|
يبانيه ها | آرشيو پاسارگاد | آرشيو خبرها | مقالات | آرشيو هنر و ادبيات | آرشيو تاريخ زدايي | ديداري ـ شنيداري | | تماس | جستجو پيوند به صفحه اصلی
17 اسفند 1386 (2546 سال پاسارگارد) هفتم مارچ 2008************************* کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی مذهبی و سياسي ندارد
پرسش هايي از شخصيت های ادبي، فرهنگي، و اجتماعی درباره ميراث فرهنگی و طبيعی ايرانزمين
1ـ از نظر شما، کوشش برای حفظ و نگهداری میراث فرهنگی و تاریخی و میراث طبیعی یک سرزمین تا چه اندازه اهمیت دارد؟ بارها این سوال را خواندم و سبک سنگین کردم که چه بگویم که حرف تازه ای در آن باشد!؟ چه بگویم که مانند انشا های اجباری دوران مدرسه نباشد؟ آخر پاسخ این سوال بقدری واضح است که می توان گفت این سوال خودش پاسخ خودش است دیدم بد نیست سری به دوران کودکی خودم بزنم.هر بار که به خانه پدر بزرگم می رفتم انگار قدم در یک قصر قدیمی گذاشته ام که جای جای آن برایم دیدنی ست و هر گوشه ی خانه برایم دنیایی اسرار درش نهفته است و هر یک از لوازم زندگی شان هر چند قدیمی و فرسوده برایم زیباترین شئی دنیا بود و وقتی در دستانم می چرخاندم شان انگار دنیا را در دست های کوچکم گرفته ام جالب است که مرتب از مادرم می پرسیدم من وقتی خیلی کوچولو بودم توی این اطاق بازی کرده بودم؟ توی این کاسه غذا خرده بودم؟ وقتی خیلی کوچکتر بودم کجای این خانه می خوابیدم؟ تابستان ها در حوض بزرگ این خانه آب تنی می کردم؟ و...و... اکنون تصورم از آن سوال ها و کنجکاوی ها این است که به دنبال گذشته خودم می گشتم حال می خواهد این گذشته زمان خیلی دوری نبوده باشد. شاید می خواستم از عظمت آن عمارت برای هویت و بودن خودم سند محکمی بسازم. و اینطور هم بود چرا که چند سال قبل وقتی به دنبال تقسیم ارثیه آن عمارت تبدیل به تلی از خاک شد تا در آن برجی بسازند احساس کردم بخشی از وجود من هم فرو ریخت. هنوز که هنوز است پس از سالها محال است از آن محله گذر کنم نمی خواهم بیشتر فروبریزم! 2ـ از آنجا که بخش بزرگی از میراث فرهنگی، تاریخی و طبیعی ما به شکلی عمدی و غیرعمدی در حال تخریب و ویرانی است، شما فکر می کنید چگونه باید با این فاجعه ی فرهنگی روبرو شد؟ یک عزم ملی می خواهد که با توجه به شرایط موجود من بعید می دانم این اتفاق بیافتد. خوب است با خودمان روراست باشیم و با مروری به اتفاقاتی که در سالهای اخیر شاهدش بودیم می توان دید بخش کمی از هموطنان مان پیگیر این قضیه هستند. مردم اینقدر با مشکلات ریز و درشت دست و پنجه نرم می کنند که چنین مسائلی نمی تواند برایشان در اولویت قرار گیرد ولو این نوع نگاه نگاه ناصحیحی باشد البته من مردم را مقصر نمی دانم چرا که هر گوشه از کار مملکتی مسئولین مربوط به خودشان را دارند که متاسفانه در مملکت ما برخی از مسئولین اصلا" تخصص شان با موقعیت شغلی شان جور در نمی آید . فقط آنجا نشسته اند که نشسته باشند! همین !. 3ـ آیا خود مایل هستید که در کوشش برای حفظ این آثار ملی و بشری ایران زمین توان و همت خود را به کار گیرید؟ البته در حد توانم بله! اما اکنون من از شما سوالی دارم گیریم که بخواهیم برای حفظ این آثار تلاش کنیم شما بفرمائید چگونه؟ حکایت این جریان حکایت آن سنگی که دیوانه ای در چاه انداخت هست...
|
مينو صابر، ايران ژورناليست و مسئول وبلاگ |