International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

Link to English Section

       

1

25 ادريبهشت 1388    (2548 سال پاسارگارد)   2009 May         ============      کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی مذهبی و سياسي ندارد

پيوند به صفحه اصلی

 

 

 

روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید

 

 این دستان و این افکار آلوده که در هر لحظه در سپاهان سبزقامتان را به بهانه «آینده نگری و مدرنیته» از ریشه به در می آورند  باید از سر سپاهانمان کوتاه و محو گردند. افکاری که به راستی در برابر این همه بی کفایتی و بی لیاقتی مدیریتی پاسخی نداشته و نخواهند داشت.این ها بیگانه اند، بیگانه با سبزی،طراوت،زیبایی و زندگی.

از: مجتبی کنعانی

شاید این روزها هر رهگذری که از کنار زاینده رود عبور می کند یا بدون اختیار برای آنکه دل مشوش را از گذران زندگی به روانی زاینده بسپرد و روانش روان گردد به سوی آن می شتابد، هر روز و هر هنگام که دیدگان متعجبش به برهوتی خشک می افتد تازه به یاد می آورد که بلی، روزهاییست که نفس در زاینده رود نمی جوشد. هرچند در این مدت بارها به کنارش شتافته و با این منظره رو به رو شده باشد.

 

اما چه چیز سبب می گردد که جریان زاینده و زندگی بخشی همچون زاینده رود به ناگاه به برهوتی آنچنان خشک بدل گردد که دیدگانی این چنان پیجو و منتظر و نا باور از بی نفسی اش نتوانند هزم کنند که به راستی چرا؟

 

ولی تنها قهر آب در پهنه زاینده زندگی را از آن نرباییده است، به کنارش بنگری آسمانش با بتن پوشیده می شود و هر روز دیدگانش تیره تر می گردد.نه چندان روزگار دوری بود که قامت چناران و بیدهای مجنون سر به سپهر لاجوردی بود و آدمی در میان پیوند آیینه گونه و پاک و زلال میان آب و سبزه و لاجوردی نفس به نفس هستی می سپرد و شاید به نظر می آمد بهشت همین جاست و همین لحظه هنگام عروج است.

 

هم اکنون اما این پیوند دیرینه را دست ساخته های بدون هویت بتنی از هم گسسته و آنچنان تیری در قلب هویت دیرینه زاینده رود وارد آورده است که گویی زمزمه های مرگ و در پس خودکشی همگانی بانگ بر می آورد که نبض زندگی رو به تیرگی و سختی می رود.

 

زاینده رود جریان زندگی را شکل داد در پهنه سپاهان و در کنارش، در روی بسترش زیبا ترین و برجسته ترین تراوشات ذهن زندگی پرور شکل گرفت.حتی در زمان بی نفسی اش روح زندگی بخش آن در کالبد این دست ساخته ها گویی محفوظ مانده و رهگذران چنان دل به آرامش دهانه ها و پایه هایشان  می دهند که انگار زمزمه امیدی، رود را باز فرامی خواند و حیات در پاسخ به ندایشان و تمنای رهگذران به هر شکلی باز خواهد گشت.و این خواسته ای است که در آغازین هر روز و در پایان هر شامگاه در دل های مشوش تکرار می گردد.

 

پس اگر زاینده رود از نفس بیافتد و نباشد پیوندی برای فرا خواندنش چه؟آسمان چگونه ببینید زاینده رود تشنه است هر گاه اطراف آن را دیوار های زمخت و بتنی فراگرفته است؟حیات درختان سر به فلک کشیده نیز بسته به جیات رود است، حیات رود بسته به تمنای زندگی برای رود از آسمان در نگاه سبز قامتانی که هر روز قامتشان به دست تبر سپرده می شود.

 

ولی دریغا به نظر می رسد دستی در پی تاراج و نابودی یاوران زاینده رود است. فقط در کنار و بستر آن بی مهری نمی شود.تیشه برداشته و به جان ریشه هایشان افتاده اند.نماد بی رنگی از مدرنیته قلب پیوند دیرینه رهگذر با زاینده رود را می لرزاند و در حال جویدن ریشه های آن است.دستانی برخواسته از اذهانی بیگانه و غبار آلود که تنها فکر و ذهنشان نابودی تمام عشق و علاقه ای است که در جای جای سپاهان نهفته است.این دستان را باید ریشه کن کرد. این تبرها را باید برای نور و گرمای چهارشنبه سوری به دست آتش سپرد.

 

این دستان و این افکار آلوده که در هر لحظه در سپاهان سبزقامتان را به بهانه آینده نگری و مدرنیته از ریشه به در می آورند  باید از سر سپاهانمان کوتاه و محو گردند. افکاری که به راستی در برابر این همه بی کفایتی و بی لیاقتی مدیریتی پاسخی نداشته و نخواهند داشت.این ها بیگانه اند، بیگانه با سبزی،طراوت،زیبایی و زندگی.

 

دریغا این افکار هر روزه می آیند و می روند، ولی هر گاه در بستر خشک رود گام می نهیم محجور می مانیم.چرا؟چرا نبض حیاتمان به این چنین روزی در آمده است؟ یورش نماد مدرنیته به ریشه فرهگ  و لرزاندن پیوندهای عمیق انسانی و معنوی به چه بهایی است؟ به راستی سپاهان به کجا چنین شتابان سوق داده می شود؟

 

چه بهایی باید پرداخت برای یک لحظه ارزشمند کوتاه روان شدن روان مشوش در کنار رود؟چه به جای آن به ما خواهند پرداخت؟چه قدر باید هزینه کرد تا این لحظه باقی بماند؟

باید مراقب رود باشیم.زاینده رود را پاس بداریم تا زندگی در کنار آن بروید و بماند، تا ما نیز از موهبت های این چرخه بی نظیر که حیات طبیعی اش به حیات فرهنگی سپاهان گره خورده زخم دل دلهای پریشانمان را بزداییم.

روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید

زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

www.savepasargad.com