International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

 

Link to English Section

يبانيه ها  |  پاسارگاد  |   خبرها  |  مقالات   |   هنر و ادبيات |    تاريخ  زدايي  | ديداري ـ  شنيداري  | جشن های ايرانی | محيط زيست |  تماس |  جستجو

 

پيوند به صفحه اصل

 

 

  سيزده به در شاد باد

 

آناهيتا، خدا زن ايرانی، و استوره سيزده به در

 

از: دکتر تورج پارسی

اين قلم بنا بر پژوهش هاى خود استوره ى سيزده را در رابطه باايزد تيشترفرشته باران و اناهيتا " او كه تخمه ى همه ى مردان راپاك كند و زهدان همه ي زنان را براي زايش  / از آلايش بپالايد "  ۱مي داند

نيك آگاهيم كه "فلات ايران در درازاي تاريخ با شرايط ويژه خود هميشه با مشكلي به نام كم آبي روبرو بوده ، به طوريكه   كم باراني  را از گاه ورود آريايي ها به فلات قابل تصور ساخته و زمينه شناخت مارا نسبت به آنچه در  يشت ها  به نام نبرد فرشته باران و ديو خشكسالي آمده است آسان مي سازد " ۲

پس آيين سيزده در برگيرنده ى باران خواهى و همسر يابى است كه هر دو بر اصل زايش طبيعت و انسان مي چرخد . برآيند چنين اصولى است كه نحوست عدد ۱۳را غبارى از ره دور رسيده  مي داند و بس.

آيا براى انسان آريايى كه خاستگاهى سردسيرى داشته كدام عنصر طبيعى غير از خورشيد و سمبل زميني اش  اتش مى توانسته نقشي تعيين كننده داشته باشد ؟ آنگاه هم كه   به سرزمين تازه كوچيد  ، آب را همچون آتش تعيين كننده ديد !

اصولا استوره ها پديده ى نيازهاى مادى و روانى / معنوى جامعه ى آرام در حال حركت آدمى در دور دست تاريخ هستند  . معمول چنين بوده است كه عناصر طبيعى و غير طبيعى را ميدان دار عرصه ى زندگى مى انگاشتند  به همين دليل مى توان به چنين تعبيرى  رسيد كه استوره ها لوحه هاىى راز انگيزى هستند كه از پرسش هاى پاسخ يافته و نيافته آدمى شكل گرفته اند ، شايد از اين رو بتوان نتيجه گرفت كه رخت افسانه بر قامت استوره ها ناخواناست .

پديد آمدن استوره هاى مادر/خدايان رابطه ى تنگاتنگى دارد با نقش اجتماعى / اقتصادى زنان به اين عبارت كه در راستاى تاريخ پرفراز و نشيب  بشر ، خويشكارى ودست آوردهاى زنان هميشه تعيين كننده بوده است به همين سبب سمبل آسمانى او رخت ايزدى مى پوشد و در صف خدايآن مى نشيند .

خويشكارى" زن گذشته از آنكه نگهبان آتش بود و شآيد اختراع كننده ى و سازنده ى آوندهاى سفالين بود مى بايست چوب دستى به دست گرفته و در كوه ها به جستجوى ريشه هاى خوردنى گياهان يا جمع آورى ميوه هاى وحشي بپردازد . شناسايى گياهان و فصل روييدن آنها و دانه هايى كه مى آوردند مولود مشاهدات طولانى و مداوم بود و او را به آزمايش كشت و ورز راهنمايى مى كرد. زن با كشاورزى ابتدايى خود در دوره ديرينه سنگى كه غار نشين بود ابداعات بسيارى نمود كه سبب عدم تعادل ميان نقش زن و مرد گرديد . در چنين جوامعى زن كارگزار قبيله بود و به مقام روحانيت مي رسيد در عين حال زنجير پيوند خانواده بود" ۳

دراستوره هاى يونانى Hestia" هستيا يا در لاتين vestia ايزد بانوى خانواده و نگاهبان و خداى آتش است . ماه و خورشيد نشانواره ى اين ايزد بانو بودندو " سه مرحله ى  ماه نو ، ماه پر يا بدر و هلال اخر نماد سه دوره ى زندگى مادر/ خدا بشمار مى آمدند ( دوشيزگى ، ميانه سالى،  سالخوردگى ) . از سوى ديگر گردش ساليانه خورشيد نيز بيان توانايى جسمى او را دارد : بهار نشانواره ي دوشيزگى ، تابستان دوران باردارى و پاييز و زمستان دوران سالخوردگى و نازايى است "

در زير واژه هستيا در

the woman Encyclopedia of myths and secrets

آمده است :

she represented the home  'place , " The center of the world" when the matriarche ruled, '' The hearth was in midst of dwelling ; that heart was to each member of the household , as it were, an umblicum orbis , or navel of the earth ..... hearth being only another form of earth ..۴

در استوره ي ايراني عمر جهان هستي دوازده هزار سال است :

در استوره ي ايراني عمر جهان هستي دوازده هزار سال است  اين دوازده هزار سال تمثيلي را زمان كرانه مند نامند كه خود بخشى از زمان بي كرانه است :

۱_ سه هزار سال نخستين جهان مينوى يا فروهري است

۲_ سه هزار سال دوم جهان مادي هستي مى يابد

۳_ سه هزار سال سوم دوران تضاد يا نبرد ميان نيكى و بدي است . در اين هزاره گه خير و گاه شر ميدان مي يابد و جهان را به كام خود مي كشد ، به همين دليل انرا زمان گميزش يا آميختگي مى نامند .

۴_سه هزار سال چهارم كه فرجامين هزاره است زمستان سياه اهريمنى شكست مي خورد و جهان مادي نىز به پايان مي رسد و نيروى خير پس از نه هزار سال ماموريت در جهت گسترش خير عمومي به پايگاه مينوى خويش بر مي گردد .حال اگر اين دوازده هزار سال را همانند دوازده روز نوروزي ببينيم روز سيزدهم نشانواره ي آغاز هزاره سيزدهم يعني آغاز زندگي پر آرامش كيهاني است .

اما چرا در روز سيزده فرودين مردمان به دامن طبيعت پناه مي برند و اين روز به نام سيزده به در نامور گشته است نوشته اي در دست نيست شايد بتوان اين را يك سنت سينه به سينه دانست كه مردمان آنرا زنده نگاه داشته اند .

آنچه كه بيشتر مي توان بر آن تكيه كرد اين است كه روز سيزدهم هر ماه روز تير يا تيشتر فرشته ي باران است كه استوره ي نبرد تيشتر _ نشانواره ي تر سالى و اپوش _ نشانواره ي خشكسالي _ از آن بر خاسته است  . در اين روز از ماه فرودين يعنى روز سيزدهم مردمان به صحرا مي رفتند و در كنار جويباران و رودخانه ها به ستايش ايزد باران مي ايستادند تا ترسالي را ارمغان آورد :

تشتر ستاره ي رايومند فره مند را مي ستاييم كه تخمه ي آب در اوست ، ان تواناي بزرگ نيرومند تيزبين بلند پايه ي زبر دست را ، آن بزرگواري را كه از او نيكنامى آيد و نژادش از اپام نپات است _ تير يشت كرده دوم -

همانطور كه امد در چنين روزي به دشت دمن رفته از ايزد باران مراد مي طلبيدند تا ببارد و بر بركت بيفزايد چه اگر تشتر در برابر اپوش شكست بخورد دشت و دمن به خشكي و خزان برسد و آب از چشمه ها دريغ بشود ، گرد غم و اندوه بر بر چهره ى آدمي و گياه و چرنده و پرنده بنشيند . در اينجاست كه رابطه ي آب و زندگي به ويژه زندگي انسان ايراني را مي توان به روشني لمس كرد ، اين رابطه تا آنجا  گسترده مى شودكه باور آدمي با طبيعت پيوندتنگاتري مى خورد . لب تشنگي دشت و دمن ، آدمى ، پرنده و چرنده و تنگ چشمي آسمان  آنچنان انسان را در بن بست قرار مي دهد كه در سنگ نبشته اي داريوش بزرگ فرياد بر مي آورد :

خدايا كشور را از سه چيز رهايى ببخش :دروغ ، خشكسالي و دشمن

از جايى كه نوروز جشن زايش آدمي است  درسيزدهم فروردين  هم  دختران سبزه گره مي زنندتا آآرزوى همسرى خوب بكنند ، خانه و كاشانه اى فراهم آورند  تا صداي بچه در آن بپيچد .

(گزارش مرتضا هنري در آيىن هاي نوروزي رويه ى ۷۸و ۷۹ تاييد بر اين گفته است )

: دختران خراساني با شادى مى خوانند :

سيزده به در چارده به تو  سال ديگه خونه ي شو    ها كوت  كوتو  ها كوت كوتو

در خوي و بيابانك نيز دختران ازجوى آب مي پرند و مي خوانند :

سيزده به در چارده به تو   به مرغ قد قدو سال ديگه خونه ي شو ور  بچه بغل

"در برنامه سيزده به در همدانى ها ، رسمى ديگر نهفته است. مادربزرگ ها در اين روز اغلب ۲۰ تا ۳۰ كوفته آماده مى كنند كه داخل يكى از كوفته ها ، يك سكه طلايى رنگ قرار مى دهندو معتقدندكه قسمت هركسى كه شد به حتم سال خوبى را پيش رو خواهد داشت. ساعات پايانى اين روز هم با گوش دادن به شعرها و داستان هاى قديمى مادربزرگان و پدربزرگان و خواندن ديوان شعر حافظ سپرى مى شود. "

در جزيره كيش هر سال، پيرترين درخت لور  Lur كه به گفته برخي بوميها عمري ۳۰۰ساله داردميزبان مسافران و مردمي است كه ميخواهند  سيزده را در طبيعت به سر برند. درخت لور كيش هم مانند سرو ، انار ، نيلوفر،نخل ، كنارkonaar مقدس بشمار مي آيد به طورى كه به آن دخيل مي بندند هر سال سيزدهم فروردين مردم محلي در كنار اين درخت جمع ميشوند تا نحسي سيزده را به در كنند.

بهارشيراز از دخترانش دلربا ترست و شيرازى ها هم اصلا اهل توى خانه نشستن نيستند به همين دليل هميشه "مسند به گلستان مى برند " از روز دوازده فروردين شيرينی ها و آجيل ها باقی مانده و سرکه و کاهو سكنجبين. را يك جا كارسازى مى كنند كه صبح سيزده فروردين بزنند به صحرا .

در مازندران  در جشن سيزده به در هر كسي به نيتي سبزه گره ميزند كه بيشتر اين نيتها به گشايش بخت دختران مربوط ميشود. دختران به دور از چشم ديگران كنار آب و جوي سبزهها را گره ميزنند و ميخوانند: ”سيزده را به در ميكنيم چهارده را به سر ميكنيم سال ديگه شوهر ميكنيم بچه را بغل ميكنيم”

روز سیزدهم نوروز بنا بر سالنمای زرتشتیان روز تیر است که متعلق به ایزد تیر است که این ایزد همواره به صورت اسبی با دیو خشکی و خشکسالی در جنگ است و اگر پیروز شود آبها سرازیر و گیاهان می رویند از آنچه گذشت چنین بر می آید که ایرانیان پس از برگزاری مراسم نوروزی و دمیدن سبزه و گندم در نخستین روزهای سال نو روزی که متعلق به ستاره باران یعنی سیزدهم فروردین به دشت و صحرا و کنار چشمه ها می روند و شکست یافتن دیو خشکسالی و پیروزی ایزد تیر را جشن می گیرند و به پایکوبی و شادی می پردازند . در این روز در برخى از روستاهاى كشور مسابقات اسب دوانی مرسوم است که یادآور کشمکش بین ایزد باران و دیو خشکسالی است و پیروزی یک اسب در مسابقه همانند پیروزی اسب ایزد باران است.

دزفولي ها و خرم آبادى ها روز چهاردهم فروردين به صحرا مي روند به همين سبب نزد آنان چهارده به در رسم است

.در سيزده به در سبزه ي خوان نوروزي نيز به دست آب روان جويباران و رودخانه ها سپرده مي شود يا به شكل سمبليك به دستان اناهيتا ايزد آب و تشتر فرشته ى ترسالي داده مي شود تا موجب ترسالي گرددكه برآيند آن  بركت و باروري است   .آنچه بر شمرده شده همه با آيين شادي و پايكوبي و سپاس و نيايش همره است .

هر چند كه امروزه  ايرانى از خانه به طبيعت پناه مي برد تا نحوست اين روز را پشت سر بگذارد اما در اين رابطه نمي توان پيوند انسان و طبيعت را كم مايه شمرد .نكته اي كه در اينجاباز روى ان تاكيد دارد پيوستگي شادى و شادماني است كه حتادر چهره چنىن روزي كه آنرا بد اختر مي دانند آشكارست .

آياعدد سيزده بد يمن است ؟

درتاريخ زيست آدمي حوادثي رخ داده ، كه عمري انديشه بشر را به خودمشغول داشته است . اين گونه رويداده ها ، ترس و دلهره ايجاد كرده و انسان رابه تعبير ات  گوناگوني وادار كرده است .برخي ازاين رويدادهاي شوم وترس آور كه در سيزدهم ماه رخ داده گناهش   به گردن عدد بي گناه سيزده انداخته شده . البته اين به اين معنا نيست كه  چنين تعبيراتي صرفااز سوي مردمان عامي و عادي شده  باشد  بلكه دريك كليت همگان  درين دايره خرافي گرفتار بوده و هستند .

سرچشمه ي موهوم پرستي و اصولا تقدس يا نحوست عدد سيزده سرزمين كلده است يعني بخشي از عراق كنوني . مردم كلده مردماني بودند با دانش به طوريكه در ستاره شناسي و رياضيات و شيمي و پزشكي مراحلي را طي كرده بودند مثلا چهار عمل اصلي حساب و توان هاي دوم و سوم عدد ها را محاسبه مي كردند و جذر و كعب آنها را مي گرفتندو با تصاعدهاي هندسي و حساب آشنايي داشتند اما بااين وجود زندگي شان از خرافات و موهومات خالي نبود .خدايان و ارواح را مي پرستيدند و هفت ستاره ي خورشيد و ماه ، تير، ناهيد ، بهرام ، مشتري و كيوان را مقدس بشمار مي آوردند ، همين زمينه ها سبب  شد تا  تقدس اعداد زمينه بيابد وبه نسبت تعداد خدايان  عدد هاي  ۳ و ۷ و ۶ و۱۲و ۶۰ مقدس اعلام شوند يا عدد۲۰ متعلق به خداي بل و11 به مردوك ۳۰ به ماه وعددهاي كسري به ارواحي كه منزلتي پايين تر داشتند نسبت داده شوند .

اصولا  باد كه ميوزد خار و خاشاك را از سويي به سويي ديگر مي پراكند ، در اثر ارتباط ميان ملل ، خرافات نيز به دست باد افتاد و به همه جا پراكنده شد .  از جمله در دين يهود نيز پاي رمزهاي اعداد بازشد براي نمونه در صحيفه ي هفتم و هشتم دانيال نبي عدد رمز گونه ي آپوكالي يپ سيس يا ۶۶۶ چون شمشير دموكلس بر سر همگان جاي  گرفت ، اين عدد سه رقمي نيز» ويرانگر « دانسته شد .

يوناني ها نيز مانند كلداني ها ۳و۷ را مقدس مي دانند كه اينان نيز مستقيم برگرفته از كلداني هاست بطوريكه در انديشه فيثا غورث كه ۵۸۵ پيش از ميلاد مي زيست و معاصر كوروش بزرگ بود و سفرهاي زيادي هم به كلده و مصر و حتا ايران كرده به اوج خود مي رسد . فيثاغورثيان با مشاهده ي طبيعت حكم دادند كه »مي توان قانون هاي حاكم بر طبيعت را به كمك عدد بيان كرد خواه اين قانون مربوط به نظم كيهاني باشد خواه مربوط شود به هارموني موسيقي « . اينان نه تنها خواستند جهان مادي راباعد د بيان كنند بلكه دنياي درون و معنوي را نيز شامل چنين امري دانستند .فيثاغورثيان به عدد به چشم يك مفهوم بسيار اسرار آميز  مي نگريستند مثلا عدد هاي زوج را نشانه ي مرد  مثل ۲و ۴ و عددهاي فرد را نشانه زن مي دانستند مثل ۳و ۵  به همين دليل عدد ۲ مرد را باعدد ۳ 3 زن نشانه ازدواج مي پنداشتند . عدد را حقيقت اشيا ،  و واحد يا يگانه را حقيقت عدد  دانسته و تضاد واحد يا يك را با كثرت منشا اختلافات بشمار آوردند

مردم تركمن نيز  برخي از اعداد را مانند سه ، هفت ، نه و چهل مهم مي شمارند.  عدد زوج نيزازروزگاران قديم نشانه ي سعد و مهر و محبت بوده است. زن تركمن به هنگام شركت در مراسم عروسي در داخل بقچه اي كه به همراه خود به خانه ي داماد و يا عروس مي برد، نان شيريني را با شمارگان زوج مي برد (۲ يا ۴ يا ) اما وقتي قرار است به مراسم ختم كسي برود، اعداد فرد را انتخاب مي نمايد. .

اين زمينه ي بسيار مساعد خرافي آنچنان طي مي شود كه زمينه كار فال گيران رمالان و پيشگويان رافراهم مي آورد ، رخت نحوست تن اعداد مي كند كه نحوست عد ۱۳ از آن جمله است . عدد از بهشت انسان رانده ي ۱۳ هم مثل همه ي عدد هاست نه شاخي دارد و نه دمي اما از كجا اين داغ بر پيشانيش نشست بايد نزد روميان جا پايش را ديد در روم  ميانه ماه  را ايدوس  مي گفتند ، اگر ايدوس به سيزده مي خورد آنرا نحس مي دانستند اما به مرور زمان ، عد د سيزده در همه حال  نحس بشمار آمد و بد نامي يا نحوست ۱۳ عالم گير شد . امروزه در فرانسه ي متمدن اگر خانواده اي  تعداد مهمانش به سيزده نفر برسد ، ميزبان بايد يا تعداد را به دوازده نفر تقليل دهد ، يا اينكه نفرات رابه چهارده برساند ، حتا اگر شده از كوچه رهگذري را به خانه دعوت كند .در ايران خودمان شماره كاشي خانه هايي كه به جاي عدسيزده ، 12+1 نوشته شده كم نيست .در امريكا نيز چنين كنند يا اينكه مي نويسند 12 مكرر 12Bis . يا در همين كشور سوئد جمعه اگر به سيزدهم بيفتد بد يمن است و بايد منتظر رويدادهاي ناخوشايند شد !

در حاليكه روز سيزدهم هر ماه  در سال شمار زرتشتي به نام تير يا تيشترايزد باران  است كه به همين مناسبت جشن تيرگان در روز سيزدهم تير ماه  برگزار مي شود .در كشورچين عدد سيزده خوش يمن است و خانه هاي سيزده اتاقه مقدس شمرده مي مي شود . شاخه زيتوني كه در پشت دلارهاي آمريكا كشيده شده است ۱۳ برگ دارد !!!

اما رويدادهايي كه به نحوست سيزده دامن زدند :

۱ــ  در سيزدهم ما ه اول بهار، در مصر ، ستاره دنباله داري با زمين تصادف كرده و  خرابي فراواني به بار آورد .

۲ــ شام آخر مسيح پيامبر ، با دوازده نفر از حواريون صرف شد .مسيح بر سرسفره   شام گفت : » آنكه مرا تسليم مي كند درين شام همراه من است !«. همانطور كه  گفته بود ، يهودا كه يكي از حواريون بود به مسيح خيانت كرد و اورا تسليم نمود  باوجود ي كه مسيح از پيش  چنين آگاهي داده بود ، ولي  مردمان حتا درين قضيه هم   پاي عدد سيزده را به ميان مي كشند .

۳ ـ يهوديان در چنين روزي درهنگام خروج از مصر در صحراي سينا سرگردان شده و  تلفات زيادي تحمل كردند .

۴ــ در ايران ستاره دنباله داري به زمين خورد و آتش فشان  هاي خاموش رابه كار  انداخت و زمين لرزه خسارات زياد بار آورد .

و اما سيزده به در و استاد شهريار.

گويا در يك سيزده نوروز استاد شهريار در باغي با ياران به گپ و گفتگو مشغول بوده كه ناگهان پس از مدت ها دوري ، ناگهان چشمش به دلدارافتاد .دلداردست فرزندش را در دست داشت و خرامان مي آمد . دلداردختري بود كه پيمان زناشويي با ديگري بست و هجراني آفريد كه در اثر آن شهرياركه دانشجوي سال آخررشته ي پزشكي بود  ، درس را رها كرد وديگر تنها خود را در شعر ديد  و در شعر زندگي كرد . اين رويداد آنهم در روز سيزده به در باعث شد كه استاد شهريار بي درنگ اين غزل را بسرايد :

يار همسر نگرفتم ، كه گرو بود سرم  تو شدي مادر من با همه پيري پسرم

تو جگر گوشه هم از شير بريدي و هنوز  من بي چاره همان عاشق خونين جگرم

خون دل مي خورم و چشم نظر بازم هست   جرمم انست كه صاحبدل و صاحب نظرم

پدرت گوهر خود را به زر و سيم فروخت

پدر عشق بسوزد كه در آمد پدرم

عشق و آزادگي وحسن و جواني و هنر عجبا هيچ نيرزد كه بي سيم و زرم

هنرم كاش گره بند زر و سيمم بود   كه به بازار توكاري نگشود از هنرم

سيزده  را همه عالم به در امروز از شهر

من خود آن  سيزدهم  از همه عالم  به درم

تو از آن دگري ، رو كه مرا ياد تو بس خود تو داني كه من از كان جهاني دگرم

خون دل موج زند در جگرم چون ياقوت

شهريارا چكنم لعلم و والاگهرم ۵

در پايان اين نوشتار،اين پرسش مطرح است كه مي توان به همه ي پندارها حتا اگر خرافي باشند باور آورد

باشد كه سيزده هم چون سايرعددها بزيد ، بي آنكه بر چهره اش مهر شومي زده شود .  اميد است كه هرروزتان نوروز گردد ، نوروزي كه معناي پيوند آدمي با همه ي پاك سرشتي ها و نيكي ها باشد .سبز باشيد چون چمنزاران و گندم زاران ، روان و پاك باشيد چون آبها .

۱. ـ اوستا، نامهء مينوي ِ آيين ِ زرتشت، ، آبان يشت ، گزارش جليل دوستخواه ، چاپ دهم

۲_از آب تا درخت و مرد پرهيزگار / تيرگان ، از همين قلم

۳ - ايران از آغاز تا اسلام ، ر.گريشمن ، ترجمه محمد معين ، رويه ۱۱ چاپ هفتم ۱۳۶۸، شركت انتشارات علمى وفرهنگى

4 _ Barbara G walker, 1983

۵ _ ديوان شهريارچاپ هشتم انتشارات آگاه ۱۳۶۸

 

 

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com

 

 صفحه اول