International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

Link to Persian Section

 

1

 

يوند به صفحه اصلی مارچ 2011
 

سال 1390 خورشیدی ـ 2550 پاسارگادی  خجسته باد
 

 

 

"تِیشتَر"، نگاهبانِ زمین را می ستاییم

 

از: هرمز مهررام

"می ستاییم تیشتر را، او که بر عرش آسمان ایستاده.

او که با سلاح خویش دیوان را فرو می کوبد.

آن پهلوان جنگ آور. او که دشمن را ناکام می سازد.

او از پشت سر می پاید. از پیش رو می پاید.

چون دلاوری بر دشمن می تازد و دشمن را به خاک در می افکند.

اوست دشمن دشمنان سرزمین ایران.

تیشتر، بانگ یاری خواهان را می شنود و باران می باراند."

(تیر یشت)

 

لشگر زمین، با بهار و نوروز و جشن و سرور، دامن کشان و عشوه گران می آید تا زایش دوباره ی زمین در خواب رفته را با دار و درخت و گل و بلبل و چمن و سمن و دشت و دمن و چشمه سار و کوهسار آن به شادی بیاراید و جشن بیآغازد.

 

بهار، پیش آهنگ گروه همنوازان زمین است و نوروز سالار آن؛ بهار می نوازد و نوروز می نازد تا همه گونه باشنده و پرنده و روییدنی و رستنی را بر دامنش به دست افشانی و پایکوبی وا دارد. بلبل ها را از جامه دری گل ها، از خود بی خود کرده و به قول و غزل وا می دارد.

 

چنانچه پیش تر باز گفته شد، در سرزمین کهن ایران ویج (در چم مرکز نژاد آریا) ده ماه سرما و تنها دو ماه گرما بوده است:

 

"زمستان دیو به ایران ویج پادشاه تر.(حکمفرماتر). و از دین (چنین) پیدا (است) که به ایران ویج ده ماه زمستان و دو ماه «هامین» (تابستان). آن دو ماه تابستان نیز سرد آب، سرد زمین و سرد گیاه. و بر آن پتیاره (مخالف) زمستان، و مار به آن بسیار (بود) و دیگر پتیاره بر ایشان کم..."

(بخشی از نامه ی پهلوانی "مینوی خرد"، "اندر مسکن و نشستن به البرز")

 

بر همین فرنود است که به شادی و سور و سات و جشن گذراندن هر روز این دو ماه شایسته و بایسته می بوده است. ایرانیان نیز که از دیرباز از هر گاه و مجالی برای گرد هم آمدن و به شادی دور هم بودن، بهره می بردند، برای بهار (یا همان دو ماه تابستان) ارزش زیادی در نظر می گرفتند.

 

نوروز که با "گاهنبار آفرینش مردمان" همراه می شود، شش روز پس از آن جشن زایش زرتشت خردمند است و روز سیزدهم، روز تیر و به بیان امروزی "سیزده بدر" و پس آنگاه جشن ماهیانه ی "فروردینگان" است که روز گرامیداشت روان و فِرَوَهر ِ درگذشتگان و پاکان است. همه و همه، نشان از "دم غنیمت شمردن در بهار" و نو شدن سال است.

 

جشن های ماهیانه، چون بر اساس گاهنمای ایران باستان و نام روزها بوده، کمتر در بافت آنها دگرگونی روی داده (هرچند نوع برگزاری آنها از دیروز تا امروز شکل دیگری یافته) ولی جشن ها و آیین هایی همچون "چهارشنبه سوری" یا "سیزده بدر" در درازنای زمان دچار دگرگونی هایی شدند. بخشی از این دگرگونی ها، نتیجه ی چیرگی دشمنان و تازشگران بوده که کوشیدند بن مایه ی آیین های ایرانی را با آمیزش فرهنگ های خود، دگرگونه سازند، بخشی دیگر نیز برآیند گذر زمان و به روز شدن آنهاست.

 

آنچه پیرامون اینگونه آیین ها و جشن ها (به ویژه دو تایی که نام بردم)، شایان نگرش می باشد، آن است که ایرانیان هرگز هیچ شماره یا روزی را گجسته نمی دانستند. زیرا شماره، اساس ِ دانش های آمار (ریاضی و مانند آن) و اخترمار (نجوم) بوده است که نزد ایرانیان هزاران سال برای اندازه گیری زمان و نگرش (رصد) آسمان و ستارگان کاربرد داشته است. همین تماشای اختران و دیدن آسمان، نزد ایرانیان همه ی شماره ها و روزها و ماه ها را ورجاوند و سپنتینه می نمود. پس براساس فرهنگ ایرانی، نه چهار و چهارشنبه گجسته و نامیمون بوده و نه سیزدهم هر ماه!

 

ریشه ی باور به گجسته و نحس بودن شمار روزها را باید در داستان هایی در فرهنگ های دیگر جستجو کنیم؛ به ویژه در یونان و روم که فراوان به این داستان ها بر می خوریم. همچون باور به اینکه سیزدهمین حواری عیسا مسیح –یهودا- کسی بود که به او خیانت کرد و...! یکی دیگر از باورهای نادرست که از بیرون به آیین سیزده بدر آمده، " دروغ سیزده بدر" است! باید نگریست که نیاکان ما همانگونه که گجسته خواندن نام و شمار روزها را ناپسند می دانستند، دروغوندی و دروغگویی را نیز ناروا می شمردند و در جای جای این فرهنگ سخن از راستی و اَشَا است.

 

شوند دیگر ورجاوند بودن روزها و شمارها، در نام گزاری هر روز به یکی از فروزه ها و گون های اهورامزدا و زیبایی های جهان است (همچون هرمزد روز، مهر روز، ارد روز و...) روز سیزدهم هر ماه به نام تیشتر یا تیر است که همان ایزد باران آور است. تیشتر، روزی است که فرشته ی باران بر دیو خشکسالی –اَپوش- پس از نخستین شکست، پیروز می شود و بر زمین و جویبار، آب و باران روان می کند و به شادی و پاسداشت آن، ایرانیان از دیرین ترین دوران به دل دشت و راغ می زدند و با پیشکشی و نثار سبزه ها و رسته ها –با گرامیداشت و نیاز- به رودها و جوی ها از تیشتر سپاسگزاری می کردند و آرزوی می کردند که دمادم او بر اپوش پیروزی یابد و "آبسالی" به ارمغان آورد.

 

جایگاه زمین و محیط زیست در ایران باستان

 

از آنجا که آغاز نوروز و جشن های پس از آن، هر یک به گونه ای با داستان آفرینش در ایران باستان در پیوند هستند، جایگاه آنها و پافشاری بر آنها تا به امروز بیش از سایر آیین ها بوده است.

 

در شاهنامه، پیرامون آفرینش، پس از آنکه از "آتش" به نامِ "سَر ِ مایه" و نخستین آفریده یاد می شود:

 

سَـر ِمايـه ی گـوهـران ايـن چهار

بـــرآورده بــى‏رنــج و بــى‏روزگـار

 

يــكى آتـــشى بــر شده تـابناک

ميـان آب و بــاد از بـر تــيره خاک

 

نخستين كه آتــش بجنبش دميد

ز گرميش پس خشكى آمد پديد

 

پس آنگاه، سه آخشیج نخستین و اساسی دیگر پیرامون و پس از آتش درست می شوند:

 

و زان پــس ز آرام سـردى نـمود

ز سـردى همـان بـاز تـرّى فـزود

 

چو ايــن چـار گـوهر بجاى آمدند

ز بــهر سپــنجى ســراى آمدند

 

گـهرهـا يــک انــدر دگــر ساخته

ز هــر گونــه گــردن بــر افراخته

پــديــد آمــد ايــن گنــبد تــيز رو

شگفتــى نــمايــنـده نــو بـه نـو

 

بدین سان، گوهران چهارگانه، در کنار آدمی از جایگاه والایی برخوردار می شوند و چون زندگی آدمی بدون آنها هرگز نمی توان در جهان زنده ماند، پاسداشت آنها در فرهنگ ایرانی جایگاه ویژه ای می یابد.

 

آیین ها و جشن های ایرانیان نیز رنگ و بوی پاسداشت و نگهبانی از این آخشیج ها و زمین و طبیعت را به خود می گیرند؛ برخی از این جشن ها پیرامون جایگاه آتش هستند (همچون سده، آذرگان و...) و برخی دیگر براساس گرامیداشت آب ها و سرچشمه ها (همچون آبانگان، آبریزگان و...) آیین سپاسداری از ایزد تیشتر در روز سیزدهم آغاز سال و نخستین ماه (و حتا سیزدهم هر ماه)، نیز در پاسداشت زمین، خاک و آب و جنگل است.

 

سخن دیگری که درباره ی جایگاه زمین و گوهران آن در فرهنگ ایران شایسته ی یادآوری است، نامه ی کهن "وندیداد" است که در آن از سرزمین ها و آب هایی یاد شده است که مزداآفریده و ورجاوند هستند؛ همچون "دریای فراخ کرت" یا سرزمین "بلخ" که این خود گویای کارکرد والای زمین و طبیعت در فرهنگ ایران باستان است.

 

همچنین در وندیداد، به دادها و قانون هایی بر می خوریم که برای پاسبانی و نگاهبانی از جانداران و گیاهان نهاده شده است و کسی که به آنها پایبند نباشد، پادافره و مجازات می شود؛ برای نمونه در باره ی آزردن جاندارانی همچون سگ (به ویژه سگ آبی) و یا پیرامون شکست و بریدن شاخه های درخت و گیاه، دادهای بسیار سختگیرانه ای گزارده شده است.

 

نمونه ی چنین دادهایی را در نوشته های پهلوی نوتر نیز می توان یافت؛ برای نمونه نوشته ای به نام "دام داد"(در چم دادهای دادم ها) هست که در آن از دادها و حقوق دام ها پدافند شده است. یا نوشته های دیگری همچون پندنامه ی پوریوتکیشان، آتورپات مان اسپندان و درخت آسوریک که همگی در پیوند با جایگاه باشنده های زنده و محیط زیست و طبیعت است؛ برای نمونه: نامه ی درخت آسوریک، گفتگویی است میان بز و درخت خرما که همین روان و جان دادن به جانداران، گویای جایگاه اساسی آنها در فرهنگ ایران است.

 

بررسی چنین نوشتارهایی خود گویای جایگاه طبیعت و محیط زیست در ایران باستان است و آشکار می سازد که در ایران همانگونه که برای آدمیان حقوق و قانون هایی بوده برای جانداران، درختان، زمین و آب ها هم حقوقی بوده است.

 

تیشتر، ایزد آب رسانِ دیو ستیز

 

تیر یا تیشتر (در اوستا: تیشتریه) که روز سیزدهم هر ماه، آزین نام اوست، یکی از ایزدان نیرومند و اساس است که او را با ستاره ی "شعرای یمانی" هم یکی دانسته اند. در اوستا، او به پیکر اسب سپید زیبا با گوش های زرین و لگام زرنشان یاد شده که در دریای فراخکرت فرود می آید. او در برابر و همستار با دیو خشکسالی اپوش (در جم پوشاننده) است که به پیکر اسبی سیاه و  کل و گر و سهمناک در می آید و با تیشتر پیکار دارد.

 

یکی از بخش های بسیار دل انگیز اوستا، "تیر یشت" است که درباره ی تیشتر، ایزد آب و باران و سرسبزی است. با نگرشی ژرف بر این یشت زیبا، درمی یابیم که در آن سخن از آفرینش آب ها زده شده است. و از آنجا که تیر یا تیشتر یکی از ستارگان آسمان است، شاید ایمای این نوشتار از اوستا به رویدادهای گیهانی و ستاره شناسی در زمینه ی پیدایش آب ها نیز باشد.

 

همچنین در کرده ی پنجم تیر یشت چنین آمده است:

 

"...پس آنگاه، تشتر ِ زیبا و آشتی بخش به سوی کشورها روی آورد تا آنها را از سالی خوش بهرمند سازد. این چنین، سرزمینهای ایرانی از سالی خوش برخوردار شوند..."

 

در کرده ی شانزدهم نیز، اهورامزدا، به سپیتمان زرتشت این گونه می گوید:

"ای سپیتمان زرتشت! اگر در سرزمین های ایرانی، تیشتر رایومندِ فرهّ مند را آنچنان که بشاید، نیاز پیشکش آورند و ستایش و نیایشی سزاوار و به آیین ِ بهترین اشَه بگزارند، هر آیینه سیلاب و بیماری و گردونه های رزم آوران دشمن با درفشهای برافراشته به سرزمین های ایرانی راه نیابند..."

 

چنین سخنی، گویای پیشکش بردن سبزه ها و به آب سپردن آنهاست که هنوز نیز انجام می شود. در اوستا از پیشکش نمودن "برسَمَ" که گیاهی چند گونه است، یاد شده است.

 

همین، شاید شوندی باشد برای آنکه نخستین "تیر روز" (سیزدهمین روز، سیزده بدر) سال را به کنار جوی ها می روند و برای داشتن سالی پر آب، برای تیشتر نیایش می کنند.

 

همواره از خشکسالی، به نام یکی از آفت ها و دشمنان سرزمین ایران یاد شده است. از تیر یشت تا سنگنبشته ی داریوش بزرگ که چنین می گوید:

 

"خداوند این سرزمین را از خشکسالی، از دشمن و از دروغ بپاید"

 

چنین بینشی با داستان های باستانی همچون نبرد تیشتر و اپوش، ویژگی خشکی آور بودن افراسیاب و تورانیان و مانند آن گره می خورد. خشکسالی، تنها نبود یا کمبود آب نیست، وانکه رشد نکردن و سبز نشدن زمین ها و دشت ها در پی سرماهای ذراز نیز می تواند، گونه ای خوشکسالی باشد و از آنجا که در ایران باستان همواره دوره های دراز سرمایی و گرمایی روی داده، اینگونه آروزی نیاکان، نمی تواند بی راه باشد. از سوی دیگر، از آنجا که ایران ویج برترین جای زمین بوده است، دشمنان و تاراجگران می کوشیدند با نابود کردن و به آتش کشیدن سرزمین ایران، گرد آبادی و پرآبی را از آن بربایند؛ برای همین است که تازش کسانی همچون افراسیاب و تورانیان نماد خشکسالی و بی آبی می شود.

 

افزون بر این، در باور ایرانی، از آنجایی که (بر خلاف دیگر فرهنگ ها و آیین ها) هیچ دوگانگی بین کالبد و روان (جسم و روح) نیست، تنها دوگانگی بین خوبی و بدی است. بر همین اساس، نبرد میان تیشتر و اپوش، یک نبرد درونی است میان اندیشه ی نیک و اندیشه ی بد. اگر آدمی راه راستی را برنگزیند، اندیشه ی نیک شکست می خورد (همچون تیشتر که در نخستین نبرد از اپوش شکست می خورد). در این باور، همواره پیروزی نهایی با اندیشه ی نیک و تیشتر است.

 

پیوند آیین های امروز با دیروز

 

همانگونه که در آغاز جستار آوردم، در گذرگاه تاریخ بسیاری از آیین های ایرانی از آن گونه ی نخستین خود بیرون آمده اند. اما با نگاهی موشکافانه به ریشه ها و بن های آنها می توان به همانندی های آیین کهن و امروز، دست یافت.

 

برای نمونه، در روز سیزده بدر پافشاریی برآن است که خانواده و خویشان به جایی روند که در آنجا چشمه یا رودی باشد، که در درون آن سبزه اندازند. بی گمان این آیین، برگرفته از سپاسداری و نثار به تیشتر در ستیز با خشکسالی و خواست "آبسالی و ترسالی" است.

 

گره زدن سبزه ها به هم نیز نشانه ی بستن پیمان و مهر است، پیمان با ایزد باران –تیشتر- و ایزد آبها –اناهیتا- .

 

اکنون، در این روز همچنین، مردان و زنان برای خوشبختی خود نیایش می کنند و در شهرهای گوناگون ایران، با خواندن سرودهای ویژه ی شهر و زبان خود، خواست گشایش بخت می کنند. این باور نیز بی گمان، در خواستی از تیشتر و اناهیتا است که خویشکاری پاکیزه نمودن مردان و زنان را بر دوش دارد.

 

***

 

چه زیباست که کهن ترین آیین پاسداشت زمین و طبیعت از فرهنگ مهرورز و خردپرور ایران بر می خیزد و پس از گذشت هزاران سال با گرفتن شاخ و برگ های بسیار همچنان، همچون درختی ریشه در خاک کهن دیار ایران دارد. به امید آنکه همه ی ایرانیان از جهان و زمین پیرامونی خود نگاهداری کنند.

 

در پایان به بخشی کوتاه از فیلم "تیشتر"، ساخته ی " حسن نقاشی" بنگرید.

از اینجا

 

===

بن نوشت ها:

 

شاهنامه ی فردوسی

اوستا

حقوق جهان در ایران باستان

مینوی خرد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

www.savepasargad.com

کمیته بین المللی نجات پاسارگاد