|
مرثيه ای برای شوش باستانی
اين روزها چارهاي نيست جز گريستن براي تاريخ و بازماندگانش
از:
سحر
بياتي
شوش خسته است؛ زخم بر تن دارد از سالهاي تلخ جنگ. شوش خسته است و چشم انتظار
فرزندان امروز ايرانزمين...
اين شوش است كه اينچنين تنها مانده و اين ماييم كه در روزمرگي خويش فرو رفته و او را از ياد بردهايم؛ او را كه جوانان بسياري براي آزادياش در جنگ تحميلي خون خود را نثار كردند. حالا چه ميشود ما را كه اندكي وقت، تدبير و انديشه را به حرمت خون همان بزرگمرداني كه براي آزاديش جان دادند صرف نميكنيم و براي آبادانياش كوتاهي ميكنيم؟
پيشينه تخريبها در شوش طولاني است؛ از انهدام كامل شهر به وسيله آشوربانيپال در پي اضمحلال حكومت عيلام و غارت و ويرانيهاي اسكندر مقدوني، تا آسيبهاي فراواني كه شاپور دوم ساساني بهدليل نافرماني شوشيان به شهر وارد كرد، هجوم مغولان در قرن سيزدهم ميلادي، به يغما بردن آثار باستاني شوش از سوي باستانشناسان فرانسوي به سبب صدور امتياز نامههاي حفاري در اين نقاط توسط دربار قاجار، لطمات ناشي از جنگ تحميلي و هجوم مردم بومي و غيربومي در سالهاي اخير كه شوش را به زبالهداني، پيست موتورسواري و جولانگاه بزهكاران و معتادان بدل كرده است.
خبرگزاري مهر، 16 آبان ماه خبر داد كه تپههاي باستاني حر براي چندمين بار از زمان تبديل روستاي حر به شهر مورد تعرض قرار گرفتند. مجتبي گهستوني، سخنگوي انجمن دوستداران ميراث فرهنگي خوزستان در اين باره ميگويد: براساس خبرهاي واصله از سوي مطلعين محلي، تپههاي باستاني موسوم به محيطزيست شهر حُر از توابع شهرستان شوش بر اثر گودبرداري مورد تخريب شديد قرار گرفتهاند. ما پس از مطلع شدن از موضوع و حضور در صحنه و تهيه عكس، اين اتفاق را به سازمان ميراث فرهنگي خوزستان اطلاع داديم كه فرماندهي يگان حفاظت سازمان، قول پيگيري اين موضوع را داد.
به گفته شاهدان، گودبرداري ايجاد شده از حدفاصل بين تپه پمپ استيشن هفتتپه به طول بيش از هزار و 300 متر امتداد داشته و از ميان تپههاي باستاني موسوم به محيطزيست عبور كرده و باعث تخريب لايههاي باستاني اين محوطهها شده است. حجم بالاي خاكبرداري صورت گرفته صدمات جبرانناپذيري به اين محوطه وارد آورده است كه زنگ خطري است براي ساير محوطههايي كه در مسير اين خندق وجود دارند.
به گفته برخي ناظران در چند شهر استان از جمله لالي، رامهرمز، حميديه و... تخريبهاي متعددي از سوي افراد و سازمانها صورت گرفته كه وقوع اين اتفاقات بهدليل فقدان اقتدار و ضعف مديريت در ثبت، حفاظت و نگهداري از محوطههاي باستاني است.
نبود منشور مرمت و يك نظام انديشهاي جامع براي نگهداري و مرمت آثار باستاني در ايران ماندگاري اين آثار را با تهديد جدي مواجه كرده و با تخريب آثار تاريخي گنجينههاي اطلاعاتي ارزشمندي از گذشتگان نابود ميشود كه به هيچ وجه قابل جبران نيست. شوش بهعنوان يك شهر مهم در آثار باستاني همواره با اين خطرات روبهروست. حفاري غيرمجاز، ساخت و سازهاي غيرقانوني، تعرض به عرصه و حريم محوطه و غارت آثار باستاني ازجمله اتفاقاتي است كه طي صد سال گذشته محوطه باستاني شوش را تحتالشعاع خود قرار داده و بخشي از آن هنوز هم ادامه دارد. سؤال اينجاست كه آيا خبري كه از ميراث فرهنگي مبني بر توقف ساخت يك پروژه به رسانهها ميرسد خاطر دوستداران ميراث فرهنگي و مردم را آسوده ميكند؟ آيا كسي نميداند عمق تخريبها و تهديدهاي اين مناطق چقدر است؟
هتلسازي در پايتخت هخامنشيان
سال گذشته اخبار مربوط به ساختن 2هتل لاله و اميرزرگر در محوطه شهر
تاريخي شوش و خطر ازبين رفتن آثار مربوط به دوران هخامنشي، ساساني و
اشكاني، باستانشناسان و دوستداران ميراث فرهنگي را بسيار نگران كرد. جالب
اينجاست كه رياست سابق سازمان ميراث فرهنگي شخصا كلنگ احداث اين هتلها را
بر زمين زد اما با پيگيري و اقداماتي كه از سوي دوستداران ميراث فرهنگي
صورت گرفت، ساخت آنها متوقف شد اما دوباره از خرداد ماه سالجاري خبر
ادامه ساخت و ساز هتل اميرزرگر از خبرگزاريها منتشر شد.
محل
ساخت
هتل اميرزرگر ميان 2كاخ هخامنشي واقع شده و كارشناسان معتقدند محل
قرارگيري اين هتل در آثار دوره هخامنشي و ميان دو كاخ هخامنشي آپادانا و
شائور بوده كه احداث آن در اين محل ميتواند حلقه ارتباط باستاني ميان اين
دو كاخ را از بين ببرد.
مهدي معمارزاده، كارشناس ارشد مرمت ابنيه و بناهاي تاريخي در اين باره ميگويد: در محوطههاي باستاني دو حساسيت وجود دارد. يكي پيرامون سطح و ديگري در عمق. چون ما اطلاع دقيقي از عمق اين سايتها نداريم و با توجه به پيشينه تاريخي اين بناها امكان وجود آثار باستاني در اين مكانها بسيار است، نبايد با ساخت و سازهاي بيتدبير ارزشهاي بيبديل اين بناها را ناديده بگيريم.اين استاد دانشگاه در ادامه ميگويد: ما از منظر طبيعي يك سايت تاريخي از جمله سايت شوش كه يكي از كاخهاي مهم هخامنشي در آن وجود دارد حق نداريم كه آن را مخدوش كنيم. ساخت هتل تنها به اين شرط كه در انتهاييترين حد مشخص شده حريم باشد و از منظر توپوگرافي و استفاده از مصالح خنثي باشد و در طبقات محدود كه اگر واقعبين باشيم بايد گفت تنها در يك طبقه معقول بهنظر ميرسد.
و اين زخم ديگري است بر جان شوش؛ اين شهر تاريخي كه پيشينه تمدن كهن ايران زمين است. اما چرا شوش چنين سرنوشت تلخ و دردناكي را تجربه ميكند؟ چرا سازمان ميراث فرهنگي در برابر اين تخريبها سكوت ميكند؟ از اين دست خبرها كم نيست اما اهميت شوش كجاست كه اين تخريبها اينگونه دوستداران ميراث فرهنگي را آشفته ميكند؟
قابليتهاي شوش بسيار است
مجموعه باستاني شوش همهگونه قابليتي دارد. از نظر تاريخي و دستاوردهاي بشري، شوش در جهان يگانه است و يكي از خاستگاههاي ابداع خط در جهان است. پايتخت دو امپراتوري جهاني (عيلام و هخامنشي) شوش بوده است. متفكران و سردمداران يوناني كه امروزه اروپا و جهان غرب اينچنين به آنها ميبالند، در سدههاي پنجم تا سوم پيش از ميلاد مسيح(ع)، شوش و امپراتوري هخامنشي را ستايش ميكردند و به نظم، انضباط، قدرت و شكوه شوش غبطه ميخوردند. از نظر چشمانداز فرهنگي هم شوش قابليتهاي منحصربهفردي دارد؛ مجموعهاي باستاني است كه در يك جغرافياي ويژه شكل گرفته.
جوامع انساني مستقر در شوش از چند هزاره پيش با جغرافيا، به تعاملي مثالزدني رسيده بودند. براي نمونه ميتوان به رود شائور و رود كرخه اشاره كرد كه از رود شائور در دوره عيلامي و هخامنشي به بهترين نحو استفاده ميشد و نقشي اساسي در شهر شوش داشته است. نخلستانهاي شوش، بيشهزارهاي كرخه و دز كه آشوربانيپال از آن با عنوان «بيشهزارهاي مقدس عيلام» ياد كرده، زماني مأمن شير ايراني بوده كه در سده اخير منقرض شده است. اينها از جمله مهمترين عناصر تشكيلدهنده چشمانداز فرهنگي و طبيعي شوش هستند كه بايد دست به عمل زد. بايد اين چشمانداز طبيعي و فرهنگي را دوباره احيا و از آن حراست و حفاظت كرد.
چشمانداز فرهنگي
ميتوان شوش را از ديدگاه «چشمانداز فرهنگي» بررسي كرد. «چشمانداز فرهنگي» شامل تمام ويژگيهاي ميراث ملموس، ناملموس و تنوعات زيستمحيطي و فرهنگي است. در سازمان ميراث جهاني يونسكو از سال 1992 ميلادي اصطلاحي با عنوان «چشمانداز فرهنگي» (Cultural Landscape) براي ثبت آثار فرهنگي درنظر گرفته شده كه در كشور ما از آن غفلت شده است. «چشمانداز يا منظر فرهنگي» بنياديترين تلاشهاي بشري براي تأمين سرپناه، پوشاك، غذا، تفريح، آيين، عبادت و ابعاد ديگر زندگي را بازتاب ميدهد كه شامل شواهدي درباره خاستگاه و توسعه فرهنگهاست. بايد برنامهريزي و مديريت كرد و از دانشهاي چند رشتهاي بهره گرفت. هماكنون ميراث فرهنگي ما از فشارهاي ناشي از توسعه عمراني، صنعتي و كشاورزي بدون درنظر گرفتن زيرساختهاي فرهنگي آسيب ديده است. اگر نميتوان اين آسيبها را متوقف كرد، بايد از عوارض آنها كاست.
تولد باستانشناسي در شوش
يكايك قابليتهاي شوش ميتوانند دلايلي نيرومند و مستند براي ثبت جهاني شوش باشند. بيجهت نبوده كه شوش يكي از نخستين نقاط جهان است كه باستانشناسي در آن متولد شده و كاوشگران و سياحان اروپايي با سماجت تمام و در رقابتي جانفرسا، اقدام به اجراي طرحها و مقاصد خود كردهاند. شوش از جمله شهرهايي است كه نخستين كوششها براي تدوين روشهاي باستانشناسي بهعنوان يك رشته علمي در آن انجام شده است و از اين نظر يك موزه مدرن بهشمار ميرود. با وجود اين همه امتياز، عجيب نيست كه چرا فرانسويها همهساله درخواستشان را براي از سرگيري كاوش و پژوهش در شوش تكرار ميكنند و ما همچنان مثل بسياري ديگر از مراكز تمدني خويش به اهميت شوش پي نبرده و آن را به حال خود رها كردهايم.
خبر خوبي از سازمان ميراث فرهنگي به گوش رسيده است. تازهترين خبر مربوط به «توقف عمليات احداث ساختمان تهديدكننده حريم باستاني شوش» بود كه گويا ميخواهد اوضاع شهر شوش را براي بازگشت سربازان هخامنشي مساعد كند. اگر رسانه خوب و سر به راهي باشيم بايد صفحه مربوطه را آذين بسته به افتخار اين رشادت بزرگ گل و شيريني توزيع كنيم و حسابي دل دوستان خوبمان در ميراث فرهنگي را به دست آوريم اما اگر دوستداران واقعي ميراث آريايي و هزاران سالهاي باشيم كه هويتمان در گرو بودنشان است بايد بگوييم «نوشدارويي و بعد از مرگ سهراب آمدي» و بپرسيم همه درد شوش همين بود؟
تازهترين خبر از ميراث خوزستان
ماجراي تخريب شوش كه بسياري از كارشناسان و باستانشناسان در اين باره هشدار ميدهند تنها به ساخت يك ساختمان چند طبقه در نزديكي معبدي خاص ختم نميشود.تخريب تپههاي باستاني، ساخت هتل در محوطه باستاني، غارت اشياي عتيقه توسط قاچاقچيان و دهها خبر ديگر دل دوستداران ميراث فرهنگي را نشانه رفته و هر روز زخمي بر زخمهاي ديگر ميافزايد. انگار اين روزها چارهاي نيست جز زار گريستن براي تاريخ و بازماندگانش.
همشهری،
فرستنده، احمد همراه کميته نجات،
کميته بين المللی نجات پاسارگاد