International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

Link to Persian Section

 
 
يپوند به صفحه اصلی  آگوست 2011

 

میترا و میترائیسم

میترائیسم آئین مهر خدای است. الوهیتی با سرمنشأ ایرانی است که رد آن حتّا تا 1300 پیش از میلاد مسیح هم می رسد

 

گزینش، برگردان و اضافات از مهدی فتوحی

www.savepasargad.com

 

میترائیسم آئین مهر خدای است. الوهیتی با سرمنشأ ایرانی است که رد آن حتّا تا 1300 پیش از میلاد مسیح هم می رسد و احتمالاً به زمانی بسیار پیش تر از آن و یکی از آئین های شرقی است که از طریق جهان هلنی به عنوان جایگزینی بر دین رسمی در رم گسترش یافته است.

این آئین از اواخر قرن یکم پس از میلاد پای گرفت و در دوران امپراتوران  سِه وِه ری (Severi) به حداکثر گسترش خود دست یافت. میترائیسم غربی با تکوینی پیچیده و دراز از یک آئین کهن ایرانی شکل گرفت و همچون بسیاری از آئین های دیگر با ریشه ی شرقی ، او نیز ویژگی های دینهای بدوی و رازآمیز داشت. این یکی از دلایلی است که به خاطر آن زیارتگاهها و مهرآوه ها همواره در فضاهای زیرزمینی یافت شده اند.

خدای میترا و آئینهای راز ورزانه اش گویا از طریق دزدان کیلیکیه  (Cilicia ) که از پمپئی در سال 67 پیش از میلاد به یونان اخراج شدند به دنیای یونانی/رمی وارد شد. جائی که این دین در آنجا شواهد مختصری بر جای گذاشته است. شمار فراوانی از ردّپای این اعتقاداتِ گاه خرافی در شبه جزیره ی ایتالیا دیده شده اند که در پایان قرن نخست میلادی تثبیت  و با حداکثر سرعت گسترش یافتند. به ویژه در ایالات شمالی نظیر (مسیا، داچیا، پانّویا، آلمان و بریتانیا). البته از طریق پادگان های نظامی که به همراه بردگان فعالترین مبلغان دین مهر بودند.

مجموعه ی منابع محدود نوشتاری مربوطه، ما را به این استنتاج سوق می دهند که استناد به آثار باستان شناسی مربوط به میترا از اهمیت خارق العاده ای برخوردار بوده واست چرا که اعتقادات این آئین در شمار بسیاری از نقشهای موجود در مهراوه ها بازنمایی و برساخته شده است.

 

البته داستان این آیین به بخشهای مختلفی تقسیم می شود. میترا از دل صخره ها زاده می شود با یک مشعل و یک کارد در دستانش. با یک ضربه ی سرنیزه آب را از دل سنگ جاری می کند. در پی این ماجرا اسرار میترا با سول آغاز می شوند که البته از وی متمایز است ولی در عین حال با او همکاری تنگاتنگی دارد. باری پیمانی میان دو الوهیت بسته می شود و هر دو به ضیافتی می نشینند و بعد سوار بر ارابه ی خورشید به آسمان می روند. در شمایل نگاری ها میترا مکرراً به همراه وارونا آمده است که به او تشخّصی می بخشد که دو حالت آسمان را- یعنی شب و روز یا همان توالی کیهانی و انسانی- تداعی می کند. وارونا شروران و مجرمان را مجازات می کند. در حالی که میترا حامی عدالت و پیمان است و احشام (که حامی چارپایان خوب است) و انسانهای درست.

علاوه بر آثار آسمانی و خورشیدی شخصیت اصیل او در ارتباط  است با عدالت مضاعف و در معنای ضمنی کیهان شناختی آن و مربوط به رستگاری واپسین ( soteriologic ) و متمرکز بر رهایی انسان. امّا رویداد مرکزی آئین مهر بدون شک قربانی کردن گاو (گاو اوژنی) است. گاوی که مرگ او باعث ایجاد حیات است و باروری گیتی. شمایل نگاری این رویداد همواره در قعر یک غار بوده است که معمولاً به شکل دراز و با دو ردیف نیمکت در دو سو بوده است که در آنها قربانیان نهاده و ضیافتهای آئینی و مناسک  برپا داشته می شده اند. علاوه بر خدا و گاو، در گاواوژنی همواره تصاویر نمادین دقیقی حاضر بوده اند. یک سگ و یک مار که خون گاو را می نوشیده اند. یک عقرب که به بیضه های او چنگ می زده. خوشه های گندم که از دم حیوان میرنده می روئیده اند و یک کلاغ.

البته معنای آنها روشن نیست. کژدم و مار معمولاً همچون نیروهای شرّی دیده و انگاشته شده اند که سعی دارند مانع از خونریزی شوند و پراکنده شدن تخم گاو در شکوفاندن و بارور ساختن زمین است، سگ ولی از  خون آن قوت می گیرد در حالی که خوشه به معنای نمادین قدرت حیاتی است که از گاو میرا رها می شود ودر معنای گیاهان سبز. کلاغ پیک الهی، ارتباط میان میترا و سول را برقرار می کند.

یک تفسیر بسیار رایج و تفکر برانگیز حیوانات گوناگون قبلی را به تظاهرات ستارگان و مفهوم ستاره شناختی آسمان و صور فلکی  پیوند می دهد. در حالی که گاو اوژنی و حضور سول، آئینی رازآمیز را به ذهن متبادر می کنند که تلویحاً اشاره دارد به ساز و کار اعتدال جوی. ویژگی کیهانی مهر بعدها توسط حضور همیشگی دو مشعل آوران در کنار او یعنی کائوتس و کائوتوپایس متمایز می شود که از لحاظ  ویژگی های ظاهری همچون مهراند و با او نوعی تثلیث را می سازند که در واقع تداعی کننده ی سیر روزند و متناسباً  آفتاب سحرگاه و نیمروز و شامگاه  را نشان می دهند و در عین حال در آسمان سالیانه به بهار و تابستان و پاییز اشاره دارند. همچون بسیاری از آئین های راز ورزانه  در آیین مهر نیز مراتب تشرّفی رازآمیز تصدیق شده که تقدم آن با اجرای پیمان بندی نوآمدگان بدین آئین بوده است. ورود فقط برای مردان مجاز بوده و نوپا می توانسته تدریجاً به هفت درجه ی تشرف مشرف شود.

(کلاغ، نینفوس یا نیمف، سرباز، شیر، پارسی، پیک خورشید و پدر) البته با  آزمونها و مراسمی که آشکارا از آنها بسیار اندک می دانیم.

 

البته می بایست این شخصیت پذیری اساساً نمادین باشد و خشک و سرد. درست همچون همان مراسم گاو اوژنی که نقطه ی مرکزی آئین مهر است و اجرای آن در مهرآوه ها به دلیل ابعاد کوچک مکان غیر ممکن است.

به گمان برخی دانشوران نظم خاص سلسله مراتبی تشرف، همچون ویژگی پیروزمندی خدای مهر و محتوای اخلاقی مهر پرستی از انگاره ی کهن ایرانی نبرد جاودان خیر علیه شرّ می آید و بیانگر موفقیت نفوذ اسرار بعدی آیین مهر نزد سربازان است و البته بعدها در نزد امپراتوران، به گونه ای که ارنست رنان را وا می دارد بنویسد: اگر مسیحیت در گسترش خویش از چند بیماری مهلک از حرکت باز ایستاده بود جهان اکنون میترائی بود.

اوج مهر پرستی در قرن دوم و سوم میلای بود. دوره ای که اختصاصاً ناآرام بوده است و در طول آن امپراتوری روم از بحرانی متزلزل بوده که فقط اقتصادی و نظامی نبوده، بلکه داشته همه ی جهان پاگانی را مصرف می کرده است. دنیایی که البته دیرتر در مسیحیت مضمحل شد. این آیین در این دوره از دین شرقی خورشید متمایز شده بود که البته با مهر پرستی تفاوت داشت ولی در زمان پادشاهی آئورلیانوس (م 275-270) توسط توده ی مردمی که متعهد به اجرای آئین درباری بودند با آن درآمیخت و در پی آن دیوکلتزیانوس سعی کرد تا هم آئین مهر را نگاه دارد هم آئین پرستش سول شکست ناپذیر را. در لژیون های سلطنتی در آن دوره دین مهر حتّا در طبقات فرهیخته نیز گسترش داشت و حتّا تا حد خود امپراتور.

میترائیسم بدون این که هرگز دین رسمی دولت شود از بخت بلندی برخوردار بود. علاوه بر سپاه ، بیش از همه در بین طبقات فرودست جامعه نظیر بردگان و آزادگان، کارگران، صنعتگران و بازرگانان خرده پا فراگیر شد.

در همان زمان از همین طبقات اجتماعی مردمی و  نیز از نیازهای روحانی هماهنگ مردم، دین بزرگ تک خدایی عصر هم بر می خاست. دین مسیح که مهر پرستی را همواره همچون رقیب خطرناک خود می انگاشت که علاوه بر ریشه های شرقی مشترکشان، عناصر مشترک بسیاری میان دو آئین وجود داشت. ماجرای آب جاری کردن مهر از دل صخره بعدها تحت عنوان معجزه ی صخره ی موسی شناخته شد و معجزه ی چشمه ی پطرس قدیس و البته نمی توان از توازی میان درخشش و تبرّک یاد نکرد و گذشت. باور مشترک به احیای مردگان و روز جزا که مهر اداره ی آن را بر عهده داشت یا مسیح و همین طور انطباق بزرگداشت روز زایش خدا که در 25 دسامبر تثبیت شده و روز انقلابین زمستانی است، در میان هر دو دین  مشترک است. با این حال در نبرد افسارگسیخته ی میان دو جامعه پیروزی نخست با مسیحیان بود آن هم  با فرمان کنستانتین در سال 313 میلادی.  در حالی که ترویج دوباره ی دین پاگان توسط جولیانو آپوستاتا (363-361) شروع شد که اجازه ی بزرگداشت آئین میترا را به همه داد. البته بیشتر با توجه به توقف تخریب مهرآوه هایی را که از قبل آغاز شده بود. با پیروزی تئودوزیوس برائوجینو (394م) دین مسیح قطعاً بر دین میترا تفوق یافت که هنوز در برخی نواحی حاشیه ای مقاومت می کرد. در حالی که در رم بر روی مهرآوه های غارت و تخریب شده، کلیساهای کوچک و جامع برافراشته می شدند.

 

 

اسطوره

 

دو افسانه ی متفاوت وجود دارند در ارتباط با زایش این خدا که از گزینش او برای تحقق بخشی به اراده ی غلبه بر شرّ  کیهانی و اخلاقی برای نجات نوع بشر حاصل آمده اند. بر طبق افسانه ی نخست: میترا احتمالاً از سنگ زاده شده و احتمالاً مسلح است به دشنه ای در یک دست و مشعلی در دست دیگر و با کلاهی فریجی بر سر.

به عکس افسانه ی دوم روایت می کند که خداوند تصمیم می گیرد به جهان بیاید و در بطن باکره ای جای می گیرد و نور را در غار می بیند. جشن زایش او در 25 دسامبر بوده( و خوب است به خاطر آوریم کلیسا تنها در قرن چهارم بود یعنی کم و بیش در سال 331م که این تاریخ را پذیرفت و این تاریخ را روز زایش قطعی مسیح نامید) و به همین سان بر طبق همین افسانه میترا جهان خاکی را 33 سال پس از زاده شدنش رها می کند تا به آسمان برسد.

هر کدام از این قصه ها هم که در باب زادن او صحّت داشته باشد، زندگی او قهرمانانه بوده است. نخستین کنش او همان مقهور ساختن سول است و بعد توافق کردن با او و دریافت تاجی نورانی از او و سپس به دام انداختن گاو و بردن او به غار و گذراندن مجموعه ای از دشواری ها به سبب یک مار و یک عقرب که فرستادگان خدای شرّ  اهریمن اند. از کالبد مثله شده ی گاو همه ی شاخه های مفید سرچشمه می گیرند به ویژه زندگی که از خون او و گندم که از جوهر او. از تخم او به عکس همه ی حیوانات مفید برای آدمی زاده می شوند. برای پایان بخشی به کار خود میترا به یاری سول  به آسمان می رود و از آن جا حمایت خویش را از آدمیان ادامه می دهد.

در شمایل نگاری ها همواره مهرخدا به همراه دو شخصیت تصویر می شود که موسومند به مشعل آوران و نامهایشان کائوتس و کائوتوپاتس است و آنقدر در پیوند با مهر بوده اند که عملاً یک خدای واحد را ساخته اند یا مهر سه گانه. نخستین آنها مشعل افراشته می آورد و آن دیگری مشعل افتاده و چرخه ی خورشیدی را مصوّر می کنند از بامداد تا غروب و در همان آن چرخه ی حیات را. گرمای نوربخش حیات و سرمای یخ بندان مرگ را. درست مشابه مسیحیت. مشابهات آن با دین مسیح تنها در پیوند با یکی از افسانه های مربوط به زایش نیست بلکه در تناسخ و نوع هاله ای هم است که خورشید به او عطا می کند.

آئین مهر هفت مرتبه تشرف پیش بینی می کرد:

کلاغ – کوراکس

عروس – کریپتیکوس

سرباز – میلس

شیر – لئو

پارسی – پرسس

پیک خورشید – هِلیود روموس

پیر – پاتر

آنکه  به مرتبت والای تشرف می رسید یعنی پیر یا (پدر) یا (پاتر) که همان عنوانی است که با آن یک کشیش مسیحی را خطاب می کنند، کسی بود که مجالس آئین ها را می آراست و نماینده ی خدا بر زمین شمرده می شد. کلاهی بر سر می گذاشت و لباسی سرخ می پوشید (همچون کاردینال ها) و عصایی چوپانی داشت با نوک خمیده (دقیقاً همان که پاپ در دست دارد ) همچون نماد موفقیت.

خیلی زود مسیحیان نخستین به مهر پرستی همچون یک تحریف شیطانی آئین های بسیار مقدس دینشان نگریستند در حالی که به احتمال خیلی قویتر و در حقیقت به عکس بود و این آنها بودند که  خیلی سخت مناسک آن آیین را دنبال می کردند.

 

آئین

 

گرچه مهر یک خدای آفتابی ست مهرآوه ها یا معابدی که در آنها آئین ها اجرا می شدند زیرزمینی بودند. به احتمال زیاد در یادبود غاری که در آن مهرخدا زاده شد یا زیست؛ و به احتمال  زیاد این زرتشت بود که این سنت را آغاز کرد. در برخی حالات، غار تصویرگر کیهان در همه ی پیچیدگی هایش بود و اشیاء موجود در آن عناصر و بخش هایی نمادین بودند. متأسفانه اطلاعات ما درباره ی این آئین ها و نمادشناسی و تفکرات کیهانشناختی و ستاره شناختی آئین مهر که می بایست بسیار پیچیده بوده باشد و برای متشرفین به درجات بالا بسیار مبرهن و آشکار، اندک است. از برخی نقشهای بازیافته در مهرآوه های گوناگون (البته نمونه های مهرآوه های مزین به نقاشی بسیار کمیابند و اغلب در آنها مجسمه و نقش برجسته هست) بر می آید که در طول اجرای مناسک، پیروان این آیین نقابهایی می زده اند که درجه ی تشرف آنها را نشان می داده است. آنچه بارز است این است که پیروزی بر گاو وحشی پیروزی نظم بر آشوب و بربریّت را نشان می دهد . و نقطه ی اوج مراسم ضیافتی بوده بر پایه ی نان (فرآورده ی گندم یا جوهر گاو) و آب (یا شاید شراب فرآورده ی انگور یا خون گاو). همچنین در این موارد هم شباهت آن با مسیحیت در شام آخر خیلی زیاد است. متأسفانه قواعد آئینی که پدر (پیر) در طول اجرای مناسک بیان و اجرا می کرده مشخص نیست. گویا به هر حال نوعی روند تصفیه از طریق هفت در وجود داشته (و نه الزاماً فیزیکی). برای هر مرتبه ی تشرف یک در تصویر شده و همچنین یکی برای هر مدار آسمانی مشهور (ماه – تیر – ناهید – خورشید – بهرام – مشتری و کیوان) و شاید با شمایل های هفت نماد تشرف . در برخی موارد سلولی هم هست در زیر تالار اصلی به نام سانگوئینیس (  sanguinis ) واز طریق سامانه ای از مجاری که به احتمال زیاد به درد نوعی تعمید می خورده اند و کار ویژه شان در غسل با خون قربانی شده بوده است.

 

مهرپرستی، رمزگانی کیهانی

برگرفته از نوشته ی السّاندرو اکونومو

 

مطالعه ی مهرپرستی به موازات دیگر آیین های رازورزانه به دلیل فقدان متون مکتوب و تفسیرهای شمایل نگارانه ی دندان گیر به قدر کفایت پیچیده  است . کمبودی که به همان نسبت بررسی آن را دشوار می کند. عنصر بنیادین در مهرپرستی مجلس گاواوژنی است یا قربانی کردن گاو توسط خداوند. از میان تفاسیر گوناگون جذابترین تفسیر همان است که در شمایل نگاری مهری مجموعه ای می بیند از رمزگان ستاره شناسانه که نتیجتاً شناخت گسترده و متعالی رهروان آیین مهر و همین طور آفرینندگان این آیین را از نجوم بازتاب می دهد که به احتمال زیاد مجموعه ای نمادین اندیشیده بودند برای مخفی داشتن دکترین خویش از دیگران. در اینجا به خصوص من شما را ارجاع می دهم به نظریه ی داوید اولانسِی که در کتاب خود با عنوان " رازهای میترا ، کیهان شناسی و رهایی در جهان کهن " آن را به تفصیل واشکافی می کند.

تمام مقامات صالحی که در زمینه ی مطالعه ی مهرپرستی پس از او آمده اند در تفاسیر گوناگون خویش همه در این زمینه یکدل بوده اند که گاواوژنی را باید یک نقشه ی آسمانی انگاشت. بدان سان که انگار می بایست  در یک لحظه ی مقرّر از سال چنین رویدادی در آسمان رخ بدهد و در واقع نیز تفوق نمادشناسی سماوی و حضور نشانه های منطقه البروجی و سیاره ای در این نقش انکارناپذیرند. به همان گونه درباره ی نمادهای عناصر و دخمه های پریان ، پورفیریوی فیلسوف چنین تفسیری ارائه می دهد  که مهرآوه ها مکان هایی بوده اند زیرزمینی که به ویژه تصویر کیهان را ارائه می داده اند. با نگرشی گذرا به انگاره های پیشتر که در عناصر حاضر در مجلس گاواوژنی معادل صور فلکی را می بینند می توان گاو را معادل صورت فلکی ثور ، سگ را صورت فلکی کلب اصغر ، مار را آبمار یا هیدرا، جام را صورت فلکی پیاله ، کژدم را صورت فلکی عقرب، کلاغ را صورت فلکی کلاغ و شیر را صورت فلکی اسد انگاشت . سنبله که در برخی نقش ها از دم گاو قربانی فرو می ریزد نیز همان ستارگان سنبله اند. بعلاوه مولف از خویش می پرسد چرا همه ی این معادلها در جوار میترا هستند و البته چرا در آن دوره این نقوش در مجلس گاواوژنی کنده می شده اند؟

در واقع هم باید دانست که در عصر یونانی/ رمی ، اعتدالین در برج میزان و حمل می افتاده اند که البته در صحنه ی گاواوژنی نقش نشده اند و به جای آنها اهمیت ویژه ای به ثور و عقرب داده شده است.

با فرض بر این که گاواوژنی نشانگر خط استوای آسمانی باشد باید آن را در لحظه ای تصویر کند که در آن اعتدالین در این دو نقطه ی منطقه البروجی می افتاده اند. یعنی حدوداً از 4000 تا 2000 سال پیش از میلاد. در همان حال اسد و پیاله نمایانگر تغییر فصول اند در اسد و دلو، و سنبله که در تصویری از نقطه ای که خنجر در تن گاو فرود می آید خارج شده احتمالاً ستاره ی سنبله را نشان نمی دهد. بلکه ارتباط میان اعتدالین بهاری و نوزایی سالیانه ی گیاهان را نشان می دهد.

در قدیم غالباً افلاک را با دو دایره می کشیدند که یکدیگر را قطع می کرده اند. یعنی دایره ی مربوط به استوای آسمانی ( یا شعاع استوای زمینی به کره ی آسمانی ) و دایره البروج ( مسیر مدوری که سیارات و خورشید و ماه به نظر می آید می پیمایند.) در نقطه ای که در آن این دوایر با هم برخورد می کنند دقیقاً همان استوا ها هم وجود دارند که همیشه هم به صورت جاودان در همان نشانه های منطقه البروجی نمی افتند. در واقع به دلیل تقدم اعتدالین هر 2160 سال نقاط اعتدالین می لغزند روی نوار منطقه البروجی. در این حالت تصویر میترا با پرسه ئو متفق و یکی می شود. همان صورت فلکی ای که دقیقاً بالای ثور واقع است. شباهت میان دو تصویر بسیارند. در وهله ی اول کلاه فریجی است که هر دو به سر دارند که پریان نیمف به پرسه ئو داده اند تا به صورت نامرئی بتواند مدوزا را بکشد و این همه دلالت دارند بر این که در قدیم هر یک از اینها منشائی شرقی داشته اند و پرسه ئو در ایران بوده . چرا که پسرش را نیز پرسه نام نهاده بوده است. عنصر مهم دیگر کنش میترا است در مجلس گاواوژنی. در همه ی نقوش می توان انگاشت که میترا دارد نقش "پرسه ئو" ای را تقلید می کند که احتمالاً زیر نگاه گورگون یا زروان نمی توانسته زنده باشد و اتفاقاً این فیگور اسطوره شناختی که در آغاز تنها سرش را تصویر می کردند از قرن هفت پیش از میلاد دیگر پیکرش را هم مصور کردند و مجهز شد به بال و مارهای چنبره زده بر گردش که دیگر سرش نیز حالتی حیوانی داشت. در این نکته نیز پژوهشگر مطابقت متقنی ارائه می دهد با مهرخدای شیرفش که در نقشی در کشور آلمان بر روی سینه اش سر مدوزا هم دیده می شود و هنوز در پانّویا سر گورگون متفق است با صورت یک شیر. اگر همه ی اینها چیزی جز یک فرضیه نباشند باید پذیرفت که مجلس گاواوژنی تاثیر فراوانی از آیین های پرسه ئو پذیرفته بوده است. عاملی که به قدر کفایت معنا دار است این است که هم میترا و هم پرسه ئو در ارتباطند با غار. مهر در ارتباط با آیین هایش که در غارهای زیرزمینی انجام می شده اند و پرسه ئو هم چنان که افسانه ها روایت می کنند در یک اتاق زیر زمینی به روشنایی دست یافته. شباهت ها همچنین به نوع سلاح هایشان نیز می کشد. اگر واقعیت داشته باشد میترا از یک خنجر یا یک شمشیر معمولی استفاده می کند در حالی که پرسه ئو یک چنگ دارد و یک شمشیر با تیغ ثانوی سرکج ( تبرزین ؟) که این یکی در نمادهای درجه ی پنجم تشرف مهری هم پدیدار می شود که مربوط است به مرتبه ی پارسی  یا همان پرسه.  نامی که به هر حال ما را به یاد پسر پرسه ئو می اندازد. از طرفی ما در درجه ی هفتم تشرف نیز باز یک چاقوی سر کج می بینیم . درجه ای که مربوط است به پیر یا پدر ( که نماد مهر بر روی زمین است .)

میترائیسم گویا از کیلیکیه می آید. جایی که ژنرال رمی پمپه ئو به آنجا فرستاده شده بود برای مطیع کردن دزدان دریایی ای که این آیین را بر پای می داشتند و البته بعد ها در تمام امپراتوری رم گسترش یافت. ولی در همان مکان شخصیت پرسه ئو هم محترم شمرده می شد و اتفاقاً در شهر تارسو شواهد باستانشناختی بر حضور آئین مهر صحه گذاشته اند و در متون گوناگونی از نویسندگان کهن که برخی مربوط می شوند به قرن یکم پیش از میلاد پدری او بر پرسه ئو ستوده شده که در روی سکه ها هم پدیدار شده است.

پس از قرن یکم پس از میلاد هم سکه هایی وجود دارند که روی آنها اغلب به همراه آپولو لیکه یوس تصویر شده اند و به خصوص ما در کنار مهر ، هلیوس را هم می بینیم.

نشان شهری هم در دوره ی میان قرن چهارم قبل از میلاد و سوم پس از میلاد شیری بوده که حمله می کرده به یک گاو در جوار تصویری از پرسه ئو. ( که عجیب یادآور شیران گاواوژن تخت جمشید است.)

همچنین تصویر کائوتس و کائوتوپاتس یا همان مشعل آوران هم، چنان که می دانید اهمیت اعتدالین را نشان می دهند.

کائوتس مشعلی افراخته دارد و لحظه ای را نشان می دهد که در آن خورشید روی استوا قرار می گیرد یا همان اعتدال بهاری و در برخی نقوش با سر گاو تصویر شده. در همان حال کائوتوپاتس اعتدال پاییزی را نشان می دهد با مشعلی افتاده که تقلیدی است از افول خورشید به زیر استوا که به همراه برج عقرب است.

ارتباط نزدیک میان مهر با دیواسکوری ها ( کستور و پولوکس ) هم جالب توجه است. دیواسکوری ها پسران دوقلوی زئوس و لدا و برادران هلن تروا بودند. پولوکس بوکسور بود و کستور سوارکار و هر دو در ارتباط با صورت فلکی دو پیکر. به گونه ای که هر دو درخشانترین ستارگان این صورت فلکی اند. کستور راءس پیکر پیشین است و پولوکس راءس پیکر پسین. هر دوی این دیواسکوری ها هم سرپوش نمدی دارند و پاهای روی پا نهاده. در قدیم آنها دو نیمکره ی فلکی سماوی را مصور می کردند. بعلاوه اساطیر روایت می کنند که آنها در آغاز رهروان آیین های رازورزانه ی اله ئوزی بوده اند که آیین های رازورزانه ی معبد دمتری شهر کهن اله ئوزی و در ارتباط بوده با بهار و پاییز. از طرفی مشعل اینها در تصویر مشعل آوران نیز پدیدار می شود. اگر به واقع کائوتس و کائوتوپاتس در ارتباط باشند با دیواسکوری ها پس مشعل ها را هم باید مهم قلمداد کرد و این علاوه است بر حرکت خورشید در طول اعتدالین. از سویی مهر پرستی نیز یک آیین رازورزانه بوده درست نظیر آیین های رازورزانه ی اله ئوزی . با علم بر این، تازه تایید دیگری هم می توان بر یکی از عناصر اساسی مشترک در هر دو یافت. سنبله. دیواسکوری ها حامیان دریانوردان بودند و احتمال دارد اشتقاق مشعل آوران میترایی از دیواسکوری ها به دست دزدان دریایی کیلیکیه صورت پذیرفته باشد. اما به راستی چرا مهرپرستان به یک لحظه ی ستاره شناختیِ اینقدر دور از زمان خویش اهمیت می دادند؟ و آگاهی آنها از پدیده ی پیشروی اعتدالین از کجا می آید؟ اینجا مولف کتاب تاریخ شهر تارسو را مختصر پی گیری می کند و یاد آوری مان می کند که پس از دوره ی هلنیستی/ رمی این شهر یکی از مراکز مهم رواقیون بوده  که بسیار علاقمند بوده اند هم به ستاره شناسی و هم به صورتهای فلکی و دقیقاً در زمانی که در آن مهرپرستی گسترش یافته یعنی حدود 67 پیش از میلاد پوزیدونیوی فیلسوف مدرسه ی رواقیون را در آنجا سرپرستی می کرده است. چنانچه از نوشته های سیسرون و آگوستینو بر می آید او یک فیلسوف ستاره شناس بوده و خالق آسمان نما و حامی صحت اندیشه ی غیب گویی.او جهان را به طبقات گوناگونی بخش کرده بوده . طبقه ی اول همان طبقه ی کیهان شناختی و سماوی است و گزارش می دهد که هر چیز هر چند بتواند یک رویداد خاص را بیان کند همواره در حال کنش است برای نگاهداری و بازتولید همان کیهانی که خود عضوی از آن و محتوای آن است و در همان زمان هم محدود است به طبقه ای فوقانی. همه ی طبقات هم در ارتباطند با یکدیگر و در همه یک مخرج مشترک است که او آن را سمپاتی تعریف می کند. هر چیزی اما متصل است به دیگر چیزها. ( چنانچه صائب تبریزی می گوید: تارو پود عالم امکان به هم پیوسته است/ عالمی را شاد کرد آن کس که ما را شاد کرد). ولی ابداع خاص کیهانشناختی رواقیون همان فرضیه ی حریق واپسین است و وقتی رخ می دهد که سیارات دقیقا به جایی باز می گردند که در آغاز کیهان بودند. نتیجه ی این کار یک حریق کیهانی بزرگ است که از آن پس جهان بازآفرین و همه چیز به همان سان و چرخه وار پی گرفته می شود. قوس زمان میان دو حریق موسوم است به سال کبیر. نکته ی اساسی دیگر در این امر کنایه و رمز است. نیروهای عظیم کیهانی شخصیت می پذیرند  و بدل می شوند به خدایان و قهرمانان بزرگ. تقدم اعتدالین که رسماً توسط ایپارکو کشف شد، پس از آن که آشکار می کرد تمام کیهان در حرکت و چرخه ای است ، می بایست برای رواقیون همچون پاسخی باشد بر دکترین آنها. با این حال گامی که رواقیون را هدایت کرده به بازشناسی هویت پرسه ئو که در شهرشان همچون خدایی ستوده می شده و این قدرت کیهانی را عرضه می کرده گام کوتاهی نبوده. ارجاع آنها به نشانه های اعتدالین پیشین که به دست پرسه ئو مرده بودند منطقی بوده. صورت فلکی او درست روی ثور است. مرگ گاو به خوبی نشان دهنده ی خروج اعتدال بهاری بود از همان نشان نمادین. فراموش نمی کنیم که مرگ گاو نشان شهر تارسو هم بوده است.

همین که این آیین میان دزدان دریایی شهر کیلیکیه گسترش یافت ، آنها خدای تازه ای را به نام میترا ستودند. شاید دلیل این نکته ائتلافشان باشد با مهرداد ششم یا اوپاتور که از 120 تا 63 پیش از میلاد برمنطقه ی وسیعی از آناتولی و آسیای صغیر سلطنت می کرد و بزرگترین دشمن امپراتوری رم بود. نام او به معنای عطیه ی مهر بود . یعنی عطیه ی خدایی ایرانی. بنا بر رابطه ی میان میترا و هلیوس در صحنه های اعطای مقام که در آن ها هلیوس زانو زده است، می بینیم که میترا شانه ی حیوانی را در دست دارد. در نسخ به جا مانده از آیین مهر بر گرفته از پاپیروس های یونانی که به گمان برخی دانشمندان یک فرقه ی اصیل از این آیین است، پس از پدیدار شدن هفت مرد قطبی از آسمان خدای دیگری ظاهر می شود که در دست شانه ی گاوی را دارد و به معنای خرسی است که حرکت می کند  و آسمان را می گرداند و آن را هر ثانیه و هر ساعت به بالا و پایین می جنباند. دب اکبر که در مصر مشهور بود به شانه ی گاو تصویری بود از قطب. این نکته ارزش بررسی دارد که بر اساس آن میترا خدایی بود که پیشروی اعتدالین را از استواها در دست داشت و در همان حال موقعیت قطب کیهانی را نیز کنترل می کرد. هلیوس در این معنا تنها بخشی از این ساختار کیهانی است که میترا آن را کنترل می کند و بنابراین باید مطیع او باشد. در اینجا باید اشاره ای کرد به نام سول که شکست ناپذیر است؛ و به همین سبب است که در میتراییسم دو خورشید تقدیس می شوند. که مضمون خاص طرفداران افلاطون است. یکی میترای فراکیهانی که فراتراز ستارگان ثابت است و دیگری ستاره ی مرئی منظومه ی ما خورشید.

تز عرضه شده از سوی اولانسی آشکارا واکنش هایی را برانگیخته. واکنش هایی هم مخالف و هم موافق که مولف در ضمیمه ی کتابش به برخی از این انتقادها پاسخ می گوید.  به نظرم  رسید لازم است مختصری درباره ی این مضمون سخن بگویم که باعث طرح و ارائه ی مقالات و دیدگاههای گوناگونی در این زمینه شده است. برای نشان دادن جذابیتی که متن او بر می انگیزد و جمع بندی مطلب خود این بخش را با سخن نویسنده ی کتاب تمام می کنم که می گوید: اگر تز من معتبر باشد پس زایش آیین های رازورزانه ی مهری پاسخی عرضه می کرده از سوی گروههای اصیل روشنفکران بر این کشف ویرانگرشان که جهان بدان سانی که تا آن زمان حفظ و نگهداری شده است ساده نبوده .

 

درجات تشرّف

 

(در آئین مهر از بسی دور و دیر

بدین نام ها بوده هر خان شهیر

کلاغ و عروسان و سرباز و شیر

یل پارسی پیک خورشید و پیر )

 

 

1-  درجه ی تشرّف کلاغ

 

کلاغ نخستین درجه ی تشرّف بوده و نمادشناسی آن مربوط است به مرگ رهرو نوپا. در ایران کهن رسم بر این بوده که اجساد مردگان را روی برج هایی بگذارند تا کلاغان از آن تغذیه کنند. کلاغ همچون نماد مرگ است که روی ورقهای فالگیری نیز دیده می شود و ورق مربوط به آن  شماره 13 است به معنای مرگ. در این نقطه رهرو نوپا (neofita ) می میرد و به جایش یک جریان معنوی زاده می شود. برای نوپا ذکری برای تکرار مشخص می شد و گناهان او با تعمید در آب شسته می شدند. نوپا از خواب درازی بر می خیزد که سالیان سال در آن بوده و تجربه ی تازه ای می آغازد که تجربه ی روشنایی است. درهای من خویش را باز می کند برای برهنه ساختن خود و ورود به جهان روشنایی.

درجه ی کلاغ تحت حمایت عطارد یا تیر است. نمادهایی که متعلق به این درجه اند کلاغ است و عصای هرمس یا Cadduceo ( عصایی است که دو مار بر گرد آن چنبره زده اند و در راس آن دوبال گسترده شده اند)، برج حمل، لاک پشت،  چنگ و کوزه یا جام یا گلدان یا پیاله.

نماد کلاغ هم در مهرآوه ی سنتا پریسکای رم هست و هم در مهرآوه ی دورا-ائوروپوس در کنار فرات در سوریه و هم در بسیاری جاهای دیگر.

 

2- درجه ی تشرّف نینفوس (کریسالیده  یا شفیره) . نوچه. عروس. نامزد.

 

نوچه یا عروس درجه ی دوم تشرّف است و عرضه  کننده ی مفهوم زایش . پروانگان از لارو زاده می شوند اینها در آغاز خیلی کوچکتر از یک دانه ی ارزن اند. وقتی رشد می کنند به کرم بدل می شوند و پس از سه روز به لاروهای کوچکی  تبدیل می شوند . سپس رشد می کنند و آرام آرام ظاهر آنها تغییر می یابد و بدل می شوند به شفیره (پیله) و گرچه هنوز پیله ای سخت دارند، اگر لمس کنیدشان حرکت می کنند. پس از اندک زمانی پیله پاره می شود و جانوری بالدار به پرواز در می آید به نام پروانه. او تا حجاب واقعیت برداشته نشده بود نمی توانست نور حقیقت را ببیند.

(حجاب چهره ی جان می شود غبار تنم /

خوشا دمی که ازاین چهره پرده برفکنم /

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی ست /

روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم).

او پیمان بسته بود تا به آئین وفادار بماند و پاک می شد برای لااقل طول زمان این دوره. او عروس (یا معشوق) مهر بود. به علاوه به تندیس او جامی تقدیم می کرد، جام دل او بود و آب عشق او.

درجه ی شفیره/نوچه تحت حمایت ونوس ، ناهید، زهره است نمادهایی که متعلق به این درجه اند مار است، تاج و یونجه. نماد نوچه هم در سنگ گرد Salona (والماتزیا) است هم روی نقش برجسته ی اروس و پسیکه در کاپوا و در بسیاری سایت های دیگر.

 

3- درجه ی تشرّف میلس (سرباز).

 

سرباز سومین درجه ی تشرّف است و جنگ را نشان می دهد، رهرو درجه ی سوم  به ورزشگاههای آماده سازی ای می آید که آغاز کنندگان به سرعت از آن در می گذرند.  ترتّولیانوس  ( Trettuliano) به ما می گوید که، داوطلب می بایستی به نبرد با یک مرد شمشیر به دست بپردازد  برای دستیابی به یک تاج.

نوپا می بایست زانو بزند (تسلیم در برابر مقام والای مذهبی) آن هم برهنه (نماد رهاسازی زندگی کهن) و چشم بسته و با دستان بسته. سپس تاجی را بر روی پیکانی بر او عرضه می داشتند یک باره طنابها با تنها یک ضرب پیکان بریده می شدند و چشم بند برداشته می  شد. این نشان دهنده ی آزادی او از مادیات جهان بود. او تاج را پس می زد و از سر به شانه می سراند و می گفت: مهر تنها تاج من است. این نشان دهنده ی آن بود که هوش خویش را وا می نهاد و به مهر اجازه می داد تا راهنمای او باشد.

پس از این مرحله، نوپا جنگ واقعی را علیه وجود فرودست خویش می آغازید؛ که سرباز آن کوست که با دشمنی واقعی می جنگد.

درجه ی میلس تحت حمایت مارس (بهرام یا مریخ) است. نمادهایی که متعلق اند به این درجه عقرب (کژدم)، خرچنگ، کلاهخود، تیر (پیکان)، کلاه فریجی و خورجین است.

نماد میلس هم در مهرآوه ی هفت درِ   اوسیتا است و هم روی مهراب هدرن هایمشه و همچنین در بسیاری سایت های دیگر.

 

4- درجه تشرّف لئو (لئون) یا شیر

 

مرتبه ی شیر درجه ی چهارم تشرّف است و نشان دهنده ی عنصر آتش، پله ای برای ورود به دری در فراسو و نابرابری.

برای رهرو چشم انداز تازه ای از جهان گشوده می شود و مربوط است به جهان پدیداری که تنها می توان با یک کنش نیرو و قدرت به آن رسید. برای همین بود که شیرها مجاز نبودند در طول مناسک به آب دست بزنند و از این روی عسل به رهرو عرضه می شد برای شستن دستها و بسودن به زبان. شیرها خوراکی را که توسط درجات فرودست آماده شده بود در مراسم ضیافت می آوردند. وظایف شیرها شامل نظارت برشعله ی مهراب مقدس بود. ضیافت آئینی یعنی نان و شراب، آخرین شام مهر را با یارانش پیش از صعودش به آسمان با ارابه ی خورشید تداعی می کرد . درجه ی شیر تحت حمایت  مشتری است. نمادهایی که متعلق اند به این درجه سگ است و سرو، درخت  برگ بو، آذرخش، عقاب، زنبور. یک افرسک مهم برای درک اهمیت این درجه در مهرآوه ی سنتا پریسکا موجود است.

(دوستانه بپذیر ای پیر سپنتا، شیران را که کندر می سوزانند (عنصر آنها شیراست) که از آنها کندر را می پراکنیم و با آنها ما نیز به پایان می رسیم).

 

5- درجه تشرّف پرسس (پارسی)

 

پارسی پنجمین درجه تشرّف رهرو است. نمود پارسی کائوتوپاتس است. شبانی ملبس به لباس رایج ملّی با مشعل فرو افتاده. درجه ای که روبروی شخصیت کائوتس و در غارهای مهری موجود است. رهروی که به این درجه رسیده از طریق وابستگی نژادی، یگانه کسی بود که شایسته ی دریافت رازِ خرد مغان بود. نشان این مرحله چنگ بود، چنگی که پرسه ئو( perseo ) به کار می برد برای گردن زدن از گورگون ، در مقام نماد تخریب ظاهر فرودست رهرو. رهرو علاوه بر این با عسل غسل داده شده بود. زیرا زیر حمایت ماه بود. عسل مجموعه ی خلوص و باروری ماه است زیرا در ایران کهن ماه همچون چشمه ی عسل انگاشته می شد و عبارت ماه عسل پس از ازدواج به معنای تداوم عشق و باروری در زندگی زناشویی است.

درجه ی پارسی تحت حمایت ماه است و نمادهای متعلق به این درجه : کمان، ترکش، عصا، هلال ماه، جغد، بلبل، (قوسها). کشکول ، تبرزین،  Acinace ؟ ،  chivi ؟ ، میخ، دلفین، سه پایه و سنبله بوده اند. درجه پارسی به خوبی در نقش برجسته ی دیه بورگ در رویه ی بیرونی نقش شده.

 

6- درجه ی تشرّف هلیود روموس (پیک خورشید)

 

پیک خورشید ششمین درجه ی راهرو است. نمود این پیک خورشید کائوتس است که مشعل را برافراشته به معنای طلوع خورشید و برآمدن آفتاب و سیر روزانه ی خدا را پیرامون زمین نشان می دهد. در درجه هلیود روموس (پیک خورشید) زیر آفتاب رهرو، تقلیدِ خورشید را درمی آورد و در ضیافت آئینی در کنار مهر می نشست (یعنی پدر- پیر) سرخ می پوشید به رنگ آفتاب و آتش و خون حیات.

درجه ی هلیود روموس تحت حمایت آفتاب است. نمادهایی که این درجه را نشان می دهند عبارتند از: تاج هفت شاخه، مشعل، تازیانه، خوشه، کُرِه، خروس، مارمولک (سمندر)، تمساح و نخل.

درجه پیک خورشید در نقش برجسته ی دیه بورگ در رویه ی پشتی آن نمایان است.

 

7- درجه ی تشرّف پدر- پیر

 

پیر هفتمین درجه و بالاترین درجه ی تشرّف راهرو است و از طریق کیوان (زحل – ساتورن) زمان طلایی را نشان می دهد.(  Redeunt saturnia regna ) یا قلمرو کیوان به نام اوست. او نمود مهر بر روی زمین بود، نور بهشت سخاوت و مربی عابدانی بود که هدایتشان می کرد و ملبس بود به کلاهی سرخ و عصایی به دست داشت به معنای بار معنوی.

درجه ی پیر تحت حمایت کیوان (زحل یا ساتورن) است. در مهرآوه ی سنتا پریسکا بر تختی نشسته و راهروان در جلوی او قرار گرفته اند.

 

مهرآوه های رم

 

با گذر از قرن نخست میلادی در رم نیز همچون همه ی اروپا دین مهر پرستی گسترش وسیعی داشت. در آغاز خوب آن را تحمل می کردند و با گذر از قرن سوم از سوی مسیحیانی به سختی سرکوب شد که به احتمال بسیار زیاد برخی از ویژگی ها و آئین ها آن را جذب خویش کردند. در ادامه در رم مهرآوه های بسیاری یافت شدند. متأسفانه همگی آنها به سهولت قابل بازدید برای عموم نیستند و برای برخی لازم است از مقامات مسوولی که آنجا را نظارت میکنند کسب اجازه شود.

 

مهرآوه ی سن کلمنته

 

یکی از مهرآوه هایی که به سهولت قابل بازدید است برای عموم مهرآوه ی زیر کلیسای سن کلمنته در خیابان سن جووانّی این لاته رانو است و در فاصله ی نزدیکی از کولوسّه ئو و ارزش آن را دارد که از آن  بازدید کنید به ویژه به خاطر کلیسای بسیار جالب آن که مستقیماً روی خرابه های ساختمانهای رمی استوار شده و تشکیل شده از دو کلیسای روی هم. بازیلیکای تحتانی در سال 385 ساخته شده و پس از چند مرمّت در پایان قرن یازدهم میلادی تخریب شده و بر ویرانه های آن بازیلیکای فوقانی در آغاز قرن 12 میلادی ساخته شده است. البته می بایست به سالهای دهه ی 30 قرن بیستم برسیم برای کشف این که زیر محراب بازیلیکا تحتانی نیز یک معبد موجود است که ساخت آن به قرن سوم میلادی می رسد و وقف مهر شده بوده است. دالان تنگی که برای پذیرایی بینندگان به سبب کاوش در سنگهای ناهموار آن ویژه شده تا شبیه سازی غار میترا را بکند. ساختار آن مثل همه ی گونه های معابد دیگر است. متشکل است از یک تالار، گهگاه سراشیب با نیمکتهایی به موازات دیوارهای کناری. در وسط ، یک محراب کنده شده در چهار گوش دیده می شود. درست به همان سان که در برخی دیگر از دیوارها کنده شده نقش برجسته ی دائمی گاو اوژنی و مشعل آوران و مار نیز در آن دیده می شود.

 

مهرآوه ی چیرکو ماسّیمو:

 

درخیابن آرا ماسّیما دی ارکوله در دو قدمی فوروم های اولی توریو و بوآریو و در آن سوی خیابان به نسبت ویرانه های چیرکو ماسّیمو، انبار تئاتر اپرای رم وجود دارد. در زیر زمین آن ، باقی مانده های یک مهرآوه که ساخت آن به حدود قرن سوم میلادی می رسد حاضر است. ورود معمولاً برای عموم ممنوع است و ورود به آن ساده نیست. در غار آن تاریکی عمیقی حکمفرما است و پلکان تنگی که شما را راه می دهد برای عبور و مرور دشوار است. در داخل، سبویی در مرکز تالار قرار دارد و یک نقش برجسته با نقش گاو اوژنی و برخی نمادهای مهری. کلاغ و سگ (متفقین او). عقرب و مار (مخالفانش). تاقچه هایی که این سو و آن سو مشخص اند متأسفانه دیگر خالی اند.

 

مهرآوه ی باربه رینی:

 

در زیر قصر با شکوه باربه رینی، شاهکار دوران باروک و از موارد نادر یک اثر که در آن هر دو نابغه ی عصر با هم کار کرده اند یعنی برنینی و بورّومینی، مهرآوه ای بسیار مهم یافت می شود. زیرا یکی از معدود مهرآوه های ایتالیا است که حاوی تصاویر نقاشی شده است و در دو مرحله ساخته شده است.

مرحله ی نخست به قرن نخست میلادی می رسد و دومی به آغاز قرن سوم. در انتهای تالار مجهز به صندلی های جانبی است و یک افرسک در آن یافت می شود که وقف قربانی گاو و کنش های قهرمانی خدا شده است. در حاشیه ی فوقانی نمادهای مربوط به منطقه البروج به نوبه ی خود با یک تصویر از زروان آکرانا قد برافراشته اند یعنی زمان بی حد و حصر (که یک دیو بالدار است و نماد سرعت که با آن بالها حرکت می کند) و سر شیر (که نماد سیری ناپذیری اوست) و کاملاً در چنبره ی ماری است که نماد (چرخه های آسمانی) است. متأسفانه افرسک در شرایط خوبی نیست ولی ترس مقدسی که می بایست انتقال دهد از آن احساس می شود.

 

مهرآوه ی حمام های ترمه ی کاراکالّا:

 

یکی از مهرآوه های استادانه ی امپراتوری در زیر بخش نیمدایره ای             (esedra) غربی حمام های ترمه ی کاراکالّا یافت می شود. در جوار شبکه ی تنگ زیرزمینی حمام ها که از تالارهای مختلفی تشکیل شده بوده اصلی ترینشان وقف ضیافت شده بوده است. تالاری در سطح پائین تر در نزدیکی گودال قربانگاه (sanguinisis) و در ارتباط با مجموعه ای از نقب ها با تالار مرکزی که احتمالاً وقف غسل تعمید در خون حیوان قربانی شده بوده است. باز هم احتمالاً جاهای دیگر همچون مستراح و تالار کوچکتری که برای رخت کن استفاده می شده اند موجودبوده اند.

 

مهرآوه ی سنتا پریسکا:

 

یکی از مکانهای بسیار ماندگار در ذهن از شهر رم قطعاً تپه ی آونتینو است که از باغ پرتقال آن می توان یکی از چشم اندازهای بسیار زیبای رم را دید و از جریان آرام رود تِه وِره لذت برد و از کشتی سنگی جزیره ی تی بریانا، در پایین تا انحنایی که مرکز احیای شهر در زمان رنسانس بوده. در قلّه تپه ها، کلیساهای جامع بزرگ و مهمی ازلحاظ تاریخی و هنری یافت می شوند (به عنوان نمونه سن سابینا، سن آلسّیو، دو کلیسا از این دست هستند). کلیسای کوچک سنتا پریسکا که ساخت آن مربوط به قرن پنجم میلادی است روی یک اقامتگاه اشرافی ساخته شده است و طبق سنت می گویند که خود سن پیترو مهمان آن بوده است و در قرن پانزدهم و نیز در قرن هفدهم میلادی  مرمت شده.

در آن می توان از موزه ی کوچکی بازدید کرد که فراهم شده در غار نیمف  (ninfeo – خدابانوان طبیعت در اسطوره شناسی یونان و رم که به صورت دوشیزگان برهنه ای در ساحل رودها و جنگل ها و کوهها تصویر می شوند.) یِ خانه ی اشرافی رمی و از طریق یک نقب تنگ به مهرآوه ی زیرزمینی می توان رسید که در سالهای دهه ی 40 قرن بیستم کاوش شد.

همچون مهرآوه ی باربه رینی یکی از معدود مهرآوه هایی است که در دیواره هایش افرسک هایی دارد با تصاویر هفت درجه ی تشرّف، صفی به افتخار خدا، گاو اوژنی و یک تصویر از ساتورن (کیوان – زحل) یله داده (خوب است یادآوری کنیم که ساتورن چیزی نیست مگر ورشن لاتین Crono مرکز الوهیتی که یونانیان آنها را تیتان ها می نامیدند یا والدین خدایان المپی. نام پدر زئوس هم ارتباطش را با زمان نشان می دهد.

 در تالار نشیمن معبد احتمالاً قربانی انجام می شد. در حالی که بسیاری از دکوراسیون تالار امروز در تالاری دیگر نگهداری می شوند. با این همه یک تعمیدگاه در آن موجود است با تصاویر تلویحی به علائم منطقه البروجی و حوضی مقدس و باشکوه و تالاری به احتمال زیاد برای نوپایان.

 

مهرآوه ی آریچّا / مارینو

 

مهرآوه ی مارینو همچون تونل تنگ و درازی است که قبلاً به عنوان یک مخزن آب از آن استفاده می شده. ( و در همسایگی آن آثار باستانی بسیاری یافت شده است). در واقع دیواره ها و کف و سقف از لایه ای از آهک پوشیده شده اند آمیخته به پوزولان (pozzuolana – گونه ای خاکستر آتشفشانی که در ساخت بتن کاربرد دارد.) و با شکافهای ریز گل پخته که مانع از خروج آب می شود.

تغییر آن به عنوان یک معبد آئینی بعدها انجام شده. وقتی که از فضا دیگر به عنوان مخزن استفاده نمی شده است. در طول دیواره ها شکافهایی ساخته شده اند. هم برای گذاشتن نورگیر و هم برای ساختن یک قطعه ی داخلی که برای نوپایان بوده و بر حسب درجه ی تشرّف آنها. همچنین دو نیمکت هم ساخته شده در طول دیواره ها  که مؤمنان بر آن دراز می کشیده اند و در همان حالت خوراک مقدس ضیافت را می خورده اند. (برای خدای شکست ناپذیر نهاده شد، همچون عطیه ای از سوی کرِسیس( Cresees ) رئیس آلفینو سه وه ره) که ارجاع می یابد به رهروانی که می توانسته اند برده هایی باشند که کار می کرده اند در نزدیکی غارهای په په رینو(  peperino).

حال می توانیم صحنه ی افرسک را توصیف کنیم که به خاطر کیفیت رنگها و تصویر یکی از بهترین تصاویر در جهان است. به یاد داشته باشید که در ایتالیا هنوز دو مهرآوه ی دیگر هم وجود دارند با نقاشی ، یکی در رم در زیر قصر باربه رینی و یکی در سانتاماریا کاپوآ وِه ته ره درکامپانیا.

در مرکز اثر میترا است در داخل یک غار. ملبّس به لباسی به شیوه ای شرقی با کلاه فریجی، با یک پیراهن دامن دار و با آستین و جورابهای بلند و همه به رنگ سرخ. روی شانه اش یک شنل باد می خورد به رنگ آبی با حاشیه ی سرخ که مزین است به ستاره که درآن میان هفت سیاره گزین شده اند. خدا سری دارد برگشته به سمت سول یا خدای خورشید با سر متشعشع که در بالا و سمت چپ نقش شده و با مهربانی  به او می نگرد و در کنار خود کلاغی دارد سیاه، در سمت دیگر یعنی بالا و راست، ماه تصویر شده با نگاهی افتاده و محصور در نور بازتاب یافته. میترا در حال گاو اوژنی تصویر شده. میترا در حین کشتن گاو زمین را احیا می کند در واقع از دم حیوان خوشه های گندم فرو می ریزند.

در کناره های صحنه در پایین دو مشعل آوران دیده می شوند. در زیر سول در چپ کائوتس است با مشعلی افراخته و روشن به معنای روز، زیر ماه در سمت راست کائوتوپاتس است با مشعلی افتاده و خاموش به معنای شب. برخی صحنه های کوچک، چهار تا در هر گوشه مراحلی را نشان می دهند که در آئین مهر از اهمیت بسیاری برخوردارند. از سمت چپ و بالا آغاز می کنیم:

1- نبرد میان مشتری (Giove) و غول ها، به معنای پیروزی علیه آشوب و برقراری نظم کیهانی.

2- ساتورن (اوچه آنوس) یله داده.

3- زادن میترا از دل صخره.

4- میترا سوار بر ورزای سفید.

در سمت راست به همان ترتیب:

5- میترا از گاو فرود آمده و او را از سم های پشتی اش می کشد و می برد به غاری که قربانی آنجا انجام خواهد گرفت.

6- میترا با سول آشنایی حاصل می کند و زانو می زند در برابر او و آئینهای راز ورزانه اش.

7- دو خدا دستان یکدیگر را می فشرند و با هم ائتلاف می کنند.

8- میترا به وسیله ی یک تیر از کمان آب را از دل صخره روان می سازد. مکمل این دکوراسیون محیط دو تصویر از مشعل آوران اند در کنار در ورودی که معکوس نقاشی شده اند به نسبت تصاویر قبل. در سمت راست کائوتس است با مشعل افروخته و افراخته که نمایانگر برآمدن آفتاب است  در رویه مثبت آن، در سمت چپ کائوتوپاتس است با مشعل خاموش و افتاده که رویه ی تاریک و منفی را نشان می دهد و حتّا تا همین امروز هم Sinistro هم معنی رویداد انگاشته شده است.

نقاشی ای که تا به امروز به علت بسته بودن محیط که مانع از رشد کپک و ورود هوای آزاد شده در شرایط مطلوبی حفظ شده ، امروزه به علت باز بودن آن دارد متحمل حملات این نمایندگان تباهی می شود که اندک اندک دارند رنگها را از میان می برند. اثر به همین روی نیازمند مرمت است ولی متأسفانه هنوز برای حفظ این شاهد درخشان گذشته ازآسیب دیدگی دارند تأخیر روا می دارند و برای آن ارزش قائل نمی شوند تا بتوانند آن را به فرزندان ما نیز بشناسانند .

***

برای دیدن عکس های میترا در موزه ها مختلف اروپا، از آقای مهدی فتوحی مراجعه کنید به:

http://archive.savepasargad.com/01Pix-Places/Iran-pix/Mitra-Mehdi-fotohi-4.htm

 

www.savepasargad.com

کمیته بین المللی نجات پاسارگاد