Save  Pasargad Committee

 

Link to English Section

پيوند به خانه  

گل سرخ ایرانی، ملکه ی گل ها (بخش اول و دوم)

 

پژوهشی از: دکتر تورج پارسی

www.savepasargad.com

 

بخش یکم

Persian rose

Queen of the Flowers

the rose ,a symbol of love and beauty, wascalled˝ Queen of the Flowers ˝ by the Greek Poet Sappho , in the 9th century . the Persians produced rose oil for perfumes called atter of rosr, meaning the fat of the flowr and persian poet az Rumi drew strong connections between the rose and spritual epiphany.

 

يكى از روزهاى گرم واشنگتن بود  ، با كالسكه داريوش نوه ام به مغازه اى صابون فروشى وارد شدم تا از هواى خنك آنجا بهرمند شده و خریدی هم بکنم  چششم به صابونى افتاد به نام Persian rose Queen of the Flowers، یک باره بوى ارديبهشت شيراز بوى گل سرخ میمند یا بهتر بگویم " گلابدان پارس "و باغ های شیراز و آتش زرتشت به مشامم رسید ، بی پرو ابگویم  که " بی دولت می مست کردم "  به ياد رند شيراز افتادم ،حق داشت كه بسراید  "حاشا به موسم گل ترك "مى " كنم ، به راستى چگونه مي شود در بهار که "سرزمينت خال هفت كشور مى شود" و " شاخ گل سرخ را وقت نثاران مى رسد  ترك " آتش تابناكى بكنى كه زرتشت هم  در زير خاك خواستارش هست ؟ حالى ماييم و اين همه يك جا كه  خود دولتى است پاينده . هنوز در مغازه ی کوچک صابون فروشی ایستاده ام اما در شیرازم ، شیرازی که به گفته ی صورتگر :

هر باغبان که " گل " به سوی برزن آورد

شیراز را دوباره به یاد من آورد

براستی در شیرازم ، چه پری و چه پروازی سرشار می شوم از صدای حافظ در کوچه باغ  های قصرالدشت :

غنچه ى گلبن وصلم ز نسيمش بشكفت

مرغ خوش خوان ، طرب از برگ " گل سورى " كرد

يا: به چهره ى " گل سورى  "نگاه مى كردم

كه بود در شب تارى به روشنى چو چراغ

گل سوری = گل سرخ

آگاهیم که  در راستاى تاريخ ، سرزمينى كه دلش از دشمن و دروغ  به اندازه ى ابر بى باران " وريتره " خونين بود ،  پرديس ساخت و گلزار جهان را آراست .تا جایی  كه خارجيان هم گیاهان سودمند ش را بشناختند و در كشور خود بكاشتند " ایران از آغازتا اسلام ۲۰۳ /رویه ی یک

در اين روند شايان توجه است كه  ادبيات پارسی چه به جا  پژواك محيط طبيعى گرديد و به راستى  گلريز شد و "بو " در آن مفهوم  و شناسنامه اى ديگر گرفت . گل بر رخت و سفره مان نشست و چهره نماى دختران مان گرديد .

منم گل برگ و گل بوی و گل اندام

گلم چهره ، گلم گونه ، گلم نام / ویس رامین دختر گورابی در دیدار با رامین و شناسندن خود .

مرا مادر به زیر " گل " بزادست

گلی خوشبوی نام من نهادست / همان

 

گل سرخ   گل محمدی

گلاب گیری گل سرخ در کاشان

 

گلاب ، گل آیین ، گل آذین ، گل آرا، گل آسا، گل افروز ، گلاب ،گلابتون ، گل برگ ، گل آفرید ، گل افشان ، گلاله ، گل اندام ، گل آور. گل آویز، گل بار، گل باران ، گلباش، گلبان، گلبانگ ، گل بانو ، گل برگ ، گلبن ، گلبو، گل بهار ، گل به ، گل بیز ، گل بی بی . گلپاد، گلپر ، گل پری ، گل پیکر ، گل تن ، گلچهر، گل چهره ، گل چین ، گلخند ، گل دار ، گل دخت ، ، گل دسته ، گلدیس ، گلرخ ، گل رخسار ، گلرنگ ، گلرو، گلریز، گلزاد ، گلزار ، گل سان ، گلستان ، گل شهر ، گل فام ، گلک . گلگون . گل ماه ، گل مر ، گلنار ، گلنار ، گل نام ، گلنوش گل وش ، گل گونه ، گلی ، شه گل ،ناز گل ، بی بی گل و....

حتا بسیاری از زنان گیتی نیز نامشان " گل سرخ " یا " رزا"  است به ویژه زنان روسی po3a وРозалина , یا در انگلیسی rosalina  یا به ارمنی րոզա

ذوق و دلشادی بهارانه است که مردم شیراز با " بهار " و " گل سرخ " نام خانواده را زینت می دهند ، چنانچه به خواهر شوهر اگر شوهر کرده باشد " بهار دوسی " و اگر شوهر نکرده باشد ؛ غنچه دوسی " و زن برادر یا زن کاکا را نیز با واژه ی گل می آرایند و " گلدوسی " می نامند .

پیش بهار دوسیت ، غنچه دوسیت به گل دوسیم گفت

تو باغی و من غنچه ی سرخ جومولوشم /  جومولو = دوقلو .بیژن سمندر 

معناى گل در فرهنگ ايران همان گل سرخ است  كه در شعر حافظ يك بار به نام "گل پارسى" هم جلوه گر شده است . منظور حافظ از " گل پارسى " گل سرخى است كه در فارس مى رويد

از گل پارسى ام غنچه ى عيشى نشگفت

حبذا دجله بغداد و مى ريحانى .خانلری  غزل شماره ۴۶۳

در کشور سوئد نیز گل سرخی هست به نام Rosa Persica یا persisk ros که درست ترجمه ی گل پارسی است

 دربرهان قاطع زير نام گل پارسى  : به ضم اول و كسر ثانى نام گلى است به غايت سرخ  و خوش رنگ و آنرا گل سد برگ و گلنار فارسى هم گويند ،گل سرخ معروف است يعنى هر گل كه سرخ باشد و كنايه از آفتاب عالمتاب هم هست

پر از شکوفه ی نارنج گشته دامن باغ

که تا به پیش تو گلچهره با نثار آید

به " سرخ گل " همه غوغای چهچه است و خروش

که نا شکفته به بوئیدنش هزار آید / فریدون توللی

گل ، گل سورى ،گل حمرا، گل نوروزى ، گل سد برگ ، گل لعل ، گلنار ، گل بوسونی همه به معناى گل سرخ است . گلاب نيز كه در پزشكى ، شيرينى پزى ، آيين نوروزى و دينى كار برد دارد از فراورده ى گل سرخ است و نشان دهنده اين است كه واژه ى گل ،مفهوم گل سرخ را دارد. چنانچه در ۱۲۴ بيت  از شعرهاى حافظ واژه گل = گل سرخ آمده و در يك ‌بيت هم گل حمرا . در برهان قاطع گل به معناى اخگر آتش نیز آمده است و كنايه از آفتاب جهان تاب هم هست به همين معنا و رنگ,  اين قلم ميان " آتش " و "گل سرخ " پیوند ی مى بيند !

به راستی گل سرخ به شادی می شکوفد و پیام آور شادمانی است و " گل زرد " نشانواره ی درد و اندوه چنانچه در نامه ی سوم ویس به رامین آمده است :

گل سرخی نگارا من گل زرد

تو از شادی شکفتی و من از درد

در ترانه های محلی فارس گل = گل سرخ به معنای اروس هم هست ، چنانچه در واسونک شیرازی گاه آوردن اروس خوانده می شود :

یک اتاق خالی کنین ، فرش گل کاری کنین

گل میاد خونه شما ، گل را نگهداری کنین

دوستان اروس پاسخ می دهند :

گل نمی دیم ببرید ، سمبل نمی دیم ببرید

جون زلفای شازده دوماد ، زود نمی دیم ببرید

از واژه اوستايىvarđa یا varz یا varda فارسی باستان تا vard یا vartپهلوی ساسانی تا rose امروزی

در اوستایی گل سرخ را " ورز " نامند ، همین واژه در پهلوی ساسانی vard یا vart  است ( درزبان های هندو اروپایی دال و ت قابل تبدیل ند ) در واژه سهرورد که شهری است در استان زنجان واژه ورد =گل سرخ ،پهلوی را آشکار می بینیم .

ز آتش برون آمد آزاد مرد

لبان پر زخنده به رخ همچو " ورد " / شاهنامه

وردا varda در دگر گشت زبان شناسی خود به vŪla سپس به vel ول درآمده است

ولم دورست و احوالش ندونم

یکی خواهم که پیغامش رسونم

خداوندا ز مرگم مهلتی ده

که دیداری به دیدارش رسونم / ترانه های محلی فارس

در این فرگشت سرانجام vi به gu تبدیل گشته ، این تغیر را در واژه ی gushtaasp= vishtaaasp و gol = vel می بینیم .

واژه ورت به زبان ارمنی و آرامی راه می یابد ، عرب نیز آنرا به معنای گل سرخ و رنگ سرخ بکار می برد . درزبان ارمنی از wart اوستایی نام زن و مرد ساخته شده است :

Nevart نوارت نام زنانه

Zevart زوارت نام زنانه

Norvart نوروات نام زنانه

Vartohi وارتوهی نام مردانه

Vartanoush وارتانوش نام زنانه

Vartan وارتان نام مردانه

سرانجام این واژه اوستایی با بوی خوش خود به غرب می رسد ، چنانچه یونانیان آنرا به

wroδon ورودون όδονبکار بردند . این واژه در فرگشت خود در زبان یونانی نخست roδonو پس تر به roδ جلوه گر شد و کم کم در کشورهای اروپایی rose و rosa گشت

( واژه red

 

کمیته بین المللی نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com