|
هم عيد نوروز هم جشن نوروز از: شکوه ميرزادگي چند سالی است که برخی از ما ايرانی ها نسبت به وجود واژه های عربی در زبان فارسی به شدت حساس شده ايم. ولی از آنجا که سال هاست فرهنگستان قابل اعتمادی نداريم که به انجام اين مهم کمک کند و، تا آنجا که منطقی و عملی باشد در برابر واژه های بيگانه واژه های فارسی بنشاند، و برعکس، همه ی دستگاه های آموزشی و راديو و تلويزيون و همه ی نهادهای دولتی و وابسته به دولت تا می توانند واژه های عربی به کار می برند و بر بالای سر رييس جمهوری و رهبر و شهردار و استانداری هم که در حال سخنرانی است مطالبی به عربی، از قرآن و حديث، می نويسند که نود و نه در صد مردم ايران از آنها سر در نمی آورند و حتی به درستی قادر به خواندن آنها نيستند، در مردم نوعی واکنش شخصی و داوطلبانه برای پالايش زبان بوجود آمده است. و کار به جايي رسيده که برخی از اين مخالفان واژه های عربی، نه تنها خودشان با اصرار تمام واژه های فارسی را به کار می برند بلکه کوشش دارند تا ديگران را هم وادار به استفاده از معادل هايي بکنند که گاه خودشان آنها را ساخته اند. اين افراد دلسوز، يا دلسوخته، گاه با زبان مهربانی و گاه حتی با حالتی تهاجمی، از ديگران می خواهند که فارسی بنويسند يا در سخن از واژه های فارسی استفاده کنند. اما در اين مورد اخير نکته ی حاشيه ای جالب توجهی هم به چشم می خورد و آن اين که، با وجود کاربرد انبوهی از واژه های انگليسی و فرانسه در زبان مان، کسی آنها را تا اين حد «بيگانه» نشمرده و چندان به آن ها ايرادی ندارد. پس، روشن است که آن چه می گذرد، در واقع، واکنشی دوگانه است هم نسبت به رفتار حکومت و هم به استفاده بی در و پيکر از زبان عربی در کلام فارسی. من خود از کسانی بوده و هستم که به وجود فرهنگستان در هر زبانی باور دارم و فکر می کنم که رشد متناسب و به دور از هرج و مرج هر زبانی نياز به حضور فرهنگستانی دايمی دارد که يا خود مرتب زبان را کارا و به روز کند و يا بر کاربرد آن نظارت داشته باشد. در عين حال، خودم هم تلاش می کنم تا در حد امکان، و تا آنجايي که سخنم برای شنونده و خواننده ام قابل فهم باشد، از واژه های فارسی بهره بگيرم . اما در کنار اين اعتقاد، به اين واقعيت هم باور دارم که بسياری از واژه های آمده از زبانی ديگر، در پی سال های «بومی شدن» در زبان فارسی، به صورت جزيي از اين زبان درآمده اند و لزومی برای کنار گذاشتن آنها و بهره بری از واژگانی که حامل همه ی معناهای آن واژه ی وارداتی نيستند نيست. مثلا من عادت دارم که در برخوردها بگويم «سلام»، و فکر می کنم که «سلام» بومی شده ی «السلام عليلکم» عربی در زبان فارسی است و گفتنش مانعی ندارد. اما به کسی هم که می گويد «درود» ايرادی ندارم. زبان غنی آن است که هر کلمه اش چندين معادل داشته باشد. سلام هم مثل تلويزيون و راديو و و تلفن و مرسی و انبوهی ديگر از کلمات انگليسی و فرانسوی که به زبان ما راه پيدا کرده و با آهنگ زبان فارسی خو گرفته اند اکنون فارسی شده است. در عين حال گاهی هم، به خصوص در زمينه ی کارهای اجتماعی، وقتی واژه ای در ميان مردم منتشر می شود آن را می پذيرم، چرا که فکر می کنم، در نهايت، بهترين فرهنگستان خود مردمانی هستند که واژه ای را می پذيرند و يا واژه ی را به دور می ريزند. اکنون، در همين ارتباط، يک ماه می شود که مرتباً برای ما، در کميته ی بين المللی نجات، می نويسند که کلمه «عيد» را در مورد نوروز به کار نبريد و بگوييد «جشن نوروز». ما هم سعی کرديم که مرتب به جای «عيد» واژه ی «جشن» به کار ببريم؛ چون اين واژه هم واقعاً زيباست و هم در فارسی جا افتاده و هم درست معادل «عيد» است. اما، چند روز پيش، ناگهان به نکته ای برخوردم که فکر می کنم بسيار مهم است و دلم می خواهد که آن را با شما در ميان بگذارم. همانطور که می دانيد، پس از انقلاب، حکومت جمهوری اسلامی نه تنها با مراسم و آيين های نوروزی ما ـ مثل چهارشنبه سوری، نوروز و سيزده بدر ـ در افتاد بلکه حتی همواره سعی کرده است که نام های آن آیين ها را نيز تغيير دهد. خوب توجه کنيد که، از آيت الله خامنه ای گرفته تا امام جمعه های هر دهکده ای، به نوروز می گويند «روز نو»، آن هم بدون پيشوند عيد يا جشن. به «چهارشنبه سوری» می گويند «چهارشنبه ی آخر سال»؛ يعنی «سور» آن را ـ که نشانه ی شادمانی و سرور است ـ می گيرند و پيشوند جشن را هم از آن برمی دارند. به «سيزده بدر» هم چيزهای ديگر می گويند، مثل «روز طبيعت» و از اين قبيل تعبيرات ظاهر فريب. اما، در مقابل، واژه ی «عيد» را با توجه به عربی بودن آن، فقط برای جشن های شيعی و اسلامی بکار می برند. در زبان شناسی به اين کار می گويند «انتقال معنایی»، يعنی کوشش برای اينکه با کاربرد منظم يک واژه به جای واژه ای ديگر، معناهای آن يکی را به اين يک منتقل کنند. در اينجا هم قصد آن است که همه ی زيبایی و شورها و شادی هایی که واژه ی «عيد» برای ما ايرانی ها بهمراه دارد، آنگونه که با شنيدن آن «نوروز» را به ياد می آوريم، از نوروز گرفته و تنها به جشن های مذهبی مسلمانان منتقل کنند. به همين دليل مرتباً از «اعياد اسلامی» سخن می گويند، از بزرگ ترين عيد مسلمانان که، مثلاً، عيد قربان است؛ يا عيد غدير خم و عيد ميلاد پيامبر. يعنی، با اين کار رسماً واژه «عيد» را از نوروز ايرانی می گيرند تابه روزهايي اختصاص دهند که برای مسلمانان با اهميت است. بر اين اساس است که به اين امر هم شک کرده ام که چرا يکباره ـ در طول ماه گذشته ـ انبوهی نامه، بسياری شان از افرادی ناشناس به ما رسيده که اصرار کنان و مداوم بر اين نکته پا می فشارند که واژه ی «عيد» عربی است، پس از آن برای «نوروز» استفاده نکنيد و بجايش بگوييد «جشن»؟ نکند در کنار مردمانی دلسوز و فرهنگ دوست عده ای هم اين نکته را به عمد دامن می زنند و مردم بی خبر را هم اغوا می کنند که بين «نوروز» و «عيد» جدایی بياندازند؟ توجه کنيد که قرن هاست مردم ايران، از مسلمان و مسيحيی و يهودی و زرتشتی و مذاهب ديگر، نوروز را به عنوان عيد شناخته اند. آيا شکی هست که وقتی منوچهری دامغانی می سرود که « هست ایام عید و فصل بهار / جشن جمشید و گردش گلزار» منظورش «نوروز» بود و نه عيد قربان و فطر؟ نه، نبايد گذاشت کاری کنند که در زبان عاميانه نوروز تبديل به «جشن» شود و آن بار سنگين و وسيعی و تاريخی که در عبارت «عيد نوروز» وجود دارد از آن گرفته شود. و پس، تصميم گرفتم که از اين پس حتما هر دوی اين واژه ها را با هم به کار ببرم. اگر قرار است جابجایی واژه ها سبب سو استفاده برای نابودی ميراث فرهنگی معنوی ما باشد، من ترجيح می دهم که واژه ی «عيد» را اين گونه به رايگان تقديم ستيزندگان با فرهنگ ايرانی مان نکنم! سال نوی ايرانی، نوروز زيبا، عيد بزرگ ايرانيان بر شما شاد باد
|