International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

Link to Persian Section

 

1

 

پيوند به صفحه اصلی

 

 

آموزه های کورش بزرگ در رهبری

برداشت از کتاب هنر رهبری گزنفون

 

فقط آنان که به مردم خدمت می‌کنند سزاوار فرمانروایی اند

از: کورش زعیم

نویسنده، مترجم و کوشنده ی فرهنگی و سیاسی

 www.savepasargad.com

گرانبهاترین گنجینه یک رهبر مردم هستند

هم پیمانان کورش می پنداشتند که کورش اکنون ثروتمندترین مرد جهان است، ولی کورش از زراندوزی بیزار بود و آن را خیانت به مردم کشورهای شکست خورده و هم پیمانش می دانست. هم پیمانانش اکنون او را بی‌اندازه ثروتمند می‌دانستند. ولی ثروت او چیزی جز سراب نبود، زیرا از لحاظ زر اندوزی فقیرترین امپراتور جهان بود. با وجود این، بزرگترین سرچشمه ثروت روی زمین را برای خود فراهم کرده بود: یک ارتش پرتوان و باتجربه زیر فرمان که به رهبری وی احترام می‌گذاشت و او را پسر خدایان می‌شناخت و همه جا به دنبال او می‌رفت، و مردمی که او را دوست داشتند و به وی اعتماد می کردند. او گفته بود که، "بزرگترین ثروت یک رهبر، مردم تحت رهبری اوست."

در هنگام محاصره بابل و پیش از حمله، در یک سخنرانی به سربازان خود گفت، "به یاد داشته باشید که ما این نبرد را برای دفاع آغاز کردیم، نه برای تجاوز به دیگران یا برای اینکه خود را ثروتمند کنیم. خدایان با ما هستند، ولی ما باید خودرا وقف ایمن نگه داشتن شهروندان کنیم. امنیت شهروندان باید بیش از آن باشد که هر فرمانروای دیگری بتواند تامین کند. ما باید آمادگی این را داشته باشیم که در گرما و سرما و سختی‌ها و خوشی‌ها با مردم شریک باشیم، و ما هرگز نباید از باری که بر دوشمان خواهد بود شکایت کنیم."

 

فقط آنان که به مردم خدمت می‌کنند سزاوار فرمانروایی بر مردم هستند

به چه حقی رهبرانی که خود راه بد را می گزینند باید دیگران را به علت بدی و حماقت خود مجازات کنند؟

 

"ای مردم، من چه باید بکنم؟ شما باید چشمان خود را به من بدوزید و مراقب باشید که من وظایف خود را با شایستگی انجام دهم، و من هم چشمانم را به شما خواهم دوخت و هر کدام از شما را که با شایستگی کار کردید، گرامی خواهم داشت. ما همچنین باید دقت کنیم که پسران و دختران خود را از هنگامی که از زنانی که ما به همسری گرفته ایم زاده می‌شوند آموزش دهیم. تلاش ما برای اینکه نمونه خوبی برای فرزندانمان باشیم، ما را وادار خواهد کرد که خود حتا بهتر باشیم. اگر فرزندان ما چیزی در ما نبینند که ناشایسته یا شرم آور باشد، ما بی‌شک پدران غرورانگیزی خواهیم بود. فرزندانمان نیز همانند ما در پرتو آنچه خوب است خواهند زیست و آرمانهایشان ـ همانند آرمان‌های ما ـ قدرت آنها خواهد بود.

 

در جای دیگری کورش خطاب به فرماندهان خود که آنها را برای اداره کشورهای گشوده شده می فرستاد گفت، "این برای همه ما جهان نوینی است، و من نیاز دارم که شما مهارت‌های رهبری خود را به شیوه ای که اکنون بیش از پیش اهمیت دارد، با مهارتهای من پیوند بزنید. زیرا من نمی توانم این سرزمین گسترده را تنها اداره کنم. بسیاری از شما بجای من تصمیم گیری‌هایی خواهید کرد که در تمامی شاهنشاهی اثر خواهد گذاشت. شما در حالیکه جنگجو خواهید ماند، فرمانروا هم خواهید شد. همانگونه که شما از شهروندان خود انتظار خواهید داشت که از شما فرمانبری کنند، شما هم باید از بالاترهای خودتان فرمانبری کنید. ما باید در اداره مردم خودمان همبسته باشیم، همانند همبستگی که هنگام جنگ کردن داشتیم."

رهبر باید نماد زنده قانون باشد

در آن هنگام، کورش با اعلام یک سامانه اداری که تا آن زمان بیسابقه بود، نام کسانی را که برای شرکت در اداره کشور گزیده بود خواند: وزیر مالیات، بازرس دارایی، وزیر ساخت و ساز، وزیر خزانه داری، وزیر دربار...

کورش فرماندهانش را واردار می کرد که بیشتر از نمونه سازماندهی که او ابداع کرده بود استفاده کنند. او می گفت که قانونهای نوشته شده برای مردم بسیار مهم هستند، و رهبر خود باید نماد زنده قانون باشد. رهبر نه تنها باید به عنوان یک راهنمای کارآمد عمل ‌کند، که باید یک قاضی خردمند هم باشد. رهبر باید آنها را که در خدمت به مردم کوتاهی می‌کنند بیابد و با درستی و دادگری مجازات ‌کند. 

ثروت برای تقسیم است نه گردآوری و پنهان کردن

یک روز در بابل هنگام خوردن شامانه، کروزوس کورش را سرزنش کرد که چرا اینقدر دست و دل باز است وثروت های به دست آمده را می بخشد. او ادعا کرد که کورش بزودی خود را به فقر خواهد کشاند. کورش به او پاسخ داد که، "می پنداری چه ثروتی را می توانسته ام تا کنون انباشت کنم، اگر زیردستانم را در ثروت امپراتوری شریک نمی کردم؟"

کروزوس مبلغ بسیار بزرگی را بر زبان آورد.

کورش گفت، "کروزوس، من اکنون از هیستاسپ می‌خواهم که تئوری تو را به آزمایش بگذارد."

کورش سرش را به سوی هیستاسپ گرداند و گفت، "به سراغ ثروتمندترین دوستان من برو و به آنها بگو که برای پروژه بزرگی نیاز به پول دارم. از هر کدام از آنها بخواه که مبلغی را که می‌توانند به من بدهند بنویسند. آنگاه نامه‌ها را مهر و موم کن و وقتی برگشتی بیا و در حضور من نامه‌ها را به کروزوس بده."

روز پسین، کروزوس وقتی مبلغ‌هایی را که دوستان کورش تعهد کرده بودند جمع زد، رنگ از رویش پرید. در حالیکه نفسش بریده بود گفت، "این مبلغ از چیزی که هر کس می‌تواند برای خودش نگه دارد بسیار بسیار بیشتر است!"

کورش گفت، " می‌بینی، کروزوس، که دارایی من بی‌نهایت است. اینکه تو می‌گویی ثروت درو کنم و پنهان کنم خلاف عقل سلیم است. من بخاطر این کار مورد تنفر و حسادت دیگران قرار می‌گیرم و باید یک لشگر مزدور فقط برای نگهداری از این ثروت بگمارم. من تصمیم گرفته‌ام که مردم و زیردستان خود را ثروتمند کنم. در نتیجه آنها خزانه‌های زنده من هستند و آنها خود بهترین نگهبان زر خود می باشند."

کروزوس که سرخورده شده بود، سرش را به حسرت تکان داد و گفت، " آری،این دلیل پیروزی تو بر نیمی از جهان است؛ و من چیزی را بجز اجازه نشستن بر سر میز تو  به دست نیاورده ام."

از پول و ثروت سوء استفاده نکن

کورش ادامه داد، "کروزوس، خدایان دون چیزی ضد ارزشی در روح ما کاشته‌اند ـ چیزی که همه ما را در دل گدا می‌کند. گهگاه تقریبا همه افراد می‌خواهند همه ثروتهای جهان را از آن خود کنند. حتا من گاهی می‌توانم ندای هولناک آزمندی را در درون خود بشنوم، ولی آنقدر آگاهی دارم که از این نفرین کشنده ای که آزمندی با خود می‌آورد پرهیز کنم. اکنون به من بگو، مردان ثروتمند با مازاد ثروت خود چکار می‌کنند؟"

کروزوس دستش را روی سر تاسش کشید و اعتراف کرد که، "بیشتر مردان ثروتمند زر خود در زمین دفن می‌کنند که بخشی از آن هرگز از زیر خاک بیرون نمی آید."

کورش تایید کرد، "آری، و این چقدر ابلهانه است! اکنون بگو که دیگر مردان ثروتمند با پولشان چکار می‌کنند؟"

کروزوس گفت، "بیشترشان آن را می‌شمارند و جمع می‌زنند و بر آن به نگهبانی می‌ایستند."

"آیا آن زر برایشان جهانی از دشواری‌ها را ایجاد نمی کند؟"

او گفت، "البته، برخی از آنها بیشتر وقت خود را با پولشان می‌گذرانند تا با فرزندانشان."

کورش نتیجه گیری کرد، "هر چقدر هم که ثروت داشته باشند، بیش از مقداری که شکم‌هایشان جای دارد نمی خورند! و اگر بخواهند همه زرهای خود را در جامه‌هایشان بپوشند زیر وزن آن خرد می‌شوند! ثروت اضافی آنها چیزی بجز اندوه به بار نمی آورد. من به سهم خود می‌کوشم که به خدای بزرگ وفادار باشم و دستان خود را در تسلیم به سوی او دراز می‌کنم. وقتی بیش از آنچه نیاز دارم به دست می‌آورم، مقدار مازاد را به زیردستانم می‌دهم. با یاری رسانی به زیردستان، مهر و سپاس آنها را به دست می‌آورم، شهرت به دست می‌آورم و حتا زندگی خود را. به این ترتیب افتخارات دنیایی من رشد می‌کند و هر چه بزرگتر و گسترده تر می‌شود.

زر، خداوند نیرو و روشنایی نیست

کروزوس گفت، "کورش، تو از چنان زیرکی هوشمندانه ای برخورداری که من تصورش را هم نمی کردم. من چه نادان بودم که می‌پنداشتم ثروت همه چیز است. این پنداشت من به سرنگونی خودم ‌انجامید." پادشاه تاج از دست داده، سر خود را دوباره تکان داد. "اگر فقط من می‌دانستم که در بهشت ابلهان می‌زیسته ام!"

کورش گفت، "تو سرانجام فهمیدی کروزوس، که در زندگی خرسندی راستین در داشتن ثروت زیاد نیست. تاج خوشبختی از آن کسی است که می‌تواند منصفانه پول بدست آورد، شرافتمندانه آن را هزینه کند و زر را با خداوند نیرو و روشنایی اشتباه نگیرد."

کورش یادآور شد که بیشتر مردمی که در تندرستی زندگی می‌کنند، داروی کمتری در خانه نگه می‌دارند.

 

 

کمیته بین المللی نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com