چند رباعی
بر بال غزل
نيت ايران کردم
از:
ويدا فرهودی
بر بال غزل نیت ایران کردم
با شوق ِ بهار
غم به زندان کردم
دیدم که پریشیده
ولی مام وطن
پس با قلمم هوای
عصیان کردم
******
باید به لبان ترانه ای باشد و نیست
از
رویش گل نشانه ای باشد و نیست
چون
تاج به فرق باغ و بر صحن زمین
در
جشن جهان، جوانه ای باشد و نیست
******
ای
شعر بیا و بیقراری ها کن
بر
گور حزین لاله زاری ها کن
با
سرخ ترین واژه که داری بشتاب
از
چیدن گل، گله گزاری ها کن
******
رو
پنجره را به سمت ایران بگشا
بشتاب و نهان ز چشم دونان بگشا
پر
کن نفس از صداقت آزادی
با
جادوی آن، کلون زندان بگشا
******
هر
چند که لاله رویـَد از خاک مدام
او
را نبوَد ز فرط اندوه دوام
چون
گوش کند حکایت موهن درد
می
زَهر شود شهد بهارش بر کام
******
کميته بين المللی نجات پاسارگاد
www.savepasargad.com
|