|
يبانيه ها | آرشيو پاسارگاد | آرشيو خبرها | مقالات | آرشيو هنر و ادبيات | آرشيو تاريخ زدايي | ديداري ـ شنيداري | | تماس | جستجو پيوند به صفحه اصلی
اول ارديبهشت 1387 (2547 سال پاسارگارد) 20 آوريل 2008************************* کميته نجات پاسارگاد هيچ گونه وابستگی مذهبی و سياسي ندارد
شهریورگان یادآور نبرد کیومرث با اهریمن وآغاز شهریاری بشر بر روی زمین
شاهین سپنتا شهریور ، در اوستا « خشَثرَ وَیریَه » و در پهلوی « شَهرِوَر » و در فارسی « شَهریوَر » یا « شَهریَر » به معنای « شهریاری دلخواه » یا شهریاری آرمانی » یا « توانایی مینُوی آرمانی یا آرمان شهر » ، در گاهان یکی از فروزه های «مزدا اهوره » و در اوستای نو نام یکی از امشاسپندان که در جهان مینوی نماد شهریاری و فّر و فرمان روایی اهورا مزدا و در جهان استومند نگاهبان فلز ها و پاسدار فَر و پیروزی شهریاران دادگر و یاور بینوایان و دستگیر مستمندان است و او را مینوی مهربانی و جوانمردی خوانده اند ( اوستا ، دوستخواه ، ص 1015 ) در گاهشماری ایرانی ، ششمین ماه سال و چهارمین روز از هر ماه شهریور نام دارد ، از این روی نیاکان ما در روز شهریور از شهریور ماه ، جشن شهریورگان را برگزار می نمودند. بر بنیان بندهش گل شاه اسپَرغَم ( ریحان ) ویژه شهریور است (بندهش - مهرداد بهار، ص ٨٨ ). نگارنده ، برای آگاهی بیشتر از ریشه های استوره ای و تاریخی این جشن کهن و آیین های دیرینه ی آن که با گذر زمان به فراموشی رفته اند ، در آغاز نگاهی به کتاب بندهش ( / زند آگاهی ) دارد: در بخش چهارم کتاب « بندهش » که « درباره چگونگی و علت آفرینش آفریدگان برای نبرد » سخن به میان می آید ، می خوانیم که « ... او [هرمز] همه امشاسپندان را به همکاری [ در ] نبرد آفریدگان چنان گمارد و ایستاند که چون اهریمن آمد، هرکس آن دشمن خویش را به نبرد فراز گیرد که فرمان تازه ای در نیابد ... ». سپس در ادامه به نقش هریک از امشاسپندان در این نبرد مینوی پرداخته می شود و درباره شهریور می آید : « چهارم از مینویان شهریور است. او از آفرینش مادی فلز را به خویش گرفت. به یاری و همکاری او خور و مهر و آسمان و اََنغران، سوگ نیکو ، اردویسور و هوم ایزد ، بُرزیرد و دهمان آفرین داده شدند؛ زیرا فلز را استواری از آسمان است و آسمان را بُن گوهر آبگینه گون فلز است و او را قرار از انغزان است – انغزان [ همان ] انغز روشن ، خانه زرین گوهر نشان است که [ در ] بالا [ به ] گاه امشاسپندان پیوسته است – تا بدین همکاری ، دیوان را در [ دوران ] اهریمنی توانِ از میان بردنِ فلز نباشد » در بخش پنجم نیز که به « تازش اهریمن بر آفرینش » می پردازد ، به چگونگی نبرد گیومرث با اهریمن پرداخته و در ادامه ، در بخش هشتم از بندهش که « درباره نبرد کردن آفریدگان گیتی به مقابله اهریمن » ویژه شده است ضمن اشاره غیر مستقیم به ارتباط شهریور با استوره شهریاری گیومرث تگاور ، دوباره از نبرد او با اهریمن یاد می شود: « ششم نبرد را کیومرث کرد. از آن جا که بر سپهر کیومرث پیدا بود ، در تازش اهریمن بر اثر نبرد اختران و اباختران ، سی سال زیست ». اما سرانجام « به سبب تفوق کیوان بر هرمزد ، کیومرث را مرگ بر آمد ... ». اما گویا نبرد گیومرث و اهریمن با مرگ گیومرث به پایان نمی رسد و پس از مرگ او، فرزندانش نبرد او با اهریمن را ادامه می دهند که به نابودی دیوان و از کارافتادگی اهریمن می انجامد: « از آن جا که تن کیومرث از فلز ساخته شده بود ، از تن کیومرث هفت گونه فلز به پیدایی آمد. [ از ] آن تخم که در زمین رفت ، به چهل سال مشی و مشیانه برُستند که از ایشان رونق جهان و نابودی دیوان و از کارافتادگی اهریمن بود. این نخستین کارزار را کیومرث با اهریمن کرد». گیومرث ، در اوستا « گیه مرتن » و در پهلوی « گیومرد » به معنی « زنده میرا » یا « جان نیستی پذیر » نام نخستین بشر آفریده اهوره مزداست. گیومرث نخستین کسی است که اندیشید و آموزش و منش اهوره مزدا را دریافت و از این روی با با صفت « نخست اندیش » از وی یاد شده است . درباره کیومرث در فروردین یشت ، کرده 24 ، آمده است : « فَرَوَشی گیومرت اَشَون را می ستاییم ، نخستین کسی که به گفتار و آموزش اهوره مزدا گوش فرا داد و از او خانواده سرزمین های ایرانی و نژاد ایرانیان پدید آمد» استوره نخستین بشر و نبرد او با اهریمن با تغییراتی در کیش مانوی نیز راه یافت چنان که نخستین بشر در کیش مانوی « مادر زندگان » نام داشت و از او مردی به وجود آمد که مانویان او را نخستین نر یا « فرَدومین نر » یعنی نخستین مرد نامیدند و اوست که با پیشوا و راهبر اهریمنان به جنگ برخاست. گرچه بین داستان گیومرث در شاهنامه فردوسی با متون دینی همچون اوستا ، دینکرد و بندهش تفاوت هایی دیده می شود با این همه در شاهنامه نیز از گیومرث به عنوان نخستین شاه یاد می شود و به نبرد او با اهریمن اشاره می شود: [... ] پژوهنده نامه باستان / که از پهلوانان زند داستان چنین گفت کایین تخت و کلاه / گیومرث آورد و او بود شاه که خود چون شد او بر جهان کدخدای / نخستین به کوه اندرون ساخت جای سر تخت و بختش برآمد ز کوه / پلنگینه پوشید خود با گروه ازو اند آمد همی پرورش / که پوشیدنی نو بُد و نو خورش به گیتی بر او سال سی شاه بود / چو ماه دو هفته ز سرو سهی [... ] برآمد برین کار یک روزگار/ فروزنده شد دولت شهریار به گیتی نبودش کسی دشمنا / مگر در نهان ریمن اهریمنا به رشک اندر آهرمن بدسگال / همی رای زد تا بیاگند یال [ ...] به این ترتیب به نظر می رسد که نبرد کیومرث با اهریمن با مرگ کیومرث به پایان نمی رسد و در حقیقت آغاز نبرد او با اهریمن آغاز دوران پیروزی و شهریاری بشر بر جهان است و بر این بنیان ، شهریور و شهریورگان ارتباطی ریشه ای با استوره گیومرث می یابد و یادگاری از نبرد گیومرث با اهریمن است. شاید بر همین پایه ، زنده یاد موبد رستم شهزادی درباره جشن شهریورگان بر این باور بود که در ایران باستان این جشن بیشتر مربوط به نظامیان بوده و در آن زمان جشن شهریورگان را در پادگان ها و دژهای نظامی برگزار می کرده اند و چون شهریور امشاسپند در وجه زمینی سرپرست فلزات است پس برای ارج گذاری به این امشاسپند همواره فلزات به ویژه آلت رزمی را پاک نگه می داشتند ( شاخ سخن ، اسدی ، ص 43 ). در تائید این مطلب و درباره ارتباط امشاسپند شهریور با فلزات، گواهان بسیار در متون کهن در دسترس است که نمونه ای از آن ، نوشته ای است برجای مانده از زمان ساسانیان به نام « پتیت » که در آن از کردار های بد یا گناهانی که بر دست خواننده رفته است ، ابراز پشیمانی و توبه می شود و گناهان نسبت به شهریور ( نشانه فرمانروایی نیک خداوند بر جهان ) چنین بر شمرده می شوند: پاک نگاه نداشتن فلز ها ، جنان که از پاکی برق نزنند؛ گذاشتن آن ها در جای نمناک ، چندان که زنگ بزنند ( حقوق بشر... ، جنیدی ، ص 24 ). و اما گوشه هایی از آیین های ویژه شهریور روز و شهریورگان را نیز در متون گوناگون می توان یافت که بی ارتباط با استوره نبرد گیومرث با اهریمن نیست. چنان که موبد بزرگ پارسی ، دستور داراب پالن در « فرضیات نامه» آیین های ویژه روزهای ماه و ازجمله شهریور روز را بر بنیان یک متن پهلوی کهن که در دسترس داشته ، سروده است. هاشم رضی آن جا که درباره اهمیت سروده های فرضیات نامه سخن می راند اگرچه سبک منظومه ای آن را « سست و با عبارات پارسی مغلوط » می داند اما یاد آوری می کند که « ... از لحاظ قدمت و ارائه یک رشته از سنت های کهن که در آن گرد آمده جالب توجه و سودمند است ». به هر روی ، دستور داراب پالتن در « تفصیل شهریور روز » به شایست و ناشایست شهریور روز پرداخته و به مواردی چون شادی نمودن ،روزی دادن به لشکریان، بخشودن گنه کاران ،دهشمندی به نیازمندان، دیدار با بزرگان و امیران اشاره می کند : به شهریور بود کاری نمودن / که در این روز باید شاد بودن به سردار و مهان و کارداران / گماریدن به هرجاگه سواران به لشکر دادن روزی در این روز / که باشد کنج وافر سود اندوز پذیرفتن کند عذر گنه کار / به بخشودن ز رحمت برتبه کار بآمرزد همی جرم فروماند / درین روز است از عفوش سخن راند به درویشان دهش را هم فزودن / ستم بیداد از ایشان را ربودن ملاقات برزگان و امیران / گرفتن ، فایده ها از وزیران کهان خود از مهان ورزند بخشش / زبهر خواهش و حاجات بخشش رسد فریاد هم فریاد رس را / کند چاره به بیچاران و کس را مسعود سعد سلمان نیز در دوازده قطعه ، از دوازده ماه ایرانی یاد کرده که در اینجا ، دو بیتِ یکی از آن قطعات که به شهریور ماه ویژه است ، بازگو می شود: شهریور است و گیتی از عدل شهریار / شاد است ، خیز و مایه شادی به من آر باده شناس ، مایه شادی و خرمی / بی باده هیچ جان نشد از مایه شاد خوار او همچنین در سروده هایش یادی هم از شهریور روز و شهریار جهان می کند : ای تنت را ز نیکویی زیور / شهره روزی ست روز شهریور تا به اقبال شهریار جهان / بگذرانیم جان به لهو و بطر در اندرزنامه آذرپادمهر اسپندان نیز آمده : « در شهریور روز شاد باش » و اما اکنون هم میهنان زرتشتی در برخی از شهرها و روستاها در هنگام شهریورگان گردهم می آیند و نیایش همگانی می خوانند و بر آتش چوب های خوشبو و اسپند می گذارند و با برنامه های شاد شهریورگان را گرامی می دارند. از میان سرایندگان هم دوران ما ، سراینده گرامی مهین بانو ترکمان اسدی نیز در سروده ای زیبا با نام « جشن شهریورگان » ویژگی های این جشن کهن را بر می شمرد که به عنوان پایان بخشی نیکو باهم می خوانیم: به فَرورتی نیک راهان ما / خجسته نیاکان و شاهان ما فراوان درود و بسی آفرین / بدان پاک جانان ایران زمین نیاکان فرمند و روشن روان / خردمند و بینادل و کاردان پیام آوران ره راستی / به دور از همه کژی و کاستی که بودند با دانش و فرهی / نگهدار ایران و دین بهی که دادند مر زندگی را نوید / به فر و بزرگی و رای و امید زبونی گنه بود در دینشان / چنین بود رای جهانبین شان به فرهنگ اندر جهان پیشتاز / به دانش جهان را بدانان نیاز به اندیشه نیک و گفتار نیک / وزان پس به سازنده کردار نیک همه زندگانی به هنجار بود / نه تنها به گفتار ، کردار بود دَه و دو به سال اندرون بود ماه / به نیکی و خوبی ، نماینده راه سرآغاز : فرورد روشن روان / روان جهانی ازو شادمان دگر نام امشاسپندان پاک / به هر ماه ، چون ماه بُد تابناک وزان پس همه ایزدان بلند / بُدندی به همراه امشاسپند به هر ماه سی روز بُد روزگار / به سی نام فرخنده نامدار نخستین بُدی اورمزد گُزین / جهاندار نیکوی با آفرین دگر بُد همان نام امشاسپند / پسِ آن بُدی ایزدان بلند نهاده به هر روز نامی گُزین / خجسته نیاکان با آفرین چو نام مَه و روز همنام بود / زمانه بسی شاد و برکام بود بدان روز جشنی بیاراستند / ز مزدا همه روزِ بِه خواستند نگه کن به روز چهارم ز ماه / که دارد به خوبی یکی پایگاه که شهریور آن نیک امشاسپند / بود نام این روز بس ارجمند میان شش امشاسپندان پاک / سوم پایگه دارد او تابناک به داد و به آیین توانا بُود / فروزنده داد مزدا بود بُود خویشتنداری و زور و فر / نشانی ز آیین آن دادور پس از مینوی پایگاهی چنین / نگر پایگاهش به روی زمین ردو سرپرست و نگهبان بُود / فلزات را گوهر از آن بُود از آن جا که این خاک گوهرنگار / به سینه درون معدن بی شمار ز ارزیز و از مس و از سیم و زر / ز روی برنج و ز پولاد بر همی پرورانیده با سوز دل / به گرمی چنان آهن جان گُسل دگر آن که ایرانیان دلیر / توانمند و کوشا و دانش پذیر به خوبی بجستند بهره از آن / به نیروی تن با دلی شادمان به ویژه نگر ، آلت ساز جنگ / که در کارشان می نکردی درنگ بُدی تیز و برنده و آبدار / که هنگام سختی بیاید به کار ز شهریور امشاسپند بلند / چنین کار هرگز نیاید پسند که از کندی و زنگ ناید به کار / فلزات پر مایه آبدار ز بهر چنین رای ژرف و بلند / بدندی به هر رزم پیروزمند *** کنون چشم بگشای و نیکو ببین / بدین زندگانی پر مهر و کین که صنعت بود پیش رو اندر این / چه بر آسمان و چه روی زمین همه زندگی زو به سامان بوَد / پر آسایش و رامش جان بوَد که شهریور امشاسپند سترگ / توانا و دانا به رای بزرگ به گردش درآرد بسی پر توان / بگرداند او چرخ صنعت گران چنین دیدگاهی به بینش وری / به شهریرگان داده بُد برتری به شهریر ماه و به شهریر روز / بپا بُد یکی جشن بس دلفروز ستودند زور و توانش به جان که تازه ازو گشت جان جهان
------------------------------- خاستگاه : 1- اوستا ( کهن ترین سرودهای ایرانیان ) ، گزارش : دکتر جلیل دوستخواه ، انتشارات مروارید ، تهران ، 1375 2- بندهش ، فرنبغ دادگی ، گزارش : دکتر مهرداد بهار ، انتشارات توس ، تهران ، 1385 3- شاهنامه فردوسی ، به کوشش دکتر جلال خالقی مطلق ، دفتر یکم ، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی ، تهران ، 1386 4 - حماسه سرایی در ایران ، دکتر ذبیح اله صفا ، انتشارات فردوسی ، تهران 1374 5 - گاهشماری و جشن های ایران باستان ، هاشم رضی ، انتشارات بهجت ، تهران ، 1380 6 - حقوق بشر در جهان امروز و حقوق جهان در ایران باستان ، فریدون جنیدی ، نشر بلخ ، تهران 1378 7 - شاخ سخن ، مهین بانو ترکمان اسدی ، چاپ پیکان ، تهران ، 1382
|