|
از: دکتر تورج پارسی در آن روزگاران كه انسان به طبيعت بيش از امروز نزديك بودو كوه و دشت وبيابان را در مى نورديد، در پندار نخستين خود دوگانگى طبيعت را نيك دريافت . شناخت اين دوگانگى - شب و روز - او را متوجه روشنايي ساخت -پرتو خورشيد - روز و روشنايى ميدان كار آدمى شدو آدمى بى ترس و تلواسه با كار كردن خود را ساخته و فرهنگ را بنيان نهاد . گام هاى نخستين انسان در عرصه ى هستى پيوستى با نور و گرما داشت كه اين پيوند همچنان خردمندانه و پويا در روندى تعيين كننده ادامه دارد. كشف و دسترسى به آتش كه انقلابى بود در زندگى بشر بر آيند شناخت دوگانگى در طبيعت بود. ايرانيان و هنديان اين پرتو را مهر يا ميترا ناميدند كه از خدايان پيش از زرتشت است. در سنسكريت : Mitraميترااز ريشه مي Mi به چم يا معناي بستن وبه معناي كلي آنچه كه مي پيوندد در اوستايي Mithra در پهلوي : mitr پارسي امروزي Mitra يا mehr در سنسكريت و اوستايي به معناي پيمان و همبستگي و پيوستگي دو يا چندين نفر. درزبان پارسي نيز محبت است ودوستي ، آشتي و پيمان در يك كلام مهر دشمن دروغ و دروغگوست . ايزد و نگهبان پيمان ، نگهبان خانواده ، شهر ، كشور : شايد نگهبانى از پيمان و كاربرد آنرا بتوان از بنيادى ترين ويژگى ها دانست كه امرى است كهنه نشدنى در جامعه بشرى، در بعد ديگر كه بنگريم نظام كيهانى نيز بر مدار قانون اشا مى چرخد كه نمودارى است ازاصل پيمان و نگهداشت آن. . پيمان و ارج و نگهداشت آن در واقع در گروه راستي است . اگر آدمي در گزينش راستي يا دروج ، دروج را برگزيده باشد ، چگونه مي توان از اوي كژ كردار و دروج گفتار انتظار آن داشت كه پايبند به پيمان باشد . كسي مي تواندبه اين اصل وفادار باشد كه گوهر راستين را برگزيده باشد .اعتبار و احترام به نفس پيمان ، امري است در قلمرو نيك پنداران . اينانند كه حتا نبايد" پيماني را كه با يك دروغ پرست بسته اند " بگسلند ، چراكه پيمان به نفس خود از اعتباري همه سو برخوردارست . همه سو نگري گامي است فراسوي كمال كه در خور خردمندان نيكجوست .گزينش گوهر راستين ، جان و جسم را به پاكي وخرد آراستن است و در پي آن مسئوليتي بس بزرگ به گردن گرفتن ، كه از آن گريزي نيست مهر مترادف است با پيمان، اگر مهر را عيني تر كرده و پوششي زميني به آن بدهيم، تداوم هستي و گسترش نيكي محض را در آن جلوه گر خواهيم يافت . مهرجلوه اي است از پيمان انسان با انسان ، پيمان انسان با محيط اجتماعي و طبيعي ، دريك ژرف نگري انسان به مثابه مهر ، پرچمدار و نگهبان هستي خواهد بود . البته انساني كه گوهر راستين را برگزيده باشد .بنابر چه آمد " پاي بندي به پيمان " آن چنان اصل مسلم و آشكاري است كه مترادف مي شود با " آباد ي " و " پيمان شكني " با " ويراني و ظلمت " مترادف مي گردد . اين معنا و ارج در راستاي فرهنگ و ادب ايران زمين بسيار چشمگيرست . به همين سبب روز شانزدهم هر ماه و نام هفتم ماه در سال شمار ايرانى و يشت دهم اوستاى متاخر نام مهر را بر پيشانى دارد و به گزارش هردوت ايرانيان از دوره هخامنشى نام مهر را بر فرزندان خود مى گذاشتند البته امروز افزون بر نام مهر يا ميترا كه هم چنان برفرزندان خود مى گذارند واژه پيمان را نيز به عنوان نام كاربرد داده اند . مهريان حلقه ى انگشترى را به مانند پيمان دوستى به همديگر هديه مى كردند اين پديده ى نيك در جامعه ى بشرى به شكل حلقه ى انگشترى پيوند و پيمان زناشويي هم چنان به عمر خود ادامه مى دهد . نام كهن مهر : كهن ترين سندى كه نام مهر يا ميترا ايزد مورد باور ايرانيان و هنديان در آن آمده و بدست ما رسيده لوح هايي است كه در سال 1907 در محلى به نام بغاز كوى واقع دركاپادوكيه كشف شده است . پيمانى است كه ميان هيتى ها ميتانى ها بسته شده است اين سند متعلق به 1400 سال پيش از ميلاد است كه هم اكنون _2008 ميلادى- عمرى 4102 ساله دارد .
آيين هاى مهرى : ما دررابطه با مهر، دشمن دروغ و ايزد دوستى و آشتى و نگهدار هميشگى پيمان دو آيين برگزار مى كنيم : ۱ - روز شانزدهم هر ماه به نام مهرست كه چون با نام ماه همانند شود آنرا به نام مهرگان جشمن مى گيريم ۲ - شب چله يا شب يلدا يا شب زايش مهر سى ام آذر ماه كوتاه ترين روز و بلندترين شب سال است به اين شب با اين ويژگى شب چله يا شب يلدا گفته مى شود . از اول دى ماه برابر با ۲۲ دسامبر تا دهم بهمن برابر ۳۰ ژانويه كه در پندار ايرانى روز كشف آتش توسط هوشنگ پيشدادى است چهل روز است ، اين چهل روز را چله يا چله بزرگ گويند- چهلمين روززايش مهر- سپس چله كوچك آغآز مى شود كه شامل بيست روز آخر بهمن و بيست روز از ماه اسفندست . يلدا واژه ايست سريانى كه به معناى زاده شدن است باور بر اينست كه در شب چله يا يلدا كه بلندترين و تاريك ترين و شوم ترين شب سال است (۱) نبردى سخت ميان روشنايى و تاريكى در مى گيرد كه سر انجام به شكست تاريكى و زايش دوباره ى نور مى انجامد چنانچه درعرصه ى شعر و زبانزد - ضرب المثل - هم ميدان مى يابد : پايان شب سيه سپيدست مردمان در اين شب كنار آتش گرد آمده به ترانه خوانى و پايكوبى مى پرداختند . امروزه نيز در گوشه و كنار ايران زمين مردمان در چنين شبى به دور سفره اى پر از خشك ميوه ها و تر ميوه هايى چون انار سيب ،خربزه ، هندوانه - انبارى -و انگور و در پرتو روشنايى - آتش يا شمع يا نور چراغ -به پايكوبى وشادى مى پردازند كه البته از حافظ محرم هر راز نيز تفالى گرفته مى شود . آيين اميدوارانه ى نشست شبانه ى سى آذرماه يا چله نويدى است از برآمدن روشنايى كه با زايش دوباره ى خود نحوست و بد اخترى را از ميان بردارد . ميترايسم در غرب از حمله ى اسکندر و ره يابى انديشه ى هلينيستى گرفته تا رابطه اى كه با مردم آسياى كوچك وديگرسرزمين هاى در قلمرو روم داشتند زمينه انتشار ميتراييسم را فراهم آورده بود . اين زمينه آنچنان گسترده مى گردد كه نرون در ۶۶ ميلادى به اين كيش مى گرود و در زمان ديوكسين و گالريوس مهر خداى اول امپراتورى مى گردد .مسحيت يا با آيين ميترا مى بايد در مى افتاد يا ازاصول آن مى گرفت و رنگى خودى به آن مى بخشيد ، البته راه دوم را برگزيد . پس از پيروزى كنستانتين مهرپرستى كاستى يافت و در سال ۳۹۲ ميلادى بطوركلى رسميت خود را از دست داد معابدش را ويران و پيروانش را بكشتند. اما پرسش اينجاست كه چه اصولى را مسحيت از ميتراييسم گرفت و چه اصولى در ميان مردم شايد كم سو باقى ماند پاسخ آنست بيشمارى از اصول ميترايي را مى توان باز شناخت كه نمونه ى بسيار روشن آن روز 25دسامبر است كه زادروز ميتراست . به هر روى اين باور در سرزمين هاى آسياى كوچك و روم انتشار يافت اما توسط سربازان رومى همه جا گير شد و مردمان از اروپا گرفته تا شمال آفريقا و آسيا به مدت پانسد سال به آن پيوست يافتند . ۱ - برهان قاطع *گل نيلوفر و چليپا از نشانواره هاى ميتراست کميته بين المللی نجات پاسارگاد
|