International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

Link to English Section

       

1

 

پيوند به صفحه اصلی

 

شوش را دريابيد

محمدرضا چيت ساز:

بلاتکليفي پايگاه شوش به دليل ناکارآمدي مديريت ميراث فرهنگي خوزستان

 در پي انتشار خبر استعفاي دکتر محمدرضا چيت ساز از سرپرستي پايگاه ميراث فرهنگي شوش، صادق محمدي رياست سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان خوزستان در مصاحبه‌اي با يکي از سايت‌هاي خبري گفت که «پايگاه شوش مدير پروازي نمي‌خواست».

 در اين باره و همچنين درباره علل ناکامي برنامه­هاي ميراث فرهنگي در استان خوزستان با دکتر چيت­ساز گفت و گويي انجام داده­ايم که در ادامه مي­خوانيد.

دکتر محمدرضا چيت ساز داراي مدرک کارشناسي باستان‌شناسي (سال 1367) و کارشناسي ارشد گرايش تاريخ ايران دوره صدراسلام (1370) و دکتراي تاريخ ايران باستان (1380)است. وي داراي تأليفات متعددي درقالب مقاله و کتاب درخصوص مسايل تاريخي و ميراث فرهنگي ايران است. يکي از تحقيقات ايشان، کتابي 600 صفحه‌اي با عنوان تاريخ پوشاک ايرانيان است که توسط انتشارات سمت ده سال پيش چاپ شده و پژوهش برتر همان سال در حوزه مربوطه شناخته شده است.

وي مقالات و تحقيقات زيادي نيز درخصوص خوزستان دارد. دکتر چيت ساز با آغاز رياست مهندس مشايي بر سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، همکاري رسمي خود را با اين سازمان به عنوان مدير پژوهشي پژوهشگاه آغاز کرد و نخستين مدير پژوهشي پژوهشگاه در ساختار جديد آن بود. وي يک سال و نيم اين مسئوليت را برعهده داشت و اقدامات مهمي را در راستاي تحقق و همراهي اهداف پژوهشي پژوهشگاه با نيارهاي عملياتي سازمان، به انجام رساند. چيت­ساز سپس به مدت يک سال مسئوليت پايگاه­هاي ميراث فرهنگي و گردشگري سراسر کشور را عهده­دار شد و در اين مدت سعي کرد با تهيه و تدوين نظام­نامه پايگاه‌ها در سه سطح جهاني، ملي و استاني، جايگاه واقعي پايگاه‌ها را در سازمان تبيين کند. از اواخر سال 1386، سرپرستي پايگاه ميراث فرهنگي شوش به عهده او نهاده شد. او همچنين يکي از افراد مؤثر در تهيه پرونده ارسالي به يونسکو درخصوص ثبت جهاني «سازه­هاي آبي شوشتر» بوده است. وي در مصاحبه اي درباره علل استغفاي خود با خبرگزاري ميراث فرهنگي سخن گفت.

* آقاي دکتر چيت­ساز! علت استعفاي شما چه بوده آيا سخن آقاي محمدي درباره «مديريت پروازي» صحيح است؟ 

_ بنده عليرغم ميل باطني، پس از بي توجهي مسئولين سازمان ميراث نسبت به اهميت محوطه باستاني شوش، و بي پاسخ ماندن نامه‌هاي مهم و مکرري که در اين خصوص به رياست محترم سازمان در تهران ارسال شد، در هفته پاياني مردادماه استعفاي کتبي خود را به مهندس بقايي رياست سازمان اعلام کردم و از ايشان خواستم تا با اين استعفا موافقت کنند. مي‌توان گفت که آقاي محمدي در گفت و گويي که با ميراث آريا انجام داده، درست مي­گويند که:«مدت‌ها کاري در اين شهر باستاني انجام نگرفته است». اما در اين باره بايد نگاهي جستجوگر و جامع داشت. اگر به سابقه مديريت‌هاي پايگاه شوش نگاه کنيد مي­بينيد که در طي ده سال اخير به طرز حيرت انگيزي مديران مختلفي به رياست آن منسوب شده و در طي چند ماه يا استعفا داده­اند يا عزل شده­اند و يا شرايطي برايشان فراهم کرده‌اند تا نتوانند برنامه‌هاي خود را به انجام برسانند. اکنون به خوبي مي­توان داوري کرد که قطعاً اين امر به دليل ناتواني آنها نبوده است، بلکه اين امر به دليل ساختار غيرعلمي و ناکارآمدي مديريت ميراث فرهنگي در خوزستان بوده است.

آقاي محمدي همچنين گفته­اند که:«سرپرست پايگاه شوش طي مدت فعاليت خود وعده­هاي بسياري به مردم و انجمن‌هاي دوستداران ميراث فرهنگي داد ولي متاسفانه به دلايل نامعلومي موفق به تحقق بخشيدن وعده‌هاي خود نشد». واقعيت اين است که دلايل نامعلومي در کار نيست. تصميمات غلط اتخاذ شده دربارة محوطه شوش پيش از اينکه اينجانب سرپرستي آن را برعهده بگيرم، صورت گرفته بود و همين تصميم­ها وضعيتي بحراني پديد آورده بود. از يک سو، به دستور آقاي صادق محمدي که مدارک آن هم موجود است، در اقدامي غيرکارشناسانه محدوده­اي وسيع در عرصه مجموعه باستاني شوش به عنوان پي هتل لاله شوش خاکبرداري شد و به دليل تخريب آثار باستاني به جنجالي رسانه‌اي تبديل گشت که واکنش و انتقادهاي تند باستان­شناسان و علاقمندان و دوستداران ميراث فرهنگي را به دنبال داشت و مديريت ميراث فرهنگي را در مظان اتهام و سوء مديريت قرار داد. چون برنامه افتتاح اين پروژه با حضور آقاي مهندس مشايي، رياست وقت سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري کشور و تعدادي از مسوولان بلندپايه استان خوزستان انجام شده بود، انتقادهايي را هم متوجه آنها ساخت که البته تنها به دليل اقدام غيرکارشناسانه مديريت ميراث فرهنگي و گردشگري استان خوزستان بروز کرده بود. پس اين خود يک بحران بالقوه و دليل معلومي بر مشکلات «پيشيني» در شوش بود که در 15 ماه گذشته گريبانگير فعاليت‌هاي اين پايگاه نيز بود.

از سوي ديگر، به دستور آقاي محمدي مجوز ساخت يک هتل ديگر (هتل امير زرگر)، درست در سي متري کاخ آپاداناي شوش و بر روي آثار عيلامي و هخامنشي داده شد. البته بعداً ايشان ادعا کردند که اولاً در زمان صدور اين احکام، محدودة اين دو هتل جزء عرصه شوش نبوده و درثاني تابع نظر کارشناسان باستان­شناسي ادارة ميراث فرهنگي شهرستان شوش بوده­اند. پرسش اين است که پس نقش مديريت چه مي­شود و آيا يک مدير حوزه ميراث فرهنگي که وظيفه حفاظت از مهمترين سرمايه­هاي تاريخي و فرهنگي نسل‌هاي گذشته و حال و آينده کشور به او سپرده شده، مي­تواند با مسامحه­کاري باعث نابودي هميشگي اين دستاوردها شود؟

تصور کنيد که امروز شخص متمولي پيدا شود و بخواهد در 30 متري «برج آزادي تهران» به بهانة توسعه گردشگري و جذب توريست، هتلي چهار طبقه بسازد. آيا بايد به او اجازة چنين ساخت و سازي داده شود. آيا اساسا اين اقدام منجر به توسعه گردشگري خواهد شد و يا نابودي ميراث ملي و فرهنگي و در نتيجه آسيب رساندن به زيرساخت­هاي گردشگري کشور را درپي خواهد داشت؟ عين اين مسأله ولي با ابعادي بسيار فجيع تر در مجموعه باستاني شوش رخ داده است. مجوز ساخت هتلي در 30 متري مجموعه چند هزار سالة آپاداناي شوش که ميراثي بشري محسوب مي­شود داده شده و بر ساخت آن اصرار مي‌شود. آن هم ازسوي رييس ميراث فرهنگي استان خوزستان که علي­القاعده بايد حامي و حافظ ميراث ملي و فرهنگي باشد و نه دست­اندرکار تخريب و نابودي آن.  

اينها تنها دو مورد از مشکلات معلوم و نه «نامعلوم» ميراث فرهنگي شوش است که پيش از حضور من در اين سمت، توسط آقاي محمدي پديد آمده بود و مقدار زيادي از نيرو و توان پايگاه را به عوض اعتلاي جايگاه آن به خود معطوف مي‌داشت. بايد به اين‌ها، عدم تخصيص بودجه به پايگاه و دخالت­ها و کارشکني­هاي مستمر آقاي محمدي را هم افزود که فعلاً شرح آن‌ها خارج از حوصله اين گفتگو است و در صورت نياز مي­توان در مجالي ديگر به آن پرداخت.

 

* يکي ديگر از مسايل که ايشان مطرح کرده­اند غيربومي بودن شماست. در اين باره نظر شما چيست؟  

_ متأسفانه اين سخن هم فرافکني و دور شدن از اصل موضوع يعني تلاش براي صيانت از ميراث فرهنگي کشور است. بنده خوزستاني و اهل شوشتر هستم و خصوصاً باتوجه به زمينة تحصيلي­ام که باستان­شناسي و تاريخ باستان است، با مسايل ميراث فرهنگي خوزستان آشنايي کافي دارم. از طرف ديگر، در چند سال گذشته به دليل برعهده داشتن سمت مديريت پژوهشي پژوهشگاه و سپس مسئوليت امور پايگاه­هاي بزرگ سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري کشور، به اندازه کافي با ضعف­ و قوت­هاي حوزه­هاي مديريتي آشنايي دارم. ميراث فرهنگي امري بازگشت­ناپذير و مديريت اين حوزه بسيار حساس و ظريف است. لذا بايد از افراد حقيقتاً توانمند در اين زمينه سود جست. بنابراين، حضور افراد هوشيار، متخصص و مجرب و از همه مهمتر کساني که در اين زمينه سالها سابقه فعاليت، مديريت، تحقيق و تدريس دارند باعث مي­شود که جامعه ما بار ديگر آن «نبوغ و ذوق و توانايي» پيشين را که مي‌گويند فراموشمان شده، به ياد آورند. اجازه بدهيد ببينيم آشنايي اين حقير با خوزستان و بالاخص شوش چگونه و از چه زماني بوده است. زماني را به ياد دارم که هنوز مدرسه نمي‌رفتم و سواد نياموخته بودم. در آن زمان همراه مرحوم پدرم که معاون اداره فرهنگ خوزستان بودند، به دعوت فرانسويان، پايم به درون قلعه باز شد. فکر مي کنم سال هاي 1347 و يا 1348 بود. اين ديدارها به دليل علاقه پدر و کودک خردسالش به آثار باستاني شوش و بنا به دعوت فرانسويان، به دفعات و مکررا و سالي 8 تا 10 بار، تکرار مي‌شد. اين ديدارها تا سال 1354 تقريبا همچنان پا برجا بود. اگرچه اين ديدارها براي آن کودک خردسال بيسواد و حتي بعدها که دانش آموزي دبيرستاني شد، بيشتر جنبه‌هايي از تفنن و توجهات شگفتي آور نوجوانانه بود تا شناسايي علمي و عميق، اما به هر حال تاثير شگرف خود را تا سال‌ها بعد و تاکنون به صورتي آشکار و موثر بر جاي گذاشته است. سال‌ها بعد که مشغول تحصيل در رشته باستان شناسي دانشگاه تهران شدم(1363 تا 1367) براي ارائه کارهاي عملي درس‌ها، بارها موضوع شوش و آثار باستاني و تاريخي آن را بهانه اي قرار مي‌دادم تا گزارش و جزوه‌اي در يکي از موضوعات مرتبط با شوش تهيه کرده و به استاد مربوطه ارائه دهم. مانند، مقايسه کاخ آپاداناي شوش و آپاداناي تخت جمشيد، دانيال نبي در تورات قرآن و کتب تاريخي و جغرافيايي، مسجد جامع شوش براساس قديمي ترين متون تاريخي و جغرافيايي، کاخ فراموش شده اردشير دوم(شائور)، تاثير فرهنگ باستاني شوش بر ضرب سکه هاي صدر اسلام، و ... . تمامي جزوات مذکور با نام درس و استاد آن، اکنون در قفسه کارهاي دوره دانشجويم موجود است. در دوره کارشناسي ارشد تاريخ، اين ارتباط بويژه با تاکيدات استاد شادروان دکتر عبدالحسين نوايي(استاد راهنماي اينجانب در سال 1369) تقويت نيز شد. اما با آغاز دوره دکتري و انتخاب رساله اي با موضوع اليماييان، ارتباط اين حقير با موضوع تاريخ و آثار شوش، وارد مرحله اي علمي تر، دقيق تر و موشکافانه تر گرديد. بخش هايي از فصول اين رساله به صورت مقاله در نشريات علمي داخلي و خارجي و يا به صورت سخنرانيهاي علمي در دانشگاه هاي داخل و خارج کشور، ارائه شده است. هم اکنون نيز کار اصلي و عملياتي دانشجويان اينجانب در دانشگاه علم و صنعت و در رشته مرمت بنا و بافت هاي تاريخي در مقطع کارشناسي ارشد، ارائه يک طرح مرمتي درخصوص شوش و آثار آن است و تاکنون 12 طرح و گزارش علمي در اين باره، آماده شده است. البته حقير خود را هنوز يک دانشجو و محصل در اين زمينه دانسته و سعي مي‌کند از خرمن دانش اساتيد داخلي و خارجي در تکميل و تصحيح دانسته هاي اندک خود استفاده نمايد. به هرحال اينکه بنده را غيربومي و ناآشنا با آثار و تاريخ شوش نشان داده‌اند، بي‌انصافي است و البته شايد نشان از بي‌اطلاعي. اينجانب بسيار مفتخر است که به پيشنهاد دکتر احسان يارشاطر مسئول دايره المعارف ايرانيکا، برخي از مداخل اين مجموعه سترگ را که درخصوص اين منطقه باستاني است قلمي کرده است .

 

* چشم انداز آينده ميراث فرهنگي شوش را چگونه مي بينيد؟

 _ «ميراث فرهنگي شوش» تنها محدود به محوطه باستاني شوش نيست. بلکه فراتر از آن، مجموعه آثار واقع در اين شهرستان را شامل مي شود. «پايگاه شوش» بيشتر به محوطه باستاني شوش متمرکز است و ساير آثار و محوطه هاي اين شهرستان تحت نظر «اداره ميراث فرهنگي شهرستان شوش» رسيدگي مي­شود. در اين باره مثلاً مي­توان به وضعيت نابسامان شهر ايرانشهرشاپور (ايوان کرخه) اشاره کرد که هنوز عرصه و حريم آن مشخص نشده است. همچنين بايد به وضعيت بد حفاظت فيزيکي ساير محوطه­ها و تپه­هاي اين شهرستان اشاره کرد که بسياري از آنها هنوز در فهرست آثار ملّي به ثبت نرسيده­اند و يا همچون تپه ميرزالي و عباسيه تخريب و نابود شده­اند.

اگر مقصود شما چشم­انداز آينده شهر و محوطه باستاني شوش باشد که در حيطه فعاليت «پايگاه ميراث فرهنگي شوش» است، پاسخ من روشن است. در صورتي که به سند چشم­انداز چهار ساله شوش عمل شود(يکي از اولين اقداماتي که در ابتداي سال 87 توسط پايگاه تهيه گرديد) و در زمينه تصويب عرصه و حريم تعيين شده، تسريع صورت گيرد و از مسامحه­کاري و مسووليت­ناپذيري در قبال ميراث فرهنگي آن اجتناب شود، شاهد بالندگي و اعتلاء آن خواهيم بود. همچنين با ثبت آن در فهرست ميراث جهاني خواهيم توانست نام شوش را بار ديگر در جهان پرآوازه نموده و شاهد توسعة فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي آن باشيم. در غير اين صورت، پيکر رنجور اين کهن­شهر باستاني که نشانه­هايي از دوره­هاي پيش از تاريخي، آغاز تاريخي، تاريخي و اسلامي در خود دارد در زير چرخ­هاي توسعه و غفلت و بي­تدبيري و مسووليت­ناپذيري ما رو به تباهي و نابودي خواهد گذاشت. در طي يک سال گذشته ما جلسات کارشناسي و تخصصي زيادي برگزار کرديم تا عرصه و حريم اين محوطه باستاني مشخص شده و به تصويب برسد. در اين راستا، تلاش شد واقعيت­هاي شهري امروز شوش کاملاً موردتوجه قرار گيرد و عرصه و حريم مذکور در عين درنظر داشتن نتايج علمي و دستاورهاي باستان شناسي و ارزشهاي تاريخي-فرهنگي به تصويب برسد. متأسفانه اين امر به دليل بي توجهي مفرط و غيرمسئولانه رياست سازمان ميراث خوزستان، تاکنون به انجام نرسيده است که البته اين موضوع در مورد عرصه و حريم محوطه­هاي جندي شاپور، ارجان و ايوان کرخه هم صدق مي­کند که هريک براي دو يا سه سال است که در تعليق به سر مي‌برند و در طي اين مدت آسيب­هاي جبران­ناپذيري ديده­اند. يک هفته پس از استعفاي اينجانب و حضور مدير جديد، چون آقاي محمدي مي­دانستند که طبق نظر کارشناسان، صراحتاً با ساخت هتل و تخريب لايه­هاي باستاني در عرصه محوطه باستاني شوش مخالفم اقدام به تشکيل جلسه­اي بدون حضور اعضاي کميته راهبردي که همگي از کارشناسان و اساتيد مبرز باستان شناسي ايران هستند، نمودند و اعلام شد که کميته راهبردي پايگاه شوش تصميم به تعيين عرصه مجدد اين محوطه دارد که البته بعداً با مصاحبه و اعتراض يکي از اعضاي کميته راهبردي پايگاه که خود مدتها در شوش و نقاط ديگر مهم ايران به بررسي و حفاري مشغول بوده است يعني استاد ميرعابدين کابلي، معلوم شد اصلاً اعضاي کميته راهبردي و باستان­شناسان صاحب­نظر در اين جلسه حضور نداشته و در اتخاذ چنين تصميمي نقش نداشته­اند. بنابراين، روشن است که مسايل ميراث فرهنگي خوزستان مبتني بر نظرات کارشناسي و علمي نيست بلکه باتوجه به سلايق، علايق و تشخيص مديريت ميراث فرهنگي اين استان است که چنين تصميمات خطرناک و غيرکارشناسانه اي اتخاذ مي‌گردد و اين در حالي است که رياست ميراث خوزستان، نه به لحاظ تحصيلي و نه به لحاظ سوابق حرفه­اي، در حد و اندازه اي نيست که چنين بي محابا، نظريات کارشناسان مو سپيد ميراث فرهنگي کشور را ناديده گيرد. اجازه بدهيد خاطره اي نقل کنم. مرحوم استاد شادروان دکتر آيت الله زاده شيرازي از اساتيد مبرز و بسيار کارکشته مرمتي و صاحب نظر در اين حوزه و حوزه هاي مرتبط با آن بودند. مي دانيد که طرح مرمتي عمارت مسعوديه را مدتها بود که در دست تهيه داشتند. با اين همه تسلط بر کار خود و نيز تفحص بسيار در متون و اسناد، اما در گفتگويي حضوري از مطلعيني که از فحواي اسناد و تصاوير دوره قاجار، مطالبي را در جهت روشنگري بيشتر کاربري هاي برخي از فضاهاي مجموعه ارائه مي کردند، با تشکر و يادداشت نمودن آنها، در جهت عملياتي نمودن آن پيشنهادات اقدام مي فرموند. حال چه شده که مديران غيرمتخصص، اندرز کارشناسان زبده و مبرز را برنمي تابند؟

باوجود تمام اين معضلات، از آنجا که هم در سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان خوزستان و هم در سطح اين استان چه در قالب دانشگاهها و يا در چارچوب سازمان­هاي مردم­نهاد دوستدار ميراث فرهنگي افراد دلسوز، صاحب دانش و علاقمند زيادي وجود دارد، بنده نسبت به آينده خوش­بين هستم و البته اميدوارم به اين افراد مجال مشارکت داده شود. مجموعه تاريخي-فرهنگي و باستاني شوش، يک ثروت و سرمايه تمام­عيار است؛ مي­توان از آن بهره گرفت و يا در تندباد غفلت و بي­تدبيري نابودش ساخت.

 خبرگزاری ميراث خبر

 

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com