International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

 

 

Link to English Section

 

      يبانيه ها  |   آرشيو  پاسارگاد  |  آرشيو خبرها  |  مقالات   |   آرشيو هنر و ادبيات   |   آرشيو تاريخ  زدايي   |   ديداري ـ  شنيداري  |   |  تماس  جستجو   پيوند به صفحه اصلی

   17 اسفند   1386 (2546 سال پاسارگارد)  هفتم  مارچ 2008*************************    کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی مذهبی و سياسي ندارد

 
   

پرسش هايي از شخصيت های ادبي، فرهنگي، و اجتماعی  درباره ميراث فرهنگی و طبيعی ايرانزمين

 

 

 

 1ـ از نظر شما، کوشش برای حفظ و نگهداری میراث فرهنگی و تاریخی و میراث طبیعی یک سرزمین تا چه اندازه اهمیت دارد؟

اگر برای آدم ها حفظ و نگاهداری شناسنامه و پاسپورت شان آنقدر مهم است که آن را در هزار گوشه و کنار مخفی می کنند، در سفر و حضر مواظبند که گم نشوند و يا به دست بيگانه نيافتند، چگونه می توان تصور کرد ملتی به اهميت حفظ شناسنامهء فرهنگی خود واقف نيست و می گذارد براحتی هويت او را، ويژگی هايش را، خاطره هايش را، از حافظهء تاريخی اش پاک کنند، برايش شناشنامهء جديدی بگيرند، و شخصيت جديدی جعل کنند ـ اصلاً حافظه اش را طوری پاک کنند که خيال کند کس ديگری است که همين ديروز از زير بوته در آمده؟ کدام آدم را ديده ايد که راحت اجازه دهد مغزش را زير دستگاه ببرند و خاطره هايش را پاک کنند و يا خاطره هائی را که مال او نيست در ذهنش جاسازی کنند؟ هويت مردم هر سرزمين در خشت خشت آثار تاريخی شان پنهان است، در محيط زيستی که در همه سلول های آنان جاری است و چهره و اندام و رنگ و نگاه شان را شکل می دهد. بدينسان تيشه ای که بر اثری تاريخی فرود می آيد تکه ای از من را می شکند و می پريشد. و مگر تخريب خويش را می توان به چيزی جز به معنی جنون گرفت؟

 

 2ـ  از آنجا که بخش بزرگی از میراث فرهنگی، تاریخی و طبیعی ما به شکلی عمدی و غیرعمدی در حال تخریب و ویرانی است، شما فکر می کنید چگونه باید با این فاجعه ی فرهنگی روبرو شد؟

گفتن، اصرار کردن، خبر دادن، بيدار کردن. غم اين خفتهء چند را با شکستن خواب در چشم تر خويش جبران کردن. ملت ها، در طول تاريخ، بسيار بخواب رفته و از خواب بيدار شده اند. گاه هم خيال کرده اند که بيدارند؛ گاه حتی رؤياهاشان را بجای بيداری شان گرفته اند. اما بيدار شدن واقعی هم در تاريخ بسيار رخ داده است. چگونه است که بخشی از تاريخ اروپا «رنسانس» نام گرفته؟ يعنی چه؟ يعنی نوزائی؛ يعنی دوباره به دنيا آمدن و چنگ در تاريخ فراموش شده انداختن و افلاطون و ارسطو را کشف کردن و از همانجا که کار رها شده بود آغاز کردن. مگر ناظم الاسلام کرمانی کتاب «تاريخ بيداری ايرانيان» را ننوشت؟ منظورش چه بود؟ از چه مژده می داد؟ پس چرا بايد نوميد بود و کار را فرو گذاشت؟ اگر بهم اعتماد کنيم، اگر به زمزمهء تاريخی فرهنگ مان گوش فرا داريم که از فراز شهر ها و جنگ ها و خنده ها و اشگ ها ما را به بيداری ديگری می خواند، قطعاً خواهيم توانست از بروز هر فاجعه ای جلوگيری کنيم. تاريکی هميشه هست. اما مهم اين است که ما دست بالا کرده و شمعی روشن کنيم. مهم اين است که بدانيم تاريکی از جنس نابودی و هيچ است و حقيقت چيزی جز پر پر زدن شعله ای نيست که در فضای زندگی خويش بر می افروزيم. و مگر تجربهء کميتهء نجات جز اين را به ما می گويد؟

 3ـ  آیا خود مایل هستید که در کوشش برای حفظ این آثار ملی و بشری ایران زمین توان و همت خود را به کار گیرید؟

اين آرزوی من است که در اين راستا مؤثر باشم؛ پيچی يا مهره ای در جائی از ماشين بزرگی که راه افتاده است تا، از عمق حرمان و يأس، ما را به همهء چيزهای خوب تاريخ و فرهنگ مان ـ که هيچ کم نيستند ـ برساند. سقف که ساخته باشی، مردم سوخته در آفتاب ظهر به آن پناه خواهند آورد، کنار هم خواهند نشست، با هم آشنا خواهند شد. من هميشهء شيفتهء کار جمعی بوده ام. مثل سربازی که، در ميان سربازانی ديگر، پلکان تخت جمشيد را تزئين می کند و به نسل های آينده ای که، شادمان و شگفت زده و دوربين به دست از کنارش می گذرند، از اعماق تاريخ خوش آمد می گويد. می گويد: تو تنها نيستی اگر چشم دل باز کنی و اگر به جستجوی همدلانت برخيزی. از نو به يک اشاره؛ از من به سر دويدن!

www.savepasargad.com

 

 

دکتر اسماعيل نوری علا

 نويسنده، شاعر، پژوهشگر

و استاد جامعه شناس