|
محمد بهشتی، رييس سازمان سابق ميراث فرهنگی تازه اعتراف می کنند که:
در دولت کنونی گويي ميراث فرهنگي وجود نداشت
سيدمحمد بهشتي، رئيس سابق سازمان ميراث فرهنگي کشور طي سخناني با تشريح وضعيت گذشته و حال ميراث فرهنگي گفت:« در دولت جديد قانون برنامه چهارم توسعه در فقسهها گذاشته و تعطيل شد و ظرفيتها و وظايف اين دستگاه به همراه تکاليفي که تسريع قانوني داشت معطل ماند و موضوع ميراث فرهنگي که با تلاش همگان از سايه به آفتاب آمده بود به محاق برده شد.»
به گزارش خبرگزاری مبراث خبر، سيدمحمد بهشتي که در جمعي از کارشناسان و دوستداران ميراث فرهنگي سخن ميگفت به نقد وضعيت ميراث فرهنگي در دولت احمدينژاد پرداخت و محصول آن را پاييز و زمستان ميراث فرهنگي دانست. وي دراينباره گفت:« هميشه بهار و تابستان ميراث فرهنگي محصول دولتي بود که با مقوله فرهنگي آشنايي داشت و مانوس بود. به اين ترتيب به طور طبيعي موضوع فرهنگ و ميراث فرهنگي در الويت آن قرار ميگرفت و دولت، دولت فرهنگي بود. اما هر زمان دولت غيرفرهنگي بود شاهد پاييز و زمستان ميراث فرهنگي بوديم.»
وي با نگاهي به تاريخ تحولات مديريتي در امر ميراث فرهنگي گفت:« ميراث فرهنگي طي 30 سال گذشته مسير طولاني و دورههاي مختلفي را پشت سر گذاشته است. وقتي کشور درحال جنگ و دفاع بود، طبيعتا موضوع ميراث فرهنگي بايد از الويت خود خارج ميشد، اما در ايران شاهد تاسيس سازمان ميراث فرهنگي به همراه قانون و اساسنامه بوديم و به همت و تعصب کساني که در اين دستگاه کار ميکردند شعله ميراث روشن نگه داشته شد.»
بهشتي در ادامه گفت:« در دوران سازندگي الويت با سازندگي کشور بود و عرف تلقي درستي از موضوع ميراث فرهنگي نداشت و به همين خاطر در الويت نبود اما تلاشهاي زيادي شد تا پايداري اين سازمان مستحکمتر شود و يکپارچگي لازم را پيدا کند.»
به گفته وي؛ در دولت اصلاحات جهتگيري تلاشها به سمتي بود که موضوع ميراث فرهنگي از سايه به آفتاب آمد و در نظام مديرتي کشور نقش موثر و جايگاه شايستهاي بيابد. همچنين تلاش شد تا با برنامهريزي بهتر جايگاه ميراث فرهنگي ارتقاء يابد.
بهشتي دراينباره گفت:« در برنامه اول و دوم ردپايي از ميراث فرهنگي نبود. در برنامه دوم اشاره کمرنگي به موزهها شد و ديگر هيچ؛ اما اولين بار در برنامه سوم موضوع ميراث فرهنگي در نظام برنامهريزي کشور موردتوجه قرار گرفت و تلاش شد تا مقوله ميراث فرهنگي از تمام منابع مديريتي بهرهمند شود.»
وي در ادامه گفت:« در برنامه سوم قرار بود تا ميراث فرهنگي از سايه به آفتاب آيد و در نظام برنامهريزي کشور مرتفع شود. قرار بود تا کساني که نسبتي با موضوع ميراث فرهنگي داشتند، اعم از افکار عمومي و مديريت کشور و جامعه تخصصي خارج از سازمان ميراث فرهنگي، در محيطهاي دانشگاهي و تمام کساني که به نحوي با اين موضوع مرتبط ميشدند، تلقي شان تغيير کند و خودشان را در آرايش جديد ميراث فرهنگي تجهيز کنند.»
بهشتي گفت:« قرار بود سيستم عصبي جامعه نسبت به موضوع ميراث حساس شود. در اين سکانس بايد به ساز و کارهاي قانوني براي حفظ تمام آثار فرهنگي دسترسي پيدا ميکرديم که پاسخگوي کل ميراث فرهنگي ايران باشد. بايد آرايشي پيدا ميکرديم که تمام ايران تحت مديريت آن قرار گيرد. بايد الگو و ضرفيتهاي جديدي ايجاد ميکرديم تا ميراث فرهنگي به يک مديريت پايدار تبدل شود.»
بهشتي با بيان دستآوردهاي دولت اصلاحات در امر ميراث فرهنگي گفت:« در دوران اصلاحات تلاش شد تا با تغيير مفهوم توسعه، موضوع ميراث فرهنگي در تعريف جديد قرار گيرد و شرايط توسعه پايدار فراهم شود. به اين ترتيب موضوع ميراث فرهنگي از حالت دفاعي خارج شده و پيش قراول امر توسعه شود.»
وي افزود:« سکانس بعدي برنامه پنجم توسعه بود. در اين برنامه پيشبيني کرده بوديم که جايگاه ميراث فرهنگي را در توسعه کشور تثبيت کنيم. اين پيشبيني از آن جهت بود تا در برنامه ششم توسعه، توسعه مبتني بر ضرفيتهاي ميراث فرهنگي و طبيعي آشکار شود.»
به گفته وي؛ در برنامه چهارم توسعه همزمان با لايحه، از طريق دولت تلاشي براي ادغام دو سازمان ايرانگردي و جهانگردي با ميراث فرهنگي شد. متاسفانه در آن زمان تصور درستي از موضوع ميراث فرهنگي و گردشگري نبود و ميراث فرهنگي سوژهاي براي توسعه گردشگري بود و گردشگري نيز صرفا اقتصادي ديده ميشد.
بهشتي دراينباره گفت:« اما تلاش شد تا طرح اين ادغام به شکلي وارد مجلس شود که کيان ميراث فرهنگي کشور حفظ شده و به اين ترتيب آن لايحه تغيير کرد و به لايحهاي تبديل شد که بيشتر متوجه اساسنامه سازمان ميراث فرهنگي، که اهميت بخشيدن به موضوع ميراث فرهنگي است، شود.»
وي گفت:« اين بيشترين کاري بود که ميشد صورت بگيرد. قوانين زيادي تصويب شد و حالا اينکه چطور اين قوانين اجرا شود اهميت داشت. اما مسيري که طي شد و آنچه اتفاق افتاد مبتني بر معرف شناسي موضوع ميراث فرهنگي صورت نگرفت. درک عوامانهاي نسبت به موضوع ميراث فرهنگي و گردشگري در اجراي قانون حاکم شد. به اين ترتيب گويا سناريويي نوشته شد و زماني که آن را به کارگردان داديم، او فيلم خودش را ساخت.»
به گفته وي؛ در دولت جديد صورت مسئله تغيير کرد و قانون برنامه چهارم توسعه در فقسهها گذاشته و تعطيل شد و ضرفيتها و وظايف اين دستگاه به همراه تکاليفي که تسريع قانوني داشت معطل ماند و موضوع ميراث فرهنگي که با تلاش همگان از سايه به آفتاب آمده بود، به ترتيبي که در اولين کنفرانس مطبوعاتي رئيس جمهور براي نخستين بار از موضوع ميراث فرهنگي سئوال شده بود به محاق برده شد و گويي ميراث فرهنگي ديگر وجود نداشت.
بهشتي در ادامه سخنان خود گفت:« پيش از اين تلاش زيادي صورت گرفت تا موضوع ميراث فرهنگي از صفحه حوادث روزنامهها به صفحات فرهنگي برود اما دوباره نگاه مطبوعات به موضوع ميراث فرهنگي، نگاه صفحه حوادث شد. اين شد که با شکستن سنگي يا سرقت شي اي حساسيت رسانهاي کشور نيز بالا ميرفت.»
وي گفت:« تخريب حمام خسروآقا واکنشهاي اجتماعي زيادي به همراه داشت اما بعدها از همانجا مترو عبور کرد و اين موضوع را در سانسور خبري پنهان نگه داشتند و چراغها را خاموش کردند تا زير نظر گرفته نشوند.»
بهشتي با انتقاد از فضاي غيرکارشناسانه سازمان ميراث فرهنگي گفت:« در سازماني که ثروت و سرمايه اصلي آن کارشناسان است، به طرق مختلف و بهانههاي گوناگون اين ظرفيت را کنار زده شد و سازمان ميراث فرهنگي از اين نيروها تخليه شد. در سازماني که هيچگاه مديران و کارشناسان آن بي مرتبط با موضوع ميراث فرهنگي نبودند، حالا بايد ذرهبين به دست گرفت و ديد که آيا کسي از مديران رشته مرتبط با موضوع ميراث فرهنگي دارد. از طرفي خواندن رشته دانشگاهي مرتبط با موضوع ميراث فرهنگي کافي نيست و هميشه کساني امور ميراث فرهنگي را برعهده داشتند که سالها پيش افراد کار کشته و زحمت کشيده ميراث فرهنگي کار کردند و فراتر از آنچه در دانشگاهها ياد گرفته بودند آموختند تا در اين سازمان فعاليت کنند.»
وي در ادامه گفت:« من در طول اين سالها در دانشکده ميراث درس مرمت و احياء بافت تاريخي را ميدادم. گاهي مشاهده ميشد که دانشجوياني غيبتهاي طولاني داشتند و بعدها که از آنها ميپرسيدم چرا اينهمه غيبت داريد ميگفتند که براي مرمت بنايي مثل مسجد جامع گلپايگان با سازمان قرارداد داريم. يعني بنايي که ما با ترس و احتياط آن را به دست کار کشتهترين مرمتکاران سازمان ميسپرديم.»
بهشتي با اشاره به پيدايش انجمنهاي دوستدار ميراث فرهنگي و نهادهاي مردمي مرتبط گفت:« پيش از اين تلاش شد تا موضوع ميراث فرهنگي در يک نظارت اجتماعي نهادينه شود و به اين ترتيب در دولت خاتمي انجمنهاي ميراث فرهنگي به وجود آمدند. اما در دولت فعلي رسانهها و انجمنهاي مردم نهاد و تمامي ضرفيتهاي ناظر به دشمن تبديل شده و از صحنه خارج شدند.»
وي در پايان گفت:« سرنوشت موضوع ميراث فرهنگي با ادراک به مقوله فرهنگ پيوسته است. تشخيص اينکه چه کسي براي موضوع فرهنگ شايستهتر است کمک ميکند تا راه رسيدن به مقوله فرهنگ و ميراث فرهنگي آسانتر شود.»
خبرگزاری ميراث فرهنگی
کميته بين المللی نجات پاسارگاد