International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

Link to Persian Section

 

1

 

يوند به صفحه اصلی آوریل 2010
 
 

 

گزارش سفری نوروزی به خوزستان و اصفهان: 

نوروز خاکستری

 

از: دانا دبیر

گزارش سفر یکی از هموطنان به استان خوزستان و اصفهان در نوروز سال نود: «خوزستان یکی از ثروت‌مندترین استان‌های ایران است. دشت‌های حاصل‌خیز خوزستان در اطراف رودهای کارون و کرخه از حاصل‌خیزترین نقاط ایران است. کارون پرآب‌ترین رود ایران در خوزستان قرار دارد. خوزستان با توجه به درآمد‌های نفتی‌اش پردرآمدترین استان کشور برای کشور است.»

 

از هواپیما پیاده می‌شوم. وارد استانی‌ شده‌ام که در مورد ثروت و زیبایی‌اش بسیار شنیده‌ام.

 

خوزستان یکی از ثروت‌مندترین استان‌های ایران است. دشت‌های حاصل‌خیز خوزستان در اطراف رودهای کارون و کرخه از حاصل‌خیزترین نقاط ایران است. کارون پرآب‌ترین رود ایران در خوزستان قرار دارد. خوزستان با توجه به درآمد‌های نفتی‌اش پردرآمدترین استان کشور برای کشور است.

 

مردم خوزستان اما فقیر هستند. آب اهواز آشامیدنی نیست، کارون که زمانی تنها رود قابل کشتیرانی بود، دیگر قابل کشتیرانی نیست. کارون به جای اینکه محل تفریح برای مردم باشد، با بوی بد پساب‌های صنعتی بیشتر مردم را آزار می‌دهد. اهواز شهری که پر‌آب‌ترین رود ایران از آن می‌گذرد آب لوله‌کشی‌اش قابل آشامیدن نیست. مردم مجبورند آب لوله را تصفیه کنند.

 

قادر می‌گوید: «‌آب را هم بر ما حرام کرده‌اند. انگار نه انگار که ما صاحب پر آب‌ترین رودخانه کشور بوده‌ایم. انگار نه انگار که زمین‌های ما حاصلخیزترین هستند. فقر و نکبت از در و دیوار شهر می‌بارد و کسی دلش در این حال و هوا خوش نیست.»

 

  بسیاری از نقاط در خوزستان، استان نفت خیز ایران هنوز دسترسی به گاز برای مصارف خانگی ندارند. این خشم مردم عرب منطقه را برانگیخته‌ است. «مثل این می‌ماند که غذا از سر سفره‌ات بر دارند و سر سفره چهار همسایه آن سو تر بگذارند و بعد به بچه‌های تو بگویند اشکال ندارد گشنه‌اید، اشکال ندارد مال شما را برای دیگری بردیم. فقط ساکت باشید و خدا را شکر کنید که زنده‌اید.»

 

محمد راننده تاکسی  که مسافران را از فرودگاه به مقصد هایشان می‌رساند می‌گوید:« امسال هیچ‌کس اعصاب ندارد. امسال دیگر مثل سال‌های قبل عید آن شور و حال خاص خود را ندارد. با توجه به هزینه بنزین قادر به پرداخت هزینه‌های زندگی‌ام نیستم. قدیم وقتی نوروز می‌شد همه خوشحال بودیم که عید شده است و پای‌کوبی می‌کردیم، اکنون فقط کارمان شده است با یک لبخند نوروز را به هم تبریک بگوییم و دیگر کسی حال و حوصله کاری ندارد. جیب همه خالی است و همه نگران فردا هستند.» 

 

حسن راننده تاکسی  مسیر شهری  که علاقه دارد با مسافرها خوش و بش کند می‌گوید‌: «هنگامی که دانش‌آموز بوده چند هم‌کلاسی ارمنی داشته‌، زمانی حضور اقلیت‌ها در اهواز احساس می‌شد ولی اکنون دیگر بسیاری از اقلیت‌ها از اهواز رفته‌اند. دیگر هیچ  ارمنی در اهواز نمانده و اقلیت مندائی نیز بسیاری اهواز را به مقصد آمریکا و استرالیا ترک کرده‌اند. فضا به قدری بسته و امکانات به قدری کم است که دیگر مندایی‌ها که اقلیت جواهر سازی هستند ترجیح می‌دهند در کشورهای دیگر زندگی کنند.»

 

حسین معلم  اهوازی  چهار فرزند دارد و در یکی از دبیرستان‌های اهواز تدریس می‌کند. وقتی از او درباره وضعیت اقتصادی می‌پرسم می‌گوید: «حقوق کارمندی‌ام  که ماهی پانصد هزارتومان است کفاف زندگی‌ را نمی‌دهد. به دلیل گران شدن خانه دیگر نمی‌توانم با پس‌انداز قبلی‌ خانه بخرم. با قبض برقی که برایمان آمده یارانه نقدی‌مان تمام شده. او مکثی می‌کند و در حالی که انگار تازه یاد مشکلات بعدی افتاده می‌گوید: « تازه هنوز فصل تابستان که فصل اصلی مصرف برق به دلیل کار کردن سیستم تهویه در جهنم تابستان اهواز با دمای بالای پنجاه درجه نیامده و آن‌موقع دیگر قادر به پرداخت هزینه برق نخواهیم بود.»

 

اهواز را به مقصد اصفهان ترک می‌کنم. در مسیر عشایر و مردمی را می‌بینم که شاید از هزینه‌های آب و برق خبر نداشته‌باشند اما فشار زندگی نیز بر آنها زیاد است.«توانایی پرداخت هزینه‌های اولیه زندگی را نداریم.» این را یکی از عشایری می‌گوید که منتظر وانت برای رفتن به شهر است. او در مورد کشاورزان منطقه می‌گوید: «شغل عمده مردم اطراف بخش انتهایی زاینده رود در استان اصفهان اکثراً کشاورزی و دامداری است. امسال ولی به دلیل کمبود آب و خشکسالی مردم از حق  آب  خود محروم بودند و امسال چیزی نکاشتند. امسال در شهرهای ورزنه و اژیه و در انتهای زاینده رود مردم تراکتورهایشان را در اعتراض به محروم ماندن از حق آب  قانونی خود و بیکاری و کشت نکردن در ورودی شهر جمع کرده‌اند. »رضا می‌گوید: «‌دزدی امسال در شهر زیاد شده است. مردم بیکار فقط دنبال سیر کردن شکم خود هستند و وقتی نیست خیلی‌ها رو به دزدی می‌آورند.»

 

بهار امسال در ورزنه دیگر فصل شادی نیست. هفتاد درصد مردم ورزنه دیگر امسال توانایی امرار معاش ندارند. هفتاد درصد مردم ورزنه امسال بیکارند. چیزی نمی‌کارند. » این‌ها را یکی از زنانی می‌گوید که در حال پختن نان است. او که کودکش مریض است و برای درمان او باید یک میلیون تومان خرج کند می‌گوید: «‌در این روزها منتظر معجزه‌ایم، مسئولین انگار خوابشان برده‌است.»

از: خودنویس

www.savepasargad.com

کمیته بین المللی نجات پاسارگاد