International Committee to Save

the Archeological Sites of Pasargad

 

 

 

Link to English Section

 

يبانيه ها  |  پاسارگاد  |   خبرها  |  مقالات   |   هنر و ادبيات |    تاريخ  زدايي  | ديداري ـ  شنيداري  | جشن های ايرانی | محيط زيست |  تماس |  جستجو

30 ارديبهشت 1387    (2547 سال پاسارگارد)    19 مه  2008**************************    کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی مذهبی و سياسي ندارد

 

موزه بزرگی به نام ايران

نگاهي به سنگ نگاره هاي صخره يي

 

از: عباس رضايي نياه

عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي

بشر از ديرباز به جاودان ساختن خواست ها، باورها و انديشه هاي خود در قالب نقاشي، کنده کاري، سنگ تراشي و حجاري، ساخت تنديس ها، سنگ نوشته ها، ستون هاي يادبود، سنگ هاي مرزي و... پرداخته است. يکي از هنرهاي ارزشمند سرزمين کهنسال ايران که از سابقه يي بسيار طولاني برخوردار است، هنر حجاري بر سينه کوه ها و صخره ها است.

نقش برجسته ها در حقيقت برگ هايي از کتاب مصور تاريخ و فرهنگ و هنر ايران هستند که در پس آن انديشه هاي فراواني نهفته و تا امروز تمام مفاهيم آنها به درستي آشکار نشده است. تاکنون پژوهش هاي زيادي براي شناسايي و مطالعه نقش برجسته ها صورت گرفته است و از جنبه هاي بسياري چون سبک هاي هنري، حوادث تاريخي، آرايش چهره و مو، جنگ افزارها، زين و برگ اسب ها، چگونگي لباس، تزئينات، زيورآلات و ... مورد بررسي و تحقيق قرار گرفته اند و هريک از اين مطالعات سهمي ارزنده در روشنگري تاريخ و تمدن ايراني برعهده داشته اند.

از اين رو در نوشتار حاضر به سير تحول اين هنر در طول تاريخ ايران نظري گذرا افکنده و به اختصار به شرح ويژگي هاي هنري آن مي پردازيم. اينکه چه تعداد نقش برجسته شناسايي شده، سبک هاي هنري، تکنيک ساخت و موضوعات آنها چه بوده است.

کوه نشينان زاگرس، آغازگران نقش برجسته هاي صخره يي

نمونه هاي ديرين هنر صخره يي در ايران به اواخر هزاره سوم قبل از ميلاد برمي گردد. گويا «آنوباني ني» پادشاه لولوبي، در منطقه غرب و شمال غربي ايران و هم روزگار نارامسين شاه اکد، نخستين کسي بود که به فکر افتاد پيروزي هاي خود را بر صخره يي در نزديکي سرپل ذهاب ثبت کند؛ بدين صورت که دو نقش از اين پادشاه در کوه ميان کل به فاصله 20 متر از يکديگر، صحنه پيروزي شاه بر دشمن را در حضور الهه يي نشان مي دهد.

دو نقش برجسته ديگر نيز از لولوبي ها، يکي در ارتفاع 10 متري کوه کل گارا و ديگري در سمت راست رودخانه حلوان بر صخره هاي کوه کل گارا بر جاي مانده است. در اين نقش برجسته ها نيز صحنه پيروزي حاکمان لولوبي حجاري شده است.

در 45 کيلومتري شمال غربي کامياران، درحدود 500 متري شمال غرب روستاي تنگيور در تنگه کوه هاي زينانه در بلند ترين نقطه صخره کوه، نقش برجسته شاهي احتمالاً سارگن دوم حجاري شده است. سارگن دوم در کتيبه کنار نقش که به خط ميخي و به زبان آشوري است به شرح پيروزي هاي خود پرداخته است. تاريخ کتيبه احتمالاً مربوط به اواخر هزاره دوم و اوايل هزاره اول قبل از ميلاد است.

عيلاميان تداوم بخش نقش برجسته هاي صخره يي

عيلاميان که بر مناطق جنوب غربي ايران حکمراني داشتند، سنت ساخت نقش برجسته را ادامه دادند. نقش برجسته هاي عيلامي اطلاعات فراواني را از چگونگي تمدن عيلام ارائه مي دهند. تاکنون 17 نقش برجسته از عيلامي ها شناخته شده است. اين نقش برجسته ها در مناطق کورانگون، نقش رستم، کول فره، اشکفت سلمان، قلعه تول، تنگ نوروزي، شاهسوار و حاجي آباد شناسايي شده اند. صحنه هايي که به وسيله هنرمندان عيلامي حجاري شده اند، به طور کلي به دو دسته موضوعات مذهبي و غيرمذهبي تقسيم مي شوند. از 17 نقش برجسته، 12 نقش در گروه اول و 5 نقش در گروه دوم قرار مي گيرند.

مناطقي که نقش برجسته هاي مذهبي عيلام در آنها به تصوير کشيده شده نيز متفاوتند. به طوري که صحنه بار عام خدايان در کورانگون و نقش رستم حجاري شده اند؛ صحنه هاي قرباني براي خدايان و صحنه حمل مجسمه هاي خدايان يا سلاطين بر صخره هاي کول فره نقش شده و براي صحنه هاي نيايش، منطقه اشکفت سلمان و نقش رستم ( دهکده حاجي آباد) انتخاب شده اند. صحنه هاي غيرمذهبي نيز در مناطق قلعه تول، شوش، کول فره، تنگ نوروزي و شاهسوار مشاهده مي شوند. غير از نقوش برجسته شوش و قلعه تول که بر لوحه هاي سنگي نقش شده اند، بقيه صحنه ها امروزه زينت بخش کوه هاي استان فارس و خوزستان است.

از ويژگي نقش برجسته هاي عيلامي آن است که سر و پاها به صورت نيم رخ و بدن از روبه رو نمايش داده شده است. تنها اشخاصي که در حال انجام مراسم ويژه يي هستند از اين قاعده مستثني هستند.

به طور کلي نقش ها به صورت خشک و رسمي حجاري شده اند، فاقد تحرک و ظرافت لازم هستند. همچنين اشخاص در اندازه هاي واقعي نقش نشده اند. افرادي که از پايگاه اجتماعي بالاتري برخوردارند در اندازه بزرگ تري نسبت به ديگران نقش شده اند.


 

مادها و صفحه بي نقش هنر صخره يي

از سنگ نگاره هاي صخره يي دوره ماد مي توان به نقوش نماي آرامگاه هاي اين دوره اشاره کرد. اين نقوش که در بخش بالا و پايين برخي از آرامگاه ها مشاهده مي شوند، مضموني مذهبي دارند. گوردخمه هايي که نماي آنها مزين به نقش برجسته است در استان کرمانشاه قرار دارند.نماي بالاي گوردخمه قيزقاپان در دهکده سورداشي نزديک سليمانيه عراق نيز دو نيايشگر را نشان مي دهد که در دو طرف يک آتشدان ايستاده اند و دست ها را به حالت نيايش بالا آورده اند.

تاريخگذاري نقش برجسته ها و گوردخمه ها مورد ترديد و بازنگري پژوهشگران قرار گرفته است و در تحقيقات جديد آنها را به دوران هخامنشي، سلوکي و اشکاني منسوب مي کنند. نقش برجسته هايي که به آنها اشاره شد چندان پرحجم و نقش و پرداخته نشده اند و به نظر مي رسد بيشتر طرح کلي نقش مد نظر هنرمند حجار بوده و کمتر به جزئيات و ريزه کاري نقش توجه کرده است. نقش برجسته هاي مزبور بيشتر در خدمت معماري صخره يي بوده اند و آن گونه که در دوره هاي قبل و بعد مي بينيم هويت مستقل و صرفاً به منظور ايجاد نقش برجسته ساخته نشدند.

هخامنشيان هنرمندان چيره دست هنر حجاري

هنر حجاري در دوره هخامنشي زينت بخش کاخ هاي پاسارگاد و تخت جمشيد بوده و هنرمندي سنگ تراشان هخامنشي بيشتر در کاخ هاي اين دوره تبلور يافته است. جدا از نقوش بناها، سنگ نگاره هاي صخره يي هخامنشي را مي توان در کوه بيستون و نماي آرامگاه هاي نقش رستم و تخت جمشيد ملاحظه کرد. يکي از با ارزش ترين آثار دوره هخامنشي که از يادگارهاي تاريخي و ادبي ايران به شمار مي رود نقش برجسته داريوش در بيستون است. پس از اينکه داريوش شاهنشاهي ايران را به دست گرفت؛ پيروزي خود را بر گئومات مغ و 9 نفر از بزرگان و سرداراني که عليه حکومت او دست به شورش زده بودند در کوه بيستون به تصوير کشاند و در اطراف و پايين نقش، با کتيبه يي سه زبانه به خط ميخي عيلامي، بابلي و فارسي باستان آن را جاودانه ساخت. آنچه که در نقش برجسته هاي هخامنشي به چشم مي خورد نمايش قدرت، نشان دادن عظمت پادشاه، ظرافت و رعايت تناسبات و توازن در حجاري است.

در هنر هخامنشي شاه هميشه در حالت بسيار رسمي نشان داده مي شود. هنر حجاري در اين دوره، مسير تکامل خود را با الهام از تجربيات گذشته همچون نقوش لولوبي ها، عيلامي ها و مادها و هنر ساير اقوام امپراتوري مانند مصري ها و آشوري ها طي کرد. هنر حجاري هخامنشي همچون ساير هنر هاي اين دوره، هنري فاخر بود و با گزينشي سنجيده از بهترين هنرهاي اقوام ديگر، ترکيب هماهنگ و تازه يي پديد آورد. هنر هخامنشي سعي نکرده است در بيان حالت اشخاص دقت کند. اين هنر سعي نکرده بعد سوم را مجسم کند و به تجسم نيم رخ قناعت کرده است. نقش برجسته هاي هخامنشي تصويرگر هنري رسمي و نمادين است.

اشکانيان نوآور در هنر سنگ نگاره ها

در کوه بيستون و کوه هاي بختياري اشکانيان و پادشاهان محلي اليمايي تمايل خود را به پيروي از سنت هخامنشيان در ايجاد نقش برجسته بر سنگ ها نشان داده اند. کهن ترين نقش برجسته هاي اشکاني در کوه بيستون کنده شده است. از پادشاهي اليمايي که به روزگار اشکاني بر خوزستان فرمان مي راندند نقش برجسته هاي فراواني در دل کوه هاي بختياري به جا مانده است. از نظر موضوع آنها را مي توان به دو دسته مذهبي و غيرمذهبي تقسيم کرد. صحنه هاي مذهبي به نمايش ايزدان، نيايشگران و مراسم مذهبي اختصاص دارد.

صحنه هاي غيرمذهبي نيز شامل تاج بخشي به شاه لميده بر تخت، نبرد يک سواره نظام، دو صحنه جدال با شير در تنگ سروک، تنفيذ قدرت در خونگ اژدر و صحنه هايي از اظهار بندگي در پيکره هاي صخره يي خونگ کمال وند و خونگ يارعلي وند است.

به طور کلي نقش برجسته هاي اشکاني نسبت به دوره هخامنشي از نظر تکنيک و ظرافت حجاري افول کرده، داراي کيفيت نامطلوب است. نقش هاي ايجاد شده خشن و زمخت بوده و هنرمند در نشان دادن حجم موفق نبوده است؛ به طوري که نقوش از برجستگي کمي برخوردارند و نقش هايي مانند تنگ سروک طرح هاي خطي ساده را مي نماياند. براي اين منظور زمينه نقش را کنده و سپس با نقره خطوط، نقش مورد نظر را ايجاد کردند. به تدريج در اواخر اين دوره پيشرفت محسوسي در اين زمينه رخ مي دهد. نظير نقش برجسته گودرز در بيستون که بيشتر تکيه بر حجم است تا بر خط. در عين حال وجه واقعيت گرايي در نقوش مشهود است. حالت کلي نقش ها خشک و بي روح است که ته مايه تداوم هنر هخامنشي در هنر اشکاني است. اما از مهم ترين نوآوري دوره اشکاني در نقش برجسته سازي و نقاشي تمام رخ نمايي است که از ويژگي هاي بارز هنر اشکاني به شمار مي رود.

ساسانيان و اوج هنر سنگ نگاره هاي صخره يي

دوره درخشان هنر حجاري را بايد دوره ساساني دانست. در اين دوره زيبايي، ظرافت، دقت و مهارت هنرمندان ساساني به اوج خود مي رسد. تاکنون 37 نقش برجسته از اين دوره شناسايي شده است که 29 نقش در استان فارس زادگاه ساسانيان، شش نقش در طاق بستان کرمانشاه، نقشي در سلماس آذربايجان غربي و يک نقش در شهر ري قرار داشته که امروزه اثري از اين نقش باقي نمانده است. نقش برجسته هايي که در استان فارس قرار دارند، شامل مناطق تنگاب فيروزآباد، نقش رستم، نقش رجب، تنگ چوگان، تنگ قنديل، دارابگرد، برم دلک، گويوم، سرمشهد و سراب بهرام است.

موضوع سنگ نگاره هاي ساساني شامل تاج ستاني شاه از اهورامزدا و آناهيتا، پيروزي بر دشمنان، بزرگداشت پادشاه توسط بزرگان دربار، صحنه هاي خانوادگي، جنگ سواران و صحنه شکار است. کتيبه نقش برجسته ها معمولاً دوزبانه (پهلوي اشکاني و پهلوي ساساني) بوده و به معرفي شخصيت ها مي پردازند. البته کتيبه هايي نيز وجود دارند که ارتباطي با موضوع نقش برجسته ها ندارند.

از ويژگي هاي مهم نقش برجسته هاي ساساني توجه به طبيعت گرايي در خلق اندام ها، تحرک و لطافت نقش ها است. به استثناي ايوان کوچک و بزرگ طاق بستان که در ساخت آن از معماري الهام گرفته شده، بقيه نقش برجسته ها در يک کادر مستطيل شکل قاب بندي شده اند.

حضور خدايان در نقش ها نيز در واقع براي بيان مشروعيت و نشان دادن شکوه سلطنت است. نمايش پيکره بزرگ شاه در تمامي صحنه ها، که گاهي از کادر نقش برجسته بيرون مي زند، تاکيدي بر اهميت و عظمت پادشاه است. تاج ستاني تمثيل پادشاهي و تجليل از پادشاه است و نشانه تاييد ايزدي که به پادشاه قدرت و مشروعيت مي بخشد. اين امر نشان مي دهد شاهان ساساني به مفهوم الوهيت و خاستگاه ايزدي دودمان خود مي انديشيدند.

به تدريج نقش برجسته ها به تکامل رسيدند. صورت ها از حالت کلي و ايده آلي بيرون آمده و خصوصيات فردي را نشان مي دهند. پرداختن به حجم نقش ها و پرداخت ملايم آنها، پيکره ها و چين لباس ها توجه به ريزه کاري هاي فراوان، لباس ها، سرپوش ها، سلاح ها، نشان ها، آرايش چهره ها و سواران مدنظر هنرمندان ساساني قرار گرفته و پيشرفت هاي زيادي را نشان مي دهند. يکي از تکنيک هايي که در ساخت نقش برجسته هاي اين دوره به کار رفته گچ کاري و احتمالاً رنگ آميزي نقش ها است، نمونه اين روش در نقش برجسته شاپور دوم در تنگ چوگان ديده مي شود، به اين صورت که سطح سنگ را عمداً صاف نکرده تا آستري آغشته به گچ که آثار آن هنوز موجود است به آن بچسبد. سپس سطح نقش برجسته را گچ کاري و احتمالاً رنگ آميزي مي کرده اند.احتمال رنگي بودن نقش برجسته ها از سوي برخي ديگر از محققان نيز مطرح شده است، چنان که نقش برجسته هاي ايوان بزرگ طاق بستان را رنگين مي دانند. منطقي به نظر مي رسد بسياري از حجاري هاي ايجاد شده در دوره هاي مختلف که از شرايط ايمني مناسبي در مقابل عوامل جوي برخوردار بودند، رنگ شده باشند. اين نظر را حجاري رنگ آميزي شده ديگري که در مجاورت طاق بستان قرار دارد و در زمان فتحعلي شاه ايجاد شده، تقويت مي کند.

در دوران اسلامي بنا به دلايل مذهبي ساخت نقش برجسته محدود شد. تنها شواهد موجود به دوران ايلخاني و قاجار مربوط مي شود. در دوره ايلخاني معماران و حجاران در دل کوه هاي داش کس

وير سلطانيه، معبدي صخره يي بنا کردند که بر ديوارهاي آن دو اژدهاي بزرگ نقش شده است.

از دوره قاجار بيشترين نقش ها مربوط به فتحعلي شاه است که به نمايش وي و درباريان، صحنه هاي تشريفاتي و شکار اختصاص دارد. مشاهده آثار تخت جمشيد، نقش رستم و ساير آثار حجاري استان فارس و نيز مطالعه کتاب هاي تاريخي موجب شد فتحعلي شاه به حجارباشي ها دستور دهد در محل هاي مختلف، از جمله در شهر ري و تنگه واشي در جاده فيروزکوه تصاويري از او نقش کنند.

صحنه شکار موضوع نقش برجسته هاي شهر ري و تنگه واشي است. شکار از تفريحات مورد علاقه شاهان قاجار بود که آن را بر نقش برجسته هاي خود جاودان ساخته اند. شکارگاه شاهي نقش برجسته تنگه واشي از چهار طرف با خط نستعليق که شرح احوالات فتحعليشاه و وقايع سلطنت او همراه با اشعار و آياتي از قرآن است کادربندي شده است. اين نقش برجسته با همکاري سه هنرمند طراح، نقاش و حجار انجام شده که نام آنها در کتيبه حاشيه حجاري به نام هاي عبدالله نقاش باشي، استاد قاسم ولد معمارباشي و استاد غلامعلي حجارباشي آورده شده است. آخرين نقشي که از شاهان قاجار شناسايي شده مربوط به ناصرالدين شاه است که در جاده هراز واقع شده است.

---

آن چنان که گذشت هنر حجاري از نخستين تجربه ها تا عالي ترين نوع آنها نشانه ذوق و توانمندي هنرمندان ايراني است. نقش و نگارهاي به يادگار مانده، جاودانگي انديشه ايراني و ديرپايي آن را بيان مي کند.

از 105 نقش برجسته شناخته شده مشهورترين آنها متعلق به دوره اشکاني و ساساني است، که مي توان به چهار نقش لولوبي، يک نقش لولوبي- گوتي، دو نقش آشوري، 17 نقش عيلامي، پنج نقش منسوب به ماد، هشت نقش هخامنشي، 25 نقش اشکاني، 37 نقش ساساني، يک نقش ايلخاني و پنج نقش قاجاري اشاره کرد.
 

نشريه اعتماد

فرستنده، پيام جهانگيری