مطابقت نام شول-شبانکاره با پاسارگادیان
از: جواد مفرد کهلان
پژوهشگر استوره های ایرانی
اگر شغل دامداری کهن شولها قدیم را اساس قرار دهیم شول به صورت شو-ل به معنی منسوب به دامداری و دامپروری خواهد شد. جزء شو (فشو اوستایی) به صورت چو در واژهٔ چوپان (شوپان پهلوی) باقی مانده است. پس در واقع نام شبانکاره (مردم چوپان) و کُرد فارس (ایل چوپان فارس در معنی عام آن) نام های مقدم ایشان است.
بر این اساس شولها و خویشاوندان-پیشینیانِ شبانکارۀ ایشان مطابق پاسارگادیان قدیم به معنی دارندگان گلۀ عالی خواهد شد:
पशु pashu m. cattle
अर्चति {अर्च्} archati {arch} verb 1 brilliant
در اوستا نام نوذریان (هخامنشیان) با هوگوها (دارندگان گلۀ خوب) همراه است که معنی نامشان مطابق همان معنی سنسکریتی پاسارگاد (دارندگان گلۀ عالی) است.
هرودوت به همراه پاسارگادیان از دو قبیلهٔ حکومتی پارسیان به نامهای مارافی ها (دارای نوشیدنی شادیبخش) و ماسپیان (گرامی دارندگان سگان) یاد می کند که نام مارافی ها با لُرها و نام ماسپیان با مردم ناحیهٔ ماسپذان ایلام (سگوندها) مطابقت می نماید.
توضیح شول و شبانکاره در لغت نامۀ دهخدا:
شول. (اِخ ) نام قبیله ای است از قبایل فارس . این قبیله نخستین بار در لرستان سکونت داشت و در حدود سال 300 هَ. ق. نیمی از لرستان را تحت فرماندهی قرار داده بود و به وسیلهٔ سیف الدین ماکان روزبهان (که اجداد او از دورهٔ ساسانیان بر این منطقه حکومت داشتند) اداره میشد و او را با لقب پیشوا میخواندند. مورخان اسلامی اطلاعی از این قبیله نداده اند، ولی نجم الدین که از نوادگان او بود در زمان حمداﷲ مستوفی در این منطقه حکومت میکرد. ابن بطوطه (748 هَ . ق .) در راه شیراز به کازرون به قبیلهٔ شول برخورد کرده است و گوید که آنان قبیله ای از اعاجم اند که صحرانشینند و میان آنها مردمانی پرهیزگار و متقی وجود دارد. شهاب الدین العمری (متوفی به سال 749 هَ . ق .) گوید که قبیلهٔ شول با شبانکاره خویشاوندی مستحکمی دارند. اجمالاً کوچیدن شولها و تمایل آنان به جنگ و پیکار و حمله های قبایل مجاور علیه آنها از علل ازهم پاشیدگی ایشان و مستهلک شدنشان در دیگران بوده است و اکنون در منطقهٔ فارس آثار مختصری از آنان بجای مانده است مانند: شول گب (کوهی در شمال بوشهر)، داره شولی (قبیله ای ازقشقائی )، دو قریه بنام شول یکی نزدیک دالکی و دیگری نزدیک شمال غرب شیراز است و شاید قریهٔ شولی که در خارج شهر بوده است آخرین دژ قبیلهٔ شول بوده و از سبک معماری خانه ها پیداست که در حفظ و نگاهداری سنتهای ایرانی و خصوصیات آن میکوشیدند. رجوع به دائرة المعارف اسلام و فهرست اعلام تاریخ گزیده و تاریخ غازان ص 287 و تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 114 شود :
جهان آسوده گشت از دزد و طرار
ز کرد و شول و ترک و مرد عیار. (ویس و رامین).
از لور و شول و فارس صدهزار مرد پیاده جمع کنیم. (جهانگشای جوینی ). در آنجا لشکری بسیار از کرد و ترکمان و شول بودند. (ذیل جامع التواریخ رشیدی).
- بلادالشول. رجوع به شولستان شود.
شبانکاره. [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) (ملوک...) نام سلسله ای است از ملوک ایران که از سال 448 تا سال 756 هَ. ق. در ولایت اجدادی خود به ارث حکومت میکردند تا اینکه به دست آل مظفر مغلوب و برافتادند. سلسلهٔ نسب ایشان را معین الدین نطنزی در تاریخ ملوک شبانکاره چنین نویسد: نظام الدین حسن بن ابراهیم بن یحیی بن یوسف بن یعقوب بن اسماعیل بن مهمونه بن یحیی بن مبارزبن ابراهیم بن محمدبن اسماعیل بن مرزبان بن یزدجرد بن شهریاربن خسرو (بن هرمز)بن نوشیروان بن قباد. و مؤلف مجمعالانساب شبانکاره گوید: که ایشان از اسباط اردشیر [ بن بابک ] اند. و از نژاد کرد بوده و به فارس فرار کرده اند و سبب تسمیهٔ ایشان به شبانکاره اشتغال به چوپانی بوده است . (از تاریخ کُرد ص 168) و ابن البلخی در احوال شبانکارهٔ کرد پارس چنین نویسد: به روزگار قدیم شبانکاره را در پارس ذکری نبود که ایشان قومی بودند که پیشهٔ ایشان شبانی و هیزم کشی و مزدوری بودی به آخر روزگار دیلم در فتور چون فضلویه فراخاست ، ایشان را شوکتی پدید آمد و به روزگار زیادت می گشت تا همگان سپاهی و سلاح ور و اقطاع خوار شدند و از جملهٔ ایشان اسمعیلیان اصیلند و نسب و حال شبانکارگان این است: اسمعیلیان نسب ایشان با بطنی می رود از فرزندان منوچهر سبط آفریدون که پادشاه نبودند آن بطن، اما از جملهٔ اسپهبدان بودند و در عهد اسلام چون لشکر عرب، پارس بگرفتند این قوم را چون دیگر پارسیان قهر کردند وآواره شدند و به شبانی و گوسپندداری افتادند و مقام به ضاد شوربانان کردند از دشت آورد... و همه ساله از کوه به کوه میگشتند تا به آخر روزگار باکالیجار برفتند و دارابجرد به دست گرفتند و دولت دیلم به انجام رسیده بود و دفع ایشان نتوانستند کردن و ایشان بسیارشدند و قومی گشتند و اصل این قوم در آن وقت دو برادر بودند: یکی محمدبن یحیی و این محمد پدر سلک بود که حسویه پسر اوست و دیگر نمردبن یحیی برادر بزرگتر بود. دارابجرد به حکم او بود. پس از آن مؤلف فارسنامه به ذکر تیره های این سلسله از قبیل رامانیان و کرزوبیان و مسعودیان و شکانیان پردازد و گوید: قوم شبانکاره کوه نشین اند، مردمانی باشند مفسد و راه زن و مقام در قهستان گرمسیر دارند و اکنون ضعیف الحالند و اتابک ایشان را عاجز گردانیده ست و سران ایشان هلاک کرده و برداشته. و اما ملوک شبانکاره که 15 تن بوده اند به ترتیب زیر حکومت کرده اند :
-1 فضلویه از 448 تا 459 هَ. ق . 2- نظام الدین یحیی بن حسن از 459... 3- نظام الدین محمودبن نظام الدین یحیی از... 4- قطب الدین مبارز... تا 624هَ . ق . 5- ملک مظفرالدین محمدبن المبارز از 624 تا658 هَ . ق . 6- قطب الدین مبارزبن ملک مظفرالدین از 658 تا 659 هَ . ق . 7- نظام الدین حسن بن محمد مظفرالدین از 659 تا 662 هَ . ق . 8- نصرةالدین ابراهیم برادر نظام الدین حسن . از 662 تا 664 هَ . ق . 9- جلال الدین طیب شاه از 664 تا 681 هَ . ق . 10- بهاءالدین اسماعیل برادر طیب شاه . از 681 تا 688 هَ . ق . 11- نظام الدین حسن بن طیب شاه. از 688 تا 725 هَ . ق . 12- نصرةالدین ابراهیم بن اسماعیل . از 725 تا... 13- ملک رکن الدین حسن . از... 14- تاج الدین جمشیدبن اسماعیل از 735 تا حدود 742 هَ . ق . 15- ملک اردشیر. از 742 تا 756 هَ. ق .
برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به تاریخ ملوک شبانکاره تألیف معین الدین نطنزی چ اوبن صص 1-10 و نزهةالقلوب ص 128، 124، 113، 22، 207، 194، 187، 164، 139، 282، 224 و فارسنامهٔ ابن البلخی چ اروپا ص 130، 133، 145، 158، 167، 168، 169 و معجم الانساب زامباور ج 2 صص 351 - 352 و تاریخ مغول عباس اقبال صص 359 - 400 و تاریخ کرد رشید یاسمی ص 167 و 168 شود.
بنیاد میراث پاسارگاد