International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

Link to Persian Section

 
يپوند به صفحه اصلی 

 

 

 

میراث فرهنگی و طبیعی باید نقطه ی مشترک خواست همه ی مردم باشد

هیچ قدرتی در هیچ جای جهان بدون فرهنگ زاینده  و استوار بر شالوده ی فرهنگ پویای قدیم

 و رشد یابنده به سوی پرتو درخشان خورشید فرهنگ جهانی نتوانسته خویش را حفظ و نگاهداری کند

 

گفتگوی کمیته بین المللی نجات پاسارگاد با:

مهدی فتوحی

مهدی فتوحی پژوهشگر میراث فرهنگی و تاریخی ایران

ایشان فارغ التحصیل زبان و ادبیات ایتالیایی است

و مترجم ده ها مقاله، داستان، نمایشنامه از زبان ها ایتالیایی و اسپانیایی

 

کمیته بین المللی نجات پاسارگاد

 

 

کمیته بین المللی نجات: آقای مهدی فتوحی گرامی آیا شما به عنوان یک  پژوهشگر میراث فرهنگی و تاریخی، حفظ و نگاهداری از میراث فرهنگی و تاریخی و یا میراث طبیعی و محیط زیست را امری جدی و همگانی می دانید یا خاص گروه یا سازمانی خاص؟

 

مهدی فتوحی:  گمان می کنم هیچ انسانی در هیچ جای کره ی خاکی نباشد که به آن پاسخ منفی بدهد. مگر می توان پاسداری از میراث فرهنگی و زیست محیطی را در اولویت کارها قرار نداد و دم از فرهنگ دوستی و طبیعت دوستی زد؟ میراث فرهنگی ایران چه پیش از اسلام و چه پس از اسلام همه گی و به هر وسیله ی ممکن باید از هرگونه تعرض و تهاجم و از سوی هر شخص حقیقی و حقوقی و هر ملت خودی و بیگانه مصون بماند و متعرض باید بر اساس قوانین مبتنی بر عهدنامه جهانی حقوق بشر مجازات شود و در صورت هر گونه آسیب و زیان این میراث باید  با همت ملی و جهانی مرمت و بازسازی شوند. که گفته اند گذشته چراغ راه آینده است. چند نمونه را در تایید سخنانم ذکر می کنم: یک:  در دوره ی جنگ هشت ساله ی ایران عراق موشک های رژیم صدام حسین  بخشی از شاهکار معماری قرون اسلامی ایران یعنی مسجد جامع اصفهان را تخرب کردند  که البته به همت مردم اصفهان این تخریب مرمت شد ولی داغ  تخریب مهمترین اثر معماری دوره ی سلجوقی بر دل تک تک ما ایرانیان باقی ماند که یک ملت بیگانه بخشی از تاریخ و فرهنگ ما را از روی عناد ویران کرده بود. دو: همه ویرانی بوداهای عظیم بامیان را به دست یک تفکر متحجر  داخلی دیدند و بر نابودی دو اثر مهم تاریخی فرهنگی گریستند . دو اثری که فقدانشان روح هر فرهنگ دوستی را می آزارد.  سه: در کشور ایتالیا در دهه ی هفتاد قرن بیستم یک دیوانه برای رسیدن به شهرت با چکش به شاهکار مجسمه سازی «میکل آنجلو بواُناروتی ، پیه تا» حمله برد و آن را متلاشی کرد . البته این اثر با استادی تمام مرمت شد ولی این امر باعث شد تا در کلیسای سن پیترو آن را در پشت حفاظ شیشه ای ضد گلوله بگذارند تا دیگر حماقت یک فرد مردم را از تماشای یک شاهکار هنری محروم نکند و از آن پس تماشای مستقیم آن بر دیگران ممنوع شد. این ها را ذکر کردم تا بگویم میراث فرهنگی از آن یک ملت خاص نیست و از آن کل بشریت است و از همین روست که پاسداشت آن وظیفه ی تک تک افراد بشر می باشد. چه دولت سرمایه گذاری که به نیت کشیدن مترو سی و سه پل را آسیب می زند و چه آن روستا زاده ای که فرزند خود را بر روی سردیس همای تخت جمشید می نشاند تا عکس یادگاری بگیرد . بعلاوه من گمان می کنم میراث طبیعی اعم از گیاهان و جانوران و آبها و آسمان و خاک نیز  به هیچ وجه یک دارایی ملی نیست و متعلق است به کل بشریت و همه باید در نگهداری و پاسداری از آن کوشا و سهیم باشند. چنان چه دیدیم که به محض نشت مواد رادیو اکتیو در آبهای ژاپن از راکتورهای مرکز اتمی فوکوشیما کل بشریت به حمایت برخاست.

 

 کمیته بین المللی نجات: به نظر شما چه دلیلی دارد که زنان و مردان اهل سیاست  ما (در داخل و خارج از ایران) به مسایل میراث فرهنگی و محیط زیست و به طور کلی مسایل فرهنگی کمتر توجه دارند؟

مهدی فتوحی: این که پرسیده اید چرا زنان و مردان ما در عرصه ی سیاست چه در خارج و چه در داخل توجهی به فرهنگ و میراث طبیعی نمی کنند باز می گردد به تعریفی که آنها از اولویت کارها در ذهن دارند. برای آنها فرهنگ و میراث طبیعی هرگز در اولویت قرار نداشته اند. این که چه چیز برای آنها در اولویت قرار دارد واضح است : کسب و نگهداری قدرت. ولی غافلند که هیچ قدرتی در هیچ جای جهان بدون فرهنگ پویا و زاینده  و استوار بر شالوده ی فرهنگ پویای قدیم و رشد یابنده به سوی پرتو درخشان خورشید فرهنگ جهانی نتوانسته خویش را حفظ و نگاهداری کند، که این خود ریشه در زیست بوم و اقلیم و طبیعتی دارد که این فرهنگ در آن رشد و گسترش یافته و بالیده. مثالی از این دست درک سخن را ساده تر می کند. سالهاست ما لباس  عشایر ایران را دیده ایم و پوشیده ایم و از دیدن و پوشیدن آن لذت برده ایم و بر آن فخر کرده ایم. آیا از خویش پرسیده ایم که تنوع و گونه گونی این لباسها همه وابسته به تنوع و گونه گونی اقلیمی زیست بوم ایران هستند؟ و همین طور نقوش فرش ها و گلیم ها و جاجیم ها و گبه ها. اصولا فرهنگ بر شالوده ی طبیعت است که از دیگر فرهنگ ها تمایز می یابد. پس اگر نیت ما گسترش مردم سالاری است باید اولویت کار را در پاسداری و رشد فرهنگ و به تبع آن طبیعت همین مردمی قرار دهیم که می خواهیم بر آنان حکم برانیم

 

کمیته بین المللی نجات:  کمیته بین المللی نجات:  فکر می کنید که فرهنگ ملی و فرهنگ سازی در  شرایط کنونی سرزمین مان تا چه اندازه می تواند بر بحران های موجود سیاسی واجتماعی ما اثر گذار باشد؟

مهدی فتوحی: فرهنگ به گمان من حرکتی بطئی و در عمق دارد و از داخل نخبه گان مردم است که می جوشد و رشد می کند و می بالد و در سطح جامعه گسترش می یابد. به اعتقاد من این سیاستمداران هستند که باید گام های خود را با حرکت فرهنگی نخبه گان فرهنگی  مردم سازگار کنند . البته این امر به معنای وادادگی کامل نیست و از طرفی در این که این نخبه گان چه کسانی هستند بحث است. سخن من بر پایه ی  سخنان نیچه و افلاطون است که نخبگان را فیلسوفان می دانستند. فیلسوف به معنای دقیق کلمه و نه به معنای فیلسوف اسلامی یا مارکسیستی  یا غیره که هر برچسب دیگری به این واژه آن را از معنای اصیل آن دور می کند. کلا این پرسش شما به گونه ای بحث را به فلسفه می کشاند و به ساختارهای سیاسی در جامعه. در یک ساختار سیاسی سالم و البته بر پایه ی دموکراسی رجال سیاسی در درجات مختلف از طبقات مختلف سیاستگزار کشور هستند و پارلمانتاریسم اصولا بر این اساس پی ریزی شده. مجالس سنا و عوام و نمایندگان کشورها سیاستگزاران کشور در عرصه های گوناگون و البته فرهنگی اند. تمرکز من اینجا بر اهمیت این پارلمانتاریسم است. حضور تکثر در پارلمانتاریسم راه را برای رشد فرهنگ باز می کند. فراموش نکنیم بخش قابل توجهی از اعضای سنا در کشورهای بزرگ از نخبگان فرهنگی کشور تشکیل شده اند. می توانم چند نمونه از سناتورهای ایتالیا را در دهه های گذشته نام ببرم که در عرصه ی فرهنگ نامی آشنا داشته اند. کسانی چون آلبرتو موراویا یا ائوجنیو مونتاله و ....به همین اعتبار حضور اینان در  عرصه ی سیاست راه را برای هرگونه سوء استفاده و تخریب می بندد. به راستی چرا در کشور ما نباید کسی چون استاد شجریان عضو سنای کشور باشد؟ دلیل این امر هم روشن است . زیرا فرهنگ همیشه باعث اتحاد ملت ها بوده است و در آینده نیز خواهد بود و تمرکز مردم به ریشه های فرهنگی، آنان را در یافتن نقطه های مشترک یاری می کند و این نکته ای است که نباید از نظر دور داشت. میراث فرهنگی و طبیعی باید نقطه ی مشترک همه ی مردم باشد برای بازگشایی راه گفتمان سیاسی در بعد کلان تر آن. همچون درختی که همه در سایه اش می نشینند تا در مورد موضوعی به بحث بپردازند.

 

کمیته بین المللی نجات: در مورد نامه ی سرگشاده ی اخیر بنیاد میراث پاسارگاد به افراد و سازمان های سیاسی چه فکر می کنید؟

مهدی فتوحی: نوشتن این نامه ها به سازمان ها لازمند ولی کافی نیستند. من گمان می کنم باید نامه هایی سرگشاده هم خطاب به همه ی ایرانیان داخل و خارج نوشت و اصولا برایشان شکافت که تخریب فرهنگ و محیط زیست چه عواقبی برای آنها در پی خواهد داشت. مگر در دوران مشروطیت مردم چه می کردند. شبنامه می نوشتند و برای مردم می خواندند. مگر در همین دوران انقلاب روی سخن اعلامیه نویسان به چه کسی بود؟ در کل قضیه به گمان من وظیفه ی هر فرهنگ دوستی آموزش پاسداری از آن به مردم خویش است و در بعدی کلان به مردم جهان.

 

 

کمیته بین المللی نجات: نظرتان در مورد دو ماده ی پیشنهادی حقوقدانان، در ارتباط با میراث فرهنگی و طبیعی، و  برای قانون اساسی آینده ایران چیست؟

مهدی فتوحی: در مورد دو ماده ی پیشنهادی نظر من مثبت است. این را باید سالها پیش انجام می دادیم که  غفلت کردیم و تاوان آن را هم داده ایم و داریم هم می دهیم. به گمان من به جا و مناسب بود. در خصوص مبانی حقوقی و قانونی و قضایی این قضیه نمی توانم نظری بدهم چون در حد صلاحیت من نیست. فقط باید این را اضافه کنم که قانون باید به گونه ای تنظیم شود که امکان سوء استفاده و کلاه شرعی گذاشتن را به دیگران ندهد، مثلا  پس از عنوان  میراث طبیعی و زیست محیطی حتما نوشته شود: «میراث  گیاهی،  جانوری، اعم از آب ها و کوهها و حنگل ها و حتی آسمان.

========

 نامه بنیاد میراث پاسارگاد به افراد و سازمان های سیاسی >>>

 

www.savepasargad.com

کمیته بین المللی نجات پاسارگاد