International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

Link to Persian Section

 

1

 

پيوند به صفحه اصلی

 

 

به مناسبت روز کورش بزرگ

نخست بنا بر سرشت هستی و دوم بر اصل پیمان های انسانی !

از: دکتر تورج پارسی

ایرانشناس ـ سوئد

www.savepasargad.com

 از وسعت زمین کاسته نشده اما دانش پر شتاب بشری آنرا آن چنان کوچک کرده که همه آدمیان باشنده ی آن همسایه ی همند . با این شمارش ، همسایه مسئول همسایه است ، نخست بنا بر سرشت هستی و دویم بر اصل پیمان های انسانی !

شوربختانه در راستای تاریخ ، برخی اوقات ، آدمی " اصل بنی آدم اعضای یکدیگر " را  نه به زبان آورده و نه به کردار کشانیده است . حتا در پوشش دین هم که  از بنی آدم به نام " بندگان یا بردگان خدا " یادکرده اما در کردار صف ها را جدا نموده ، خودی را به مکان امن و امانی با گل و میوه ، جوی عسل و شراب حرام ! و ...... به نام :الجنة / بهشت فرستاده  و  البته غیر خودی راهم با یک پیش شکنجه به شکنجه گاه اصلی الجحيم یا جهنم می فرستد . پس ما با سرشت هستی و فضیلت آدمی مساله داریم ، یعنی یک جا می ایستیم و حرکت نمی کنیم، یک جا از سرشت هستی فاصله می گیریم و دارای رنگ ، دین ، جنسیت و...... چی و چی می شویم و عقاید را بر نوک شمشیرها حک کرده و حمل می کنیم .

اگر در کرنولوژی جنگ در راستای تاریخ باریک بشویم ، جنایات بر محور خودی و غیر خودی در راهروهای دین و سرمایه می چرخد ، در عصر جدید هم همان معنا را دارد اما از شیوه ی تازه تری سود جسته می شود . .

در اینجا نیاز می بیند برگ هایی از تاریخ باستان و معاصر را بازنگری کرده و وجوه اشتراکشان را آشکار بنمایاند :

آشور بانی پال حدود 600 سال قبل از میلاد می گوید: «من شوش شهر بزرگ مقدس، جایگاه خدایان و محل اسرار آنها را به خواست آشور و ایشتر فتح کردم.....در گنجهایش را که در آن زر و سیم و مال فراوان بود گشودم... همه طلا و نقره و ثروت را که شاهان پیشین ایلام در آن گرد آورده بودند...آنها را به عنوان غنیمت جنگی به سرزمین آشور آوردم. من زیگورات شوش را که از آجرهایی با سنگ لاجورد لعاب داده شده بود، من تزیینات بنا را که از مس صیقل یافته ساخته شده بود شکستم. شوشیناک خدای اسرارآمیز که در مکانهای اسرارآمیز اقامت دارد و هیچ کس ندیده است که او چگونه خدایی میکند، سومودو، لکمر.....این خدایان را با زینت آلاتشان، ثروتشان......به سرزمین آشور آوردم....پیکره گاوهای نر وحشتناکی را که زینت بخش درها بودند از جا کندم، معابد ایلام را با خاک یکسان کردم و خدایان آن را به باد دادم. سپاهیان من به بیشه‌های مقدس آنان که تا آن هنگام هیچ بیگانه‌ای از کنار آنها گذر نکرده بود گام نهادند، اسرار آن را دیدند و به آتش کشیدند. من قبرهای شاهان قدیم و جدید آن را.....ویران و متروک کردم. اجساد آنها را در جلوی آفتاب قرار دادم و استخوانهای آنان را به سرزمین آشور آوردم.... همه خاک شهر شوش و شهر ماداکتور و شهرهای دیگر را به توبره کشیدم و در مدت یک ماه و یک روز سرزمین ایلام را به همه پهنای آن جاروب کردم. من این کشور را از گذشتن دام و گوسپند و نغمه‌های موسیقی بی نصیب کردم و به درندگان و ماران و جانوران وحشی رخصت دادم که آن را فرو گیرند. من در مدت یک ماه و بیست و پنج روز این سرزمین را به بیابان برهوت تبدیل کردم. من در روستاهای آن نمک ریخته و خار کاشتم. من دختران شاهان، همسران شاهان، همه خانواده‌های قدیم و جدید شاهان، شهربانان، شهرداران شهرها..... ساکنان مرد و زن....چهارپایان بزرگ و کوچک که شمارشان از ملخ بیشتر بود را به عنوان غنیمت جنگی به سرزمین آشور روانه ساختم..... آوای انسان، سم چهارپایان بزرگ و کوچک، فریادهای شادی....به دست من از آنجا رخت بر بست»

In a tablet unearthed in 1854 by Henry Austin Layard, Ashurbanipal:

* روز 22 ژوئن  1941 عملیاتی با نام رمز بارباروسا آغاز گشت ، پنج ملیون سربازارتش نازی wehrmacht به شوروی حمله کردند ، هیتلر در این زمینه فرمانی صادر کرد : سرزمین شوراها را باخاک یکسان کنید ، هر سرباز آلمانی که در این راه قوانین بین الملی جنگ را زیر پا بگذارد عفو و بخشوده خواهد شد "  و برای نخستین بار  در تاریخ غیر نظامیان بیشتر از نظامیان کشته شدند .

این همه جنایات کهنه و تازه را به شکل طبقه بندی و فرا گیری چه نامی باید داد ؟

سرانجام جنگ ها بر بنیان هر علتی که باشند نابودی انسان و دست آوردهای اوست!

پس از جنگ جهانی دوم وینستون چرچیل جنایات نازیها در محو یهودیان را "جنایتی بدون نام" دانست. حقوقدانی لهستانی  رافائل لمکینRaphael Lemkin

 (June 24, 1900 – August 28, 1959 )جنایات نازی ها برای محو یهودیان و سایر گروههای ناخوشایند -  این قلم در کنار واژه ی ناخوشایند ،غیرخودی می گذارد -  را "نسل کشی genus -cide نامید

این تعریف از طرف همه پذیرفته شد و در اولین اعلام جرم بر علیه جنایت نازی ها چنین آمده بود "نسل کشی آگاهانه و سیستماتیک برای از میان برداشتن گروههای قومی و نژادی، علیه اهالی غیر نظامی برخی از مناطق اشغالی برای نابودی نژادها و یا طبقاتی از مردم و ملتها، نژادها و گروههای مذهبی."

درتاریخ نهم نوامبر 1946 و در اولین نشست عمومی سازمان ملل، این مجمع، پیش نویس قطعنامه ای را برای کمیته ششم (حقوقی) فرستاد. کمیته متن نهائی قطعنامه ای را تهیه و به مجمع عمومی باز پس فرستاد، که در پنجاه و پنجمین جلسه مجمع عمومی به تصویب رسید. در این قطعنامه چنین آمده بود:

"ژنوساید انکار حق موجودیت گروههای انسانی است، همانگونه که قتل انکار حق حیات افراد است، چنین انکار حق موجودیتی برای شعور انسانی تکان دهنده است و نتیجه آن محروم شدن بشریت از تمام مشارکت های فرهنگی و غیره ای است که توسط این گروه ارائه میگردد و بر خلاف تمام اصول اخلاقی و روح و هدف سازمان ملل است. در بسیاری از موارد جنایات ژنوساید که اتفاق افتاده است، تمام یا بخشی از گروههای سیاسی، مذهبی، نژادی و غیره نابود شده اند. موضوع مجازات جنایت ژنوساید مورد توجه جامعه بین المللی است. بنابراین، مجمع عمومی، تاکید میکند که ژنوساید جنایتی تحت قوانین بین المللی است و جهان متمدن آنرا محکوم میکند...بدون توجه به این نکته که این جنایت مذهبی، قومی، سیاسی و یا در هر زمینه دیگری باشد..."

در جنگ همه جانبه دوم جهانی شکنجه و قتل عام به خاطر عقاید سیاسی ، دینی و نژادی و یهودیان ، کولی ها ، کمونیست ها ،هم جنس گرایان ، چینی ها و کره ای ها را قربانی کرد .  اعلامیه حقوق بشر و مقدمه اش که رهیافت و برآیند همه ی نابرابری ها و نا به سامانی های تاریخ بشر است  با صدای بلند و بلند تردر بوق کرنا می نوازد که "

  اساس آزادی ،  داد و صلح در جهان " وابستگی تنگاتنگ  با "شناسايی حيثيت و کرامت ذاتی تمام اعضای خانواده ی بشری و حقوق برابر و سلب ناپذير آنان " دارد . باهمین امر آشکار که بر پلتفرم خرد می چرخد درشت بر پیشانی خود می نویسد :

"؛تمام افراد بشر آزاد زاده می شوند و از لحاظ حيثيت و کرامت و حقوق با هم برابرند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و بايد با يکديگر با روحيه ای برادرانه رفتار کنند.

هر کس می تواند بی هيچ گونه تمايزی ، به ويژه از حيث نژاد ، رنگ ، جنس ، زبان ، دين ، عقيده ی سياسی يا هر عقيده ی ديگر ، و همچنين منشاء ملی يا اجتماعی ، ثروت ، ولادت يا هر وضعيت ديگر ، از تمام حقوق و همه ی آزادی های ذکر شده در اين اعلاميه بهره مند گردد. "

روز 29 اکتبر 539 پیش از میلاد

این قلم بی آنکه بخواهد تنها به ایرانی بودن کوروش پارسی  که در تاریخ به کوروش بزرگ یا Cyrus the Great نامورست بنازد خود را در برابر انسان خردوری می بیند  که " افراد بشر را از لحاظ حيثيت و کرامت و حقوق با هم برابردانسته است " آن هم  در دوردست تاریخ  ، حتا در دو نوبت جنگ جهانی یکم و دویم  جهانی دیدیم حیثیت و کرامت انسانی توسط صاحبان قدرت به پشیزی گرفته نشد و ملیون ها ملیون انسان  به خاطر رنگ ، دین ، نژاد و اندیشه سیاسی به خاک و خون کشیده شدند . اما کوروش هخامنشی در روز 29 اکتبر 539 پیش از میلاد  در بابل فرمانی صادر کرد که به منشور کوروش بزرگ نامور گشت . این منشوردر سال 1971 از سوی سازمان ملل متحد به عنوان " نخستین اعلامیه حقوق بشر " شناخته شد . در این منشور بر الغای تبعیضات نژادی و ملی ، آزادی گزینش محل زندگی ، پایان دادن به نظام بردگی ، آزادی دین و مذهب ، تلاش برای صلح پایدار در میان ملت ها تاکید کرده است .

به نام یک ایرانی به نام یک شهروند جهانی به نام یک معلم در برابر انسان های ماندگار تاریخ همچون پادشاه پارسی کلاه از سر برداشته به احترام می ایستم ، نامش را در خانواده ام روشن نگه می دارم و در شادی همگانی  با خرد وران گیتی همگام و همره شده و انسان و کرامتش را ارج می نهم .

 

 * Raphael Lemkin (June 24, 1900 – August 28, 1959) was a Polish lawyer of Jewish descent. He is best known for his work against genocide, a word he coined in 1943 from the root words genos (Greek for family, tribe, or race) and -cide (Latin for killing).[1] He first used the word in print in Axis Rule in Occupied Europe: Laws of Occupation - Analysis of Government - Proposals for Redress (1944).

http://www.bidaran.net/spip.php?article37

http://www.khabaronline.ir/news-1657.aspx

http://en.wikipedia.org/wiki/Elam#History.

In a tablet unearthed in 1854 by Henry Austin Layard, Ashurbanipal boasts of the destruction he had wrought:

“        Susa, the great holy city, abode of their Gods, seat of their mysteries, I conquered. I entered its palaces, I opened their treasuries where silver and gold, goods and wealth were amassed...I destroyed the ziggurat of Susa. I smashed its shining copper horns. I reduced the temples of Elam to naught; their gods and goddesses I scattered to the winds. The tombs of their ancient and recent kings I devastated, I exposed to the sun, and I carried away their bones toward the land of Ashur. I devastated the provinces of Elam and on their lands I sowed salt.[4]

http://en.wikipedia.org/wiki/Military_history_of_the_Neo-Assyrian_Empire

Military history of the Neo-Assyrian Empire

“        For a distance of a month and twenty-five days' journey I devastated the provinces of Elam. Salt and sihlu I scattered over them... The dust of Susa, Madaktu, Haltemash and the rest of the cities I gathered together and took to Assyria... The noise of people, the tread of cattle and sheep, the glad shouts of rejoicing, I banished from its fields. Wild asses, gazelles and all kinds of beasts of the plain I caused to lie down among them, as if at home.           „

Ashurbanipal, [12]

 

 

کمیته بین المللی نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com