فهرست صفحات ادبيات و هنر پاسارگاد
|
||
آه، پاسارگاد... کبوتر زرد من! |
||
شکوه ميرزادگی |
||
هميشه روبروي پنجره ی بيداری نشسته ای و با انگشتان شکسته ی سنگی بر آسمانم رنگی از لاجورد و زر می پاشی.
هميشه از کوچه های خوابم می گذری و صدای مسی رنگ گام هايت در ضرب آهنگ ثانيه ها هوشيارم می کند.
در پرده های تيره ی فراق مثل کبوتر چاهی می درخشی مات و بی هوش نگاهم می کنی و مثل گم شدگان دريا هراسانی. آی ... پاسارگاد! کبوتر من! نمی توانم از تو بگذرم حتی اگر تو را نبينم، نمی توانم! عطر قديمی ات در جانم پيچيده و نفسم را تا ابد معطر کرده است.
نمی توانم از تو بگذرم تنهايي ات سردم می کند و بال های زرينت گندم های جهان را می لرزاند.
آی... پاسارگاد! کبوتر زرد من! بيدار شو! تا مِه شوم، و از سيم های خاردار بگذرم. می خواهم در حرير مهر بپوشانمت و زير بغلم گرمت کنم.
نوامبر 2005 برگرفته از: http://www.puyeshgaraan.com/Shokooh/Shokkoh%20poems/shokooh-kabutar.htm |