سال 1390 خورشیدی ـ 2550
پاسارگادی خجسته باد
چهارشنبه
سوری، جشن زایش هستی
از: دکتر تورج پارسی
باور چنين است كه در برگزاري جشن زايش هستي و داده هاى اهوراىى
فروهر در گذشتگان به ديدار خانه و كاشانه باز مي گردند تا در
شادى و آيين برپايى جشن همراه گردند و براى خاندان نيك روزى
آورند به همين انگيزه در سى سد شستمين روز سال يا پنجه آخر سال
همسپت مدم
Hamaspatmadam بر بام خانه يا درون سرا آتش افروخته تا هم خوش آمدى به فروهرهاى
دودمان باشد و هم مقدمه اي گردد بر آيين نوروزي . اين آيين را
فروردگان يا جشن سوري هم مي ناميدند . در ميام مردم هند و
اروپايي افروختن آتش در جشن ها سابقه ي كهن دارد به همين دليل از
ويژگي هاي بسيار مهم جشن سورى افروختن آتش بر بلندي هاست .
از آنجايى كه در ايران باستان هر روز را نامي بود و ايام هفته
وجود نداشت پس از آمدن اسلام كه ايام هفته رواج پيدا كرد جشن
سوري را در چهار شنبه ي آخر سال برگزار كردند اماچون عرب اين روز
را حرام مي دانست به سه شنبه آخر سال منتقل شد .
واژه همسپت مدم به معانی برابر شدن شب و روز یا اعتدال بهاری
یا نقطه اعتدالین است که در فرهنگ زبانی مردم به سال تحویل یا
لحظه تحویل سال نامدارست . هنگام آن آخرین روز پنجه یعنی روز
وهشوایشت که روز ۳۶۵ است .
Vernal Equinox =vårdagjämningenبه
سوئدی و انگلیسی
سال شمار خورشیدی امروزی ما که میراث پنج هزار ساله تقویم
نیاکانی را پشت سر دارد دقیق ترین تقویم دنیاست . بنا بر پژوهش
دکتر ملک پور استاد دانشگاه تهران : در جريان مطالعات به اين
نتيجه رسيديم كه تقويم شمسى هر هزارسال، فقط نه ثانيه با تقويم
طبيعت اختلاف دارد. به عبارتى در هر ده ميليون سال ما با
تقويم طبيعت، تنها يك روز اختلاف داريم. در حالی که در
تقويم ميلادى هر دو هزار و پانسدسال يك روز با تقويم طبيعت
اختلاف وجوددارد.
سور واژه ايست پهلوي :
سور واژه ايست پهلوي و به چم سرخ و جشن است . در گويش هاي
سمناني ، كردي ، لري لكي ، بويراحمدي و بختياري به معناي سرخ
بكار برده مي شود ، چنانچه در بختياري يك گونه برنج هست كه به
برنج سهر
Sohr
نامورست ۴. سهر در واژها سهراب » دارنده چهره
سرخ « هم همين مفهوم را دارد .
حافظ گويد : به چهره ي
گل سوري
نگاه مي كــــــــردم كه بود در شب تاري
به روشني چو چراغ
يا بهار گويد : عندليبان
گل سوري
به چمن كرد ورود
بهر شاباش قدومش همه فرياد كنيد .۱
در سال شمار باستاني ايران هر روز را نامي بود به همين دليل ايام
هفته مانند شنبه و يكشنبه وجود نداشت . پس از اسلام كه ايام هفته
رواج يافت ، جشن سوري را در چهار شنبه آخر سال برگذار كردند .
ولي چون چهار شنبه ازنظر تازيان روزي حرام بشما رمي آمد ،
ايرانيان به خاطر آنكه به ممنوعيتي برخورد نكرده و آيين را
برگزار كنند ، انجام مراسم را در غروب سه شنبه سرانجام بخشيدند .
شهرها و نام سوري
اصفهاني ها چهار شنبه سوري را چهارشنبه سرخي ، در اردبيل گول
چهار شنبه و در گيلان گوله گول چهار شنبه گويند ، كه در واقع همه
يك معنا را مي رسانند و آن چهار شنبه ايست با شعله هاي فروزان
آتش . اماسور،به چم مهماني و جشن كه در واژه سورنا يا سرنا آمده
است . سورنا يعني سازي كه كه به هنگام جشن كاربرد دارد بر خلاف
كارناي يا كرناي كه سازي است كه در كار و كارزار به كار گرفته
مي شود .
پس جشن سوري ، جشن برپايي و فروزان ساختن آتش است و اغاز مجموعه
ي برنامه هاي نوروزي است كه روز سيزده بدر نقطه پاياني است .
برپايي آتش جشن سوري
امروزه نيز دربرخي از روستاهاو شهرها هيزم هاراسه دسته كرده و
شعله ورمي سازند كه بي گمان يادماني است از انديشه ديرينه . شكور
زاده در كتاب عقايد و رسوم مردم خراسان رويه ۸۲ ــ ۸۱ مي نويسد :
» خراساني ها در شب چهار شنبه سوري نزديك غروب آفتاب هفت بوته يا
سه بوته آتش در وسط كوچه يا در صحن حياط گذاشته و به اصطلاح
خودشان » بته روشن مي كنند « سپس پير و جوان و كوچك و بزرگ از
روي بوته هاي آتش مي پرند و براي دفع پليدي اين شعر را مي خوانند
: زردي من از تو سرخي تو از من ... در روستاهاي اطراف خراسان
در موقع پريدن از روي آتش مي گويندفروردگان : آلا به در بلا به در دزد و حيز از ده ها به
در .پس از آن مي گذارند آتش تا آخر بسوزد ، زيرا خاموش كردن آتش
يا فوت كردن به آنرا بد مي دانند . وقتي آتش تا آخر سوخت و
خاكستر شد يكي از اعضاي خانواده خاكسترش را مي برد سر چها راه مي
ريزد تا باد ببرد سپس به در منزل آمده و در بزند . اهل خانه از
او مي پرسند كيه ؟ جواب مي دهد منم .از كجا مي آيي
از عروسي . چه آورده اي ؟ تندرستي . ا
زاين رو باور دارند كه پليدي را دوركرده و در عوض شادي و تندرستي
براي خود فراهم آورده اند .
در كرمانشاه يا به گفته خود كرمانشاهي ها
«خاك خسرو
» در چنين روزي » آتش باز مي كنند « و در گاه
پريدن از آتش مي خوانند :
زرد ي مه اراي تو سرخي تو اراي مه . آش
رشته نهار چهار شنبه كرمانشاهي هاست ، به اين باور كه آش رشته
پيوند زندگي را استوارتر سازد .۲ در شهر خوي پسين سه شنبه آتش مي
افروزند و در حالي كه سه بار از آتش مي پرند زردي را به آتش كه
پاك كننده زرديها » درد و غم « است داده و از آتش » پاكي و آزدگي
« را بهره مي گيرند . روز چهار شنبه پيش ازباز آيي خورشيد گيتي
افروز به كنار چشمه ي جنر بلاغي
Jener belaghi
مي روند و سه بار از آب مي پرند .(۳ )
استاد شهريار
نيز
در حيدر بابايه سلام اشاره اي به جشن سوري دارد :
بخت من ، بخت سعيد بختيم بارك الله آغ الله قرمزي حنا
باخريم بارك الله
آتيل ماتيل چرشنبه آينه تكين بختيم آچيل چرشنبه .
بخت من ، بخت نيكي است به دست هاي سپيد ، حناي سرخ ماليدم چهار
شنبه
چهار شنبه بخت مرا مانند آينه پاك و روشن كن .
در ايل قره پاپاق از شهرستان نقده واقع در آذربايجان غربي به
عيد نوروز آنچنان ارجي مي گذارند كه سرتاسر اسفند را ماه عيد مي
نامند . ماه اسفند رابه چهار ، چهار شنبه بخش مي كنند . نخستين
چهار شنبه » دروغگو « مي نامند . درين روز جوانان بر جاي بلندي
مانند پشت بام ها و تپه ها آتش مي افروزند و در خلال برنامه
تيراندازي و نشانه گيري تفريحي مي كنند . دومين چهار شنبه را »
راستگو« . سومين چهار شنبه سياه ناميده مي نامند ، اين روز را به
ياد در گذشتگان بر سر گور مردگان حاصر شده پس از فاتحه خواني
شيريني به نيازمندان مي دهند .
چهار شنبه آخرين يا در واقع جشن سوري همگي با رخت نو و شادماني
به برافروزي آتش مي پردازند .
» در ايل قره پاپاق دو ويژگي كه نموداري از گراميداشت و
ورجاوندي نوروزست چشمگيرست . يكي پوشيدن رخت نو ست .به
طوريكه كساني هستند كه فقط سالي يك بار رخت نو به تن خود مي
بينند آنهم در گاه نوروز و به خاطر نوروز . ديگر اينكه به
گراميداشت چنين نوروزي براي نهار پلو مي پزند كه در واقع جنبه
سنت به خود گرفته واز واجبات است . حتا همسايه اي كه كه تنگدست
باشد به شكلي بر سفره هميشه خالي خود پلو مي بيند «.
اين دو ويژگي نه به خاطر سير شدن شكم ، يا پوشيدن تفنني رخت است
بلكه بايد راز آنرا در ديرينگي پندارها و باورها جستجو كرد ، در
راز نوشدن زمين و زمان ، در باور به برگشت فروهر نياكان و شركت
آنان در پاكي و رادي هاي خانواده است .» اين مردم در روز جشن
سوري هم چون روز اول سال به ديد و باز ديد همديگر مي روند و
فرداي آنروز پيش از آمدن خورسيد به كنار رودخانه مي روند و كوزه
خودرا از آب چشمه پركرده و براي سال نو بر مي دارند «.
دكتر ساعدي
در كتاب خياو يا مشكين شهر ، كعبه ي ييلاقات شاهسونها ، از چهار
شنبه ها ي اسفند ياد كرده و سپس مي نويسد » هوا كه تاريك شد ،
سدها ، هزارها آتش سرخ از وسط برف و يخ و بيشتر از پشت بام ها
خانه ها زبانه مي كشد . آنوقت بايد از روي آتش ها پريد و بيماري
و زردي و هر بدي را داد به آتش كه مي سوزاند و پاك مي كند . بايد
گرمي آتش را گرفت تا دلت گرم و چهره ات گلگون بماند .صبح روز بعد
با كوزه مي روند لب چشمه ، همه آب آورند و به تبرك جلو خانه مي
پاشند . اين آب تمام بلاهادر سال تازه دورمي كند ، فقر را ،
بيماري را ، خشكسالي را «
در نورآباد و كوه دشت لرستان فرقه اي مي زيند كه خود را » ا هل
حق « مي نامند . اينان نيز آيين هاي ويژه اي دارند كه مي شود
ريشه كردارشان را در ديرينگي باورها و پندار گذشتگان جستجو كرد .
شايد به مرور زمان و ورود دين تازه در برخي از نشانواره ها ي
اعتقادي جابجايي پيش آمده باشد ولي نمي توان نسبت به كليت و
ماهيت كردارها شك كرد .
ايزد پناه پژوهشگر لرستاني در باره اين فرقه دركتاب فرهنگ لري
رويه ۴
مي نويسد » در بلوران بر سر قله كوهي به اين نام آتشكده اي
هست كه در سال و موقع جشن همه ازاين كوه بالا رفته و هركس نسبت
به توانايي خود ، حتا زنان آبستن براي فرزندي كه در شكم
دارند بايد مقداري هيزم همراه برده بر اين آتش مقدس بگذارند ...
پس از روشن كردن آتش يكي از روحانيان يا پيشوايان مذهبي به
خواندن ذكر و شعر پرداخته و باشندگان در حالي كه كنار آتش زانو
زده اند سر جنبانده و حق حق مي گويند ... اينان آتش را مقدس
دانسته و آب ريختن به شعله آتش را گناه مي دانند ... عيد
نوروز را » عيد سلطان يا عيد شاه « مي نامند و آنرا با شكوه خاصي
برگزار مي كنند . پيروان اين مذهب درچهار شنبه آخر سال آييني
ويژه اي برگزار مي كنند .به اين صورت كه ابتدا كودكان به تعداد
افراد خانواده خود مقداري ، حتا اگر هم يك شاخه چوب هم باشد
همراه مي برند و بر شعله آتش مي گذارند و هر چوب به نام صاحبش در
آتش افكنده مي شود تا آتش تمام پليديها و زشتي ها ، سختي ها و
تلخ كامي ها ي آن كس را در خود بسوزاند و آنگاه از روي آتش مي
پرند و مراسم دعا خواني انجام مي شود .
آنچه را ايزد پناه درباره ي آيين اهل حق گزارش مي كند همانندي
كامل با همازوري است كه توسط زرتشيان در مراسم سده سوزي انجام مي
شود به اين عبارت كه در اين مراسم هر فرد براي روشن نگهداشتن
آتش ، هيزم مي آورد و بر آتش مي نهد ، اين به شكل نمادي بيانگر
افزون سازي قلمرو نور است كه خير عمومي را ضمانت مي كند ،
در شيراز پسين چهار شنبه آخر سال آتش روشن مي كنند و درآن بوخوش
» اسفند و كندر « مي ريزند . سپس از آن مي پرند و زردي و غم را
به آتش داده و تندرستي و پاكي آرزو مي كنند . شكستن كوزه در كنار
شعله آتش ، از جمله رسم هاي چهار شنبه سوري است . مراد از اين
كار اين است كه در سال نو گره اي به كارها نيفتد . از ديگر آيين
هاي چهار شنبه سوري در شيراز يكي هم آب تني درحو ض ماهي است . در
گوشه غربي آرامگاه سعدي يك قنات آب گرم معدني هست كه چند پله مي
خورد تا به حوضچه اي مي رسد كه شيرازي ها آنرا » حوض ماهي« مي
گويند چون پر از ماهي هاي ريز و درشت است . در باور مردم دختر
شاه پريون درين آب زندگي مي كند و اگر كسي نيت بكند مرادش را مي
دهد .
ايرانيان زرتشتي همچون ايرانيان باستان نوروز و آيين هاي آنرا
بسيار ارج مي گذارند . در پنج روز آخر سال گاهانباررا برگزار
كرده ، مراسم شب آخر سال را در پشت بام ها انجام مي دهند . نخست
ظرف پر از لرگ » هفت گونه ميوه خشك مانند بادام ، گردو ، خرما ،
كشمش و انجير « و ميوه تازه و شاخه هاي سرو و مورد ، گل و چند
تا ظرف سفالي كه در آن گندم و جو و عدس سبز شده و ظرفي پر از آب
با چند برگ آويشن به پشت بام مي برند . چراغي روشن بر لبه بام
مي گذارند وپاسي كه از شب گذشت آتش را مي افروزند . زرتشتيان
همچون نياكان خود از آتش نمي پرند چرا كه آتش را گرامي مي دارند
. به دور آن گرد آمده و با باور و پاكي به نيايش مي ايستند :
بر افروخته باش درين خانه ،
پيوسته افروخته ،
فروزان باش درين خانه تا دير زمان ،
تا روز رستاخيز بزرگ .....
تا ديدار دوباره خورشيد اين برنامه ادامه پيدا مي كند . آنگاه آب
اويشن را از پشت بام پايين ريخته وچراغ را خاموش كرده مراسم
پايان مي يابد ۵
كردها و جشن سوري
برگزاري آيين هاي نوروزي در ميان هم ميهنان كرد همانندست با
آنچه را كه در
ايران باستان و زرتشتيان امروزانجام مي دهند .
هماننديها :
1ــ بر افروختن آتش بر پشت بام ها ، تپه ها و كوه ها به اين
انديشه كه رهنماي فروهر نياكان باشد .
2 ــ آتش افروخته شده را تا فرارسيدن خورشيد جهانتاب خاموش نمي
كنند تا آتش به خودي خود خاموش گردد .
3 ــ كردها به غير از ــ مردمان گروس و يارسان » اهل حق « ــ از
آتش نمي پرند بلكه در گرد آن به پايكوبي و و شادماني مي پردازند
.
4ــ شماله يا شمعي كه كه تا بامداد روشن است همانند چراغي است كه
زرتشتيان بر لبه بام مي گذارند و تا بامداد روشن نگهميدارند .
5 ــ فراهم كردن آجيل هفت مغز لرك كه هديه ايست نمادين به فروهر
ها . البته اين آيين همگاني مردم ايرانست .
شكل ديگرنمادين هديه به فروهرها پديده ايست به نام شال اندازي كه
آيين سنتي مردمان باختر و شمال باختري ايران زمين است . شال
اندازي كه در مهاباد آنرا هلاوه
ملاوه نامند بدينگونه است كه از پشت بام » نماد آسمان ، جايگاه
فروهرها « دستمال يا شال بزرگي به درون اتاق » نماد زندگان
زميني « وارد مي سازند . خانه خدايان پيشكي هاي خود را مانند
ميوه ،آجيل ، بادام يا تخم مرغ رنگ كرده يا حتا پول ،جوراب پشمي
در دستمال يا شال گذاشته و گره مي زنند تا شال اندازان انرا بالا
كشند .
رابطه هاي نمادين ديگر كه در شال اندازي قابل بررسي است ، مساله
ازدواج و زايش و تدا وم هستي است . از آنجايي كه نوروز جشن زايش
گيهاني است به همين انگيزه درين گاه پيوند زندگي ميان جوانان
بسته مي شود . در روستاهاي رضاييه دامادها كجاوه اي را آيينه
بندي كرده و از پشت بام سرازير خانه نامزد خود مي كنند ، در حالي
كه پنهان مي شوند چشم انتظار هديه مي مانند . بعضي مواقع به شال
زنبيل مي بندند و درون آن چراغ و شانه و سرمه دان مي گذارند .
در آذربایجان (باکو ) ثهار سنبه های اخر سال را خورشیدی را به
اسامی چهار عنصر طبیعت ، خاک ، آب ، اتش ، باد نام گزاری کرده
اند و در چهار شنبه خاک ، سبزه ، سبز می کنند تا برای نوروز
اماده بشود .
تاجیک ها به جای چهار شنبه سوری آیینی را در روز نخستین فروردین
به نام آتش پرک
Parak
برگزار می کنند ، تاجیک ها سه گله آتش از چوب درخت سرو روشن می
کنند و در حالی می خوانند : سرخی تو از من زردی من ازتو ، از آتش
می پرند . ( از گزارشات بی بی سی ) در گزارش دیگری
پژوهشگر تاجیک دلشاد رحیف می نویسد :مراسم چارشنبه سورُک در
چهارشنبه آخرین سال (موافق تقویم خورشیدی) گذرانده می شود. در
چهارراهی الو (آتش) افروخته، خرد و کلان (کهتر و مهتر) از بالایش
می جهند و رجوع به آتش می گویند: "رنجوری و رنگ زرد من از تو،
سرخی و خرمی تو از من!"
از برافروزي آتش سوري سخن بي شمار آمد به ديگر مراسم نگاهي
بيندازيم :
بلاگرداني
۱ ــ بلاگرداني الف ـــ خريد اسپند و دود كردن آن
ب ـــ كوزه شكستن
۲ ــ فال بيني الف ـــ فال كوزه
ب ـــــ فال گوش
۳ ـــ قاشق زني
۴ــ آجيل چهار شنبه سوري
الف : خريد ا سپند
اسفند يا اسپند از سپنتا كه واژه ايست
اوستايي و به چم مقدس است گرفته شده
اسپند تخم بوته ايست كه در ايران و كشورهاي جنوب آسيا مي رويد .
در لاتين آنرا
Rute
نامند . در فرهنگ ايراني اين تخم بوته از سه
ديدگاه مورد توجه است :
۱ــ گياهي است كه نام امشاسپند سپندارمذ را را بر خود دارد و به
همين دليل ورجاوند و گرامي است و بر خوان نوروزي جاي مي
گيرد ودر مكانهاي مذهبي بر
آتش ريخته مي شود. .
۲ـــ دود و بوي اسفند به عنوان ماده پلشت زا به كار برده مي شود
. در برخي شهرستانها براي جلوگيري و دفع سرماخوردگي ، خانه را
با دود آن پلشت زدايي مي كنند .
۳ ــ به عنوان ماده اي كه از چشم زخم جلوگيري مي كند ، مورد باور
مردم است .
حنظله بادغيسي گويد :
يارم » سپند « اگر چه بر » آتش « همي
فكند
از بهر » چشم « تا نرسد مرو را » گزند
« .
خداوند شاهنامه درباره رخش يا اسب ابرش ــ سرخرنگ با خال سپيد
ــ گويد :
چنان گشت » ابرش « كه هرشب » سپند « همي سوختند ي
»زبهرگزند «
رند شيراز گويد :
هر آنكس را كه بر خاطر زعشق دلبري باريست
» سپندي « گو بر » آتش « نه كه دارد كار و باري خوش
در گيلان گاه ريختن اسپند بر اتش مي خوانند :
اسفند سي و سه دونه اسفند سي و سه دونه
چشم حسود و بتركونه
در شهر بهبهان اسپند را » كشار
Koshar « نامند ، آنرا سه بار دور سر گردانده و سپس به درون آتش مي ريزند
تا چشم شور را دور كنند .
مردم روستا دانه هاي اسپند را مانند دانه هاي تسبيح به بند كشيده
و براي تزيين و هم جلوگيري از چشم زخم در اتاق آويزان مي كنند .
خريدن اسپند هم تشريفاتي دارد . دكتر قاسم غني در جلد دهم ياد
داشت هاي خود مي نويسد : دخترهاي دم بخت بايد شب چهار شنبه سوري
وقتي كه هوا كاملا تاريك شد براي خريد اسپند به در دكان عطاري
بروند » دكان رو به قبله باشد « آنوقت به عطار پول نشان بدهند و
بگويند : كندروشا براي كارگشا مي خواهند . عطار كه بلند شد كه
كندروشا بياورد فرار كنند . اين كار را ادمه دهند تا سومين دكان
كه از او كندر و اسپند را بخرند و با تشريفات به خانه برده و دود
كنند تا از چشم بد در امان و كار بسته شان نيز گشايش .
مرتضا هنري دركتاب آيين هاي نوروزي رويه ۲۲ مي نويسد : خريدن
اسفنددر گيلان به ويژه در رشت تشريفات ويژه اي دارد .به اين
ترتيب كسي كه مي خواهد اسفند بخرد ــ بيشتر دختر دم بخت ـــ از
خانه بيرون مي آيد از اولين مغازه رو به قبله مي پرسد : اسفند
داري ؟ و به راه مي افتد تا هفتمين مغازه . سپس بر مي گردد و از
مغازه اولي مي خرد ...
ب ــ كوزه شكستن : در گذشته تنها ظرف آبخوري كوزه بود . از نظر
بهداشتي لازم بود كه كوزه كهنه دور انداخته شود . در گاه نوروز
كه بايد همه چيز نوگردد ، كوزه ها و كاسه هاي كهنه را هم مي
شكستند و به جاي آن كاسه و كوزه نو خريداري مي كردند . هر چند
امروزه هم چون گذشته كوزه آبخوري كاربردي ندارد ، ولي شكستن كوزه
غم به شكل يك سنت نوروزي باقي مانده است . ا. شكور زاده در عقايد
و رسوم مردم خراسان مي نويسد :
پس از مراسم آتش افروزي براي دفع قضا و بلا مقداري زغال » علامت
سياه بختي « و اندكي نمك » علامت شوربختي « و يك سكه ده شاهي ،
كوچكترين سكه رايج كشور » به نشانه تنگدستي « در كوزه سفاليني كه
از قبل براي اين كار تهيه كرده اند ، انداخته و هريك از افراد
خانواده يك بار كوزه را دور سر مي چرخاند و نفر آخري آن كوزه را
به بالاي بام برده و از آنجا به ميان كوثه پرتاب كرده و مي گويد
:
درد و بلا ي خنه رختم به توي كوچه « به اين طريق سياه بختي و شور
چشمي و تنگدستي را از خانه خود دور مي سازد .
هم ميهنان كرد به گونه ديگر دفع بلا مي كنند . اينان بامداد چهار
شنبه سوري به آب پاك چشمه ها چشم دوخته و آنرا مرواي نيك مي
گيرند ، تا آب كه در پندار ايراني ، آباداني است و روشنايي،
پشتوانه نيك روزي ها و بهروزي ها ي آينده باشد . زنان كرد چند
تار موي بچه ها را چيده و به دست آب جويباران مي سپارند تا آب هر
گونه درد و بلا را به همراه خود ببرد .
۲ ــ فال بيني
فال يك واژه تازي است كه معادل آن در فارسي شگون است .شگون هم
خير دارد هم شر » ازجهت مفهوم كلي فال عبارتست از آنكه سرنوشت
انسان را يا واقعه اي را كه رويدادني است از روي نشانه هايي كه
آنها را امور غيبي مي شمارند پيش بيني و پيش گويي كنند «
در اوستا فال و بخت بيني مطرح نشده است ، چرا كه انسان بهدين بر
مبناي گزينش خردمندانه ، آينده خود را پي ريزي مي كند ، يعني
سرنوشت برايند گزينش ادمي است . فال هايي كه در هنگام نوروز يعني
گاه سركشي فرورها به خانه و كاشانه ، مي گيرند يك جور مرواي نيك
است . به اين نيت كه فروهر ها » مارا به هنگامي كه در تنگنا
هستيم با پشتيباني آشكار نگاهداري كنند « به دو نمونه از مراد
خواهي نظري مي اندازيم :
الف ــ فال كوزه : درين شب در بسياري از خانواده ها ، فال كوزه
گرفته مي شود . اين فال نيز پيوندي دارد با بازگشت فروهرها ، چرا
كه باوردارند درين هنگام فروهرها از آينده مژده خوهند داد .
چگونه فال مي گيرند ؟
دختران و زنان پس از آتش بازي ، دركوزه آب نديده اي كه براي
نوروز خريده اند
نشانه اي مانند انگشتري يا .... مي اندازند . سپس در كوزه را با
پارچه اي بسته ،و روي آن يك سيني كه در آن صابون ، كيسه حنا،
نقل و سرمه دان جا داده شده مي گذارند . اصفهاني ها كوزه آب
نديده را كه »بولوني « نامند تا نيمه آب مي كنند .چون پندارمندند
كه نخستين گذرگاه فروهرها تنور يا آتش هميشه روشن خانواده خواهد
بود به همين دليل كوزه و سيني را درون تنور مي گذارند . در برخي
روستاها و شهرها كوزه را در زير ناودان آب جا مي دهند .
آنگاه پس از خوردن آش رشته يك دختر بچه به نوبت نشانه اي را از
كوزه بيرون مي آورد . يكي از باشندگان شعري از رند شيراز ، يا يك
چهار بيتو » چهار بيتي « خوانده تا مرواي نيك صاحب فال آشكار شود
.در شهر شيرازبا ديوان حافظ فال مي گيرند كه به » فال دوره «
معروف است .
در يك برسي كوتا ه متوجه دو اشارت سمبليك درين فال گيري مي شويم
. يكي كوزه آب نديده كه بيانگر تازگي و نوجويي است و ديگري صابون
و كيسه حنا و سرمه دان كه وسايل عروس است و اشارتي است به زايش و
تداوم نسل .
ب ــ فالگوش
فال كوزه و فالگوش ايستادن ويژه دختران نو بخت است . مراد خواه
نيت كرده و در گوشه اي كز مي كند و به سخنان رهگذران گوش فرا مي
دهد . اگر رهگذران سخن بر خير برانند ، نيت خود را انجام شدني
تعبير كرده با مرواي نيك ، شادمان به خانه بر مي گردد . معمولا
برخي از رهگذران مي دانند كه درين شب ، مراد خواهان به فالگوش
ايستاده اند ، شيطنت كرده سخن به خير نرانند !!!.
در برخي از شهر ها دختران در چهار راه ، كليدي را زير پا گذاشته
و به فالگوش مي ايستند . درين فال سه گونه نشانواره هست :
الف ــ چهار راه نشانواره چهار جهت اصلي يا گذرگاه زندگي يا به
تعبير استاد فروشي » گذرگاه فروهرها « ست .
ب ــ كليد نماد گشايش كار و رسيدن به مرادست .
پ ــ كليد در زير پاگذاشته شده ، نماد كار بسته است .
3ــ قاشق زني
دختر يا پسري در حالي كه رخ پوشانده تا شناخته نشود به در خانه
ها مي رود و با قاشق به كاسه اي كه در دست دارد مي كوبد .
صاحبخانه كه صداي قاسق زني را شنيده است ، درخانه را بازكرده و
كاسه را از مواد غذايي يا آجيل و نقل پر مي كند . هيچ خانه اي
قاشق زن را دست خالي پس نمي فرستد . همانگونه كه پيشتر آمد ، اين
خوراكي ها كه به قاشق زن داده مي شود ، در واقع نشانواره پيشكشي
به فروهر در گذشتگان است . شخص قاشق زن كه خود را پوشيده مي دارد
تا شناخته نشود ، مي تواند نماد فروهر درگذشتگان باشد . به همين
دليل همگان خود را موظف مي دانند كه كاسه قاشق زن را پر كنند .
برخي از خانواده ها كه بيماري در خانه داشته باشند ، درين شب با
روي پوشيده به در خانه ها رفته قاشق زني مي كنند تا مواد اوليه
آشي كه به »ابودردا « شهرت دارد فراهم آورند . باور بر اين است
كه چنين آشي شفا بخش است . در خراسان به جاي قاشق از ملاقه
استفاده مي كنند و مراسم را ملاقه زني نامند .11
4ــ آجيل چهار شنبه سوري يا مشكل گشا
از ديگر سنت هاي جشن سوري فراهم آوردن آجيل مشكل گشاست كه خود
داراي مراسم ويژه اي است . خراساني آجيل مشكل گشا را از تركيب
كشمش ، ، توت خشكه فندق ، پسته ، انجيرو خرما فراهم ساخته و به
آن آجيل بي نمك گويند . در آذربايجان افزون بر تركيب هفت گانه
خشكبار كه بر سفره سوري مي نهند ظرف آب ، آيينه و سكه ي خوان
نوروزي را نيز در شب چهار شنبه سوري كاربرد مي دهند .
زرتشتيان اين مراسم رادر شب آخر سال به جاي مي آورند ، كه از آن
گفتگو شد .
سرچشمه ها
۱ ـ ديوان بهار جلد دوم 398 .
.۲. به نقل از سرگرد سا طعي از اهالي كرمانشاه.
۳ـ به نقل از فرزانه سليمان خاكزاد
.8 ـ مرتضا هنري ، آيين هاي نوروزي رويه 289 .
9ـ خرده اوستا با ترجمه و تفسير موبد آذر گشسب .
10 ــ ايزد پناه رويه 97.
11 ــ به نقل از آقاي علي اسماعيل زاده .اهل مشهد
.8 ـ مرتضا هنري ، آيين هاي نوروزي رويه 289 .
www.savepasargad.com
کمیته بین المللی نجات پاسارگاد
|