International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

 

 

Link to English Section

 

      يبانيه ها  |   آرشيو  پاسارگاد  |  آرشيو خبرها  |  مقالات   |   آرشيو هنر و ادبيات   |   آرشيو تاريخ  زدايي   |   ديداري ـ  شنيداري  |   |  تماس  جستجو   پيوند به صفحه اصلی

  دوم ارديبهشت  1387  (2546 سال پاسارگارد)  21 آوريل 2008*************************    کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی مذهبی و سياسي ندارد

 

بقيه پرسش و پاسخ ها

 

 

پرسش هايي از شخصيت های ادبي، فرهنگي، و اجتماعی  درباره ميراث فرهنگی و طبيعی ايرانزمين

 

 

سه پرسش از شخصيت های ادبی، هنری، فرهنگی، و اجتماعی

در ارتباط با ميراث های فرهنگی و طبيعی ايرانزمين

1ـ از نظر شما کوشش برای حفظ و نگاهداری ميراث فرهنگی و تاريخی و ميراث  طبيعی  يک سرزمين تا چه اندازه اهميت دارد؟

- میراث فرهنگی برای من این معنا را دارد که به جرئت می توانم بگویم: میراث فرهنگی مانند "پاسارگارد" الان مال من است و مال تو و مال همه. میراث فرهنگی مانند آخرین منزلگاه کوروش است. نمی شود با کسانی که قرن هاست مرده اند برخورد سطحی طبقاتی داشت. فراموش کنیم که کوروش پادشاه بود؛ او دیگر سالهاست که مرده است ولی مقبره اش باقی مانده است. متأسفانه کلبه درویش و کاسه گلی مردمان فقیر نمی تواند در برابر هجوم زمان دوام بیاورد و فقط پاسارگاد مانده است. الان پاسارگاد متعلق به همه است، آرامگاه کوروش میراثی برای بشریت است. میراثی نه تنها برای ایرانیان؛ بلکه مانند اهرام ثلاثه ی مصر یادگاری از گذشته برای همه ی مردم جهان. پاسارگاد دیگر فقط یک بنا نیست بلکه بخشی از خاطره ی جمعی ماست، بخشی از تاریخ گمشده مان.

ما بایست این میراث را برای آیندگان حفظ کنیم تا آیندگان بدانند که در قرنها پیش زندگی بشر به چه شکل بوده است و از آن زمان تاکنون چقدر راه آمده ایم و آیا این همه راه را آمده ایم؟ 

2ـ از آنجا که بخش بزرگی از ميراث فرهنگي، تاريخی، و طبيعی ما به شکلی عمدی و غير عمدی در حال تخريب و ويرانی است شما فکر می کنيد چگونه بايد با اين فاجعه ی فرهنگی روبرو شد 

فاجعه ی عظیم فرهنگی به آب بستن پاسارگاد است و جاده سازی در اطراف بیستون و نابود کردن مجسمه ی بودای چند هزار ساله به دست طالبان! علت این فجایع؛ چه عمدی و چه سهوی، از سر جهالت است. به گذشته برگردیم و به کتاب سوزان قسطنطنیه و بسیاری از شهرهای مهم خاورمیانه توسط اعراب مسلمان و به یاد بیاوریم و استدلال آن خلیفه ی مسلمانان را: " اگر نوشته ای با قران موافق است دیگر وجودش اضافی است و لازم نیست چون ما قران را داریم و همین یکی برایمان کافیست پس باقی بایست نابود شود." و بنابر این سوزاندند هر چه کتاب دست نویس و قدیمی بود. و طبیعی است که پیش از این گفته باشد: "اگر چیزی مغایر اسلام است پس بایست حتماً نابود شود." و سوزانده اند هر چه بود و نبود.

امروزه چنین استدلالهای غلطی، پاسخ گوی مردم نیست. مردم امروز به کمک تلویزیون و ماهواره و رسانه های خبری چشم و گوششان باز است و زود فریب نمی خورند. مردم امروز می دانند که داشتن یک کتاب دینی پاسخ گوی همه نیازهای حیاتی آنان نیست و یک کتاب برای ادامه ی حیات کافی به نظر نمی رسد. جسم و روح اسان امروز نیاز به تنوعات و تحولات و تنقلات و علوم و کشفیات دیگری دارد. نمی توانیم دو دستی به قران و یا انجیل بچسبیم و از علوم فضایی فاصله بگیریم و مدام دور کعبه بچرخیم.

مردم امروز می دانند که زمین می چرخد و چرخش زمین کشف دانش مندی به نام گالیله است که بر اثر فشار رهبران کلیسا مجبور شد حرف خود را پس بگیرد. مردم امروز می دانند که هر چیز جای خود را دارد و لزوماً رفتن به سوی کتابهای علمی و یا تخیلی و یا ادبی و یا دیدن پژوهش های دیگران، به معنای رد قران نیست؛ بلکه برای آشنایی و رشد شعور بشریت است. با تخریب پاسارگارد و یا مجسمه ی بودا (در افغانستان)، دیدیم که مردم به منزله ی دویدن به سوی آخرین پناهگاه به سوی مساجد حمله ور نشدند و دین توسعه بیشتری پیدا نکرد.

برای ما، مبارزه با تخریب فرهنگی، حرکتی برای آگاهی رسانی به مردم و روشنگری است. کار ما مبارزه با این حذف فرهنگی و یا فرهنگ حذف و یا فرهنگ زدایی است.

3ـ آيا شما مايل هستيد که در کوشش برای حفظ اين آثار ملی و بشری ايرانزمين  توان و همت خود را به کار گيريد؟

به عنوان یک نویسنده، تنها راه را در نوشتن و ثبت خاطره ها و لحظه ها و به خصوص لحظه های جمعی می دانم. بر این گمانم که با نوشتن می توانیم با این فرهنگ زدایی و تخریب فرهنگی و اشاعه فرهنگ سانسور و حذف مبارزه کنیم. با نوشتن می شود  افکار جامعه را بیدار کرد. با نوشتن می شود فرهنگ را در درون نوشته هایمان ثبت کرد و زنده نگه داشت. به قول گلسرخی شاعر:

گیرم که می زنید

گیرم که می کشید

با رویش "ناگزیر" جوانه ها چه می کنید؟ 

www.savepasargad.com

 

 

 

 

 مهستی شاهرخی

نويسنده، شاعر،

و فعال حقوق زنان