای زیستی و اكولوژیكی آنها باقی نگذاشته است.
وي در پايان تاکید كرد : باور كنید كه میراث طبیعی نه تنها ارزشی كمتر از میراث فرهنگی ندارد بلكه حتی ارزش آن شاید بیشتر هم باشد، چرا كه میراث فرهنگی ساخته دست بشر است اما میراث طبیعی محصول میلیونها سال تكامل است و ما امروز چیزی را نابود میكنیم كه میلیونها سال برای شكلگیری آن زمان صرف شده و نابودی آنها دیگر با هیچ ثروت و اندیشهای قابل جبران نیست».
خاستگاه : گزارش روابط عمومی دیده بان یادگار های فرهنگی و طبیعی ایران
خبرهای ميراث معنوی خوشايند نيست
ميراث معنوي همچون ميراث فرهنگي ارزشمند است و قابليت احياي هويت ملي ما را در سطح جهاني دارد، با اين حال و عليرغم تمامي وعدهها، نسبت به ثبت ملي و جهاني ميراث معنوي كوتاهي كردهايم و تكليفش را نامعلوم باقی گذاشتهايم.
آرش نورآقايي، روزنامهنگار و پژوهشگر، در همایش « گزارش یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران » با بیان این مطلب افزود : در حالي كه به آخرين روزهاي مهلت ارسال پروندههاي ميراث معنوي به يونسكو نزديك ميشويم، خبرهاي ناخوشايندي به گوشمان ميرسد كه حاكي از بيتوجهي به اهميت ميراث معنوي در كشور ماست. از هنگامي كه موضوع ميراث معنوي در يونسكو مطرح شد و ايران به عضويت كنوانسيون مربوطه درآمد، هنوز خبر خوشي كه نشانگر ثبت يك اثر از طرف ايران در فهرست ميراث معنوي باشد، نشنيدهايم. در واقع از همان ابتدا خبرها حاوي «تاخير در ثبت پرونده» و يا «نقص پرونده» بودهاند كه تا به امروز هنوز با همين مساله درگير هستيم.
نورآقايي ادامه داد: در سال 85 رييس قبلي پژوهشكده مردمشناسي سازمان ميراث فرهنگي، پرونده نوروز را ناقص دانست. در شهريور سال 86، رييس بعدي و فعلي همين پژوهشكده عنوان كرد كه «بخشي از تاخير ثبت پروندههاي ميراث معنوي به علت تغيير ضوابط يونسكو برميگردد»، اما اكنون كه اين ضوابط روشن شدهاند باز هم به نظر نميرسد كه اميد زيادي براي ثبت نوروز به عنوان ميراث معنوي داشته باشيم. رييس پژوهشكده مردمشناسي سازمان ميراث فرهنگي، در سال گذشته عنوان كرده بود: «در صورتي كه اين قوانين (قوانين و ضوابط جديد) به تصويب مجمع عمومي يونسكو برسد ايران و ساير كشورها از مرداد 1387 (آگوست 2008) ميتوانند آثار ميراث معنوي خود را براي ثبت جهاني به يونسكو معرفي كنند تا بعد از معرفي آثار، يونسكو نظر نهايي خود را براي ثبت شدن يا نشدن در فهرست ميراث جهاني تا شهريور 1388 (سپتامبر 2009) به كشورها اعلام كند». همچنين در اجلاس ميراث معنوي در توكيو، تصويب شد كه هر ساله كشورها ميتوانند علاوه بر ثبت يك اثر مستقل ميراث معنوي كشور خود، يك اثر ميراث معنوي ديگر را به صورت مشترك با ساير كشورها ثبت كنند. همچنين با توجه به مصوبه ديگر اجلاس توكيو، هر ساله كشورها ميتوانند 5 پرونده ميراث معنوي كشورشان را به يونسكو ارسال كنند تا بعد از بررسي يونسكو يكي از 5 پرونده براي ثبت جهاني انتخاب شود. حال اين سوال مطرح است كه با نزديك شده به مرداد ماه 1387، ما اكنون چند پرونده آماده براي ثبت جهاني داريم؟ كدام اثر را براي ثبت مستقل و كدام اثر را براي ثبت مشترك در نظر گرفتهايم؟ اصولا كدام يك از اين اثرها ثبت ملي شدهاند كه شرط لازم براي ثبت جهاني را پيدا كنند؟
اين پژوهشگر افزود: اين سوالات را از اين جهت مطرح ميكنيم، چون در تاريخ 6/12/86 و در خبرها از قول رييس پژوهشكده مردمشناسي، آمده بود: «تاکنون حدود 270 پرونده توسط پژوهشکده و به کمک 40 دانشجوي رشته مردمشناسي آماده شده و در مرحله ارسال به دفتر ثبت ميراث معنوي است كه متاسفانه به دليل مشکلات مالي کار متوقف شده و اميدواريم با در اختيار گرفتن بودجه بتوان کار را دنبال کرد.»
وي سپس ضمن نيمنگاهي به جدول آثار ثبت شده در فهرست ميراث جهاني يونسكو، افزود: آنچه كه در فهرست ميراث جهاني يونسكو به عنوان ميراث جهاني لحاظ شده شامل ميراث فرهنگي (تاريخي)، ميراث طبيعي و ميراث فرهنگي ـ طبيعي (ادغامي از يك اثر طبيعي و فرهنگي) است. همچنين فهرست ميراث در خطر را هم ميتوان به اين فهرست اضافه كرد. ميراث درخطر شامل همان ميراث است كه در شرايط مساعدي قرار ندارند و توجه به اين آثار بسيار الزامي است. لازم به ذكر است كه به غير از اينها «ميراث معنوي» هم داريم كه در اين فهرست جاي ندارد، همينطور آنچه به نام «حافظه جهاني» ناميده ميشود در اين فهرست جاي نميگيرد. و ديگر اينكه ايران تاكنون هيچ اثر ميراث معنوي را به ثبت نرسانده و تاكنون تنها دو اثر (شاهنامه بايسنقري و وقفنامه ربع رشيدي) از ايران در فهرست حافظه جهاني به چشم ميخورد. اما فهرست ميراث جهاني يونسكو در كل و تا به الآن (آثار ثبت شده تا سال 2007) داراي 660 ميراث فرهنگي، 166 ميراث طبيعي و 25 ميراث فرهنگي ـ طبيعي است كه از اين ميان، 31 اثر در فهرست «ميراث جهاني درخطر» قرار دارند.
نورآقايي یادآور شد: ايران هم تاكنون 7 اثر ميراث فرهنگي و 1 اثر ميراث جهاني در خطر را در فهرست ميراث جهاني به ثبت رسانده است در حالي كه اگر به آثار ثبتشده كشورهايي كه داراي تمدنهاي بزرگ بودهاند، نگاهي بيندازيم متوجه ميشويم ايتاليا با 41 اثر، چين با 35 اثر، هند با 28 اثر و يونان با 17 اثر در جايگاهي بالاتر از ايران قرار گرفتهاند و تنها مصر با 7 اثر در رتبهاي بعد از ايران قرار دارد
اين روزنامهنگار حوزه ميراث فرهنگي و گردشگري گفت: ايران از اولين كشورهايي بود كه به عنوان عضو در كنوانسيون ثبت آثار ميراث جهاني حضور يافت و در آن پذيرفته شد. ايران در سال 1975 ميلادي به اين كنوانسيون پيوست، در حالي كه ايتاليا - كه بيشترين آثار ثبتي ميراث جهاني را دارد - در سال 1978 به عضويت درآمد. رخوت و فراموشي 24 سالهي ما، اختلاف زيادي را در ميزان ثبت آثار و به تبع آن، رونق گردشگريمان برايمان رقم زد. اگر سادهلوح نباشيم، قبول ميكنيم كه اين سهلانگاري به طرز غيرقابل جبراني به ضرر ما تمام شد.
خاستگاه : گزارش روابط عمومی دیده بان یادگار های فرهنگی و طبیعی ایران
سدها در قتلعام قناتها غوغا كردهاند
سدها ساخته شدند تا كاري را انجام دهند كه قناتهاي بيادعا آن را به انجام ميرساندند. قناتها، زمينها را آبياري ميكردند بدون اينكه آبي را در برابر خورشيد تبخير كنند اما سدها آب را تبخير ميكنند.
فاطمه ظفرنژاد، كارشناس ارشد كشاورزي و كارشناس آب كه در همایش « گزارش یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران » ،درباره «قنات، ميراث ٣٠٠٠ ساله و ديگر جايگزينهاي سدسازي» سخنميگفت، با بیان این مطلب افزود: سدها در قتلعام قناتها غوغا كردند.
ظفرنژاد با بياناين موضوع كه بسياري از سدهاي ما بر روي مادرچاه قناتها ساخته شدهاند، با توجه به پيشينه قناتها و یادآوریاين نكته که ايران سرزميني گرم و خشك است، افزود : قناتها در ايران، مقدس بودهاند و با آيينها و آداب اين مردم درآميختهاند. چگونه آنچه را كه چنين باارزش است نابود كرديم و كمر به نابودي باقي آن داريم.
وي در ادامه سخنانش خواستار آن شد كه قناتها بهعنوان ميراثي جهاني ثبت شوند و مسووليت آنها به كساني واگذار شود كه پاسخگو باشند؛ سياههاي از قناتها تهيه شود و قناتهاي ويرانشده، بازسازي شوند حتي اگر بهگراني جمع كردن سدها تمام شود. ظفرنژاد به نقل از «مككالين»، افزود : «از 3000 سال پيش نزديک به 4000 قنات در ايران احداث شد که نزديک بهنيمي از آنها تا دهه چهل در دست بهرهبرداري بودند و سهچهارم کل نياز آب ايران از قناتها تامين ميشد. قناتها تنها با آهنگي از آبخوان آب برمیدارند که بتواند تجديد شود، در حالي كه موتور تلمبهها تخليه آبخوان را تا آنجا ادامه میدهند که سطح آب زيرزمينی پايين میافتد و با پدیدههای زیستمحیطی بسیار خطرناک از جمله افت زمین روبهرو میشویم. سدها در از ميان بردن قناتهاي ايران سهم موثري داشتهاند».
وي افزون بر قناتها، ديگر جايگزينهاي مناسب برای سدها را چنين برشمرد: گردآوري و دروي باران بهكمك آببندانها، بهرهگيري از آبشيرينكنها، افزايش كاربرد هر متر مكعب آب، بازچرخاني و بازكاربرد آب، بازيافت زهاب كشاورزي، برنامهريزي براي كاهش مصرف آب و برنامهريزي براي كاهش هدررفت آب.
ظفرنژادادامه داد: با برنامهريزي براي «كاهش هدررفت» و «كاهش مصرف» ميتوانيم ميلياردها متر مكعب آب را بازيابي كنيم.
وي ميزان هدررفت آب در شبكهي شهري را تا پيش از رسيدن به مصرفكننده ٥٠ درصد و در شبكهي كشاورزي ٧٠ درصد اعلام كرد و گفت: اگر تنها بخشي از هزينهاي كه براي سدها انجام ميشود در زمينهي پژوهش و برنامهريزي براي چگونگي مصرف بهينه صرف ميشد، ديگر نيازي به ساخت سد نداشتيم.
به گفته ظفرنژاد ، بر پايهي پژوهشها ميانگين گردش آب صنعتي در ژاپن ٢٥ بار است ولي در ايران هنوز بازچرخاني و بازكاربرد آب صورت نگرفته است در حاليكه با بهرهگيري از اينروش نهتنها مصرف آب كم ميشود بلكه آلودگي چاهها و فاضلابها نيز تا اندازهي بسياري كاهش مييابد. از ديگر جايگزينهايي كه بهجاي سدها ميتوان از آنها بهره گرفت، آبشيرينكنها هستند كه هماكنون تمام كشورهاي ساحلي خليجفارس از همين آبشيرينكنها سود ميجويند و به كمك آن تمام نيازهاي كشاورزي و صنعتي خود را برآورده ميسازند. بهگفتهي ظفرنژاد قيمت تمامشدهي آبشيرينكنها از هر سدي كمتر است بهويژه اينكه ما ميتوانيم از تجربهي كشورهاي ساحلي خليج فارس نيز بهره ببريم.
ديگر جايگزيني كه فاطمه ظفرنژاد پيرامون آن سخن گفت، آببندانها بودند كه به باور وي آنچنان زيبا و انديشمندانه به دست ساكنان اين سرزمين بنا شدهاند كه طبيعت به آن حسادت ميكند. آببندانهايي كه پيشينهاي ٦٠٠٠ ساله در ايران بهويژه در خطهي گيلان و مازندران دارند ولي هنوز بهعنوان ميراث فرهنگي و طبيعي ما ثبت نشدهاند و سياههاي از شمار آنها در دست نيست.
اين كارشناس آب با توجه به اينكه آمريكا الگوي رويكرد سدسازي در ايران بوده است، گفت: آمريكا از دههي ٧٠ ميلادي ديگر سدي نساخته است چرا كه به اين نتيجه رسيدهاند كه ساخت سدهاي بزرگ، ناپايداري بزرگي در آبخيزها ايجاد ميكند. بر پايهي آمار رسمي، آمريكا از سال ١٩٩٠ ميلادي، سدهاي بسياري را با هزينه كلان جمع كرده و اكوسيستم را بهحال نخستين بازگردانده است كه البته تا بازگشت به حال اول، فاصله بسيار است. با وجود تمام اينها ما در ايران همچنان در حال سدسازي هستيم، سدهايي كه جز تخريب سامانههاي پایدار ملی آب همچون قناتها و آببندانها؛ تبخير ٥ ميليارد متر مكعب از آب تجديدپذير كشور؛ نابودي زيستگاههاي رودخانهاي و گونهها؛ سرنوشت ناخوشایند جوامع بومي مخزن همه سدها؛ حذف ميراثفرهنگي- میراث طبیعی دیداری همه سدها؛ توهم توسعه و فراوانی آب؛ تخريب پيكرههاي آبي همچون پریشان، بختگان، ارومیه،... ؛ تخریب تالابها همچون چغاخور، تالاب جزموریان، گاوخونی،... ؛ تخریب جنگلها همچون البرز، منگل، چالوس، شفارود، مهرویه، گلستان، کردستان؛ و تخریب سیلابدشتها، دستاوردي نداشته است. ديگر دستآوردهاي سدسازي نيز چنين است: سدهای خالی (بیش از 60% ظرفیت سدهای کشور خالی است)؛ سدهای مواجه با فرار آب (سدلار، سدآبشینه، سدکرخه،...)، سدهای بدون کاربرد (سد حنا، سدهای کشاورزی،...)؛ سدهای برقابی؛ ساختوساز شتابزده و نبود مطالعات جامع آبخیزها؛ تخصیص ناموثر منابع ملی در تصمیمگیریهای ناشفاف؛ تغيير كيفيت و کمیت آب؛ تغييرات در پاييندست؛ نبود بررسیهای عمیق درباره حقابهها؛ حذف فیزیکی رودخانه؛... و انجام نشدن ارزیابی تطبیقی حتی برای
سد
به گفتهي ظفرنژاد ١٠٠ سد در دست بهرهبرداري، ٢٠٠ سد در دست ساخت و چندين برابر اينها، سد در دست پژوهش داريم بدون اين كه بررسي تطبيقي انجام دهيم و ببينيم آيا با سدهايي كه ساختهايم به اهدافي كه ميخواستيم، رسيدهايم يا نه.
خاستگاه : گزارش روابط عمومی دیده بان یادگار های فرهنگی و طبیعی ایران
از: خبرنگار کميته نجات پاسارگاد