|
[جشن ملی مهرگان بر همه ی دوستداران فرهنگ ایرانزمین شاد باد |
نگاهي ديگر به مهرو ميتراييسم
مهرگان نماد باور ایرانیان به پیمان و مه
ربه مناسبت شانزدهم مهر ماه جشن مهرگان
از: دکتر تورج پارسی
www.savepasargad.com
پیش گفتار : امروز آهنگ آن دارم از این منظری که می نگرم کمی بیشتر واشکافم تا برسم به اینکه استوره های ایرانی چگونه توانسته اند از دورهای دور تاریخ بیایند، از سینه به سینه و کوی و برزن بگذرند و به نوشتارها برسند.
به باور من راز ماندگاری آن ها و این که توانسته اند در راستای تاریخ به یک نظام خردپپذیر برسد این است که به پالایش خود تن داده اند؛ یعنی استوره یا میتوس در برابر لوگوس یا خرد قد علم نکرد، تا بتواند با آدمی بزید ! نیک می دانیم که زندگی آدمی و استوره ها همانندی زیادی داشته و دارند و آدمی در استوره زیسته است ،به ویژه در سرزمین ما که شعرش درختی سالمندست و شاعرانش جهتی همیشگی در قلمرو استوره ها داشته اند.
نکته بس بزرگ درباره ی استوره ها این است که قداست نمایی درونی وبرونی شان نیاز به قربانی داشت ، برگ های بی شماری از تاریخ، از خون قربانیان چه حیوان و چه انسان . رنگین است. جشن ها که هم پیمان استوره هاهستند نمودار درستی می دهند از قربانی و آَیین های خونین .از این منظر می توان جشن ها را در گذشته های دور برآیند دو گانه ی دین و استوره هم دانست . یشت ها آگاهمان می سازد از قربانی ها که انجام می شده است.
***
ابتدا نگاهی می اندازم به جشن های فصلی سوئد که سرزمینی هند و اروپایی است
" درسال شمارسوئدی ازسه جشن فصلى نام برده شده است
نخستين جشن
Höst blot
يا جشن قربانى پاييزى نام دارد كه در آغاز زمستان برگزار مى شد .
دومين جشن
Midvinter blot
يا جشن قربانى ميانه زمستان
هر دو جشن به نيت پربارى فراورده هاى كشاورزى سالى كه در پيش است برگزار مى شده است .
سومين جشن
vår blot
است كه يك جشن قربانى بهارى است و به نيت پيروزى وايكينگ ها در آغاز تابستان برگزار مى شده است .
درهر سه جشن از حيوان ها و انسان به عنوان قربانى در پيش خدايانى چون :
Oden و Tor و Freja
استفاده مى شده است " از مقاله ی از یلدا تو یول سوئدی از همین قلم "
در واقع دین و استوره یک حالت مماس دارند اما لوگوس یا خرد این قداست را از استوره می گیرد یا بی رنگ می کند! و رخت زمینی قابل دسترس به آن می پوشاند ما این را در آیین های ایرانی/هندی آشکار می بینیم , اندیشه ی زرتشت در زدودن و پیراَیش و آرایش خدامداری های استوره ای هندیان و ایرانیان و....نقش بسیار شایسته ای داشته است. انسان و خویشکاری وی را زرتشت مطرح ساخت . او بينش وخرد وآزادى گزينش و خويشكارى را پايه ى كار خود قرار داد و مثلث نيكى سه گانه را پیش کشید ، او گفت که مزدا از آنچه دارد موجودات را هستى مى بخشد يعنى بنا بر این فلفسه " آفرينش قديم است " زرتشت خداى خود را ، مزدا و اشا مى نامد ، اشا نظم و قانون كيهانى است پس مى توان مزدا را همان نظم هستى دانست يعنى به گفته ى زنده ياد كيخسرو كشاورز : مزدا خدا نيست بنيان آفرينش است !برآیند این اندیشه پایان "خدایان " بود ! و انسان بود که تاریخ را ساخت !
امروز اگر از مهر سخن به میان می آوریم ، دیگر آن مهر و میترای سلحشور جنگجو نیست بلکه پیماندار پیمان است . تکرار این آیین ها بر گستره ی معنا خواهد افزود به همین سبب ، باشد که آیین ها را نگهبان شده به فرزندان مان بیاموزیم ،
مهر يا ميترا كيست ؟ خدايي پيش از زرتشت كه مورد باور هنديان و ايرانيان بود . خدايي از دوران پنداربافي ، خدايي كه نياز به قرباني داشت .
در سنسكريت : Mitra
ميترااز ريشه مي Mi
به چم يا معنای بستن كه در معناي كلي یعنی آنچه كه "مي پيوندد "
در اوستايي Mithra
در پهلوي : mitr
پارسي امروزي Mitra يا mehr
در سنسكريت و اوستايي به معناي پيمان و همبستگي و پيوستگي دو يا چندين نفر.
درزبان پارسي نيز محبت است ودوستي ، آشتي و پيمان .همين واژه در زبان روسي و لهستاني وارد و تبديل به ميرMir
شده كه به معناي صلح است ويكي از ساتالايت هاي روسي از همين نام برخوردارست .
مري بويس در تاريخ دين زرتشت رويه ۴۶مي نويسد : واژه ميترا در اوستا به گونه اي آشكار معنايى شبيه قرار داد و توافق را مى دهد . آنگونه توافق كه ميان افراد نوع آدم حاصل مي شود "
ا. ميله A.millet
با روشنى استدلال كرده كه ميتراى هند - ايرانى تجسم آن نيرويى است كه در چنين قرار داد و توافق به وديعت گذاشته مى شود "
در مجموع بايد گفت كه مهر خداي پيوستگي و همبستگي تيره هاي آريايي بود و وظيفه ي نگهباني و سرپرستي پيمان را داشت .درمهر يشت ، مهر" داراي چراگاه هاي پهناورست " مالكيت چراگاه هاي پهناور "يادمان و يادآور دوره اي است كه آرياييان گله دار بودند و نظام چوپاني حاكم بر تيره ها بود ، دوره ي گشت از چراگاهي به چراگاهي ديگر. البته در سرزميني كه زمستان پنج ماهه و تابستان هفت ماهه داشت مي بايد به دنبال چراگاه از نقطه سردسير به گرمسيركوچيدو بالعكس ،ناگفته نماند كه اين رابطه ي طبيعي چنين حكم قطعي را پديد مي آورد . دوره ي كوچ نشيني اجباري كه پديده ي نظام چوپاني است نيازمند به يك حساب و كتاب ميان تيره هاست و همين حساب كتاب كه امروزه آنرا برنامه ريزي مي گوييم نيازمند به تعهد و پيمان فرد در برابر گروه و گروه دربرابر گروه است و در اين رابطه مهر يا ميترا كه داراي چراگاه هاي بي شمارست با هزاران چشم از پيمان نگهباني مي كند و دشمن پيمان شكنان است . مردمان از ترس براي مهر قرباني مي كردند . اما آنگاه كه به سرزمين گرمتر كوچيدند و كشاورزي آغاز گشت و توليد كشاورزي كشت و كشت زار و شهر شهر نشيني را آفريد ، از قلمرو خدايان پنداري كاسته شد . آغازگراين دگرگوني آموزش هاي زرتشت است كه در واقع به دوران خدايان پنداري خاتمه داده شد اما در دوره هخامنشي با وجوديكه خود زرتشتي بودند ، دوباره ميترا به شكلي در اوستا جا باز كردالبته با تغييراتي كه آنرا به متن هاي زرتشتي همانند مي ساخت .يشت دهم و روز شانزدهم هر ماه و ماه هفتم سال به نام مهر است . مهر ديگر خدا به شمار نيامد . مرور زمان نه تنها از حالت مذهبي مهر كاست بلكه مي توان گفت كه آن را در سايه قرارداد به طوريكه آغاز فصل شد و به پديده ي چوپاني / كشاورزي تبديل گشت .جشن يادماني او برابر شدبا يكي شدن روزمهر و ماه مهر و پيروزي فريدون بر ضحاك يا بيوراسپ _ بنا بر گزارش فردوسي در شاهنامه و بيروني در التفهيم وگرديزى در تاريخ گرديزي _ واينچنين به آن معنايي ديگر بخشيد ، معنايي كه رنگ و لعاب مذهبيش زدوده شده ورنگ و جلايي ديگر يافته بود. اگر امروز آنرا جشن مي گيريم به خاطر اين ويژگي است كه در واقع اين ديگر ميتراي نظام چوپاني زندگي مشترك هنديان و اقوام ايراني نيست . اما مهر با ويژگى نگهبانى پيمان كه شناسنامه ي چندين هزار ساله ي اوست ، امري ماندگارست در فرهنگ ما به همين دليل مي بايد گام به گام در تاريخ مراسم آيىنى اش را گرامى داشت و به فرزندان آموخت . بنا به گزارش هردوت از دوره ي هخامنشيان نام مهر بر نوزدان گذاشته مي شد. در همين گزارش آمده است كه ايرانيان تولد خود را جشن مي گيرند وآنرا همچون مراسم اروسي با ارج و منزلت برپا مي كنند . امروزه نام هاي مهرداد ، مهرشاد ، مهر نوش ، مهربانو ، ميترا ميترادات و مانند اينها يادماني است از دوردست تاريخ ايران زمين .
***
ارج پيمان در فرهنگ انساني
عصر ما نه عصر خدايان پنداري است و نه زير نظام چوپاني نان فراهم مي آوريم اما نياز مي بيند با خرد امروزي به آناتومي پيمان و نگهداشت آن بپردازد پيمان و ارج و نگهداشت آن در واقع در گروه راستي است . اگر آدمي در گزينش راستي يا دروج ، دروج را برگزيده باشد ، چگونه مي توان از اوي كژ كردار و دروج گفتار انتظار آن داشت كه پايبند به پيمان باشد . كسي مي تواندبه اين اصل وفادار باشد كه گوهر راستين را برگزيده باشد .اعتبار و احترام به نفس پيمان ، امري است در قلمرو نيك پنداران . اينانند كه حتا نبايد" پيماني را كه با يك دروغ پرست بسته اند " بگسلند ، چراكه پيمان به نفس خود از اعتباري همه سو برخوردارست . همه سو نگري گامي است فراسوي كمال كه در خور خردمندان نيكجوست .گزينش گوهر راستين ، جان و جسم را به پاكي وخرد آراستن است و در پي آن مسئوليتي بس بزرگ به گردن گرفتن ، كه از آن گريزي نيست . براي دريافت اين همه سو نگري و عظمت فكري بار ديگر بند دوم مهر يشت را مرور كنيم ، آنجا كه اهورامزدا مي گويد :
اي سپيتمان ،
مبادا پيمان بشكني ،
نه پيماني را كه با يك دروغ پرست بسته ا ي ،
نه پيماني را كه با يك راستي پرست بسته ا ي ،
چه هردو پيمان است ،
خواه با دروغ پرست ،
خواه با راستي پرست .
مهر مترادف است با پيمان ، اگر مهر را عيني تر كرده و پوششي زميني به آن بدهيم ، تداوم هستي و گسترش نيكي محض را در آن جلوه گر خواهيم يافت . مهرجلوه اي است از پيمان انسان با انسان ، پيمان انسان با محيط اجتماعي و طبيعي ، دريك ژرف نگري انسان به مثابه مهر ، پرچمدار و نگهبان هستي خواهد بود . البته انساني كه گوهر راستين را برگزيده باشد .بنابر چه آمد " پاي بندي به پيمان " آن چنان اصل مسلم و آشكاري است كه مترادف مي شود با " آباد ي " و " پيمان شكني " با " ويراني و ظلمت " مترادف مي گردد
" ا ي سپيتمان
پيمان شكن نابكار سراسر كشور را ويران مي سازد " مهر يشت
پيمان شكني ، ويراني است ، خدشه در تدا وم هستي است . ضديت بنيا دين با گوهر راستين است . آب را آلوده ساختن و گندم سبز بريدن است . پيمان شكني در معناي عام گناه است . اين معنا را در راستاي فرهنگ و ادب ايران زمين پيگير شويم :
خداوند شاهنامه گويد :
چو " پيمان شكن " باشي و تيز مغز
نيايد زدست تو يك كار نغز
سعدي شيراز گويد :
در ازل بود كه پيمان محبت بستند
نشكند مرد اگرش سربرود پيمان را
حافظ هميشه معاصر ، نه تنها پيمان شكني نمي كند ، بلكه بنابه سپارش پير پيمانه كشش مى گويد:
"پير ِ پيمانه كش ِ من -- كه روانش خوش باد! -
- / گفت: پرهيزكن از صحبت ِ پيمان شكنان!"
فايزشاعر دلسوخته ي دشتستان گويد :
رخ تو دلبرا مانند ماهه
رخ من از غمت چون برگ كاهه
به فايز عهد ياري بسته بودي
مگر نه عهد بشكستن گناهه
قول مردانه دادن بي گمان در همين راستا رواج يافته است هرچند كه برخی مي نويسند در جمع مهريان زنان را نمي پذ يرفتنداما نكته اي را اين قلم در اينجا عنوان مي كند ، كه مرد تنهامفهوم جنس مذكر راندارد ، بلكه واژه ي مرد پيوندي دارد با نام گيومرتن كه نخستين آدم يا انسان قلمداد مي شود. پس قول مردانه درواقع پيمان انساني يا قول و قرار انساني است در نتيجه قول مردانه بيان يك تعهد انساني است كه شكستن آن به گفته ي فايز گناه يا به زبان سعدي "به آنكه سر برود اما پيمان نرود ". در آيين ميتراحلقه نشان پيمان و اتحاد و هبستگي بود . چون پيماني بسته مي شد حلقه اي رد و بدل مي گرديد . نشان حلقه از ايران به اروپا رفت و كم كم نشانواره اي براي پيمان زناشويي گشت . به مهرسوگند ياد مي شد و حتا در ميان عياران چنين سوگندي رايج بود . نمونه اي از اين سوگند از كتاب سمك عيار نوشته ي فرامرز خداداد ارجاني يا ارگاني -ارگان يا بهبهان كنوني - كه در اواخر دوره ي سلجوقي نوشته شد ه و با كوشش و بررسي استاد زنده ياد پرويز ناتل خانلري به چاپ رسيده آورده مي شود :آتشك خرم شد و در دست و پاي سمك افتاد و گفت : بنده ام ، تو چه مي فرمايي ؟ سوگند خورد به يزدان دادار كردگار ، به نور و نار " آتش " و مهر و به نان و نمك مردان و صحبت جوانمردان كه آتشك غدر نكند و به خيانت نينديشد . بي دليل نيست كه بيروني در آثار باقيه درباره ى جشن مهرگان يا جشن پيمان و پيماندارى مي نويسد : و اين عيد مانند اعياد ديگر براي عموم مردمست و تفسير آن دوستي جان است
مري بويس به نقل از كتزياس پزشك دربار هخامنشي درباره ي جشن دوستى جان مي نويسد : اين تنها مـــــوقع سال است كـــه شاهــــــان پارس مي توانند و حق دارند تا مي توانند شراب بنوشند .
نيك مى دانيم كه سرزمين ما سرزمين جشن ها بود ، سرزمين كار و شركت در آبادانى جهان آنچنان كه از در گذشت عزيزان مويه نمي كردند و كار را نسخه ي درد مي دانستند . كار نشانه ي يك رابطه ي درست با طبيعت و زمين مادر است . كار شادي آفرين است ، كار درفراز نشيب هاى تاريخ به انسان معنا داد به همين دليل در راستاي سال ۷۳ جشن داشتيم و چون سال نيز به دو فصل بخش مي شد ، زمستان بزرگ و تابستان بزرگ - شايان نگرش است كه در سوئد هم درگذشته سال به دو بخش تقسيم مي شده است به نوشته ي آيين يلدا در فرهنگ گذشته ي سوئد ازهمين قلم رجوع كنيد - مهرگان و نوروز از مهمترين جشن هاي آغازين به شمار مي آمدند و هردو داراي آيين ويژه خود بودند . از اعتبار اين دو جشن همگاني همين بس كه دانشمندي چون بيروني در گاه جشن هاي نوروزي و مهرگاني كارهاي پژوهشي خود را تعطيل مي كرد . شهرزوري در باره بيــــروني مي نويسد : دست و چشم و فكر او هيچگاه از عمل باز نماند ، مگر به روزنوروز و مهرگان و يا براي تهيه احتياجات معاش
تا دايم است جنبش گردون و آفتاب تا واجب است گردش نوروز و مهرگان
" مسعود سعد سلمان "
بر پیشانی مهر و مهرگان :
- جشن مهر در واقع روز اول مهر بود -میتراکانا - که اعتدالین است یعنی برابر شدن روز و شب. چنانچه پیر توس هم اشاره دارد که مهرگان نخستین روز از ماه مهر بود
همان اورمزد و همان روز مهر بشوید به آب خرد جان و چهر
به گمانی از دوره ساسانیان جشن مهرگان به روز شانزدهم مهر که مهر روز نام دارد می افتد وبواسطه هم خوانی نام روز و ماه جشن برگذار شد ه است .
۲ - پيروزي حماسي كاوه بوده ، نام فريدون بر پيشاني داشته وباپرچم برافراشته ي كاوه ي آهنگرآذين يافته بوده است ، چنانچه تاجگزاری فریدون هم در همین روز سامان یافته است
به روز خجسته سر مهرماه به سر بر نهاد آن کَیانی کلاه
۳ - نشانواره ى پيمان و نگهباني از پيمان بوده كه يكى از برجسته ترين نقطه هاى عطف تاريخ و فرهنگ بشرى است .
جشن خرمن ، جشن دهقان ، پيوند اروسى ، خوان و موسيقي مهرگانى نيز از ويژگى هاى جشن دوستى جان است كه به بررسى آن مي پردازيم :
مهرگان روز برگزاري جشن خرمن است .
بررسى سه گزارش از برنامه ي برگزاري جشن خرمن نشان مي دهد كه آيين كهن همچنان جسته و گريخته در روستاها و شهرها به عمر خود ادامه مي دهد نخستين گزارش از شهرستان بهبهان است خوشه ها ي گندم و جو كه شيره مي گرفتند ، چشمان بازياران نگران چشم شور رهگذران بـــــــــود تا آنگاه كه داس بي امان بر كمرگاه ساقه هاي زرد و بلند جو و گندم قرار مي گرفت . اگربراي رهگذري بافه روي دست مي گرفتند ، رهگذر بايد به حرمت بافه دهشي نمايد . مراسم خرمن كوبي چه در خانه و چه در كشتگاه توام باشادي و سپاسگزاري سرانجام مي يافت . خرمن كوبي در خانه شركت كنندكاني داشت كه بيشتر پسران و دختران جوان بودند .آنها با صداي دايره و تبنك بر روي بافه هابه پايكوبي مي پردا ختند تا گندم رااز كـــاه جد اكرده و همكاري خود را در گروه نشان دهند .
مراسم جشن خرمن كه در واقع پس از پايان كار درو و خــــــرمن كوبي آغاز مي شد معمـــــولا دركنا ررودخانه برگزارمي شد ، تا از اناهيتا مادر آبها نيز نيايش و سپاسي شود ، شايد بشود گفت اين جشن به پاس و ستايش از ايزد مهر و ايزد آب است .
جشن خرمن مهرگان در سايت تاريخي گوهرتپه شهرستان بهشهر برگزار ميشود.محمد عظيمي ـ مسؤول فرهنگي و هنري همايش و مدير انجمن دوستداران ميراث هوتو ـ هدف از برپايي اين مراسم را شکرگزاري به درگاه ايزدي مي داند و مى گويد : در آيين زرتشت، مردمان کار و زراعت به شکرانهي برداشت محصول و آرامش از سيرماني خانواده تا سال زراعي ديگر، جشني برپا ميكردند و سفرهي برکت خود را بر دشت ميگستراندند. جشني که همزمان با چينش دستههاي پربرکت گندم و شالي و آغاز خرمن برپا ميشد و مهر را در روز مهرگان ميپراکند. مهرگان از مهمترين جشنهاي باستاني، اسطوره ا ي و فصلي محسوب ميشود كه در گذر ايام، اهميت خود را از دست نداده و گويي حيات خود را از کشت و کشاورزي وام گرفته است. اين آيين در مازندران و در روستاهاي دور و بنههاي کوهستاني البرز در ميان گالشها و کوهنشينان در لاريجان و رويان برگزار ميشده است. در سالهاي اخير، اين جشن در روستاها و حاشيهي شهرها نيز انجام ميشود. با توجه به شرايط اقليمي مازندران و کشت برنج که محصول پايه محسوب ميشود، بايد از سنتي ديرپا و پابرجا ياد کرد که با جشن مهرگان قرابتي مستحکم دارد. جشن مهرگان توزيع مهر و دوستي در ميان مردماني است که درکنار يكديگر، برکت زمين را درو کردهاند و با شکرگزاري به آستان احديت و استراحت زمستاني، چشم انتظار نوروز پربهار و زيبايي کار و تلاش ميشوند.اجراي موسيقي مازندراني، شعر طبري و مسابقههاي مختلف ورزشي بومي مانند كشتي چوغه از جملهي برنامههاي اين مراسم هستند.
مهرگان در کردستان
" آغاز پاییز کردی در مناطق عشایری ایران "گوران" و "قلخانی" و کوهپایه های "دالاهو" با جشن خرمن و برداشت محصول همراه است و بزرگترین جشن تقویم زندگی عشایری آنجاست. گفته اند که جشن مهرگان در کردستان،در دهکده "جاماز" رو به دشت سینه بازی در دامنه دلاهو برگزار می شود. زنان و مردان زحمتکش کرد دست در دست هم به پایکوبی می پردازند. در ایام این جشن، پرچم های سبز و سفید و سیاه بر فراز صخره ای بر افراشته می شود. بیرقهایی که راهنمای میهمانان به "قدمگاه" است. راه طولانی باید پیموده شود تا به "میعادگاه" برسند. تپه ها و دشتهای وسیع کردستان، حالا مملو از رنگ می شود، زنان،مردان و دختران،دسته دسته با لباسهای رنگی کردی و کوله بارهایی بسته بر پشت چهارپایان به سوی "میعادگاه" روانه می شوند. حالا این آسمان صاف و بلند کوهستان است که با صدای ساز و دهل، خدا را میزبان می شود.خلق را میزبان می شود... زنان، دیگها را بر اجاقها بار گذاشته اند.. آنها روی ساج های آهنی نان می پزند،جوانان اسب می تازند و مردان و زنانی هم دست ها در هم حلقه کرده و با ساز و دهل به پایکوبی و رقص مشغولند. عناصری، از بازار مکاره ای که در این روز برگزار می شود می گوید.« ... پای هر درخت،در شکاف هر صخره،دکانی است.عجیب اینکه معاملات بر اساس "پول" نیست و پول زیاد دست به دست نمی گردد. وقتی معامله انجام شد،می بینیم که به جای پول، جنس است که رد و بدل می شود.یک روسری به ازاء یک کاسه گندم،خرما در برابر یک کیل جو و...»آنگونه که محققان اشاره کرده اند در بسیاری دیگر از نقاط ایران از جمله سنگسر و شهرهای شرقی گیلان نیز همچنان آیین پاسداشت مهرگان انجام می گیرد. محققان، "علم واچینی" کوه نشینان شرق گیلان را هم همان جشن خرمن زرتشتیان ایران باستان پیش از حمله لشکر اسلام به ایران عنوان کرده اند. مراسمی که بعد از ورود اسلام به ایران رنگ مذهبی به خود گرفت.به گونه اى كه ريشه تاريخى مراسم «قالى شويان» كاشان نیز پيوندى با مهرگان دارد "
در پنجاه سال اخير روز مهرگان روز دهقان هم به شمار آمد كه البته مناسبت دارد " چرا كه در زبان پارسي هخامنشيان ماههای پاييزي مهر و شهريور باگيادي Bagayadi گفــــته مي شد كه معناي ساده ي آن چنين است كه در اين ماه زمين كشاورزي ( باغ ) را بايستي ورز داد" . به مناسبت آغاز سال تحصيلي و به صدا در آمدن زنگ مدرسه هانيز نام معلم به خود گرفت كه آن نيز پسنديده است .شايان توجه است واژه مهرگان كه معرب آن مهرجان است در كشورهاي عرب زبان به چم جشن بكار برده مي شود. در سفري كه اين قلم در سال 1995 به تونس داشت ، مهرجان هم چنان به چم فستيوال و جشن كاربرد داشت . در زبان بلوچي مهرجان به معناي پاييز بكار گرفته مي شود .
بي گمان مهرگان همچون نوروز روز پيوند زناشويى بوده است چنانچه هنوز در روستاها و برخي شهرستانها پس از برداشت محصول اروسى ها آغاز مي شوند
موسيقي مهرگاني :
اين جشن هامي بايد سرود و ترانه ويژه اي را هم دارا باشند ، در اين موردآگاهي از دوره ي هخامنشي كم است اما در دوره ي ساسانيان با طنين ترانه هاي باربد جهرمي يا هراتي همره مي شويم كه براي نوروز جمشيد ترانه هاي : نوروز بزرگ ، نوروز خردك ، نوروز خارا، باد نوروز ، سازيا ناز نوروز ، نوروز كيقباد و آيين جمشيدو ترانه هاي مهرگان ، مهرگان خرد و مهرگاني را در تاريخ به ثبت رسانده اند . البته مهرگان بزرگ پرده ايست و مهرگان خردك هم نام پرده ايست در موسيقي و هم نام ترانه اي .. گمان بر آن داريم كه در رابطه با مهرگان مي بايد ترانه هاي ديگر هم موجود بوده است كه شايد پژوهشگران موسيقي بتوانند در روستاهاي ايران جاي پايي را بيابند . .نظامي شاعر مي گويد
: چو نو كردي نواي مهرگاني ببردي هوش خلق ، از مهرباني
خوان مهرگاني
مهرگان هم در ايران باستاني مانند نوروز سفره و خواني داشت ، خواني كه نزد شاهان گسترده مي شد تزييناتي داشت همچون خوان نوروزي . معمولا ناني بر خوان مي گذاشتند كه درون Drunناميده مي شد اين نان گرد و كوچك ازآرد هفت نوع دانه پخته مي شد ، افزون بر اين نان، ميوه هاي تر و خشك ، شاخه هاي سبز مثل مورد ، بيد و زيتون ، به و انار و سرو و گل و شكر و سكه روي سفره جا داده مي شد و روي كناره هاي خوان مهرگاني نوشته مي شد افزون بادا .
چون میترا شنل و کلاه سرخ دارد ، رنگ سرخ و ارغوانی از رنگ های بایسته ی مهریان است و به همین مضمون مولانا می سراید :
بهترین رنگ ها سرخی بود
وان ز خورشید است و از او می رسد
به همین دلیل در جشن مهرگان شاهان رخت ارغواني مي پوشيدند و تاجي كه نشانواره ي آفتاب بود بر سر مي گذاشتند ، به بزم مي نشستند ، باده مي نوشيدند و بار عام مي دادند .
اما زرتشتيان ومهرگان : زرتشتيان مهرگان را جشن مهر ايزد مي گويند. معمولا براي سفره ی ارغوانی رنگ مهرگاني يا Verdinوردين مرغ يا گوسفندي بريان مي كنند كه آنرا اندوم Endum مي نامند. روي اين خوان ارغوانی يا سفره انواع اقسام ميوه هاي فصل و گل ريحان ، لرك ، كتاب اوستا ، شاخه ی مورد ، شاخه ی سرو ، ترازو به نشانه ي داد وهم آهنگى واعتدال كه همانا برابري شب و روز باشد گراداگرد آتشدان و شراب مي نهند . به همين دليل است كه مسعود سعد سلمان مي گويد :
جام را چون لاله گردان ازنبيد باده رنگ
وندرآن منگر كه لاله نيست اندر بوستان
و بازدر جاي ديگر تاكيد بر نوشيدن مي در روزجشن مهرگاني دارد ، چرا كه آنرا آيين نياكاني مي داند :
به خوي و عادت آبا ، به جمع زايران زر ده
به رسم و سيرت اجداد جشن مهرگان مي خور
همچنين آيينه ، سرمه دان ، شربت و شيريني گذاشته مي شود و در يك كاسه ي آب نيز سكه و آويشن مي نهند و فضاي خانه را با اسپند و عود وچوب هاي خوشبوكه درآتش مي ريزند خوشبو مي سازند . در نيم روز يا ظهر سرود مي خوانند و در برابر آيينه به نيايش مي ايستند . سرمه برچشم مي كشند و مي نوشند و آويشن و نقل و سنجد بر سر هم مي ريزند و به هم شادباش مي گويند و به هم هديه مي دهند . آنچه دراين روز معمول است براي نامزدها وآنهايي كه تازه پيوند زناشويي بسته اند هديه مي فرستند . اگر در اين روز بچه اي به دنيا بيايد ، برنوزاد نامي از مهرو ميترا و .....مي نهند
نشانه های میترایی :
استوره ها ، لالایی ها ی شب های تاریک بشرند ، شب های آغازین زندگی بشر، شب های پرسش های بی پاسخ ، شاید روز به گونه ای پاسخی می شد ! شگفت انگیزست که استوره ها در این عصر نه تنها رنگ نباخته اند بلکه در درنگ های تاریخ به یاری شتافته اند ، به همین دلیل از این منظر استوره ها را در عرصه ی هستی دیوان شعری می دانم به کهن سالی آدمی . هنگامی که دریک لحظه در استوره شناسی تطبیقی باریک می شوم همرنگی ها را جاری می بینم ، یعنی شگفت زدگی آدم این سویی با آدم آن سویی در برابر نظام کهکشانی خود پرسشی است . آسمان و پیرامون کتابی است با خطی ناشناخته که در ابعاد زمان ، استوره ها پاسخ ها یی هستند باز هم رازگونه !
تخته سنگی کلان آبستن می شود ، میترا از دل سنگ زاده می شود ، عریان می آید با نشانه هایی رازواره ! خنجر ، کره زمین در دست . خوشه انگور ، پیکانی و .....گاه زایشش دو چوپان به باور می آیند که یکی مشعلی سوی آسمان دارد و دیگری به سوی زمین که بیانی از برآمدن " پگاه " و فرود آنست " غروب " .
کشتن گاو نر: بر کشتن گاو در آیین میترایی نیاز به درنگ است تا راز سر به مهرش آشکار بشود :
میترا به گاو نخستین هجوم می برد ، این نبرد تا خستگی گاو ادامه می یابد ، میترا گاو را در حالی که بر پشت ان سوارست به غار می برد ، گاو در هنگام درست پا به فرار می گذارد وبه چراگاهش در کوهستان که میترا از آن آگاه نیست پناه می برد ، خورشید میترا را از پناهگاه آگاه می سازد تا دگربار گاو را به دام اندازد ، این بار میترا با بی میلی خنجر به پهلوی گاو - زمستان -فرو می کند تا از خونش تولدی دیگر در طبیعت حاصل آید که همان آغاز بهار یعنی رستاخیز طبیعت روی بدهد !
در ادبیات پارسی گاو به " نفس " هم تعبیر شده است چنانچه مولانا می سراید :
گاو نفس خویش را زودتر بکش
تا شود روح خفی زنده به هش
سخن فرجامین را از استاد ریچارد نلسون فرای بازگو می کنم که این قلم نیز همین باور را دارد " اماتا جایی که من می دانم، هیچ نقش برجسته ی میترایی - سنگ نگاره -شبیه به آن چه در درون مرزهای امپراتوری روم شناخته شده، هرگز در فلات ایران پیدا نشده است. ما چه در غرب ایران (فارس) و چه در شرق ایران، (از جمله در آسیای مرکزی) باید کوشش هایمان را بر یافتن بقایا و یادمان های نوع دیگری از مهرپرستی متمرکز سازیم " با تایید گفته ی استاد فرای به یاد می آورد که در سال ۱۳۴۸ دیداری از سنگ نوشته ی تنگ سولک یا تنگ سروک واقع در لکک بهمئی کهگیلویه داشتم بر خلاف آنچه که شنیده بودم هیچگونه اثری از مهریان در آن نبود بلکه بنا به گفته ی پروفسور هننیگ : نقوش برجسته و کتیبه های صخره های تنگ سروک مربوط به تاجگزاری شاهان الیمایی است....
گردونه ی مهر یا Swastika
سواستیکا واژه ای است سانسکریت ( سو به چم خوب و خوش . استی یا هستی ) به معنای خوشبختی که در ایران به گردونه ی مهر یا میترا نامور بود .گردونه ی مهر در غرب با نام صلیب شکسته شناخته شده است ، نازی ها آنرا سمبل نژاد پرستی های خود خود قرار دادند!
نشانواره ی گردونه مهر را درفرش های ایرانی ، بر گردن بند ،