|
نگذاریم خاک خوب ما را هم ببرند!
این روزها، در ميان شلوغی و جابجایی دو رییس جمهور حکومت اسلامی، عده ای بی خرد یا ایران ستیز، سعی دارند بی سر و صدا، «لایحه ی خاک» را دوباره به مجلس اسلامی ببرند(1) و با تصویب آن فاتحه ی «خاک خوب» ایران خوانده شود. لایحه ی خاک، که این بار با نام «طرح منابع طبیعی» به مجلس خواهد رفت، فروش خاک حاصلخیز و مایه ی زندگی مردمان ایران به کشورهای دیگر را قانونی خواهد کرد.
اهمیت آب و خاک
همه می دانیم که «وطن» نام های گوناگونی دارد، زادگاه، میهن، سرزمین، کشور. و نام زیبای دیگر آن هم «آب و خاک» است. وقتی می گویی «آب و خاک ایران» همان معنی را می دهد که بگویی«کشور ایران» و یا «سرزمین ایران». اما این آب و خاک، غیر از معنای عاطفی یا جغرافیایی وطن و سرزمین و دیگر کلمات معادل اش، یک معنای واقعی و ملموس هم دارد و آن اینکه اشاره به خاکی می کند که تو از آن روییده ای و به آبی که از آن نوشیده ای. يعنی اشاره فقط به این نیست که تو در جایی متولد شده باشی، بلکه اشاره به مادر حقيقی و طبیعتی تو نيز هست، چرا که تو از نظر بیولوژیکی دقيقاً از جنس آن خاک و آب هستی.
تفاوت این «مادر طبیعتی» با «مادر خونی» در آن است که تو تا زنده ای نیازمندش هستی، تا زنده ای تغذیه ات از آن خاک و آب است. یعنی زندگی ات به آب و خاک بستگی مستقیم دارد. و این همان آب و خاکی است که در بعدی بزرگتر تبدیل به سیاره ی خاکی می شود که تو بر آن رسته ای و بر روی دو پا بر آت ایستاده ای.
آن ها که معنای نگاهبانی و حفظ طبیعت را می دانند این را هم می دانند که اگر مراقب خاک و آب نباشیم یعنی مراقب زندگی انسان نیستیم و می دانند که همه ی آن چه در جهان وجود دارد و برای بود و نبود انسان است با همین آب و خاک ارتباط مستقیم دارد.
و به همین دلیل یکی از مهمترین تلاش هایی که اکنون در کشورهای پیشرفته به وسیله ی کوشندگان میراث طبیعی و محیط زیست می شود، حفظ سلامت آب و خاکی است که در آن زندگی می کنند. و سعی می کنند که خاک ها و آب ها ارزش حیاتی خود را از دست ندهند.
ارزش حیاتی خاک
در هر سانتي متر مكعب خاك بيش از پنج هزار گونه ی حياتي، و در هر هكتار بيش از شش تن «توده ی جانوري» وجود دارد، یعنی چرخه ی حیات بشری از خاک است. علاوه بر این، ساده ترین نکته برای هر انسان اجتماعی آن است که بداند تغذیه ی روزانه ی همه ی جانداران روی زمين با خاک ارتباط مستقیم دارد، چه از گیاهخواران باشند و چه از گوشت خواران. و مهم اينکه بدانيم همه ی «مواد خوراکی موجودات زنده تنها برگرفته از «بخشی از این خاک» است که ارزش حیاتی خود را در راستای توليد خوراک گياهی و حيوانی حفظ کرده باشد.
تهی شدن خاک از منابع حیات بخش
پاسخ مفصل و علمی این پرسش که «چگونه ممکن است خاک از ارزش های حیاتی اش خالی شود؟» را می توان در کتاب های مربوط به علم طبیعت، یا زیست شناسی، خواند و متن های کوتاه ترش را هم می شود حتی در اینترنت و به قلم کارشناسان محیط زیست و میراث طبیعی به زبان های مختلف پیدا کرد. مطلب به شکل ساده اش اما چنين است: از آنجایی که ارزش حیات بخش یک «خاک قابل کشت» یا «خاک خوب» و یا «خاک حاصلخیز» در محدوه ی 30 سانتیمتری قسمت بالایی آن وجود دارد، اگر این مقدار از پوششی خاک برداشته شود، آنچه بجا می ماند ديگر دارای ارزش حیات بخشی نخواهد بود. یعنی دیگر مواد غذایی در آنجا نمی رویند و بیش از سیصد سال طول می کشد تا این خاک دوباره حاصلخیز و حیات بخش شود. از بین رفتن بخش حاصلخیز خاک را «فرسایش» می خوانند، که همانا به معنی کاهش تدریجی مواد حیات بخش آن است.
«فرسایش خاک» به دو عامل بستگی دارد، یکی طبیعی ـ مثل تغییرات جوی، بادها و باران های شدید، خشک بودن، ـ و دیگری غیر طبیعی و انجام شده به دست انسان، مثل ساختن سدهای بی رویه و مدیریت غلط آب ها، نابود کردن جنگل ها که از مهم ترین عوامل محافظ خاک هستند، تراکم جمعیت، کشت بی رویه برخی از گیاهان و دیگر عواملی که منجر به از بین بردن پوشش گیاهی طبیعی خاک می شود؛ به معنی نابودی بخش حاصلخیز خاک.
وضعیت خاک در سرزمین ما چگونه است
بر اساس آمارهای جهانی، خاک ایران یک دوم درصد از خشکیهای کره زمین را تشکیل میدهد. با این حال، به دلیل مدیریت غلط، خاک ایران با تلفاتی دو میلیارد تنی در هر سال، بیشترین فرسایش را بین کل کشورهای دنیا دارد. در واقع، شصت در صد از خاک های کشاورزی در ایران در معرض فرسایش هستند. و همین آمارهای رسمی منشاء این فرسایش را بیشتر به خاطر نابود کردن جنگل ها به بهانه ی عمران و آبادانی، آلودگی محیط زیست، و ساختن سدهای بی رویه و غلطی اعلام می کنند که طی چندین سال گذشته سرزمین ما را گرفتار بدترین بدبختی های زیست محیطی کرده است.
موارد غیر قانونی برای نابودی خاک ایران
غیر از این مسایل بی خردانه که ظاهراً تکیه بر «قانون» دارند، اقدامات زیادی نیز در جهت فرسایش و ویرانی خاک ایران از سوی سودجویان انجام می شود که کاملاً به اصطلاح «غیر قانونی» اند. چند دهه است که هر چند وقت یکبار صدای دلسوزانه ی برخی از کارشناسان و یا کوشندگان میراث طبیعی و یا روزنامه نگارانی مسئول به اعتراض بر می خیزد اما از آنجا که پشت هر نوع ویرانی میراث های طبیعی و فرهنگی مان زورمندانی قلدر ایستاده اند، این صداها را به سرعت خاموش می کنند.
آخرین و دردناک ترین این نوع ویرانگری ها فروش خاک ایران به کشورهای حاشیه ی خلیج فارس است که سه چهار سالی است که خبرش جسته و گریخته و این طرف و آن طرف شنیده یا خوانده می شود. اخیراً اما یکی از سایت های خیری داخلی به نام «سیرنیوز» جزییات تکان دهنده ای از این فاجعه را فاش کرده است. این سایت می نویسد: «آن گونه که در گزارشات گمرک است، فقط در سال 1390 معادل 215 هزار تن خاک حاصلخیز ایران به کشورهای اطراف خلیج فارس صادر شده است.» (2)
باید توجه داشت که عبور دادن این مقدار خاک از مرزهایی صورت می گيرد که یک پرنده هم به سختی می تواند از آن عبور کند و چگونگی عبور آن از چشم مسئولین دولتی به دور بماند. این سايت همچنین می نویسد که: «خبر فروش خاک ایران به قطر برای اولین بار دو سال قبل از سوی رسانه های عربی منتشر شد و بعدها سفیر وقت ایران در این کشور از ورود 5 هزار تن خاک ایران به قطر خبر داد».
حتی آقای عباس پاپی زاده، سخنگوی کمیسیون کشاورزی مجلس اسلامی، نیز در تایید فروش خاک کشاورزی استان های بوشهر و هرمزگان به کشورهای قطر و امارات گفته است که: «این موضوع درست است و متاسفانه اتفاق افتاده و خاک حاصلخیز کشاورزی ایران به این کشورها صادر می شود.»
حیرت انگیز آنکه می بینیم برخی به جای آن که بر دولتمردان بی خرد یا خائنی که حاکم بر سرنوشت مردم ایران هستند لعنت بفرستند، چوب را بر می دارند و به «عرب» ها ناسزا می گویند؛ غافل از این که آن ها به خاطر آباد کردن و شاداب کردن سرزمین هاشان، و به خاطر راحت و سلامت مردمان شان این کارها را رسمی و قانونی، و با اطلاع مردمان شان، انجام می دهند. قطر و بیشتر کشورهای حاشیه ی خلیج فارس که به ارزش های حیاتی خاک و آب واقف هستند، و در چندین سال گذشته تمام کوشش خود را برای حاصلخیز کردن و شاداب کردن زمین های خشک کشورهاشان به کار گرفته اند، با توجه به این که خاک ایران بهترین و ارزان ترین خاک برای آن هاست، در این سال ها به خرید آن اقدام کرده اند.
مجوز رسمی برای غارت خاک و زندگی مردم
همه ی کارشناسان و کوشندگان میراث فرهنگی و طبیعی ما می دانند که سال هاست که در کشور ما اقداماتی جدی به نام حفظ میراث های فرهنگی و طبیعی صورت نگرفته است. نه تنها دولت های اسلامی، که به قول آقای خاتمی تدارکچی هایی بیش نیستند، که کل حکومت اسلامی درکی از این مسایل ندارد. متاسفانه در سال اخیر، به خصوص، وضعیت این میراث های ملی و بشری به صورتی درآمده که خود کارشناسان دولتی نیز به زبانی دیگر همین حرف ها را مطرح می کنند. همین دو روز پیش آقای محمد بهشتی، رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، در زمان آقای خاتمی، با انتقاد از سیاستهای دولت محمود احمدی نژاد در قبال میراث فرهنگی و گردشگری گفته است که: «دولت آینده باید سازمان میراث فرهنگی را دوباره تاسیس کند»؛ یعنی در واقع به اين واقعيت اشاره کرده است که در این هشت سال سازمان میراث فرهنگی نه تنها همه چیز را ویران کرده بلکه خود سازمان نیز به ویران کشيده شده است.البته ایشان سه سال پیش در یک گفتگوی بلندی توضیح داده است که در دوران های به اصطلاح «سازندگی» و «اصلاحات» نيز «به دلیل کارها و مشکلات موجود » اقدامی اساسی انجام نشده است.(3) و هم ایشان بودند که، در زمان مرعشی، کسی که یک سال آخر دوران خاتمی رییس سازمان بود، گفت که: «ویرانی هایی که در ده سال گذشته در این کشور و در ارتباط با میراث فرهنگی و تاریخی صورت گرفته به اندازه ی هزار سال بوده است».
چنین است که می بينيم اکنون کار از تخریب بناهای تاریخی و فرهنگی و آلوده کردن رود و تالاب و دریاچه و ... و ... گذشته و «مسئولان!» به فروش خاک ایران پرداخته اند. اکنون دبیر كمسیون كشاورزی «وجود خلاء قانونی در خروج خاك از كشور» را از دلایل اصلی بررسی مجدد «لایحه خاک» ـ و با نام «طرح منابع طبیعی» ـ عنوان كرده و گفته است : «برای این که نگرانی ِ از بین رفتن جنگل ها و مراتع طبیعی، و ضایع نشدن حق سرمایه گذار، و از بین نبردن خاك ایران از قبیل خاك جنگلها و مراتع حاصلخیز، حفظ منابع ملی در جنگل ها، حفظ و نگهداری چوب كشور از بین برود این طرح را به مجلس می فرستند تا از این پس خاك حاصلخیز كشور فقط با صدور مجوز قانونی طبق لایحه ی منابع طبیعی و بررسی كارشناسی حق خروج از كشور را داشته باشد!»
و چه کسی است که نداند در سرزمین ما، تصویب این قانون ها یعنی تبديل کردن کاری که تا کنون غیر قانونی انجام می شده به امری بديهی و قانونی، تا سود جویان با خیالی آسوده تر و با در دست داشتن مجوز های «قابل خرید و فروش» کار خود را گسترده تر ادامه دهند.
پس آیا همچنان باید سکوت کرد و اجازه داد که چنین قوانین ننگینی برایمان تصويب شوند و پایه و ریشه ی همه ی «آب و خاک» مان را نیز نابود کنند؟
البته چه زیبا بود اگر که جهان را مرزی نبود و همه ی آب ها و همه ی خاک ها متعلق به تمامی مردمانی بود که بر سیاره ی زمین زندگی می کنند؛ اما اکنون که بر اساس قوانین بین المللی هر سرزمینی مرزی شناخته شده دارد، منابع طبیعی آن نیز جزو داشته های مردمان همان سرزمین به حساب می آید. و طبیعی است که، بر اساس همان قوانین، حفظ این داشته ها جزو وظایف ضروری دولت ها است.
اينگونه است که می توان با اطمينان گفت که در هر کجای این سیاره ی خاکی، اگر دولتی خود دست به چپاول و یا ویرانگری این ثروت ها بزند، مسئولان اش خائن به آن سرزمین و مردمان اش شناخته می شوند و مشروعیت خود را از دست می دهند.
و يادمان باشد که هر آن کس که اين واقعيات را بداند و سکوت کند خود در چنان خیانتی سهیم و شریک خواهد بود.
خرداد 1391
کمیته بین المللی نجات پاسارگاد