|
|||
|
|||
|
|||
|
عبدالعظیم رضایی، پژوهشگرتاريخ و تاريخ نگار ايرانی درگذشت
از استاد رضايي کتاب های زيادی به يادگار مانده
است که بيشترين آن ها درباره تاريخ ايران، به ويژه تاريخ ايران باستان، و همين
طور کتاب هايي در ارتباط با تاريخ اديان جهان است. مهمترين اين کتاب ها «تاريخ
ده هزار ساله ايران» در چهارجلد، «تاريخ اديان جهان» در سه جلد، «گنجينه تاريخ
ايران»، «تاريخ نوروز»، «دين هاي ايران باستان»، و «پيشينه ايرانيان» است |
حفظ هويت ايراني بايد توسط جوانان انجام و به جهانيان شناسانده شود
ايرانيان بودند كه از آبشخور دانش خود سراسر دنياي آن روزگار را سيراب ميكردند
ولی عدهاي از روي ناداني ايرانيان قبل از اسلام را وحشي، بيتمدن و بيفرهنگ می دانند
گفتگوی زير پنج سال پيش، جون 2003 با استاد رضايي انجام شده است
عبدالعظيم رضايي در خصوص تاريخ، پيشينه و ميراث فرهنگي ايرانيان، با اشاره به اينكه سخن درباره ميراث فرهنگي ايران بسيار است، ايرانيان را مردمي ويژه با فرهنگ و تمدن كهن خواند و گفت: دلباختگي به ملت ايران و سرزمين ايران باعث شد تا درباره اين سرزمين كهن و ديرينگي آن بنويسم و اين كار را انجام دادم. اما آنچه برايم اهميت دارد، نوشتن تاريخ باستاني ملتمان است كه خود را به جهانيان بشناسانيم؛ تا به ما تهمت ولگردي و بيتمدني نزنند. درحاليكه حديثي از پيامبر اسلام وجود دارد “لو كان العلم معلقا لثريا و لتناوله رجال من الفارس” كه ميگويد اگر دانش در ستاره ثريا باشد ايرانيان (قوم عجم) به آن دست پيدا ميكنند، برخي افراد عنوان كردهاند كه با آمدن اسلام، تمدن و فرهنگ نيز به ايران وارد شد.
وي با اشاره به اينكه تمدن ايرانيان در تاريخ همواره مورد اجحاف قرار گرفته است، گفت: بسياري از پيشرفتها يا كشفيات در طول تاريخ متعلق به ايرانيان است؛ اما متاسفانه همواره به نام كشوري ديگر ثبت شده و ما خود نيز آنها را باور كردهايم. به عنوان مثال 8500 سال پيش كه رودابه مادر رستم هنگام وضع حمل به حال مرگ ميافتد و از پزشكان ايراني كمك خواسته ميشود، دكتر سريت و ثعنه مرقه، مرداني دانشمند، وارسته و دانا از هر ديدگاه خنجر را به شراب هئومه كه به نوعي سكرآور، اما شفابخش بود آغشته كرده (درواقع گندزدايي كردند) شكم مادر را شكافته و بچه را خارج ميكنند. هزاران سال پس از اين كار مادر جوليوس سزار (قيصر دوم) به همين درد گرفتار ميشود و پزشكان يوناني عاجز از معالجه، چندين نفر از پزشكان ايراني را به روم ميآورند و او را “سزاريون“ ميكنند. بدبختانه اين كار به نام جوليوس سزار، سزاريون نام ميگيرد؛ در حاليكه بايد رستميون ناميده ميشد.
رضايي در ادامه به وجود ضبط صوت در ايوان مدائن و تاق كسري اشاره كرد و گفت: هنگامي كه پدر اسكندر هياتي به درباره خشايارشاه ميفرستد، متوجه ترنم موسيقي در سالن ميشوند، درحاليكه اركستري در سالن وجود نداشته است. آنها سوال ميكنند و خشايار پاسخ ميدهد كه هنرمندان ما قبلا مينوازند و ميخوانند و هنگامي كه ميهمانان ميآيند آن را پخش ميكنيم. البته بنده مدتي در اين فكر بودم كه سيم از كجا آمده و برق از كجا توليد ميشده كه خوشبختانه آقاي دياكونوف - تاريخنويس و ايران شناس فرزانه روسي ـ اين مشكل را حل كرد. بدين ترتيب كه در دهكدهاي در سرزمين عراق كه متعلق به ايران بوده، پيلي يافته كه هم اكنون و پس از گذشت سه هزار سال كه به حال پوسيدگي درآمده، 12 كيلوگرم وزن دارد. پيلها را به هم وصل كرده، از آنها برق توليد و جهت آبكاري نقره، طلا و فلزات ديگر استفاده ميكردند.
او با تاكيد بر اينكه ايرانيان بودند كه از آبشخور دانش خود سراسر دنياي آن روزگار را سيراب ميكردند، اظهار داشت: حدود ده هزار سال پيش هنگامي كه در هيچ جاي دنيا مثل روم، يونان، بابل، كلده، آشور، اكد و مصر، خط شناخته نشده بود، ايرانيان الفباي “دين دبيره“ را با 32 حرف بهوجود آوردند كه پيامبر باستاني ايران زرتشت نيز، اوستا را با اين الفبا ثبت كرد. همچنين خط ميخي را سه يا چهار هزار سال بعد (كه عدهاي آن را اولين خط بهوجود آمده مينامند) سومريان كه آريايي و از نياكان ما بودند، از خط “دين دبيره“ بهوجود آوردهاند. همچنانكه بسياري از واژهها و حروف از ايران به كشورهاي اروپايي و آمريكا رفته است؛ مانند ايام هفته كه ما ده هزار سال پيش يكشنبه را خورشيدروز و دوشنبه را ماهشيدروز ميناميديم و امروز به نامهاي sunday و monday نام برده ميشوند. حتا امروز زرتشتيان هندوستان همچنان به همان نامها ايام هفته دارند.
با تمام اين احوالات و روشن بودن فرزانگي ايرانيان، چه جاي اين است كه عدهاي از روي ناداني ايرانيان قبل از اسلام را وحشي، بيتمدن و بيفرهنگ بدانند.
اين استاد دانشگاه با ابراز نارضايتي نسبت به نبود عرق ايراني در عربهاي ايران گفت: زماني كه عربها، زنان و دختران ايراني را بين خود تقسيم كردند، فرزنداني از آنها بهوجود آمدند كه عربهاي امروز ايران را تشكيل ميدهند؛ اما آنها بدبختانه هيچگونه انديشه ايراني بودن ندارند.
دكتر رضايي درباره علتهاي ناآشنايي ايرانيان با پشينه فرهنگي و تاريخي خود عنوان كرد: متاسفانه نويسندگان ما از ابتداي ورود اسلام به ايران همواره سعي داشتهاند به اسلام، پادشاهان، تمدن و تاريخ بعد از اسلام بپردازند. هيچگاه از ديرينگي ايرانيان سخني به ميان نيامده، تنها در برخي موارد آنها به صورت جزيي اشارهاي شده است. بايد بگويم امروزه به اين مساله خوشبينم؛ زيرا نويسندگاني مانند دكتر «علي سامي» ، «حميد نيرنوري» و «دكتر ضيايي» با تاليفات خود به من اميدواري ميدهند. تمام كوششهاي ما اين است كه ايران باستان را زنده كنيم و به دنيا بشناسانيم كه مردماني تيزهوش، دانا، هنرمند و متمدن بودهايم؛ اما به هر حال موضوع رسيدگي كم به فرهنگ ديرينه ما همچنان ملموس است.
وي از ميزان تاثيرگذاري دين اسلام بر آيينها و سنتهاي ايراني سخن گفت و افزود: اسلام، مليت و نژاد ما را به كلي تحت تاثير قرار داد. ما ملتي بوديم كه از بيش از هشت هزار سال پيش نه بتپرست، كه ديندار بوده و سه اصل هوند، هوخت، هورشت (انديشه، گفتار و كردار نيك) را به كار ميبستيم و جملهي “خش نهدره اهورهي مزدا” به معناي به نام خداوند بخشنده بخشايشگر را زرتشت به زبان جاري كرده بود كه پنج هزار سال پس از او از زبان حضرت موسي ”بشم هشم نسيي و نسليه” و در نهايت توسط حضرت محمد (ص) جاري شد. ضمن آنكه مردم آن زمان همانند امروز پنج گاه نماز ميخواندند و وضو ميگرفتند. اما پس از مدتي ايرانياني كه عرق ملي در وجودشان بود با الهام از آيين زرتشتي دستورهاي رسيده را تغيير دادند؛ مانند ريختن آب وضو از آرنج به پايين، درحاليكه 700 ميليون سني در سراسر جهان عكس اين عمل را انجام ميدهند.
نويسنده كتاب اصل و نسب و دينهاي ايرانيان باستان، با ابراز نارضايتي نسبت به اينكه ايرانيان باستان را به آتش پرستي متهم ميكنند، گفت: ملت ايران به آنچه زرتشت دستور داده بود عمل ميكردند و آن قرار دادن نور و روشنايي به عوان سو (قبله) خود و نماز خواندن به سوي آن بود. همچنانكه خداوند در قرآن چندين جا خود را نور معرفي كرده است ، يا حضرت موسي با خدايي به ظاهر آتش سخن ميگويد.
وي در ادامه بر لزوم حفظ هويت ايراني تاكيد كرد و اظهار داشت: بايد اين كار توسط جوانان انجام و به جهانيان شناسانده شود. متاسفانه آقاي خاتمي به يونان ميرود و ميگويد تمدن دنيا از يونان است و با اين سخنان ايران را زير سؤال ميبرد؛ در حاليكه مسلم است هنگام حمله اسكندر به ايران و شكست داريوش سوم، تمامي كتابخانههاي بزرگ ايران به آتش كشيده ميشود. اسكندر، كتابهاي نجوم، طب، رياضي و ... را جدا كرده و بقيه را ميسوزاند. بعد كتابها را به يوناني ترجمه ميكند، از بركت علم و دانش ما افلاطونها و ارسطوها بهوجود ميآيند و بدبختانه تمدن ما به اسم يونان تمام ميشود. ولي ما هويت خودمان را بهدست آورديم و به خواست خداوند هر چه زودتر در سالهاي آينده، به هويت كامل خود پي خواهيم برد و به دنيا خواهيم شناساند كه تمدن دنيا از ماست.
رضايي با بيان اين مطلب كه روزي فرا خواهد رسيد كه رسوم گذشته خود را عملا انجام دهيم، يادآوري سنتها و آيينها را براي زنده نگه داشتن آنها كافي ندانست و گفت: بايد به هويت پيشين خود پي برده و عمل كنيم.
وي از دزديده شدن بسيار اشياي تاريخي طي ماههاي اخير سخن گفت و افزود: بايد ميراث فرهنگي در اختيار كساني قرار گيرد كه به واقع ايراني باشند، به ايران بينديشند و از اشياي تاريخي مانند جان خود محافظت كنند.
همچنين براي هر شيء تازهاي كه يافت ميشود از من و امثال من بخواهند درباره آن كاوش كرده ، جستارهايي بسيار بنويسيم. اما متاسفانه هيچگونه كوششي در زمينه ميراث فرهنگي به عمل نيامده است.